به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، روز گذشته نخستین بخش نامه ناصر نوبری، دیپلمات باسابقه کشورمان به رئیسجمهور در «وطن امروز» منتشر شد. بخش دوم و پایانی نامه مهندس نوبری به حسن روحانی بدین شرح است:
برای کشور ما دیپلماسی سنتی در دوران قاجار و پهلوی متداول و عادت شده است. اساس آن این بوده که باید قدرتهای جهانی را شناسایی کنیم و سعی کنیم قویترین و مطمئنترین آنها را انتخاب و با سیاست «اعتمادسازی» یعنی جلب اعتماد آن قدرت از طریق برآورده کردن خواستهای او، به آن کشور و اردوگاهش بپیوندیم تا امنیت و پیشرفت کشورمان حاصل شود. در ابتدا قدرتهای جهانی (کدخداها) در جهان متنوع و متعدد بودند؛ انگلیس، روسیه، آلمان، فرانسه، ایتالیا، پرتغال، اسپانیا و... لذا مشکل اصلی سیاستمداران سنتی، شناسایی کدخدای بهتر و قویتر و مطمئنتر بود و کشمکشها بین سیاستمداران در کشور، چالش بین طرفداران انگلیس و روس و... بود و عملاً سیاستمداران با نوع سمپاتی به یکی از قدرتها (کدخداها) شناسایی میشدند. مثلاً رضاشاه با نزدیکی به انگلیس، توانست روی کار بیاید ولی بعدها با این اشتباه محاسبه که آلمان کدخدای برتر خواهد بود، کدخدا عوض کرد و ساقط شد...
بعد از جنگ دوم جهانی کدخداهای بزرگتر در جهان سر برآوردند و به عنوان 2 ابرقدرت آمریکا و شوروی (غرب و شرق)، انتخاب را محدودتر کردند. ملت ایران که انواع کدخداها را طی بیش از یک سده تجربه و آزمایش کرده بود و جز عقبماندگی و استبداد، نتیجهای ندیده بود، در سال 1357 با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» انقلاب کرد و راه پیشرفت و آزادی را در عدم تکیه به هیچ کدخدایی در جهان دید و تکیه بر تواناییهای ملی براساس فرهنگ اسلامی را انتخاب کرد. چالش اصلی ایران در زمینه سیاست خارجی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، چالش بین دو رویکرد یعنی دیپلماسی سنتی قجری ـ پهلوی (متغیر وابسته) و دیپلماسی مستقل اسلامی ـ انقلابی (متغیر مستقل) بوده است. مدل دیپلماسی سنتی قجری چون سالها در ایران اجرا شده، لذا اساساً هرگاه کشور به دیپلماسی رویکرد عمده پیدا کرده عملاً معادل دیپلماسی سنتی قجری تلقی شده و لذا رویکرد به مذاکره و دیپلماسی عمدتاً معادل سازشکاری و وابستگی به یکی از قدرتها تلقی شده است. از طرف دیگر تجربه و الگو و مانیفستی برای یک سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی وجود نداشته و هرگونه تحرکات رادیکالی و ستیزهجویانه و جنگطلبانه و مذاکرهستیزی و تعاملستیزی عمدتاً به عنوان نمادهایی از رویکرد سیاست خارجی مستقل اسلامی ـ انقلابی قلمداد شده است. در واقع گفتمان عمده کشور بین افراط و تفریط دست به دست شده و گفتمان اصلی سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی در کشور که نه این است و نه آن و سازوکار و روشهای علمی و حرفهای خاص خود را دارد، مهجور مانده است. آلترناتیو رادیکالیسم کور و نادیده گرفتن مناسبات بینالمللی، مذاکره و وادادگی و تسلیم مناسبات بینالمللی شدن یا بالعکس شده است. برای همین، امروز در کشورمان همین که میخواهیم صحبت از اشتباهات و نقاط ضعف مذاکرات کنیم بلافاصله از سوی یک جناح متهم به ستیزهجویی و جنگطلبی میشویم یا وقتی صحبت از لزوم مذاکره و تعامل میکنیم از سوی گروه دیگر متهم به سازشکاری و وطنفروشی میشویم. البته ما بعد از انقلاب موارد متعددی از اجرا براساس سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی داشتهایم اما چون مدلی نو و بدیع بوده، مجالی برای تئوریزه کردن و تفکیک و مرزبندی با دو رویکرد عمده و معروف نداشته است. در کشور نگاه عموم به وزارت امور خارجه با نگاه مذاکره با رویکرد سازشکاری و وادادگی همراه است و مثلا دیپلماسی نهضتی از وزارت امور خارجه به دور است. در حالی که مدل دیپلماسی مستقل انقلاب اسلامی اهرمسازی (اهرمهای نهضتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی) و تعامل حرفهای دیپلماسی با بهکارگیری اهرمها و با هدف برقراری توازن و تعادل و امنیت در صحنه بینالمللی و در جهت تأمین منافع ملی و استقلال کشور است.
