به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، در کشوری که برخی احزاب با اصرار خود را حامی شعارهایی همچون «جریان آزاد اطلاعات» میخوانند، بررسی تئوریهای پشت پرده دیپلماسی رسمی کشور که در ارتباطی عمیق با منافع ملی تکتک ایرانیان است، متاسفانه تحمل نمیشود. این سوالی جدی است که اگر در مانیفست «آقای وزیر امور خارجه» هنر تعامل در سیاست خارجی مرتبط با تعامل در داخل است، چرا هرگونه تلاشی برای مطالعه دقیق گفتار و اندیشه پشت پرده رویه فعلی دولت اعتدال در فضای دیپلماسی جهانی با «اتهامزنی» و «برچسب افراطگرایی» پاسخ داده میشود؟ چرا مرور مواضع آشکار شخص وزیر امور خارجه در اندیشکدههای غربی و کتابهایی که در تیراژ جهانی منتشر شدهاند، حرکتی «تخریبی» و فضاسازی «امنیتی» تعبیر میشود؟!
انتقاد از ایدهآلیستی بودن نگاه مثبت به غرب و تاثیر این طرز تفکر بر سیاستورزی در عرصه فراملی کماکان بحث روز «وطن» است. در شرایطی که آمریکا و کشورهای اروپایی به منظور حفظ دیسیپلین قدرت و اقتدار جهانی، سالها ضرر هنگفت حاصل از تحریم اقتصادی ایران را ضد بخشی از منافع ملی خود به جان خریدهاند، کماکان حرکت به سمت عملیاتیسازی شعارهای نئولیبرالی بیطرفدار در فضای بینالملل سرلوحه برخی اقدامات وزیر امور خارجه کشورمان است.
شعارهایی همچون «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق با غرب نیست» به شکلی اصولی در کتاب «آقای سفیر» ذیل عنوان «گفتوگو با جواد ظریف» نیز توجیه شده است. به طور مثال ظریف در تایید پروسه «جهانی شدن» در فضای سیاست خارجی، «چندجانبهگرایی» را مسیری در برابر بازی «برد- باخت» معرفی میکند و در عین حال به این موضوع اشاره میکند که «اگرچه دولتها این را میپذیرند اما هنوز هم تلاش میکنند منافع یکجانبهشان یعنی بازی برد- باخت را دنبال کنند، زیرا چندجانبهگرایی به این معناست که ناگزیرید منافع همگان را در نظر بگیرید(!)» ظریف بلافاصله اضافه میکند: «نکتهای که فکر میکنم به لحاظ مفهومی اهمیت دارد این است که هنوز در حوزه نظری درباره «امنیت» این مساله جا نیفتاده که منافع در شکل عامش عمومی است و کشورها نمیتوانند بازی برد- باخت داشته باشند».
در بخشی دیگر ظریف به وضوح از نقش «جهانی شدن» و تاثیر آن بر تضعیف اقتدار حاکمیتها در تامین «منافع ملی» سخن میگوید اما ناباورانه پروسه «اقتدارزدایی» جهانی شدن را تحولی مثبت ارزیابی میکند که گریزناپذ یر است و به تدریج موجب میشود حاکمیت از عنصر اقتدار به عنصر مسؤولیت نزدیک شود! اتفاقا وزیر امور خارجه کشورمان به مطرح بودن 2 حوزه مهم «حقوق بشر» و «خلع سلاح» در این پروسه جهانی اقتدارزدایی نیز اذعان دارد.
یعنی وی بهرغم علم به اینکه هیچ ابرقدرتی در چنین معاملهای ترک یکجانبهگرایی ذیل شعار «برد- برد» با ایران را نمیپذیرد، با «دشمن» به بازی با حسننیت براساس اصول تئوریک پذیرفته نشده در فضای جهانی روی آورده است!
علاوه بر آن در ذیل این فانتزی انتزاعی متضاد با واقعیات جهانی، وی متذکر میشود: «ما اختلافات اساسی با آمریکا و غرب داریم، همانطور که تمام کشورها با یکدیگر اختلافات اساسی دارند اما این دشمنی نیست(!)» به این ترتیب در شرایطی که آمریکا در ذیل دشمنی آشکار با ایرانیان پروسه علنی اقتدارزدایی از ایران را در فضای بینالملل با هدف «خلع سلاح» و «خلعید از قدرت» در پیش گرفته، دستگاه سیاست خارجی کشورمان با هدف اثبات «حسننیت» از پاسخدهی به گزافهگوییهای غرب نیز بعضا طفره میرود!
