به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، «یک عدهای ترس برشان داشته بود و از شورای امنیت نگران بودند. برای اینکه بتوانند موضوع را یک جوری جمع بکنند، میگفتند انرژی هسته ای برای مملکت هزینه درست کرده و دیگر هیچ فایدهای هم ندارد. اینها حتی در ذهن آقای خاتمی تاثیرگذار بودند.» این بخشی از خاطرات غلامرضا آقازاده رئیس سازمان انرژی اتمی است. او که سالها این مسئولیت را بر عهده داشته و توانست علی رغم نگرانی های برخی مسئولین در داخل و فشارهای خارجی، با همت دانشمندان هسته ای فناوری غنی سازی را بومی سازی کند، می گوید «فناوری هستهای مدیون هیچ کس در کشور نیست به جز یک نفر؛ او هم خود شخص مقام معظم رهبری است. اگر ایشان نمیایستاد امروز هیچ چیزی نداشتیم.»امروز ایران در صنعت هسته ای بر قله ای ایستاده که کمتر از انگشتان دو دست، کشورهایی هستند که این چرخه را داشته باشند؛ کشورهایی که سالها قبل از ایران به صنعت هسته ای دست یافتند و بنایشان این بود سایر کشورها یا از این انرژی برخوردار نباشند و یا اینکه تنها برق هسته ای داشته باشند. این انرژی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی غربی ها برای ایران ممنوع بود و هیچ کشوری به خاطر فشارهای آمریکا حاضر نمی شد در هسته ای شدن به ایران کمک کند. در این شرایط تنها تکیه بر باور داخلی و نگاه به دستان دانشمندان هسته ای می توانست راهگشا باشد؛ "ما می توانیم" اگر چه در صنعت هسته ای سخت و طاقت فرسا بود ولی در نهایت جواب و ایران را در زمره کشورهای هسته ای جای داد.
در فیلم آمریکایی «دهکده» اهالی روستا از هیولایی که بیرون دهکده انتظارشان را میکشد، میترسند و به همین جهت پایشان را از دهکده بیرون نمی گذارند. تا اینکه در شرایط اضطرار و بیماری یکی از اهالی، دختری برای کمک و تهیه دارو قصد بیرون رفتن میکند.
بزرگان و صاحبان دهکده او را منع می کنند اما وقتی عزم جزم او را میبینند، لباس هیولایی خود را به او نشان میدهند و اعتراف میکنند که خود عامل ترس اهالی بودهاند، تا مبادا اهالی، دهکده را ترک کنند.
مدیر یو سی اف، رتبه ۱۷ کنکور، فارغالتحصیل مهندسی شیمی گرایش پتروشیمی و پلیمر (ارشد) از شیراز به واسطه دوستی، به مهندس ل-ن برای مصاحبه معرفی میشود. بالاخره عاقبت رشتههای اینچنین، کار کردن در سازمانهایی نظیر انرژی اتمی است. غالبا هم دانشجویان نخبه این گونه رشتهها با پیشنهادهای جذاب غربیها برای بورسیه و تحصیل در خارج از کشور مواجه میشوند ولی او ترجیح میدهد بماند و نقاب از روی هیولای بیگانه برگیرد.
می گوید "کار علمیای که در سازمان میشد، من را از نظر علمی ارضا میکرد. خیلی از کسانی که میرفتند خارج، میگفتند آنجا نسبت به کار علمی احترام وجود ندارد؛ ولی اینجا به من احترام دادند و به من اجازه کار علمی دادند. انگار از نظر علمی غرق در نعمت شده بودم.
موقعی که وارد شدم، پایه حقوقم در سال ۷۹، صد هزار تومان بود. دانشجویانی که همزمان با من در شرکتهای نفتی رفته بودند، حقوقشان بیشتر بود. شرایطی که آقای غ.ا و مهندس ل. ن ایجاد کرده بود، به انسان مانند یک دانشمند احترام میگذاشتند. دل و جرات می دادند که کار کنید؛ دل و جرات میدادند که اشتباه کنید، چیزی که هنوز در این مملکت جا نیفتاده است! من فکر میکردم اگر به خارج هم بروم، آن را به دست نمیاوردم".
"روز سوم رفتم یک سوالی بکنم. به من گفتند اگر یکبار دیگر سوال کردی از اینجا برو. خودت تصمیم بگیر! گفتند به تو گفتیم برو طراحی کن، خب برو طراحی کن فوقش یک جایی اشتباه میکنی! این حرف یکدفعه به من اطمینان داد. ۲۰۰ نفر از امثال من دور هم جمع شدیم، ۲۰-۳۰ نفرمان از این جسارت استفاده کردیم و ۱۷۰ نفر هم از ما پیروی کردند و نهایتا این تلاشها UCF اصفهان شد".