فرمودید نوشتههایتان را مطالعه کنیم، بنده تمام آنچه به نام جنابعالی تاکنون منتشر شده را مطالعه کردهام، به نظر بنده عصاره دیدگاه جنابعالی براساس تئوری پیوستگی امنیتی جهانی، خواهناخواه در نهایت معطوف به دیپلماسی سنتی قجری منتها با تعاریف و مختصات امروز جهان میشود. جنابعالی بعد از شکست 10 سال پیشتان، غیرمتعهدها را دوچرخه و اروپا را پیکان و آمریکا را بنز نامیدید و علت شکست را محدودیت در انتخاب مرکب و استفاده از پیکان دانستید. در واقع این همان نگاه دیپلماسی سنتی به جهان و انتخاب کدخداست که میفرمایید چون به کدخدای اصلی نتوانستید بپیوندید (بر مرکبش سوار نشدید) شکست خوردید. یعنی در رویکرد به کدخدا اشتباه کردید و کدخدای اصلی را نادیده گرفتید. چگونه جنابعالی و قویترین دیپلماتها این موضوع ساده را که شاه ایران پس از کودتای 28 مرداد 32 یعنی 50 سال قبل از آن متوجه شده بود که دیگر فروغ کدخداهای اروپایی و انگلیسی افول کرده و دیگر روی آنها نمیتوان حساب کرد و کدخدای اصلی و تعیینکننده آمریکاست لذا از انگلیس به سوی آمریکا شیفت کرد، در سال 82 متوجه نبودید و خواستید با تکیه بر اروپا و انگلیس، آمریکا را دور بزنید! حتی نوشتهاید که با اروپا مساله را داشتید حل میکردید ولی آمریکا کارشکنی کرد! این واقعاً تساهل نیست که بعد از فروپاشی اردوگاه شوروی و در اوج یکهتازی و ابرقدرتی آمریکا، شما فکر کردید با کمک انگلیس و آلمان و فرانسه میتوانید آمریکا را دور بزنید! و کشور را چند سال معطل این سیاست پرهزینه کردید! سیاست «اعتمادسازی» با اروپا یعنی هرچه کدخدای اروپایی گفت انجام دادیم و غرب را دچار زیادهخواهی کردیم. در واقع شما از مجموعه اردوگاه آمریکا و غرب فریب خوردید و اردوگاه غرب که مهارت در بازی پلیس خوب و پلیس بد دارد، این بار نقش پلیس بد را به آمریکا داد و در نهایت دیپلماسی شما شکست خورد، تنش بالا گرفت و آن سیاست اشتباه باعث شد یک گلوله برف ابتدایی آنقدر بچرخد که امروز به صورت یک بهمن بزرگ بر سر ملت ایران درآمده است. ممکن است بفرمایید ما ناچار از پیکانسواری بودیم و امکان بنزسواری نداشتیم اما این عذری بدتر است، زیرا معنایش این است که با آگاهی از شکست این استراتژی اما در کشور بهعنوان راهحل اتخاذ شد.
