به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، در چند ماه اخیر رئیسجمهور محترم که بهخاطر ادبیات رئیسجمهور سابق نقدهای اساسی به وی داشت، از ادبیاتی استفاده کرده که دون شأن ریاستجمهوری ایران اسلامی است؛ ادبیاتی که طرفداران دوآتشه وی را نیز متعجب ساخته است. صحبت از بهشت زوری، بیسواد خواندن، به جهنم رفتن و خیلی گفتههای دیگر که توقع بیان آن نمیرود اما در پس این ماجرا نکته مهم دیگری نهفته که نباید از افکار و اذهان خارج شود. برای بیان این نکته گفتن یک پیشفرض و بیان یک نظریه رسانهای قابل توجه است. پیشفرض این مساله آن است که رئیسجمهوری محترم پایگاه اجتماعی چندانی ندارد و به لحاظ شخصیتی نمیتواند خود را مستقل بداند چنانکه سالهای متمادی این مساله را ثابت کرده است که روحانی بدل هاشمی است و آنچه هاشمی بگوید اجرا میشود نه آنچه روحانی بخواهد! در انتخابات اخیر نبود پایگاه اجتماعی روحانی را وادار کرد خود را به اصلاحطلبان نیز نزدیک کند تا از عقبه سیاسی آنها نیز برخوردار باشد.
وزن این عقبههای سیاسی سبب شده است جایگاه اجتماعی و سیاسی رئیسجمهور در سایه آنها ارزیابی شود و به همین موازات استقلال رای و نظر رئیسجمهور محل چالش و مناقشه قرار گیرد بویژه اینکه هاشمی و اصلاحطلبان در بروز اجتماعی خود بعد از انتخابات مواضع و رفتارهایی داشتند که به القای چنین ذهنیتی کمک میکرد. در حالیکه در دولتهای پیشین رؤسایجمهوری منتخب مردم چنین وضعیتی نداشتند و تا این حد پیروزی آنها متکی به اشخاص و حتی گروهها و مجموعههای سیاسی نبود بنابراین به لحاظ اجتماعی و روانی قادر بودند استقلال رای و نظر خود را در صحنه اجتماعی و باور عمومی تثبیت کنند.
این مساله برای روحانی بهطور ویژه مطرح است، چرا که روحانی طی دورههای مختلف انقلاب همواره پشتسر هاشمی و در سایه وی حرکت کرده است. اما نظریه رسانهای که باید به این بحث الصاق شود نظریه «برجستهسازی رسانهای» است. در این بین نظریه «برجستهسازیAgenda setting theory» «دونالد شاو» و «مککومبز مکسول» مورد اقبال عموم اندیشمندان قرار گرفته است؛ نظریهای که به واسطه حضور عناصر فکری رسانهای در دولت یازدهم نیز بارها مورد استفاده قرار گرفته و در همین ماه جاری نیز از آن استفاده خواهد شد. نظریه برجستهسازی اشاره به تأثیر رسانهها بر شناخت و نگرش ما و تعیین اولویتهای ذهنی با بزرگ کردن بعضی رویدادها در قالب خبر و گزارش است.
رسانهها (چه صوتی و تصویری از نوع رادیو و تلویزیون و چه نوشتاری مثل روزنامهها و سایتهای اینترنتی و...) با تمرکز روی بعضی رویدادها تلاش میکنند بر آگاهی و اطلاعات مردم تأثیر دلخواه خود را بگذارند و اولویت رسانهها را نیز دولت، سیاستمداران، مسؤولان رسانه و... تعیین میکنند.
رسانهها البته نمیتوانند «چگونه» فکرکردن را تحمیل کنند، مخاطبان هشیار از این توان برخوردارند که بر مبنای منطق و دیدگاه انتقادی خود دست به انتخاب بزنند اما میتوانند (و توانستهاند) تعیین کنند که مردم «درباره چه موضوعی» فکرشان مشغول باشد و چهچیز مساله ما شود. توجه داشته باشیم که اولویتها، همیشه توسط زمینهها و موقعیتهای اجتماعی تعیین نمیشود. با برجستهسازی و تکرار اخباری که تنها بخشی از واقعیت را دارد و نیمه پنهانش از نظرها محو است، افکار عمومی مهندسی میشود، به مسائل و موضوعات دیگر اصلاً توجه نمیشود و گویی غیر از روایت مورد اشاره، هیچ واقعه دیگری که به سرنوشت ما مربوط باشد وجود نداشته و ندارد.
دولت یازدهم با تدبیر تیم رسانهای خود در یک اعلام وسیع و عمومی ۲۰ تا ۲۹ فروردین را موعد خوداظهاری یارانه نقدی برای مرحله دوم هدفمندی یارانهها اعلام کرد و پس از آن رسانههای مختلف شروع به تحلیل و تفسیر این واقعه کردند. برخی رسانهها به روزشمار فرارسیدن این تاریخ پرداختند و برخی دیگر اقدام به برگزاری نظرسنجی عمومی کردند و در نهایت خوداظهاری یارانه نقدی در تاریخ بیست فروردین به مساله اول رسانههای کشور تبدیل شد در حالی که در آن بزنگاه مساله 20 فروردین یعنی روز انرژی هستهای و سالروز شهادت آوینی یعنی هفته نقادی فرهنگی دولت وجود داشت.
امروز اما رئیسجمهوری با بیان یک جمله همه اذهان عمومی و رسانه را مشغول خود کرده و همه به «به جهنم رفتن» فکر میکنند حال آنکه در این بزنگاه دور جدید مذاکرات هستهای وجود دارد، مساله دادگاه مهدی هاشمی وجود دارد و البته ماجرای کرسنت و محکومیت ایران به چند ده میلیارد دلار از سوی دادگاه بینالمللی لاهه که اجازه رسانهای شدن آن نیز وجود ندارد.
آنچه در این مجال حائز اهمیت است آن است که نباید این مسائل مهم در پس یک جمله روحانی به محاق برود.
منبع: وطن امروز