به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، اصلاحطلبان، خیلی زودتر از تصور، برنامهریزی برای انتخابات مجلس دهم در اسفند 94 را آغاز کردهاند. اولین مانعی که رهبران جریان اصلاحات برای به صحنه آمدن، با آن روبهرو هستند، بیاعتمادی نظام است. این جریان تا قبل از آشوبهای سال 88، به عنوان یک نیروی سیاسی ناهمگون در ترکیب ارزشی نظام «تحمل» میشد اما در ایام فتنه 88 و پس از این اتفاق تلخ و دشمن شادکن، قاطبه ملت، اغلب مسؤولان و مراجع عظام، آنها را در سلک گروههای معاند و معارض نظام دیدند. مشارکت مستقیم و همهجانبه این جریان در حوادثی که آشکارا آهنگ براندازی نظام را داشت، موجب شد تشکلهای اصلی دوم خرداد یعنی گروهکهای مجاهدین و مشارکت، با حکم قضایی منحل شوند. عده زیادی از مدیران و فعالان آنها نیز با کیفرخواست اقدام علیه امنیت ملی روبهرو شدند. البته با پیروزی حجتالاسلام والمسلمین دکتر روحانی در انتخابات ریاستجمهوری و توفیق اصلاحات در تحمیل تعدادی از وزرا و معاونان به رئیسجمهور، آنها تصور کردند مورد عفو قرار گرفتهاند بدون آنکه تقاضای بخشش کرده و درصدد جبران برآمده باشند! که با گذشت یک سال از ریاستجمهوری ایشان، بویژه با استیضاح و برکناری قاطع وزیر منسوب به فتنه که رئیسجمهور محترم حتی حاضر نشد برای دفاع از وی، به مجلس برود، این تصور باطل که فتنه فراموش شده و فتنهگر بدون توبه و دادن هزینه میتواند به نظام بازگردد، رنگ باخت. براین اساس خاتمی و دیگر سکانداران جریان یادشده، گام اول را بازسازی چهره مخدوش این گروهها قرار دادهاند لذا رفع بدنامی از جریان اصلاحطلب اولین موضوعی است که خاتمی در برنامه خود، آن را گنجانده است. در این مسیر، رئیس پیشین دولت سعی میکند تصویر افرادی دوستدار نظام اسلامی و پایبند به قانون از دوستانش، ارائه کند. جمله مشهور و آشنای او برای تطهیر تشکلهای اصلاحطلب از فتنه 88، همواره این است که «آنها پایبند و دوستدار نظام هستند.» در ادبیات خاتمی این عبارتها در حکم نفسهای تازه است که در کالبد یک جریان مطرود که سابقه تلاش برای براندازی نظام را دارد «باید» دمیده شود. البته خاتمی از این روش، قبلاً نیز– بویژه هنگامی که پروندههای تخلفات مالی و سیاسی چهرههای اصلاحطلب در مراجع قضایی تحت بررسی بود– بهره میجست. ترفند خاتمی برای تبرئه دوستانش نزد دستگاه قضا این بود که «خیانتها» و «خلافها»ی افراد یادشده را در حد «اشتباه» و «ندانمکاری» تنزل میداد یا آنکه احزاب و گروههای متهم به کارشکنی و براندازی را نه «مخالف نظام» بلکه «منتقد سیاسی»(!) معرفی میکرد.