امروز دوباره این استراتژی اعتمادسازی (کدخداگرایی) با خود کدخدای اصلی صورت گرفته است و دیگر آمریکا نادیده گرفته نشده که کارشکنی کند اما امروز در روابط بینالملل دیگر مدل دیپلماسی اعتمادسازی قجریـ پهلوی کهنه شده و کارآمد نیست. این را پادشاه مرتجع عربستان نیز فهمیده و مدتهاست از لاک محافظهکاری بیرون آمده و وارد کارزار شده، اهرمسازی میکند و گروههای تکفیری و سلفی طالبانی راه انداخته است. او فهمیده اگر به صرف استراتژی سنتی اعتمادسازی تکیه کند، کلاهش پس معرکه است و وقتی کدخدا لازم بداند مانند حسنی مبارک به قفس میاندازدش! او میبیند هرچه نخستوزیر اوکراین فریاد میکشد که من محصول اعتمادسازی اوکراین با آمریکا و غرب هستم، کسی حق ندارد کریمه را جدا کند چون من دوست کدخدای بزرگ هستم! فایدهای ندارد. وقتی وی توازن و تعادل براساس اهرمها را نادیده میگیرد و فقط تکیهاش بر اعتمادسازی با کدخداست در دنیای امروز فریادش مانند فریاد کسی میشود که به قطار رفته میگوید حق ندارد برود چون بلیتش در دست من است! اگر در این سالها نظام به این نوع دیپلماسی بسنده کرده بود و دور از دستگاه مربوط به دیپلماسی نهضتی و اهرمسازی نپرداخته بود که الان کلاهمان پس معرکه بود. امروز آمریکاییها و دیگر طرفهای مقابل، چشم طمع به این امکانات ما دوختهاند و بهدنبال آن هستند که اگر بتوانند راهی از کریدورهای ژنو و وین و نیویورک به آن سمت باز کنند.
بازی بیسابقه در تاریخ جهان: داور فقط برای یکطرف!
در هر بازی و رقابتی داوری تعیین میشود تا عملکرد 2 طرف را براساس مقررات تعیین شده بسنجد، فولها و تخلفات را اعلام کند، آیا هیچ بازی، رقابت یا معاملهای را در تاریخ جهان سراغ دارید که فقط برای یکطرف داور تعیین شود، مثلاً بازی فوتبالی را در نظر بگیرید که داور فقط برای کنترل و اعلام خطاهای یکطرف باشد و طرف مقابل آزاد باشد و هر کاری بکند! موافقتنامه ژنو معامله و قراردادی از این نوع استثنایی است. آژانس انرژی اتمی برای نظارت و راستیآزمایی عملکرد ما تعیین شده اما برای نظارت بر طرف مقابل هیچ مرجعی تعیین نشده است. بدتر آنکه در موافقتنامه ژنو، بدین منظور کمیتهای متشکل از گروه 1+5 و ایران بهعنوان ناظر تعیین شده یعنی یک کمیته 7 نفره که 6 نفر آنها هستند و یک نفر ما! که این کار را بدتر میکند، یعنی داور ناظر بر عملکرد طرف مقابل درواقع خود طرف مقابل است، اگر این کمیته پیشبینی نمیشد، بهتر بود.
نتیجه این نوع معامله و موافقتنامه آن شد که مقام معظم رهبری در سخنانشان در جمع سفرا فرمودند در طول این مدت طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرده و تحریمهای جدید علیه ایران اعمال کرده است. تیم مذاکراتی که تاکنون سعی میکرد تحریمهای جدید را توجیه کند و فقط خلاف روح موافقتنامه بداند اما اینبار قبول کرد که هم خلاف روح و هم خلاف متن موافقتنامه است و در عین حال نیز اظهاراتش روشن کرد که بهرغم نقض واضح موافقتنامه از سوی آمریکاییها اما دست ایران به جایی بند نیست و کاری جز اعتراض در کمیسیون 7نفره نمیتواند بکند. لطفاً به اظهارات آقای عراقچی در هفته گذشته توجه فرمایید: «اضافه شدن شرکتها به تحریمها را خلاف توافق ژنو و متن و روح توافق میدانیم. کمیسیون مشترک (ایران و 1+5) در طول ماه گذشته تشکیل جلسه داد و ما اعتراض خود را نسبت به این موضوع اعلام کرده و گفتهایم آنها را تحریمهای جدید میدانیم»! آقای ظریف به سوال روزنامه «خراسان» مبنی بر اینکه آژانس مسؤول نظارت و راستیآزمایی اقدامات ما است، چه نهادی بر اقدامات بقیه طرفهای مقابل بویژه آمریکا نظارت دارد؟ کتبا پاسخ دادند: «هیچ سازوکاری برای نظارت بر بقیه وجود ندارد.» قرار است موافقتنامه نهایی برای سالها انعقاد شود و این یکطرفگی وضعیت وخیمی را در طول اجرا برای ایران بهوجود خواهد آورد.
