حاشيه اى بر بابيگرى جديد
کد خبر: ۳۵۲۲۰
روزنامه جوان منتشر کرد؛

حاشيه اى بر بابيگرى جديد

فتنه بابيت در ايران يكى از بارزترين نمونه هاى مكر و تزوير بريتانياست كه بر مهار اصلى ترين محور و موتور حركت تشيع يعنى انديشه امامت و مهدويت متمركز شده است
۰۷ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۰:۴۸

پاتوق شيشه اي - تشيع با اشاره معصومين عليهم السلام از همان ابتدا بر گرد عالمان عامل و محدثان صادق شكل گرفت و در دوره غيبت صغرى وكبرى فهم فقيهانه در كنار صيانت نفس و شجاعت براى حفظ دين معيارهاى اصلى خط امامت اعلام گرديد. ( من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه...)

ولايت اگرچه در برخى ديگر از نحله هاى اسلامى نيز ( با تعاريف معنوى خاص ) به شكل پررنگ مورد توجه بود اما از آنجا كه صرفاً بر دريافت هاى شهودى و بسترهاى معنوى متكى شد نه ازامكان اثبات و ترويج و نقد استدلالى برخوردار بود و نه رخنه مدعيان دروغين و معنوى نمايان كورباطن در آن چاره اى داشت. از مهم ترين ويژگى هاى جريان معنويت منهاى فقاهت، شعبه شعبه شدن پياپى و شكل گيرى فرقه هاى باطنى بسيار متنوع و متكثر است. در حالى كه امامت شيعى معنويت را در بسترى اجتماعى و براى شكل گيرى نظام اجتماعى- سياسى هدايت مى كند و حاصل تجربه هاى معنوى فردى را برگرد فهمى فقيهانه و مستدل متحد كرده و به حركتى هدفمند و اجتماعى مى كشاند. اقطاب معنوى بيرون از دايره تشيع حداكثر به حلقه هايى محدود و جمعى (ونه اجتماعى ) مى انجامد كه چه بسا رقابت هاى آشكار ونهان نيز بر سر مريديابى و مرادبازى با هم دارند. از امتيازات تشيع همين «جمع» فقاهتى بين معنويت و عدالت (وفرد و جامعه ) است.

                                       ***

اگرچه طى قرون هيچ گاه شمع مكتب «جمع » فرو نمرده بود، سرانجام با عبور از گردنه هاى بسيار در طليعه قرن پانزدهم هجرى با محوريت «فقيهى عارف و مجاهد» در چارچوب نظام ولايت فقيه به صورت بندى محكم و دقيق خود رسيد. رخنه در اين منظومه معرفتى- معنوى- اجتماعى ممكن نيست جز به برهم زدن توازن در اجزاى اين مجموعه. در هفته هاى اخير انواع تلاش ها براى رخنه در اين منظومه و متلاشى كردن آن را شاهد بوديم. از كسانى كه در رداى مرجعيت فقهى به استفتائات بى بى سى پاسخ مى گفتند تا جيره خواران ملكه اعظم را از بلاتكليفى شرعى به در آورند تا آنها كه خود را انقلابى و عدالتخواه معرفى مى كردند و جهاد خويش را با همراهى رضا پهلوى و مريم قجر در برابر نظام اسلامى پى مى گرفتند. و در روزهاى اخير نيز كسانى كه با ظاهرى معنوى و زلال! راه هاى ميان بر براى رسيدن به امام زمان (عج) را در برابر ولايت فقيه پيشنهاد مى كردند.

                                          ***

شايد «بابيت» تاكنون مهم ترين راهكار يا شاهكار بريتانيا براى مقابله با پيشروترين جريان اسلامى يعنى تشيع باشد. انگليسى ها كه نوك پيكان استعمارگرى در منطقه خاورميانه و شبه قاره بوده اند همواره كوشيده اند تا با شناخت دقيق امتيازات امت اسلامى، آنها را خنثى و در مواردى حتى به ضد خود تبديل كنند. فتنه بابيت در ايران يكى از بارزترين نمونه هاى مكر و تزوير بريتانياست كه بر مهار اصلى ترين محور و موتور حركت تشيع يعنى انديشه امامت و مهدويت متمركز شده است. على محمد باب مدعى آن بود كه درى به خانه امام زمان(عج) كشف كرده است كه مى توان به بهانه آن از شاهراه اصلى تشيع خارج شد و زودتر به مقصد رسيد. و البته «باب» كه در ابتدا قرار بود درى باشد به خانه خورشيد، كم كم تونلى شد به پستوهاى كاخ باكينگهام و سرداب هاى كنيسه هاى صهيونيسم. او كه قرار بود نزديك ترين مسير باشد به مهدى (عج) از قضا دورترين از كار درآمد و بى ربط ترين!