اکنون نیز خاتمی تمام تلاش خود را متوجه این مساله میکند که این موضوع را بنمایاند که نیروهای اصلاحطلب که 5 سال پیش، رسماً به مقابله با حکومت اسلامی رفته و از همه توان خویش برای تضعیف پایههای حاکمیت بهره بردند، «منتقد» هستند و نه «معاند» و «معارض» و قصدشان از ایجاد و ادامه 8 ماهه فتنه، «براندازی» نظام نبوده است. خاتمی از همه تکنیکهای مظلومنمایی بهره میگیرد تا از گروه مطرود اصلاحطلب، تصویر یک جریان «خطاکار» و در عین حال «دلسوز»(!) را عرضه کند. سخنانی که ظریف سال 83 در کنج کاخ سعدآباد با محمد البرادعی درباره احتمال ناکامی اصلاحطلبان در کسب آرای مردم در انتخابات ریاستجمهوری 84 نجوا میکرد و همانها را امروز پس از 10 سال با هاله اسفندیاری مطرح میکند، در کنار تلاشهای محمد خاتمی برای تقلیل فتنه به اشتباهی قابل گذشت، نشان میدهد این مظلومنماییها، داخل نظام و دشمن نظام نمیشناسد؛ دوم خردادیها میخواهند با جلب ترحم، هر طور شده «باشند». پرواضح است توسل به روشهای احساسی و تاکتیک برائتجویی برای احیای یک جریان معارض، امری خطرناک است. دور از انتظار نیست که گذشت 5 سال از آشوبهای سال 88 بعضی «سیاسیون سادهلوح» و برخی اذهان سادهاندیش را مهیای پذیرش چنین توجیهاتی کند و این فریبایی خاتمی و دوستان، زمینه را فراهم کند تا عدهای اصل و ریشه کشمکشهای بزرگ اصحاب فتنه با نظام اسلامی را فراموش کرده و به تحلیلهایی اقبال نشان دهند که گویی همه آن نزاعهای خیابانی با امنیت نظام، ناشی از اشتباهات فردی و لغزش رفتاری فعالان سیاسی دوم خردادی بود. بر این اساس، در حرکات خاتمی، دو بخش از تاکتیکهای او شایان توجه است؛ تاکتیک مظلومنمایی که در آن خاتمی سعی دارد گروههای اصلاحطلب را نیز افرادی آسیبدیده و زخمخورده معرفی کند و دوم «تنزل رویارویی با نظام در فتنه 88» به سطح «اختلافات گروهی و سیاسی». لذا از این دو مقدمه اشتباه و خودساخته، خاتمی این نتیجه را میگیرد که تمام طرفها باید گذشت کنند و زخمهای آن سال را به فراموشی بسپارند.
این مطالبه از سوی خاتمی که احتمالاً هرچه به زمستان 94 موسم انتخابات مجلس دهم نزدیک شویم، از زبان دیگر چهرههای این جریان نیز مطرح خواهد شد، به این معناست که نظام و جامعه از همه خسارتها و لطمههای بزرگی که عوامل فتنه در طول سال 88 وارد کردند، چشم بپوشند. چنین مطالباتی میتواند مسیر بسیاری از تحولات را عوض کند.
اگر رهبر حکیم انقلاب اسلامی هنوز در ترجیعبند فرمایشاتشان نگاهها را متوجه جریان فتنه میکنند و در همین آخرین باری که دولت محضر حضرت معظمله رسید، فتنه را «خط قرمز» نظام اسلامی عنوان فرمودند، به این دلیل است که فراموشی فتنه یا غفلت از این غائله، پیامدهایی دارد که چه بسا زیانبارتر از حوادث 88 باشد.
محمد خاتمی کتمان نمیکند در فرصت باقیمانده تا انتخابات مجلس دهم در پی بستن پرونده فتنه 88 است. برای این کار نزد خاتمی هیچ راهبردی مؤثرتر از این نیست که به حساسیتزدایی در این باره بپردازد و زخم عمیقی که بر پیکره نظام از این ناحیه نشست را در حد یک آسیب ترمیمپذیر و قابل فراموشی معرفی کند. یکی از راهکارهای خاتمی این است که اصلاحطلبان برانداز را داخل جمهوری اسلامی تعریف کرده و آنها را داخل نظام بقبولاند. قصد او از این کار این است که وقتی این فرضیه پذیرفته شود که غائله 88 دعوایی خانوادگی میان نیروهای نظام بوده است، آنگاه عبور از پرونده این ماجرا آسانتر خواهد شد. به نظر میآید مشاوران خاتمی این نکات را با دقت در ذهن او نشاندهاند که برای خارج کردن نام افراد پرشمار جریان فتنه از لیست سیاه نظام، ابتدا باید ادبیات و گفتمان مبارزه با فتنه را تغییر داد و روایت یا «قرائت تازه»ای از وقایع 5 سال پیش در افکار عمومی القا کرد؛ قرائتی که در آن، دیگر از واژگان براندازی یا تخریب اموال یا تضعیف اعتبار و اقتدار نظام و مهمتر از همه، کلمه «فتنه» نشان و اثری نباشد. سیاستپیشگان حلقه خاتمی به تجربه دریافتهاند راه تغییر فضای سیاست از همین تغییر ادبیات و گفتمانها میگذرد. خاتمی راه تبرئه عوامل و متهمان آن آشوبها را در این دیده که روایتی متفاوت با همه روایتها از حوادث یادشده عرضه کند. پیداست خاتمی در این مرحله نهتنها در پی تطهیر چهره نیروهای برانداز است بلکه تلاش دارد دامن خود را نیز از اتهام بزرگ مشارکت در جریان فتنه بهعنوان یکی از سران آنها، پاک کند.
منبع: وطن امروز