به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، شناخت احزاب، گروهها و افراد تأثیرگذار برای شناخت صحنهی سیاسی، امری ضروری است، زیرا در کوران وقایع سیاسی، بهخصوص در ایران که احزاب و گروهها به معنای واقعی و متناسب با مقتضیات جمهوری اسلامی نهادینه نشدهاند، پیچیده شدن رفتار و گفتار آشکار احزاب در لفافههای زیبا و مبهم یا فضای غبارآلود تقابل و تقلای سیاسی و دیگر عوامل، موجب میگردد که تشخیص طریق صحیح و احزاب مضر بهسختی انجام شود. در شمارهی قبل، به بررسی جریان چپ سنتی و اهم مواضع و دیدگاههای این جریان پرداخته شد. در این بخش، به بررسی سایر جریانات اصلاحطلب پرداخته خواهد شد.
چپ میانه
ج) حزب کارگزاران سازندگی
این جریان تلفیقی از راست مدرن و چپ مدرن بود که توانست نقش ویژهای در بازیابی قدرت جریان چپ مدرن ایفا کند.
کارگزاران سازندگی گروهی منشعبشده از جریان راست مذهبی بهشمار میآید. این جریان که از همکاران سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی رئیسجمهور وقت، آقای هاشمی رفسنجانی بودند، به دلیل اختلاف و بحث بر روی لیست انتخاباتی با جامعه روحانیت مبارز و جمعیت مؤتلفهی اسلامی در انتخابات مجلس پنجم ایجاد شد.
این گروه از یک هستهی اولیهی شانزدهنفره تشکیل میشد که جملگی از وزرا یا معاونین رئیسجمهور وقت بودند. افرادی چون غلامحسین کرباسچی، محمد هاشمی، محسن نوربخش، عطاءالله مهاجرانی، سید حسین مرعشی، محمدعلی نجفی، محمد عطریانفر، فائزه هاشمی، اسحاق جهانگیری و... که به تبیین دیدگاههای دولت و شخص هاشمی رفسنجانی میپرداختند. استقبال مردم از این حزب در انتخابات پنجم مجلس شورای اسلامی، باعث گردید تا مهاجرانی، عبدالله نوری و علیرضا محجوب طرح تمدید دورهی ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی از دو دوره بیشتر را مطرح نمایند. استدلال آنها این بود که بهخاطر برخی مواد قانون اساسی، نباید کشور را از تجربهی مدیریت و شخصیت ارزندهی فردی با سابقهی مشخص و روشن همچون هاشمی رفسنجانی محروم کرد.(1) اما موضعگیری مقام معظم رهبری در این باب سبب عدول این جریان از این نظر گردید.
شکاف بین حزب کارگزاران و جریان راست سنتی و فعالیت رسانههای چپ چون دوهفتهنامهی «عصر ما» با عنوان دفاع از هاشمی در مقابل راست(2) توانست حمایت این جریان را به سمت حمایت از نامزد جریان چپ سنتگرا یعنی سید محمد خاتمی بکشاند و نقشی تأثیرگذاری را در پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری 1376 موجب شود؛ طوری که اعضای عالیرتبه حزب وارد کابینهی خاتمی در دورهی اول شدند. اما در انتخابات ششم مجلس شورای اسلامی، بهخاطر تخریبهای سازمانیافتهی جریان چپ، بهخصوص دوهفتهنامهی «عصر ما» علیه هاشمی و نقش این حزب در فسادهای اقتصادی، کمکم کابینهی خاتمی از اعضای این حزب خالی شد و قدرت در یک چرخش سیستماتیک، به جریان چپ مدرن با گرایشهای افراطی و التقاطی واگذار گردید؛ خطری که شاید بتوان گفت اکنون دولت روحانی را بهطور جد تهدید مینماید.
بسیاری معتقدند کارگزاران سازندگی را نمیتوان حزب سیاسی نامید؛ چراکه نه کنگرهای دارد و نه تشکیلاتی در شهرستانها! جمعی کنار هم گرد آمدهاند و از سال تأسیس 1375 تاکنون ثابت و بدون تغییر، خود را مؤسس، شورای مرکزی و همهکاره میدانند و لذا باید آن را «کاریکاتور حزب» نامید.(3) البته باید گفت پس از انتخابات اخیر ریاستجمهوری، تغییراتی در اعضای مرکزی حزب صورت پذیرفته است.
