به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، "تام اینگلهارت" مؤسس پایگاه تحلیلی "تام دیسپچ" طی گزارشی به این مساله می پردازد که چگونه ساز و کار سازمانهای اطلاعاتی آمریکا دستکم در قرن بیست و یکم بر اساس "شکست" طراحی شده و تمام فعالیتهای این سازمانها برای شکست در عملیاتهایشان است.
دولت آمریکا سالیانه 68 میلیارد دلار به مجموعه پیچیده ای از 17 سرویس اطلاعاتی بزرگ اختصاص میدهد. به علاوه دفاتر کاری این سرویس های اطلاعاتی در ساختمان های با شکوهی واقع شده است. آمریکایی ها با این کار یک شبکه نظارت جهانی به وجود آورده اند که در طی سال ها پابرجا خواهد بود. آنها به صورت مخفیانه گفتگوهای شهروندان خود را شنود کرده و از این طریق حجم قابل توجهی از صحبت های آنها را ثبت می کنند. حتی کارکنان این سرویس ها در قالب شخصیت های بازی های رایانه ای در آمده و با نفوذ در محیط این بازی ها مراقب هستند تا مبادا کسی ضمن تفریح درصدد انجام اعمال خرابکارانه برآید.
سازمان های اطلاعاتی آمریکا گفتگوی سیاستمداران و رهبران دیگر کشورها را هم شنود می کنند. در واقع آنها با کنار هم قرار دادن هزاران نفر، شبکه پیچیده ای از سرویس های اطلاعاتی تراز اول را به وجود آورده اند. آنها با ورود به بخش های محرمانه پایگاههای داده شرکت های بزرگ اینترنتی اقدام به جمع آوری اطلاعات از کاربران آنها می کنند. به علاوه با ایجاد واحدهای کوچک تر در بطن سازمان های اطلاعاتی بزرگ، یک بخش اطلاعاتی و نظامی محرمانه به وجود می آورند که پیوسته در حال رشد است. دولتمردان آمریکایی با اعتماد به نفس کامل به کنگره و مردم آمریکا دروغ می گویند. اقدامات آنها در دادگاه های ویژه ای رسیدگی می شود که که تنها تاب شنیدن وقایعی را دارد که توسط خود آنها روایت می شود و مدام بر درستی آنها صحه می گذارند. قضاوتی که در این دادگاه ها صورت می گیرد و قوانینی که آنها وضع می کنند آنقدر برای مردم آمریکا عجیب است که آنها کاملا از آن بی اطلاع هستند.
با این حال، به منظور جلوگیری از افشای اطلاعات جمع آوری شده و اسناد تدوین شده باید تلاش مضاعفی صرف شود. از این رو به منظور محدود کردن سازمان های دیگر و ساکت نگاه داشتن شهروندان آمریکایی، اختیارات قانونی و امکانات رفاهی عالی به مقامات آمریکایی داده شده است تا مبادا آنها گفته هایی را مطرح کنند که مطلوب مقامات بالاتر نباشد. بی تردید، آنها با هک کردن سیستم های رایانه ای کنگره دست به جاسوسی از کنگره نیز می زنند.
چرا واشنگتن به مقامات آمریکایی حقالسکوت میدهد/جامعه اطلاعاتی آمریکا در زمینه شکست عملیاتی موفقیتهای بیسابقه داشته است/چگونه داعش از کمپ آمریکایی
در چنین شرایطی اگر کسی بخواهد درباره فعالیت های آنها به شهروندان آمریکایی چیزی بگوید تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت. به گونه ای که تصور شود او جاسوس یک کشور دیگر است. البته واقعیت هم جز این نیست، چرا که دولت آمریکا با شهروندانش به مثابه مردم بیگانه رفتار می کند. دولت آمریکا برای نابود کردن زندگی شهروندانش از هیچ عملی فروگذار نیست. در این میان چنانچه فردی بخواهد تن به این شرایط ندهد و از آن فرار کند، فارغ از اینکه درکجا به سر می برد، مقامات امنیتی، او را رها نخواهند کرد.
