به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، آبان ماه سال گذشته و در شرایطی که هنوز حدود یک ماه تا حصول «برنامه مشترک اقدام» زمان باقی بود، صاحب این قلم در یادداشتی (اینجا) که در همین خبرگزاری منتشر شد، هشدار داد که واشنگتن به استناد علل ژئوپلتیک و امنیتی چیزی بیش از نوعی غنیسازی سمبلیک یا به تعبیر وی «ویترینی» را در ایران نخواهد پذیرفت.
وقتی که توافق ژنو حاصل شد، تعبیر برخی از آن این بود که آمریکا حق غنیسازی ایران را پذیرفته است. البته آن زمان برخی چهرههای سیاسی هم این نظر را مطرح کردند که حق نیاز به شناسایی ندارد و حق ایران ذاتی بوده و در انپیتی هم بر آن تصریح شده است. به هر حال، حق نیاز به شناسایی داشته باشد یا چنین نیازی متصور نباشد، خواسته ایران همواره این بوده که غرب در برابر اعمال حقش مانعتراشی نکند. بهعبارت دیگر، اگرچه ایران برای اعمال حق خود نیازی به شناسایی از سوی غربیها ندارد، اما قطعا هدف از مذاکرات این بوده که غرب در برابر اقدامات شفافساز ایران، تضمین دهد که در مسیر اعمال حقوق هستهای از جمله غنیسازی، دست به ایجاد مزاحمت از قبیل اعمال تحریم و ... نخواهد زد.
در توافق ژنو، برای مدت گام نهایی که قرار است مدتزمانی طولانی (Long Term) باشد، باید «یک برنامه غنیسازی» از سوی دو طرف «تعریف» (Mutually Defined) و توافق شود. به این ترتیب، صحیح است که بگوییم غرب در این توافق نفس غنیسازی را در ایران پذیرفت اما بشرطها و شروطها. این غنیسازی باید با اعمال نظر طرف غربی تعریف، توافق و اجرا شود. روند مذاکرات هم بهخوبی نشان میدهد که این برداشت از توافق ژنو دقیق بوده است.
در مذاکرات هستهای، ایران بهدنبال قبولاندن نیازهای فنی خود به طرف غربی بود. نیازی که بر مبنای محاسبات علمی و فنی، دستیابی به ۱۹۰ هزار سو ظرفیت غنیسازی در مدت زمان گام نهایی توافق ژنو را اقتضا میکند تا سوخت نیروگاه بوشهر و رآکتور تحقیقاتی تهران تامین شود.
مبنای جمهوری اسلامی ایران در برنامه هستهای، رسیدن به قابلیت خودکفایی در تولید سوخت هستهای است. این بدان معنا نیست که ایران وارد کردن سوخت هستهای را نادرست میداند، بلکه از آن روست که میخواهد با داشتن قابلیت تولید سوخت، تهدیدات احتمالی علیه استقلال ملی را از خود دور کند. امری کاملا منطقی که با توجه به سوابق گذشته، ضروری هم به نظر میرسد. وقتی ایران به سوخت ۲۰ درصد نیاز داشت، غرب حاضر به تامین آن برای ایران نشد و ایران خود اقدام به غنیسازی کرد. چه تضمیمی وجود دارد که در آینده چنین شیطنتهایی از سوی قدرتهای نظام بینالملل صورت نپذیرد؟
تنها تضمین موجود برای اینکه نظام بینالمللی تهدید به ندادن سوخت را از معادلات خود علیه ایران حذف کند، قابلیت تولید سوخت در ایران است. در واقع، قابلیت تولید سوخت به صورت بومی، ابزار تهدید ایران در دورانی که نفت نخواهد داشت را از بین خواهد برد.
اما مبنای طرف غربی، همانطور که در یادداشت آبان ۹۲ تشریح شد، کاملا نظامی – امنیتی است و اصلیترین نمود این مبنا نیز در عبارت «زمان گریز» (Breakout Time) خود را نشان داده است. این عبارت آنقدر در یکسال گذشته بهکار رفته که تقریبا تمام مخاطبان با آن آشنا هستند. از نظر طرف غربی، قابلیت تولید اورانیوم در ایران تنها به اندازهای پذیرفتنی است که اگر روزی ایران عزم تولید سلاح هستهای داشت، زمان تولید آن حداقل یکسال باشد.