از آنجا که این جریان مبتنی بر قدرتطلبی روشنفکرمآب شکل گرفت، لذا نوع نگاه حاکم نسبت به دولت و حکومت در این دیدگاه غیردینی است و دین را بهسان امر فردی و غیراجتماعی تلقی میکنند. حسین مرعشی، جانشین دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، میگوید: «حزب کارگزاران برای به دست گرفتن قدرت تشکیل شده است؛ یعنی حزب تشکیل نشده است که دعای ندبه و دعای کمیل برگزار کند یا بنیاد خیریه باشد که به فقرا رسیدگی کند...»(4) بر همین اساس است که در مرامنامهی حزب، از مباحث بنیادی همچون «ولایت فقیه» یاد نمیشود.(5)
این جریان، که از اعضای آنها بهعنوان تکنوکراتها و فنسالاران یاد میشود، بیشتر به دنبال توسعهی اقتصادی مبتنی بر اقتصاد لیبرالیستی و بازار آزاد بودند که اولویت اصلی خود را نه حاکمیت آرمانهای انقلابی و عدالتخواهانه، بلکه نوسازی کشور از طریق پیوستن به فرایند جهانی شدن تعریف مینمودند. آنها در این راستا، سخن از ضرورت ترمیم وجهه و روابط خارجی ایران با دنیا، علیالخصوص آمریکا و دولتهای اروپایی، به میان میآوردند. سیاست «تشنجزدایی در روابط خارجی، تعدیل رفتار سیاسی برای جذب سرمایه، تلاش برای تغییر برداشت جامعهی بینالمللی از رفتارهای سیاسی ایران و اصلاح چهرهی بینالمللی» از اصول سیاست خارجی این جناح محسوب میشود.(6) به همین دلیل، این گروه منعی در برقراری ارتباط با آمریکا نمیبینند. مرعشی، سخنگوی این جریان، میگوید: «رابطهی اقتصادی با آمریکا به نفع ماست؛ چراکه ما بهراحتی نمیتوانیم نفتمان را به کشورهای خارجی بفروشیم... رابطهی بازرگانی و اقتصادی هیچگونه مغایرتی با مبارزه با آمریکا ندارد.»(7)
بهطور کلی، مؤلفه های اصلی استراتژی فرهنگی کارگزاران را باید در مواردی چون استقبال از مدرنیسم، عدم حساسیت نسبت به کمرنگ شدن ارزشها و مظاهر اجتماعی و دینی در جامعه، کاهش تدریجی نقش دین در جامعه و به تعبیری عرفی کردن امور دین و رشد سکولاریسم و ایجاد فرهنگی لیبرالیستی با مناسبتهایی مبتنی بر تساهل، تسامح و آزادی برشمرد.(8)
تجلی این امور را میتوان در عملکرد و سیاستهای فرهنگی مهاجرانی در دورهی وزارت وی مشاهده نمود. کسی که بهعنوان دبیر کمیتهی فرهنگی کارگزاران سازندگی، بهگونهای عمل کرد که بهصورت بیسابقه، شاهد ایجاد شبهات و تحریفها نسبت به مقدسات و ارزشهای اصیل اسلامی و انقلاب اسلامی بودیم. طوری که محسن کدیور در هفتهنامهی «بهمن» به مدیرمسئولی مهاجرانی و روزنامهی ارگان حزب در مقالهای بیان نمود: «در باب دولت، هیچ نظریهای ضروری دین و مذهب یا ضروری فقه محسوب نمیشود.»(9) این هتاکی و هنجارشکنی و عبور از خطقرمز بهگونهای بود که حتی خود مهاجرانی صریحاً گفت: «اگر من عضو هیئتمنصفه بودم، نظر به تعطیلی توس میدادم... بعضی از نویسندگان روزنامه از نویسندگان زمان شاه سرنگونشده هستند که به آنها اجازهی نوشتن مقالات و تحلیلهایی دادند که بر برخی از اصول، مبانی و ارزشهای دینی مورد اعتقاد مردم شبهه وارد میساخت و برخی از مراجع دینی را مورد اهانت قرار دادند.»(10)
کارگزاران سازندگی با دولت سازندگی قدرت گرفت و پس از پایان یافتن دورهی قدرت دولت، بهشدت افول کرد.
چپ جدید که بعداً در حزب مشارکت ظهور و بروز یافت، محصول «حلقهی کیان» و «مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری» است.
چپ مدرن
د) حزب مشارکت
طیف «چپ مدرن» را باید یک جریان نوپا و تازه در عرصهی اجتماعی و سیاسی ایران دانست. این جریان پس از دور ماندن از قدرت، از سال 68 با حضور در مراکز علمی و دانشگاهی، رو به سوی تجدد، نوآوری و بازنگری آورد.