جامعه اطلاعاتی آمریکا را باید یک سیستم بسته دانست که نتوانسته است در قرن بیست و یکم توفیق قابل توجهی برای واشنگتن کسب نماید. در حالیکه واشنگتن بواسطه اختلافات سیاسی شدید، چندپاره شده و انسجام خود را به عنوان پایتخت از دست داده است، هنوز هم همگان بر اهمیت مطلق و انکارناپذیر واشنگتن و تصمیماتی که از سوی مقامات آن به منظور حفظ امنیت کشور گرفته می شود، اتفاق نظر دارند.
تمامی اقداماتی که واشنگتن انجام می دهد به بهانه حفظ امنیت ملی و تامین امنیت شهروندان آمریکایی صورت می گیرد. نکته جالب توجه این است که ناامنی در آمریکا صرفا محدود به اقدامات شروروانه تروریست ها برای تهدید امنیت این کشور نمی شود چرا که تا آنجا که ما می دانیم به گمان آنها هیچگاه "امنیت" آنگونه که باید، در این کشور وجود نداشته است.
بی تردید تعداد حملات تروریستی در مقایسه با آمار حمله کوسه به انسان بیشتر است! با این وجود بعد از یازده سپتامبر تعداد حوادث تروریستی در این کشور زیاد نبوده است. این حقیقت که دیگر نباید حادثه ای مشابه یازده سپتامبر دوباره تکرار شود، هر اقدامی از جانب آنها را مجاز می کند. به این ترتیب میتوانند با تمامی "طرح های تروریستی" که با هدف ضربه زدن به آمریکا تدوین شده اند، مقابله کنند. بطوریکه گفته می شود سازمان امنیت ملی آمریکا با بهره گیری از ابرداده های حاصل از مکالمات تلفنی و ایمیل های شهروندان آمریکایی موفق شده است 54 طرح تروریستی را خنثی کند.
با این حال مادامیکه پول مالیات دهندگان به خزانه دولت سرازیر می شود فقدان 17 واحد مجزا که درکنار یکدیگر در جهت پیشگیری از وقوع 400 هزار مرگ و میر ناشی از بکارگیری سلاح گرم فعالیت کنند به چشم نمی آید. به علاوه هیچ کس به این موضوع توجه نمی کند که چرا 17 سازمان موظف به حفظ امنیت جاده ها وجود ندارد، در حالی که پس از یازده سپتامبر بیش از 450 هزار نفر از شهروندان آمریکایی در حوادث جاده ای کشته شدهاند. طبق محاسبات انجام شده، احتمال مرگ هر آمریکایی در تصادفات رانندگی 1904 برابر بیشتر از احتمال کشته شدن او بر اثر حملات تروریستی است.
واقعیت این است که تمامی تلاش ها و منابع مالی صرف مبارزه با نقشه های تروریستی جزئی و بی اهمیتی شده است که درهمان مقطع زمانی و اغلب با طرحریزی و توطئه افبیآی در آمریکا در حال اجرا بوده است. این باور که باید از شهروندان آمریکایی در برابر تروریست ها محافظت کرد در کنار ترس از اینکه حوادثی چون یازده سپتامبر در این کشور ریشه دوانده، سبب شده است تا مقامات کاخ سفید اقدام به ایجاد ساختار اطلاعاتی کنند که از نظر اندازه، اهداف و پیچیدگی هایی که دارد با سایر سازمان هایی از این قبیل تمایز بسیار داشته باشد.
حفظ چنین شبکهای، خود دستاورد بزرگی است، به ویژه زمانی که یکی از معایب آن را مد نظر بگیریم که نشان می دهد هیچگاه این سازمان نتوانسته برای کنترل اوضاع، به موقع وارد عمل شود. تاکنون هیچ سازمانی وجود نداشته است که دسترسی گستردهای به چنین حجم عظیمی از اطلاعات داشته باشد و در عین حال، در رویارویی با حوادث این اندازه ناکارآمد نشان داده باشد. هنگامی که صحبت از سردمداری توسعه و پیشرفت جهانی در عرصه خدمت به دولت ها به میان می آید به جامعه اطلاعاتی آمریکا می رسیم که براساس آمار موجود همواره بطور گسترده در شرایط دشوار و بغرنج در خدمت دولت این کشور بوده است، آماری که بیشتر در صدد کتمان آن هستند.