طرف غربی بهخوبی میداند که ایران عزمی برای تولید سلاح هستهای نداشته و ندارد اما مبنای تفکر غربی بههیچوجه مستند به واقعیات برنامه هستهای ایران نیست، بلکه تنها حفظ موجودیت جعلی اسرائیل برای رژیمهای غربی اهمیت دارد. بر این اساس نهتنها طرف غربی حقوق ایران را نادیده میگیرد، بلکه واقعیات برنامه هستهای ایران را نیز وارونه جلوه میدهد؛ نهادهای بینالمللی نظیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نیز در این مسیر به یاری میگیرد.
مبنای طرف غربی با نگاه به وضعیت برنامه هستهای ایران و با نگاه به توافق ژنو، دستکم دو نتیجه واضح دارد:
الف – ظرفیت کنونی غنیسازی ایران درطول گام نهایی باید کاهش یابد. بسیار دور از ذهن است که غرب از این خواسته در مذاکرات جامع دست بکشد؛
ب – با توجه به مبنای فکری طرف غربی، هیچ تضمینی نیست که همین دیدگاه بعد از گام نهایی توافق ژنو ادامه نیابد، بنابراین تضمینی نیست که آن زمان هم در مسیر توسعه ظرفیت غنیسازی جمهوری اسلامی ایران مانعتراشی نشود.
جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات جامع بهصراحت طرف غربی را از کاهش تعداد سانتریفیوژهای خود ناامید کرده است. از این رو، طرف غربی «در یک ابتکار خلاقانه» و احتمالا «با دریافت کمک از کودک درون دیپلماتهای آمریکایی»، پیشنهادی مضحک را به ایران ارائه کرده است.
روزنامه نیویورکتایمز اولین بار از این پیشنهاد خبر داد. بر اساس این طرح، ایران باید بخشی از لولههای ارتباطی میان سانتریفیوژها را که اجازه میدهند اورانیوم در این مسیر انتقال یافته و غنیشود، حذف کند. با این کار تمامی سانتریفیوژهای ایران حفظ میشود و در عین حال به گفته آمریکاییها سرعت غنیسازی ایران کاهش مییابد. آسوشیتدپرس هم تایید کرد که پیشنهاد مزبور در مذاکرات نیویورک ارائه شده است.
ماحصل این پیشنهاد چیزی جز همان چیزی نیست که با کاهش تعداد سانتریفیوژهای ایران حاصل میشود: «کاهش توان غنیسازی ایران» و به عبارت دیگر تحقق همان غنیسازی ویترینی یا سمبلیک. نوعی از غنیسازی که به درد صنعت و تحقیقات نمیخورد و تنها نمایشی از چیزی است که باید وجود میداشت.
بهعبارت دیگر و با فرض صحت خبر نیویورکتایمز و آسوشیتدپرس، غربیها وقتی با مقاومت ایران در برابر کاهش تعداد سانتریفیوژها بر اساس خطوط قرمز نظام مواجه شدهاند، تصمیم گرفتهاند پیشنهادی ارائه کنند که بر اساس آن تعداد سانتریفیوژهای ایران همین تعداد بماند اما توان غنیسازی ایران کاهش پیدا کند. اینکه این پیشنهاد از کودک درون کدام دیپلمات یا سیاستمدار آمریکایی خارج شده، مشخص نیست اما هر چه هست، محتوای این پیشنهاد چیزی جز فریب دادن افکار عمومی نیست.
مهم نیست که چند سانتریفیوژ نصب شده باشد، برای ایران آنچه مهم است ظرفیت غنیسازی بومی بر اساس نیازهای داخلی است.
همانطور که در آبان ۹۲ نوشته شد، غرب به ظرفیت بالای غنیسازی در ایران رضایت نخواهد داد. نگارنده نیز معتقد است که حقوق ملت نیازی به تایید دیگر کشورها ندارد اما راه احقاق این حقوق، اتکا به قدرت ملی است نه چیز دیگر.
روزگاری نظام قدرتمحور بینالمللی حتی ۱۰ سانتریفیوژ را در ایران نمیپذیرفت. تلاش و مقاومت ایرانیان آنها را مجبور به پذیرش اصل غنیسازی در توافق ژنو کرد. اکنون هم همین تلاش و مقاومت است که میتواند نظام بینالمللی را مجبور به پذیرش غنیسازی صنعتی در خاک ایران کند.
پروسه مقاومت همواره زمانبر و سخت است و با عافیتطلبی سازگار نیست اما نتایج آن ماندگار خواهد بود.
منبع: فارس