وقتی نشان پژوهش کشور را به او دادند، گفت که شانس یار او بوده و گرنه ضریب هوشی ایرانی ها بالاست و اگر کمی جسارت و فرصت داشته باشند، شکستن هیمنه هیولایی که غرب برای ما ساخته است، کار دشواری نیست.
می گفت “۲۳ اسفند به ما گفتند که بروید راه اندازی کنید، ما هم گفتیم چشم و آمدیم اینجا! همه می گفتند شوخی است یا جدی؟ ۲۴ اسفند! ۶ روز دیگر عید است؛ چرا الان؟ ۲۴ اسفند اولین باری بود که من اورانیوم را دیدم. همه چیز را در راه اندازی دیدم. طراحی ها خیلی حساب شده بود و رویش کار کرده بودیم. می گفتند شدنی نیست! ما می گفتیم می رویم آزمون و خطا را روی دستگاههای اصلی انجام می دهیم. بالاخره ظرفهای اورانیوم باز شد و ما آنجا اورانیوم را دیدیم و تزریق شد به سیستم و مشکلات شروع شد، اشکالاتی که آن را ندیده بودیم”.
در تمام آزمایشهای علمی مرسوم است که آزمون و خطا بر روی نمونه های پایلوت انجام می شود. در UCF عملا آزمون و خطا به دلیل کمبود زمان و بودجه و نداشتن تجربه پیشین، بر روی دتسگاههای اصلی انجام شد.
یکی از دانشمندان هسته ای می گوید: "UF۴ (نمک سبز) در آمد و ما همه شادی کنان بیرون ریختیم و واحد را ول کردیم؛ بی تجربه بودیم. تا آن موقع که بهره برداری نکرده بودیم؛ یکدفعه یک گرفتگی در واحد اتفاق افتاد.HF زده بود توی واحد ولی ما تولیدمان را کرده بودیم. نزدیک به صد و اندی کیلو تولید کرده بویدم آنجا بود که مشکلاتمان شروع شد. UF۴ باید با فلوئور ۶۰% یک گاز خیلی سمی و خطرناک واکنش نشان می داد. واحد تولید فلوئور هنوز راه نیفتاده بود. دست پیمانکار بود و آخر هم مجبور شدیم خودمان کار را انجام دهیم. مشکل این بود که ما تنها چند کپسول ۲۰% از سال ۱۳۶۰ داشتیم. مدارک می گویند اصلا زیر ۴۰% نمی شود UF۶ گرفت. ما هم کلا ۲۰ مخزن داشتیم و ۱۶۰ کیلیو UF۴. شورای حکام آژانس داشت یک قانونی تصویب می کرد که هر کسی تا الان UF۶ تولید کرده و چرخه سوخت دارد، جزو باشگاه چرخه سوخت هسته ای شود و اینها فقط می توانند سوخت تولید کنند و بدهند به بقیه؛ سایرین هم دیگر دست نزنند و کاری نداشته باشند. آنان فکر نمی کردند ایران به چنین سطحی برسد. ما ۱۶۰ کیلو UF۴ و ۲۹ مخزن ۲۰% فلوئور داشتیم. با آن می شد حداکثر ۱۰ تا ۱۵ کیلو UF۶ درست کرد. با آن شرایط سخت برو کانکس بزن، آلاچیق بزن، فلوئورها را نصب کن و... همه می ترسیدند و واقعا هم ترس داشت چون احتمال انفجار وجود داشت”.
"انفجارهایی هم اتفاق افتاد. آمده بودند با کف صابون تست کرده بودند! انفجاری روی داد که باور نکردنی بود. برنج ذوب شده بود و چکیده بود.چه قدر بچه ها فداکاری کردند؛ اولین مخزنی که باز شد یادم هست؛ واقعا کسی جرات نمی کرد. یک آقای خزلی زاده نامی بود که فلوئور و HF را باز کرد. می خواستیم فلوئور را روی خط بفرستیم. این هم داستانی بود. مدام رگلاتور بگیر، رگلاتورها می ترکیدند، رگلاتور عوض کن، رگلاتور اکسیژن بگذار، جواب نمی داد. موادمان هم محدود بود.
نگرانی از اینکه این مواد تمام بشود و نشود و ممکن است آن قانون تصویب بشود ودیگر ایران نتواند ادامه بدهد وجود داشت. از تهران هم مدام به ما زنگ می زدند چون نزدیک شورای حکام بود. از ۲۰ مخزن سه تای آن تمام شد".
منبع: سراج۲۴