به خوبی به این موضوع بیندیشید. پس از یازده سپتامبر این سیستم به چه موفقیت چشم گیری نائل آمده است؟ تنها موردی که بلافاصله به ذهن خطور می کند تعقیب و کشتن اسامه بن لادن است. هر چند بن لادن در زمان دستگیری یک عنصر جهادی پوشالی و از رده خارج شده بود، انجام این عملیات و کشتن او تنها بارقه پیروزی این سازمان در سال های اخیر بوده است.
در سایر موارد، از بیداری در مصر گرفته تا ناآرامی های سوریه و بحران اوکراین، همواره سازمان اطلاعاتی آمریکا یک قدم از ماجرا عقب بوده و به خوبی قادر به درک شرایط نبوده است. در نتیجه به نظر می رسد دولت اوباما همواره از تحولات عرصه جهانی شگفت زده است. صرف نظر از شکست اطلاعاتی جامعه اطلاعاتی آمریکا در ماجرای کشته شدن سفیر این کشور در بنغازی، پیش از اینکه اوباما اقدام به مداخله در لیبی و سرنگونی معمر قذافی دیکتاتور مستبد این کشور نماید، جامعه اطلاعاتی آمریکا هرگز در این باره به اوباما هشدار نداده بود. تا آنجا که ما اطلاع داریم ظاهراً (به اشتباه) به اوباما گفته شده بود در صورتیکه نیروهای قذافی به بنغازی برسند "حمام خون" در این شهر به راه خواهد افتاد که بی شباهت به نسل کشی نخواهد بود.
بهتر است به موضوع دیگری بپردازیم که اندکی آشناتر به نظر میرسد: رویدادهایی که طی چند ماه اخیر دولت اوباما را درگیر خود کرد و سبب شد تا آمریکا بدون از دست دادن زمان، وارد سومین جنگ خود در عراق شود. شرایطی که باعث شد نوعی ترس و واهمه واشنگتن را در برگیرد. همانطور که می دانید از ماه ژوئن سال جاری در میان موج عظیمی از گروه های جهادی که در خاورمیانه و آفریقا پراکنده هستند، موفق ترین گروه تروریستی تاریخ، در عراق و سوریه سربرآورده است.
در حال حاضر داعش، شاخه ای از القاعده در عراق که در زمان اشغال این کشور توسط آمریکا ظهور کرد، اقدام به راه اندازی یک حکومت کوچک با عنوان "خلافت" در قلب خاورمیانه کرده است. بخشی از محدوده خلافت این گروهک، درست در همان منطقه ای قرار دارد که نیروهای کاخ سفید طی هشت سال گذشته بطور متوالی در آنجا حضور داشته اند. از این رو انتظار می رفت آمریکاییها توانسته باشند در این مدت، منابع و عناصر اطلاعاتی گسترده ای در این ناحیه برای خود فراهم نمایند. با این حال هنگامیکه شبه نظامیان داعش به طور ناگهانی به شمال عراق هجوم بردند، سیا کاملا دچار استیصال شد.
به نظر می رسد در این مورد، جامعه اطلاعاتی آمریکا نه تنها رشد و گسترش سریع این گروهک را پیش بینی نکرده بود، بلکه از ضعف نیروی نظامی عراق نیز بی اطلاع بوده است. در واقع قابل تصور نیست نیروهایی که توسط خود آمریکایی ها جمع آوری شده، آموزش دیده و مسلح شده بودند به راحتی شکست را بپذیرند. آنچه سرویس های اطلاعاتی آمریکا از قبل پیش بینی نکرده بودند این بود که افسران نظامی عراق در چنین شرایطی نیروهای خود را رها کنند و آنها نیز به تبعیت از رهبران خود، یونیفرم های نظامی را از تن خارج کرده و با در اختیار قرار دادن کلیه تجهیزات نظامی آمریکایی به شبه نظامیان داعش، مناطق شمالی عراق را بی دفاع رها کنند.