اصل چالش بخش بزرگی از سیاستمداران، نخبگان و اقشار مختلف مردم بر سر «فتحالفتوح» خواندن توافق ژنو نیز در تقابل با همین فانتزیهای پشت پرده بود. حقیقت این است که جهانی شدن فرآیندی «غربی» است، چرا که ارزشهای شکلدهنده، استدلالهای توجیهکننده، خاستگاه تاریخی، چارچوبهای ایجادکننده و نتایج پیامدهای متصور بر آن نشانگر این واقعیت است.
قدرتهای غربی به واسطه کنترل سازوکارهای بینالمللی حاکم بر این فرآیند، از توان ذاتی اداره این فضا برخوردار هستند. بنابراین بازی با اصول و ارزشهای حاکم بر این پروسه بدون شک منجر به شکست کسانی خواهد شد که خود را ملزم به شعارهایی همچون «چندجانبهگرایی» و «حاکمیتستیزی» کنند. در مقابل، تأثیری که کشورهای غربی آن را تجربه خواهند کرد، در چارچوب معیارها و ارزشهای آنان است.
پس در فضایی که رقیبی همچون ایران با سرعتی فراتر از دیگران مسیر ورود به باشگاه قدرت جهان را با یارگیری ایدئولوژیک منطقهای به سبب فرآیند ذاتی صدور انقلاب به لبنان، افغانستان، یمن، سوریه و عراق طی میکند، «جهانیسازی» توأم با کاهش اقتدار حاکمیت ملی در حقیقت نوعی خلع سلاح از درون به دست نخبگان «جهانی شده» محسوب میشود. واضح است در چنین فضایی «توافق چندجانبه» آمریکا با ظریف با فرض محال بازی آمریکا به سبک «برد- برد» با ایران، نوعی اعتباربخشی به قدرت فرامنطقهای ایران توأم با عقبنشینی عمدی دولت آمریکا تعبیر میشود و بهترین تبلیغ برای روش «درونزا»ی پایداری انقلابی محسوب خواهد شد.
سوال اصلی همینجاست! آیا حقیقتا هدف آمریکا از مذاکره با ایران به حقیقت پیوستن خواب ظریف تحت عنوان «هنر دیپلماسی» است که براساس متن بیوگرافی ظریف، «ایران به حداکثر منافع با حداقل هزینه» دست پیدا کند؟!
متاسفانه فضای فعلی سیاست بینالملل توأم با خلف وعده مکرر غربیها پس از توافق ژنو با برد حداکثری آمریکا در کنار جمعبندی اظهارات و واکنشهای حریف به هیچوجه تاییدکننده این مدعا نیست!
بنا بر نظریات متخصصان روابط بینالملل، در نقشه «جهانی شدن»، پرداخت هزینههای تغییر ساختارهای ارزشی حاکم بر اصول سیاست خارجی و داخلی و تن دادن به انواع نظاماتی که «جهانی» خوانده میشوند برعهده جهان سومیهاست و افزایش اقتدار و جهانشمول شدن قدرت چند ابرقدرت که از «حاکمیت هژمونیک» به سمت «حکومت جهانی» در حال حرکت پرشتاب هستند، نصیب 3+3 خواهد شد.
پس وقتی از غربزدگی دستگاه سیاست خارجی کشورمان سخن به میان میآید مقصود برچسبزنی سیاسی بیپایه نیست کما اینکه غربزدگی «ادوکلن» نیست که بوییدنی باشد! آنها که زیر سوال بردن این رویه غلط را «سیاسیکاری» یا «افراطگرایی» میخوانند آیا حاضر به دفاع از شعار سفارشی تیم مذکور در کمپین مفتضح «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» هستند؟ آیا از پس توجیه رویه عجیب «استقراض چندباره انتخاباتی از غرب» به نفع جریانی داخلی برخواهند آمد؟ امروز برای نقد مسیر مغشوش و ضد ملی «جهانیسازی» اجباری سیاست خارجی وطن دیر است اما دستکم امیدی به اصلاح مسیر خلع سلاح ملی با آگاهی رساندن به ملت و نمایندگان هنوز باقی است.
منبع: وطن امروز