طرفه آنكه انگليسى ها در مقابل بابيتى كه خود تاسيس كرده بودند گروه ديگرى را علم كردند كه خود بابيت ديگرى را ترويج مى كرد. انجمن حجتيه كه از دشمن ترين دشمنان نايب امام زمان (عج) در احياى شاهراه تشيع بود نه تاب فقاهت داشت و نه حال جهاد. مهم ترين تكليف شرعى اين بابى هاى جديد(در پوشش مبارزه با بهائيت) خلوت كردن شارع جهاد از طريق فراخوان به درهاى پشتى براى ملاقات با امام زمان بود. رابطه با مهدى (عج)؛ رابطه اى بود فردى و معنوى كه از هزارهايش هم حركتى اجتماعى و سياسى شكل نمى گرفت و چالشى با طاغوت نتيجه نمى شد. در اين رويكرد امام زمان (عج) بزرگ تر و پرشكوه تر و منزه تر از آن بود كه نايبى داشته باشد و به جهادى كه خود مستقيماً و عيناً فرمانده آشكار و حاضرش نباشد امر كند. مثل آنكه اميرالمؤمنين(ع) مالك را به مصر يا سيدالشهدا(س) مسلم را به كوفه فرستاده باشد و خيل شيعيان بى اعتنا به نايب و نماينده امام هريك به دنبال ذكرى معنوى و حالتى ملكوتى براى ارتباط مستقيم با امام غايب باشند و گمان برند كه ديدن روى امام آخركار و منتهاى كمال است غافل ازآنكه چه بسيار مقربان و نزديكان و بينندگان و تماشاگران چهره نورانى ائمه كه تماشاگر محض ماندند و جهنمى شدند.

                                       ***

فتنه بابيت در يكى دو دهه اخير به مدد صورت موجه و معنوى خود ابعاد تازه اى پيداكرده است. تو گويى جمهورى اسلامى ذاتاً نسبتى با موعود و مهدويت ندارد و گروهى كه عمدتاً هم ريشه هاى انجمنى دارند آمده اند تا اند يشه مهدويت را احيا كنند! روش احياى مهدويت هم آن است كه با علم كردن بحث هاى معنوى و به هم بافتن شايعات و شنيده ها، كراماتى براى بعضى اهل معنا كه مستقيما از در پشتى به خانه خورشيد راه پيدا كرده اند نقل كنيم و اقشار به اصطلاح مذهبى را«فردفرد» به سوى شخص مهدى(عج) ونه آرمان و رسالت او روانه كنيم. نظريه «بابيت» يا «در پشتى» با سوءاستفاده از احساسات محبان اهل بيت به بهانه نشان دادن راه هاى سريع تر و مطمئن تر، نوعى ديندارى و ولايتمدارى اختصاصى را باب مى كند كه كم كم به استغنا از مسير امامت مى انجامد. امامت كه قرار بوده محور تجميع و تراز تجربه هاى فردى براى تسريع در سلوك و حركت جمعى و اجتماعى و جهانى مؤمنين به سوى جامعه و جهان ايده آل باشد در اين رويكرد انحرافى به بهانه اى براى انفراد و انشعاب تبديل مى شود. امام خمينى با بستن درهاى انحرافى، دروازه بزرگ انتظار را در عصر جديد گشود و شاهراه ظهور را با فهم دقيق و فقيهانه خود از مكتب اهل بيت عليهم السلام و معنويت عميق عدالتخواهانه اى كه از اجداد طاهرينش به ارث برده بود نشان داد.

تاريخ معاصر تشيع نشان داده است كه صادق ترين و برجسته ترين محبان و پيروان حضرت صاحب الامر تربيت يافتگان «مكتب ولايت فقيه» خمينى اند و جدى ترين دشمنان نايب امام زمان (عج)، مدعيان بابيت در هر دو روايت بهايى گرى و انجمن حجتيه اى آن. اگر كرامت در نگاه آنان در خواب ديدن است و شفا دادن و پيشگويى كردن و جفت شدن كفش پيش پا و... كرامت بزرگ امام خمينى بستن باب «بابى گرى» و گستراندن جبهه اى در اندازه آرمان هاى مهدوى و در افتادن با شيطان بزرگ و به راه انداختن جنگ جهانى فقر و غنا و مستضعفين و مستكبرين است. ولايت فقيه نخواهد گذاشت دستاوردهاى تاريخى تشيع در انقلاب اسلامى دستخوش فتنه هاى جريان ارتجاعى و استعمارى بابى گرى شود.

/انتهاي پيام/

ارسال نظرات
captcha