جامعه اطلاعاتی آمریکا حتی قادر نیست تعداد شبه نظامیانی را که در این منطقه حضور دارند تخمین بزند. بخشی از ناتوانی آمریکا در این مورد به این مسئله مرتبط است که شبه نظامیان، به جای استفاده از تلفن همراه و ایمیل، از پیک برای جابجایی پیام های خود استفاده می کنند. به همین دلیل، تا پیش از دستگیری اتفاقی یکی از این سرکردههای داعش در ماه ژوئن، سیا و دیگر سرویس های اطلاعاتی آمریکا راجع به این گروه و رهبرانش اطلاع چندانی در دست نداشتند، حتی به درستی قادر نبودند قدرت و امکانات آنها را پیش بینی کنند و بدانند که این گروه با چه هدفی به دنبال جذب سنی های عراق است. به هر حال، بر طبق شواهد موجود، مشخص شده است تعدادی از رهبران فعلی گروه داعش در سال های گذشته مدتی را در کمپ نظامی "بوکا" به سر برده اند که متعلق به آمریکا است.
ابراز شگفتی مقامات دولت آمریکا در پی اعلام خلافت داعش به خوبی موید این واقعیت است که وجود 17 سازمان اطلاعاتی ناکارآمد و صرف هزینه ای بالغ بر 68 میلیارد دلار باز هم نتوانست دنیا را از آشفتگی نجات دهد.
شاید افشاگری های ادوارد اسنودن در خصوص آژانس امنیت ملی آمریکا بتواند تا حدودی تصورات ما را در رابطه با سرویس های اطلاعاتی این کشور تغییر دهد. لذا دیگر پاسخ این سوال که آنها در پی شنود گفتگوهای چه کسانی هستند و چه افرادی را تحت نظر قرار می دهند، مهم نیست. آنچه حائز اهمیت است این پرسش است که آنها در پایان به چه دستاوردی می رسند؟ از حجم گسترده اطلاعاتی که بصورت ماهانه از کشورهای مختلف (ایران 14 میلیارد بیت داده، پاکستان 13.5 میلیارد بیت، اردن 12.7 میلیارد بیت) جمع آوری می کنند، چه بهره ای می برند؟ هوش و فراست آنها کجاست؟ پاسخ این است که با توجه به تعداد سازمان هایی که در خدمت سرویس های اطلاعاتی آمریکا هستند و حجم گسترده اطلاعاتی که آنها جمع آوری می کنند، جامعه اطلاعاتی آمریکا در حجم عظیمی از اطلاعات فرو رفته و با این حال از رویدادهای جهان غافل است.
شاید عده ای معتقد باشند سرویس هاس اطلاعاتی آمریکا درصدد تقویت این باور هستند که شناسایی جهان تنها در سایه در اختیار داشتن اطلاعات و پنهان کاری میسر می شود. اما سیستم اطلاعاتی قوی که پس از یازده سپتامبر اجرا شد، موید این مطلب نبوده و بی ثمر نشان داده است. لذا، دیگران با نوعی بدبینی به پیش بینی های توام با نگرانی و ترس جامعه اطلاعاتی آمریکا می نگرند. پیش بینی هایی که به عنوان نمونه در حال حاضر درتلاش هستند تا به بهانه وجود یک گروه تروریستی کوچک (و چه بسا خیالی) به نام "خراسان"، تصاویر دهشتناکی از تخریب آمریکا به دست این گروهک را در رسانهها به نمایش بگذارند.
