به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، سعدالله زارعی طی یادداشتی در کیهان نوشت؛ انتقاد همزمان مقامات ترکیه از رئیس جمهور سوریه، وزیر خارجه آمریکا، ارتش عراق، جمهوری اسلامی ایران و دولت فرانسه و... از این وضع ناآرام حکایت میکند. ناآرامی در عرصه سیاست خارجی به عرصه داخلی ترکیه هم کشیده شده است.
درگیری دولت اردوغان با کردهای ترکیه که قصد کمک به کردهای کوبانی- عینالعرب- داشتند یک نمونه از ناآرامی روانی حاکم بر دولت اردوغان میباشد. در مورد چرایی عصبانیت این روزهای ترکیه گفتنیهایی وجود دارد:
۱- دولت اردوغان برای دستیابی به تغییر در دو کشور عرب همسایه خود- عراق و سوریه- مطابق الگوی ترکیه طی ۴ سال گذشته تلاش بیوقفهای داشته و هزینه زیادی را پرداخت کرده است. پیش از این طی ۴ سال اخیر، اعتبار ترکیه و اعتبار حزب عدالت و توسعه قربانی تحول مورد نظر اردوغان شدهاند و این در حالی است که در دوردستهای ترکیه نیز از احتمال تحقق آنچه اردوغان و اوغلو میخواهند، خبری نیست.
پیش از شروع بحران ۲۰۱۱ سوریه، آنکارا روابط بسیار مستحکمی با دمشق داشت به گونهای که از روابط اردوغان و اسد به عنوان نمونهای از روابط خوب دو رهبر منطقهای یاد میشد. ترکیه ضمن آنکه در مرزهای جنوبی خود احساس امنیت بالایی داشت در دریای مدیترانه نیز از روابط خوب با اسد بهره میبرد. دولت آنکارا در پروندههای مرتبط با سوریه، همیشه به عنوان یک طرف مطمئن و مورد اعتماد دمشق مطرح بود کما اینکه بیشترین مراوده بازرگانان سوریه با ترکیه بود و هتلهای ترکیه در آنکارا، اسلامبول و... پر از تجار سوری بود. سوریه بخش بزرگی از چرخ اقتصادی ترکیه را به حرکت در میآورد.
در این بین سیاست منطقهگرایی که در سال ۲۰۰۴ از سوی داوود اوغلو وزیر وقت امور خارجه اعلام شد سطح روابط میان ترکیه و سوریه را به بالاترین نقطه ممکن سوق داد. جنگ ۳۳ روزه که نقش سوریه در آن پر رنگ بود و حمایت دولت اردوغان از حزبالله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی هم روابط ترکیه و سوریه را قوت بیشتری بخشید و دو سال بعد وقتی جنگ ۲۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه آغاز گردید، مواضع مشترک سوریه و ترکیه علیه اسرائیل یادآور منافع مشترک استراتژیک میان دو کشور بود.
با شروع بحران امنیتی در سوریه از اواخر سال ۲۰۱۱ - اواسط ۱۳۹۰- ترکیه دچار یک خطای استراتژیک گردید، داوود اوغلو گمان کرد دوستی با بشار اسد برای آینده منافع ترکیه فایدهای ندارد چرا که آینده از آن اسد نیست. کما اینکه اوغلو و اردوغان گمان کردند انقلابهای عربی سال ۲۰۱۱ به تغییر کلی و کامل نقشه منطقه منجر میشود و از این رو باقی ماندن بر نقشه قبلی منطقه از دوراندیشی به دور بوده و منطقی نیست! از این رو دولت ترکیه همزمان با در پیش گرفتن ادبیات و رویه جدیدی در مواجهه با دولتهای شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه تلاش کرد تا بر این روندها اثر گذاشته و دولتهای جدید را به خود گره بزند. اردوغان در همان ایام در سفری به قاهره و در سالن تئاتر این شهر خطاب به اخوانیهایی که اکثریت کرسیهای پارلمانی را بدست آورده بودند گفت که «الگوی ترکیه در مصر میتواند تکرار شده و به سؤالات پاسخ دهد» که البته با واکنش منفی مخاطبان مواجه گردید.
وقتی بحران سوریه شروع گردید، اردوغان به روابط گرم آنکارا- دمشق پشت پا زده و راه خصومت علیه اسد را برگزید به گمان اینکه میتواند با دولت آینده سوریه رابطه استراتژیک برقرار نماید. این در حالی بود که برخلاف ترکیه، ایران از همان آغاز بحران هیچ تردیدی در حمایت از متحد استراتژیک به خود راه نداد و قاطعانه به حمایت از مردم و دولت سوریه در برابر تروریزم تحمیلی روی آورد و در نهایت موفق شد مردم و دولت این کشور را از خطر نابودی نجات دهد و این موضوع رابطه ایران و سوریه را که پیش از این نیز استراتژیک بود، استحکام ویژهای بخشید. این در حالی بود که ایران برای دست کشیدن از حمایت از سوریه از سوی بخش وسیعی از کشورهای غربی و عربی تحت فشار شدید قرار داشت و همین فشارهای بیسابقه بود که بعضی از متحدین سابق اسد- جنبش حماس و... - را به تجدید نظر در روابط با دولت دمشق وادار کرد. همانهایی که امروز برای برقراری دوباره رابطه با بشاراسد به تکاپو افتادهاند.