جناب آقای رئیسجمهور!
ملاحظه فرمودید که روز جمعه دوباره دولت آمریکا تحریمهای جدید دیگری را علیه ایران وضع کرد و 8 شخصیت و 20 شرکت و مؤسسه مالی و 6 نفتکش را به لیست تحریمها اضافه کرد و باز، کاری از دست ما برنیامد. لطفاً برای اینکه این وضع اسفناک در درازمدت گریبانگیر ایران نشود دستور فرمایید تیم مذاکراتی درباره تعیین داور و مرجعی بیطرف جهت حل و فصل اختلافات ناشی از تفاسیر متفاوت برای موافقتنامه درازمدت، اقدام کنند. این وضعیت فعلی در موافقتنامه ژنو خلاف قانون اساسی بوده و حتماً در موافقتنامه درازمدت باید اصلاح شود. لطفاً به ماده 5 فصل اول که قانون مربوط به اجرای مواد 77 و 125 قانون اساسی مصوب 2/3/1371 است توجه فرمایید: «در هر توافق حقوقی باید روش و مرجع حل و فصل اختلافات ناشی از تفسیر یا اجرای آن در متن توافق پیشبینی شود، به صورتیکه در درجه اول، دادگاهها و مراجع جمهوری اسلامی ایران و در صورت عدم رضایت طرف خارجی به ترتیب، یک مرجع حقوقی بینالمللی یا مرجع تخصصی بینالمللی یا مرجع خارجی رسمی عهدهدار این امر شود.» بنده از همه حقوقدانان کشور دعوت میکنم با توجه به اهمیت فوقالعاده این امر، موضوع را مورد توجه ویژه قرار دهند.
ضرورت مصوبه مجلس، تخلف از قانون اساسی!
فرمودید رئیسجمهور مجری قانون اساسی است، لطفا از وین آغاز کنید!
در ماده یک فصل اول همان قانون فوقالذکر تصریح شده که توافق حقوقی، توافقی است که به موجب آن دستگاه دولتی در مقابل دولتی خارجی ملتزم به امری شود. در بند ج ماده 7 فصل دوم همین قانون تصریح میشود «در مورد توافقهای چندجانبه بینالمللی که تحت نظارت سازمانهای بینالمللی[مانند سازمان انرژی اتمی] منعقد میشود توافق حقوقی تشریفاتی محسوب میشود.» و تبصره ذیل همان ماده تصریح میکند توافق حقوقی تشریفاتی با هر نام و عنوانی باشد باید تشریفات تصویب در مجلس را طی کند. بنابراین براساس قانون اساسی، موافقتنامه ژنو مصوبه مجلس را لازم داشته و تاکنون خلاف قانون اساسی انجام شده است و اکنون موافقتنامهای که بزودی در وین امضا خواهد شد باید قبل از پذیرش توسط دولت و قبل از اجرایی شدن، همه مفاد آن (نه فقط پروتکل الحاقی) در مجلس شورای اسلامی تصویب شود و در غیر این صورت غیرقانونی و خلاف قانون اساسی خواهد بود.