چنانچه براساس یک مدل جامع به بررسی عملکرد جامعه اطلاعاتی آمریکا در وقایع پس از یازده سپتامبر بپردازیم به خوبی متوجه خواهیم شد که از میان 17 سازمان موجود، 15 واحد نامرتبط بوده و حوزه کاری دو واحد دیگر نیز محدود است. اگر جمهوری خواهان کنگره به چنین آشفتگی هایی پی ببرند و عملکرد ناامید کننده سازمان های غیرنظامی داخلی را مورد توجه قرار دهند، به راحتی چشم خود را بر آن نمی بندند. چنانچه دولت آمریکا هزینه اندکی را صرف به خدمت گرفتن گروهی از ناظران نماید که تلاش آنها معطوف به جمع آوری اطلاعات از منابع آشکار باشد، توفیق بیشتری در این مسیر به دست خواهد آورد. به این ترتیب آنها در ازای دریافت حق الزحمه اندکی، چشم انداز واقعی تری از جهان، رویدادهای آن و خطراتی که می تواند آمریکا را تهدید کند در اختیار کاخ سفید قرار می دهند. با این کار، تحللیگران و کارشناسان خبره ای که در شبکه های جاسوسی و نظارتی آمریکا فعالیت می کنند به همراه سیستم عظیمی که وظیفه آن تولید اطلاعات نامعتبر است، همان جا به فراموشی سپرده خواهند شد.
بی تردید وجود شبکه پیچیده ای از 17 سازمان مخفی که تقریبا همگی وظیفه یکسانی دارند نمونه ای از جنونی است که نتیجه معکوس برای آمریکا میدهد. از این رو جای تعجب نیست که جامعه اطلاعاتی آمریکا تداعی کننده ارتش این کشور است که پس از یازده سپتامبر نه تنها پیروز هیچ جنگی نبوده است، بلکه حتی نتوانسته به حداقل اهداف خود دست یابد.
از سویی دیگر، تمام آنچه پیش از این گفته شد بر این فرض استوار است که رسالت بنیادین جامعه اطلاعاتی آمریکا جمع آوری اطلاعات معتبر به منظور ارتقای جایگاه کاخ سفید در دنیا است. حال چنانچه فعالیت این سازمان اساسا مبتنی بر شکست باشد و عدم توفیق در انجام ماموریت ها، برای آن نوعی موفقیت محسوب شود، آنگاه تکلیف چیست؟ شاید بهتر باشد مجموعه سازمان های در هم پیچیده اطلاعاتی آمریکا به مثابه ابزاری پیچیده و ناکارآمد در نظر بگیریم که اساسا شکست برای آن بزرگترین پیروزی است. به علاوه، در ساز و کار فعلی، هر یک از این شکست های اطلاعاتی خود بر لزوم وجود امنیت بیشتر، پنهان کاری بیشتر، جاسوسی بیشتر، نظارت بیشتر و بکارگیری هواپیماهای بدون سرنشین بیشتر صحه می گذارند. به بیان بهتر، در صورت شکست این سازمان، بودجه بیشتری برای توسعه فعالیت ها به آن اختصاص داده می شود.
نباید فراموش کرد که نسخه جدید سرویس های اطلاعاتی در قرن بیست و یکم با یک شکست بزرگ آغاز شد: بخش عمده ای از اطلاعات مربوط به هواپیماربایان و هواپیماربایی یازده سپتامبر از نظرها دور نگاه داشته و یا در پیچ و خم سازمان های اطلاعاتی ناپدید شد. این شکست، خود بزرگترین پیشرفت اطلاعاتی و یا به زعم عدهای، بزرگترین انفجار اطلاعاتی تاریخ را به دنبال داشت. در پی حادثه یازده سپتامبر، هیچ یک از مقامات امنیتی آمریکا عزل و یا توبیخ نشده و حتی تعدادی از آنها مورد تقدیر قرار گرفته و ارتقای درجه یافتند. به هر حال، آنها با توجه به میزان بودجه، قدرت، اهداف، نوع حرفه و توان خود، در ظاهر شکست را می پذیرند در حالیکه به نحو تحسین برانگیزی پیروزی را از آن خود کرده اند.
شاید شما با خود بگویید درک جهان کنونی و پیش بینی آینده با تمام حوادث غیرمنتظره ای که هر لحظه ممکن است روی دهد، مسئله ای است که صرف نظر از میزان سرمایه گذاری که انجام می شود، از عهده هیچ کشور، ارتش و یا سازمان اطلاعاتی برنمی آید . در واقع انتظار شما این است که پیش بینی آینده نامحتمل باشد. در این صورت چرا باید سالیانه 68 میلیارد دلار صرف حمایت از 17 سازمان مختلفی شود که در زمینه جمع آوری اطلاعات فعالیت می کنند؟
منبع: مشرق