چپ جدید، که بعداً در حزب مشارکت ظهور و بروز یافت، محصول «حلقهی کیان» و «مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری» است. این جریان در دوم خرداد 1376، با حمایت از نامزدی سید محمد خاتمی، عضو مؤسس و شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، در یک انتخابات رقابتی توانست بر رقیب شاخص جناح راست (علیاکبر ناطق نوری) به پیروزی برسد. در این هنگام، نیروهای سیاسی جوان جریان چپ که موسوی خوئینیها را بهعنوان پدر معنوی در پشت سر خود داشتند، دست به تشکیل حزبی به نام جبههی مشارکت ایران اسلامی زدند. لذا حزب مشارکت محصول دولت بهقدرترسیدهی سید محمد خاتمی بود و نمایندگی همهی جریانهای انقلاب را نداشت و رهبران آن هم از رهبران انقلاب نبودند.(11) این حزب بر شانههای «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» بنا شد که از طبقات متوسط شهری با گرایشهای چپ اسلامی بودند. طیف فکری این حزب، که از بنیانگذاران آن محسوب میشوند، کسانی چون سروش، کدیور، مجتهد شبستری و... هستند که قرائت انسانمدارانه را از اسلام بیان مینمودند. این خط را در شعارهای انتخاباتی نامزدهای این حزب، چون «معنویت، عدالت، آزادی» میتوان مشاهده نمود.
اعضای شاخص این جبهه عبارتاند از: سید محمدرضا خاتمی، محسن میردامادی، محمدرضا عارف، سعید حجاریان، عباس عبدی، مرتضی حاجی، معصومه ابتکار، حبیبالله بیطرف، رجبعلی مزروعی و... جبههی دوم خرداد (که عنوان گروههای پیروز در انتخابات بود) دربرگیرندهی طیفی گسترده از چپ سنتی (مجمع روحانیون مبارز)، کارگزاران سازندگی و چپ مدرن (جبههی مشارکت) و لایههایی از جریان ملیمذهبی را در بر میگرفت و تنها وجه اشتراک آنها، مخالفت و حذف جناح مقابل بود.
دیری نپایید که اختلافهای درونی آنها بالا گرفت. جریان چپ مدرن، ابتدا چندان اختلافنظر فکری با جریان چپ سنتی نداشت، اما رفتهرفته از جریان چپ سنتی فاصله گرفت و اهداف و سیاستهای خود را مستقل از چپ سنتی پیگیری نمود. این اختلافات بر سر چند موضوع بود. اولاً اینکه گروهی پدرسالاری و انحصارطلبی جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را برنمیتابیدند؛ چراکه حرکتهای افراطی این حزب و نقش برادر بزرگتر برای خود قائل شدن، سبب شد تا 21 حزب و تشکل سیاسی، ناراضی از این وضعیت، از این تشکل سیاسی خارج شوند و در برابر آنها ایستادگی نمایند. ثانیاً جمعی بر سر سهمخواهی و بهدستگیری قدرت، دچار اختلاف گردیدند و ثالثاً عدهای نیز با رادیکالیسم و افراطیگرایی در بین اعضای جبهه مخالفت میکردند؛ چراکه این جریان بهسان یک جریان رادیکالی، تنها عوامل حزبی خود را به کار میگماشت. حجاریان گفته بود که «هرکس پیام دوم خرداد را درک نکرده است، باید از کار برکنار شود.» این سخن باعث برکناری پنج هزار نفر از مدیران کشوری بهخاطر همحزبی نبودن گردید. بهعبارت دیگر، این سخن ترجمان سخن مشهور استالین در دوران جنگ سرد بود که میگفت: «هرکس با ما نیست، لاجرم علیه ماست.»(12)
در این دوران، شاهد افراطگراییهایی چون طرح حاکمیت دوگانه، لوایح دوگانه برای افزایش اختیارات رئیسجمهور، طرح خروج از حاکمیت، حذف نظارت استصوابی، ماندن یا رفتن مجلس ششم، تحصن و استعفا، ساختارشکنی و به چالش کشیدن نظام و رهبری و قدرتطلبی بودیم. این قدرتطلبی چنان در این دوران بروز و ظهور داشت که در طی چهار سال از تشکیل شورای اسلامی شهر در تهران، که اکثریت قاطع آن در انحصار این جریان بود، این شورا پنج رئیس تعویض نمود؛ طوری که این اقدام بهتعبیر مهدی کروبی، آبروی اصلاحطلبان را بر باد داد.(13)