اثبات همه انتقادات هستهای
1- بالغ بر 8 ماه پیش در تاریخ 16 آذر 92 طی نامهای خطاب به جنابعالی نوشتم که با توجه به آنکه طبق موافقتنامه ژنو تمام اهرمها و امکانات و امتیازات را تا مرز خطوط قرمزمان یعنی تا مرز غنیسازی صنعتی (حذف اورانیوم 20درصد غنی شده، توقف روند تکمیل پروژه آب سنگین اراک و توقف تعداد سانتریفیوژها در 19000 و درجا زدن در همه برنامههای هستهای اعم از فردو و برنامه تحقیقات فنی علمی و توسعه و...) در برابر 7 میلیارد دلار دادید، در پایان دوره 6 ماهه برای دوره گام نهایی چه خواهید داد تا بالغ بر صد میلیارد دلار و تحریمهای اصلی نفتی و بانکی و تحریمهای شورای امنیت را بردارند و تصریح کردیم که آنگاه مجبور خواهید شد از درون خط قرمزمان امتیاز بدهید. امروز به خاطر اینکه طرفهای مقابل امتیاز از خطوط قرمزمان طلب میکنند، تیم مذاکرهکننده نتوانست از خواستهای آنها تمکین کند. آیا به همین دلیل نبود که امکان حصول توافق در مذاکرات وین حاصل نشد و مجبور به تمدید آن شدید. آن موقع گفتیم آنچه گرفتید در برابر آنچه دادید خیلی ناچیز است اما پاسخ داده شد نباید دادهها و گرفتهها مقایسه شود، هدف ما اعتمادسازی بود. در آستانه شکست دوره اعتمادسازی 10سال پیش آقای ظریف به آقای البرادعی التماس کردند که اگر غرب به حداقل تعهداتش عمل نکند اعتبار وی و جناحش در ایران خدشهدار میشود اما غرب به این درخواست آقای ظریف توجه نکرد. این تجربه نشان داده بود سیاست اعتمادسازی یکطرفه در نهایت به التماس کاری منجر میشود اما شما و تیمتان دوباره این سیاست اشتباه و شکست خورده را تکرار کردید و حالا دوباره آقای ظریف به التماس افتاده و مرتب با ویدئو، مقاله و فیسبوک به غرب پیغام میدهد و التماس میکند و درخواست عزت از اجانب میکند.
2- در نامهام تأکید کردم قید و بندها در بند غنیسازی و کلمه کلی «رفع کامل نگرانیها» در موافقتنامه ژنو دردسرساز خواهد شد و طرف مقابل را به زیادهخواهی خواهد انداخت و امروز مگر دلیل زیادهخواهی نشده و اختلاف بر سر ماهیت رآکتور آب سنگین نیست؟ مگر آنها امروز خواهان تعطیلی غنیسازی در سایت فردو و محدودیت در کل برنامههای غنیسازی ما نشدهاند که مقام معظم رهبری از این درخواست بهعنوان درخواست مسخره یاد کردند؟
3- بنده تصریح کردم کلمه «شامل تحقیقات جاری» دردسرساز خواهد شد و آنها را زیادهخواه خواهد کرد به طوری که به دنبال محدود کردن برنامههای علمی، فنی و تحقیقاتی ما خواهند افتاد، آیا امروز یکی از مسائل اختلافی این نیست؟ آیا آنها امروز خواهان محدودیت در برنامه تحقیقاتی و علمی ما نیستند؟
بعد از 8 ماه دوستان اعتراف میکنند
بنده در نامهام در آذرماه سال گذشته تصریح کردم: «اینکه گفته میشود با امضای موافقتنامه ژنو توسط 5 عضو دائم شورای امنیت عملاً پایههای قطعنامههای شورای امنیت شکسته شد قابل استفاده نیست و این 5 عضو نظرشان رسماً مساوی با قطعنامههای شورای امنیت نیست و باید جلسه شورای امنیت در محل سازمان ملل با کلیه اعضای دائم و غیردائم مصوبه را حاصل نماید...». بعد از انتقادهای ما نسبت به ترکیب و توانایی تیم مذاکراتی بالاخره تصمیم به کمک گرفتن از مشاور حقوقی به میان آمد و اکنون مشاور محترم حقوقی در اظهاراتی در هفته گذشته فرمودند: «ایران و 1+5 نمیتوانند به جای شورای امنیت تصمیم بگیرند زیرا شورای امنیت ارگان مستقلی است که خودش باید تصمیم بگیرد.» و آقای ظریف هم در پاسخ به این پرسش خبرنگار که: «با توجه به تجربه عدم اجرای تعهدات از سوی 3 کشور اروپایی در تجربه گذشته، اینکه گفته میشود 5 کشور عضو دائم تعهد میدهند که تحریمهای شورای امنیت را لغو کنند تا چه حد قابل اعتماد است؟» گفتند: «تا قطعنامه شورای امنیت برای لغو تحریمها صادر نشود توافق اجرایی نخواهد شد.» بنده در همان نامه تصریح کردم وجود عبارت «پرداختن به قطعنامهها به منظور تأمین رضایت شورای امنیت» دردسرساز خواهد بود و آنها عملاً اجرای قطعنامهها را با تکیه بر این جمله دنبال خواهند کرد. آن موقع آقای عراقچی گفتند: ما به جای کلمه «اجرا» کلمه «پرداختن» را آوردیم و این پیروزی بزرگی است. اما هفته گذشته خود ایشان گفتند آمریکاییها با استناد به همین کلمه در موافقتنامه ژنو قطعنامه 1929 که محدودیتهای توان موشکی ایران را ذکر کرده به میان کشیدهاند و از آن طریق مساله دفاعی موشکی ما را وارد مذاکرات کردهاند. به همین دلیل هفته گذشته جنابعالی در دیدار با آقای آمانو تصریح فرمودید مساله دفاعی قابل مذاکره نیست و متعاقب آن وزیر محترم دفاع نیز مصاحبه کرده و بر همین اساس هشدار دادند. ملاحظه میفرمایید تمام نکاتی را که بنده به عنوان نقاط ضعف موافقتنامه ژنو، 8 ماه پیش تأکید کردم همگی بلااستثنا امروز مسالهساز و مشکلآفرین شدهاند. حالا قضاوت بفرمایید که آیا بنده و امسال بنده که اشکالات حقوقی و فنی را برای پیشگیری در همان ابتدا به استحضار رساندیم مستحق تقدیر و پاداشیم یا این همه سرزنش و ناسزا؟!