مبانی فکری و سیاسی حزب مشارکت، بر بستری از تئوریهای لیبرالی، اسلامی و برخی رسوبات نظری چپگرایی پیریزی شده است. حبیبالله پیمان در مقالهای تحت عنوان «عدالت بدون آزادی، نتیجهی آزادی بدون عدالت» مینویسد: «آنان [اصلاحطلبان] ایجاد جامعهی مدنی را بر محور اصل توسعهی سیاسی قرار دادند. البته سخنی از دموکراسی در میان نبود، بلکه بیشتر از هرچیز در تبلیغ و ترویج آزادیهای مدنی و بهطور کلی، ستایش لیبرالیسم قلم میزدند. جامعهی مدنی مورد نظر آنان همان بود که در نظامهای لیبرال-بورژوازی پدید آمده و از سوی متفکران لیبرال در غرب توصیف و تبیین شده بود.»(14)
در سند تأملات راهبردی که بهعنوان سند استراتژیک و تاکتیکی اصلاحطلبان در پاییز 1387 به تصویب رسید، تأکید بر مفاهیمی همچون استقلال نهاد دین از حکومت، نواندیشی دینی، تحمل و مدارا (تسامح و تساهل) و پلورالیسم مذهبی و سیاسی جلب توجه میکند که میزانی از گرایش به لیبرالیسم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را نیز به نمایش میگذارد و به تبع آن، ردپای سکولاریسم مصطلح را نیز در آن میتوان یافت.
در بند (ت) این سند آمده است: حزب با همیشگی کردن «قوانین موضوعه» به بهانهی مبتنی بودن آنها بر احکام «شریعت»، مخالف است. از نظر حزب، تنها قوانین موضوعهای را میتوان با تکیه بر قدرت حکومت لازمالاجرا دانست که طی یک فرایند دموکراتیک به تصویب رسیده باشند. این قوانین تا زمانی که مورد پذیرش اکثریت هستند، توسط حکومت به اجرا درمیآیند. حزب میان «قوانین موضوعه» و «احکام شریعت» (و فقه که دانش به احکام شریعت است)، از نظر انگیزهی اطاعت، ضمانت اجرا، مجازات نقض و فرایند و سازوکار شکلگیری، تمایز قائل میشود.(15)
سعید حجاریان در باب این سند میگوید: «در جایی ادعا میشود: "حزب با همیشگی کردن قوانین موضوعه به بهانه مبتنی بودن آنها به احکام شریعت مخالف است." اگر نویسندگان این جمله به عمق آن پی میبردند، منکر قصاص و حدود و دیات بودهاند و از آنجا که قبلاً بهتصریح منکر احکام حکومتی شدهاند، لاجرم حکم مرتد بر آنها بار میشود. اگر فهمیدهاند مضمون این جمله چیست و بر عمق آن واقف بودهاند.»(16)
حزب مشارکت، دین را مبنای مشروعیت حکومت نمیداند و بهنوعی قائل به مشروعیت ولایت فقیه بهوسیلهی قانون اساسی و انتخابی بودن ولیفقیه در عصر غیبت است. سید محمد خاتمی، دبیرکل حزب، مردمسالاری مورد نظر حزب را اینگونه معرفی مینماید: «برای ایران، چارهای جز ادامهی راه دشوار مردمسالاری متصور نیستم. ما از آنجا که حکومت دینی را دموکراتیک میدانیم که اکثریت مردم مسلمان، خواهان آن هستند.»(17) سعید حجاریان تحت تأثیر اندیشههای سروش و حلقهی کیان، بهعنوان اتاقفکر این جریان، مدعی بود که «ما مدافع جمهوریت نظام هستیم» و اینکه «استاد مطهری جمهوری را فرمو اسلامیت را محتوای حکومت میداند را ما قبول نداریم.» این گزارهها، گویای اندیشهی حاکم بر حزب مشارکت است.
این حزب، نه حزب اسلامی، بلکه یک حزب التقاطی است که مشرب فکری آن روشنفکری التقاطی متمایل به لیبرالیسم است؛ هرچند که رگههایی از نگرش و مشی چپگرایانهی سوسیالیستی نیز در مرامنامهی آنها مشاهده میشود.
حزب مشارکت بر شانهی دانشجویان پیرو خط امام، که بهخاطر جنایات آمریکا در قبال مردم ایران اقدام به تسخیر لانهی جاسوسی نموده بودند، در چرخشی 180درجهای از مواضع اولیهشان و اظهار پشیمانی از اقدام در ابتدای انقلاب، معتقد به ازسرگیری روابط با آمریکا شدند. کسانی که تا دیروز رقیب مقابل خویش را در دورههای مختلف انتخابات، متهم به سازش با آمریکا مینمودند و از آن طریق به جذب آرای مردم میپرداختند، بعد از سال 76، به تغییر موضع پرداختند.