استراتژی آمریکا: اجرای قطعنامهها بدون لغو فوری تحریمها!
دعوا از آنجا آغاز شد که پرونده ما از شورای حکام به شورای امنیت رفت و شورای امنیت هم تاکنون 6 قطعنامه صادر و تأکید کرده در صورت عدم تمکین ایران از اجرای قطعنامهها، ایران مورد تحریم قرار میگیرد. تاکنون ایران قطعنامهها را نپذیرفته و آنها را غیرقانونی خوانده و از اجرای آنها امتناع کرده است. در صورتی که ایران قطعنامهها را بپذیرد و حاضر به اجرای آنها شود، تحریمها فوراً لغو میشود. حیلهای که آمریکا و طرفهای مقابل بهکار بردهاند آن است که براساس موافقتنامه ژنو و تنظیم موافقتنامه درازمدت جدید در وین کاری میکنند که عملاً اجرای مفاد قطعنامهها را با توجیهات و طرق گوناگون به خورد ایران بدهند اما اسم آن را «اجرای قطعنامهها» نمیگذارند و تحت عنوان «پرداختن به قطعنامهها» این عملیات را انجام میدهند تا از لغو فوری تحریمها طفره روند. اساس مفاد کلیه قطعنامهها بر تعلیق غنیسازی و کنترل مراکز هستهای ایران معطوف است و در یک مورد هم اعمال محدودیتهایی درباره موشکهای بالستیک ایران مطرح شده است. در حال حاضر با توجه به توقفی که ایران توسط موافقتنامه ژنو در تمام برنامههای هستهای خود ایجاد کرده و بهعلاوه محدودیتهایی که توسط موافقتنامه درازمدت وین میخواهند بر ایران اعمال کنند، عملاً ایران را وادار میکنند محتوای اصلی قطعنامهها را قدم به قدم به اجرا بگذارد، طوری که اکنون به برنامه موشکی ایران که ذیل قطعنامه 1929 است نیز رسیدهاند. همانطور که در این نامه تصریح کردم، تعلیق غنیسازی عملاً با چرخش تعداد محدودی از سانتریفیوژها که نیاز صنعت برق ما را تأمین نکند تفاوت اساسی ندارد، در حالی که آن نوع تعلیق میتوانست حداکثر یکیـدو سال باشد و برای این نوع تعلیق صحبت از 10 الی 20 سال است و آن نوع، لغو فوری تحریمها را همراه داشت و این نوع، آن را زماندار، طولانیمدت و مبهم کرده است. در این میان نکته مهم دیگر آن است که در روش کنونی حتی در بخشهای بسیاری، موارد جدیدتر و بیشتر از مفاد قطعنامهها بر ایران تحمیل و ایران را ملزم به اجرای آنها کردهاند.
سؤال اساسی: چرا مذاکرات اصلی حالا؟!
آقای ظریف هفته گذشته درباره سوال روزنامه «خراسان» درباره متن مورد توافق در وین کتباً پاسخ دادند: «متن توافق شده شامل هیچ یک از موارد اختلافی نیست و فقط شامل عباراتی است که باید در هر توافقی درج شود. هنوز هیچ موردی را توافق نکردهایم گرچه در برخی موارد اختلاف کمتر و در برخی بیشتر است».
سوال اساسی این است که چرا مذاکرات روی مسائل اصلی مورد اختلاف از جمله برنامه غنیسازی، رآکتور آب سنگین اراک، سایت فردو، برنامه تحقیقات و توسعه، اجرای قطعنامهها و چگونگی لغو تحریمها و... همه و همه حالا صورت میگیرد؟
چرا این مذاکرات قبل از ایست دادن به کل برنامه هستهای ایران و قبل از حذف اورانیوم 20 درصد غنی شده و... صورت نگرفت. اکنون که ما را متوقف کردهاند و دستمان خالی شده تازه مذاکرات اصلی برای غنیسازی و لغو تحریمها را انجام میدهید؟
غزه: «ایست به شرط رفع حصر و بدون خلع سلاح»
موافقتنامه ژنو: «ایست بدون رفع حصر همراه با خلع سلاح»
مقام معظم رهبری در خطبههای نماز عید فطر امسال فرمودند باید از مقاومت غزه درس عبرت بگیریم، کدام درس؟ به مقاومت و مردم غزه میگفتند آتشبس را بپذیرید تا محیطی آرام برای مذاکرات فراهم شود اما آنها زیر فشار شدیدترین و خونینترین حملات و بمبارانها نپذیرفتند چون دیپلماتهای آنها میدانستند بعد از آتشبس و «ایست» دیگر کسی به حرف آنها گوش نخواهد داد لذا دیپلماتهایشان تأکید کردند «ایست به شرط رفع حصر» و مردم را هم توجیه کردند که کشته شدن کودکان، زنان و مردان را تحمل کنند تا محاصره شکسته شود. حتی در ابتدا اسرائیل با وحشتی که از بمبارانها و موشکبارانهای وحشیانه ایجاد کرد شرط ایست و آتشبس را خلع سلاح مقاومت اعلام کرد اما آنها زیر بار نرفتند و بالاخره بعد از 50 روز مقاومت، «ایست به شرط رفع حصر و بدون خلع سلاح» را به دست آوردند. اما ما طبق موافقتنامه ژنو توسعه برنامه هستهای خود را «ایست» دادیم و خلع سلاح (حذف اورانیوم 20 درصدی) را پذیرفتیم، تازه! حالا با دست خالی مذاکرات برای رفع حصر و مسائل اصلی را انجام میدهیم، یعنی ما «ایست با خلع سلاح و بدون رفع حصر» را پذیرفتیم. وقتی میپرسیم چرا چنین کردند؟ دوستان میگویند برای اینکه بتوانیم در محیطی آرام مذاکرات بر سر مسائل اصلی را انجام دهیم! مگر محیط ما چقدر ناآرام بود؟ یعنی وضعیت اضطراری ما بدتر از وضعیت اضطراری غزه بود؟ حالا دیگر با دست خالی وارد مذاکرات بر سر مسائل اصلی شدهایم و هم برای تداوم برنامه هستهایمان و هم برای رفع حصر، کار بسیار سخت و دشوار شده است!
چه باید کرد؟
فقط یک راه وجود دارد که هم ما را در میان مردم پیروز و هم در برابر اجانب برای استیفای حقوق مردم قدرتمند میگرداند و آن اینکه «مردم را محرم بدانیم و به مردم با صداقت رجوع کنیم و همه مسائل را با شفافیت کامل با مردم در میان بگذاریم، همیاری مردم و حل مسائل حاصل خواهد شد.»
مقام معظم رهبری همیشه تأکید فرمودهاند آگاهی، نظارت و مطالبهگری مردم حلال همه مشکلات کشور است.
در پایان با ذکر دعای حضرت ابراهیم(ع) نامهام را تمام میکنم: «واجعل لی لسان صدق فی الاخرین؛ خدایا برایم گفتاری عطا فرما که همیشه به صداقت شناخته شوم».
با تقدیم احترام
ناصر نوبری– 7/6/1393
منبع: وطن امروز
اینا خوشون رو به کری زده اند پس نخواهند شنید مادامیکه همه را دشمن خود میدانند وخارجی ها را دوست خود.