سید محمد خاتمی، از اعضای مجمع روحانیون مبارز، در این زمینه معتقد است: «کسانی که غرب را مظهر شیطان و کانون پلیدی دیدند و تا دامن ذهن و زندگی را از آلودگی پاک دارند، بستن همهی دربها را بهسوی غرب توصیه کردهاند. غافل از آنکه تمدن غرب واقعیتی بود در حال بسط و توسعه که ریشه در تاریخ داشت و قوامیافته در متن جریانهای پُرحادثه بود...»(18)
در بررسی مبانی فکری-سیاسی حزب مشارکت مشخص گردید که اصلاحات دینی با رویکرد معرفتشناسانهی حلقهی کیانی، اصلاحات اقتصادی تحت تأثیر سیاستهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و اصلاحات سیاسی تحت عنوان توسعهی سیاسی و دموکراتیزاسیون و روند دموکراتیک شدن پارهای از کشورهای اروپایی، اعتقاد حزب بهنوعی اصلاحات خارج از چارچوب گفتمان انقلاب را میرساند.
نهایتاً اینکه هرچند در مرامنامهی حزب مشارکت، محورهایی همچون دیانت و معنویت، عدالتگستری و تبعیضزدایی، فضیلت مجاهدت، حرمت انسان و حقوق و آزادیهای قانونی، وحدت اسلامی و وفاق ملی، مشارکت و رقابت و... مورد تأکید قرار گرفته است، اما با توجه به فرضیهی نخست، به اثبات میرسد که این حزب، نه حزب اسلامی، بلکه یک حزب التقاطی است که مشرب فکری آن روشنفکری التقاطی متمایل به لیبرالیسم است؛ هرچند رگههایی از نگرش و مشی چپگرایانهی سوسیالیستی نیز در مرامنامهی آنها مشاهده میشود.
این حزب نیز به همان بلایی دچار شد که حزب کارگزاران سازندگی بدان دچار گردید و بعد از اتمام دورهی ریاستجمهوری خاتمی، به سرنوشت احزاب دولتساخته مبتلا شد؛ احزابی که «با قدرت میآیند و با قدرت و با تمام شدن قدرت میروند.»(19)
پینوشتها
1. عبدالله نوری، علیرضا محجوب، روزنامهی همشهری، تاریخ 10 شهریور 75 و 12 شهریور 75.
2. «أین تذهبون»، دوهفتهنامهی عصر ما، 26 اردیبهشت 1375، سال سوم، شمارهی 44، ص 7.
3. سید مرتضی مردیها، با مسئولیت سردبیر، مقدمهای بر پروژهی اصلاح، ص 173.
4. عباس شادلو، اطلاعاتی دربارهی احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران، گستره، ص 105.
5. علی دارابی، کارگزاران سازندگی از فراز تا فرود، چاپ دوم، تهران، نشر سیاست، ص 23 تا 25.
6. گفتوگو با کاظمپور اردبیلی، روزنامهی اخبار، 14 آذر 74، ص 2.
7. هفتهنامهی پیام دانشجو، شمارهی 41، 30 خرداد 74، ص 3.
8. علی دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تهران، 1389، ص 345.
9. محسن کدیور، هفتهنامهی بهمن، شمارهی 5.
10. حمید کاویانی، جراحی قدرت، تهران، مؤسسهی نشر و تحقیقات ذکر، 1379، ص 139 و 140.
11. علی دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تهران، 1389، ص 347.
12. همان، ص 358.
13. پایگاه خبری تحلیلی فرارو، انتقاد کروبی از اصلاحطلبها، 4 شهریور 1386.
14. مجلهی نامه، شمارهی 39، نیمهی تیر 1384.
15. عبدالله شمسی، مقالهی جریانشناسی فکری-سیاسی گروههای دوم خردادی، مجلهی پیام، پاییز 1390، شمارهی 107، ص 132.
16. مصاحبهی مکتوب سعید حجاریان با خبرگزاری جمهوری اسلامی، 14 مهر 1388.
17. روزنامهی شرق، 3 مرداد 1383.
18. سید محمد خاتمی، از دنیای شهر تا شهر دنیا، چاپ پنجم، تهران، نشر نی، 1377، ص 14.
19. علی دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تهران، 1389، ص 354.
منبع: برهان