امروز ترکیه در رابطه با سوریه فقط هزینه میپردازد و با هر هزینهای از هدف استراتژیک خود دورتر میشود. کوبانی طی هفتههای اخیر عجز شدید اردوغان را در مواجهه با پرونده سوریه بر ملا کرد، تعداد کسانی که در ترکیه به هواداری از کردهای کوبانی کشته شدند از تعداد کشتههای کوبانی بیشتر بود! کوبانی کوچک، ترکیه را به دو بخش تقسیم کرد و روی در روی هم قرار داد! ترکیه نمیخواست در پرونده کوبانی خود را درگیر کند و از این رو هر وقت بحث حمایت از کردها در کوبانی مطرح میگردید، اردوغان از روی این بحث پریده و به بحث دیگری- لزوم تغییر دولت در سوریه- دعوت میکرد در نهایت تلاشهای اردوغان به جایی نرسید و علاوه بر آن وی ناچار شد کریدوری را برای ورود گروهک شبهنظامی «جیشالحر» به کوبانی باز کند. ترکیه در سوریه راه فرار ندارد و در تله مقاومت گیر افتاده است و از این رو عملکرد ترکیه از چند ماه قبل بیش از آنکه تحت یک برنامه خاص و اشراف استراتژیستهای ترکیه صورت گیرد، عملکردی انفعالی است که دیگران برای ترکیه ترتیب دادهاند.
۲- عملکرد ترکیه در عراق هم از جنس عملکرد این کشور در سوریه است. پیش از شروع تحولات در منطقه عربی، روابط آنکارا- بغداد، روابط گرم و موثر بود، ترکیه اولین شریک تجاری عراق محسوب میشد و سهم عراق در اقتصاد ترکیه از ۱۶ میلیارد دلار در سال فراتر میرفت و اردوغان در جریان سفری که در ماه دسامبر ۲۰۱۰ به عراق داشت اعلام کرد که طی یک سال حجم مبادلات تجاری میان دو کشور به ۳۰ میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. در این مقطع اگر چه روابط سیاسی میان دولتهای ایران و عراق در سطح استراتژیک قرار داشت، اما مبادلات تجاری بین دو کشور، کمتر از ۳ میلیارد دلار در سال بود که البته مهمترین دلیل آن فلج بودن سیستم تجاری ایران در دو بخش دولتی و خصوصی بود که هنوز هم هست. به هر روی روابط اقتصادی دولت اردوغان با دولت نوری مالکی قبل از شروع بحران در کشورهای عربی در سطح بسیار خوب ارزیابی میشد. دولت اردوغان پس از آغاز انقلابهای عربی با علامتهای فریبدهندهای در داخل عراق مواجه گردید. حزب اسلامی عراق به رهبری طارق هاشمی و جریان متحدون و پارهای از گروههای دیگر در استان الانبار به گمان اینکه تحولات منطقه عربی میتواند به عراق هم سرایت کرده و سرنوشت مشابهی را برای دولت نوری مالکی رقم بزند، اعتراضاتی را علیه دولت مرکزی سامان دادند. این احزاب با نصب خیمههایی در فلوجه و رمادی تلاش کردند تا جمعیت این استان را تا برکنار شدن نوری مالکی در میادین نگه دارند. دولت ترکیه موضوع تغییر دولت در بغداد را جدی گرفت و به یک باره به روابط خوب تجاری و سیاسی خود با دولت مرکزی عراق پشت کرد و راه خصومت با این دولت را در پیش گرفت. روابط گرم اردوغان و اوغلو با مخالفان دولت مالکی- شامل طارق هاشمی و... - نشان میداد که از نظر دولت آنکارا، کار دولت عراق ساخته است و لذا ترکیه نباید خود را صرف دولتی در حال انقراض کند.
یک سال پس از شروع این تحولات دولت اردوغان تلاش کرد تا یک تحول عمده در روابط خود با کردها به وجود آورد و برای این منظور دو ابتکار را دنبال کرد:
ابتکار اول دولت ترکیه این بود که با دولت اقلیم کردستان عراق وارد گفتوگو و معامله مستقیم شد در حالی که چنین رابطهای غیرقانونی و مداخلهجویانه و خصومتآمیز علیه دولت مرکزی به حساب میآمد. در این بین ترکیه متعهد شد که حجم وسیعی از نفت عراق را بطور مستقیم از حکومت اقلیم کردی به رهبری مسعود بارزانی بخرد و در اجرای پروژههای بزرگ صنعتی و عمرانی، دولت اربیل را کمک نماید. در این میان اعتراضات فراوان دولت بغداد تاثیری در عزم دولت ترکیه بر جای نگذاشت. ابتکار دوم ترکیه این بود که با کردهای ترکیه به رهبری عبدالله اوجالان- رهبر زندانی کردهای ترکیه در جزیره ایمرالی- توافق کند و وعده دهد که در یک پروسه زمانی حقوق آنان را به رسمیت میشناسد.
توافق اردوغان و اوجالان این سؤال را مطرح میکرد که هدف ترکیه از تلاش برای عبور از حساسترین پرونده خود چیست و خیلیها هم پاسخ میدادند که ترکیه برای ایفای نقش موثر منطقهای درصدد رها شدن از پروندههای تاریخی داخلی است.
اردوغان با ورود به پرونده عراق عملاً شرایط را میان دوکشور سخت کرد. روابط ترکیه و اربیل نه تنها بدگمانی شدید دولت عراق را در پی داشت بلکه ایران را نیز نسبت به سیاستهای ترکیه ظنین و نگران کرد و این تاثیر عمدهای در سرعت مناسبات ایران و ترکیه برجای گذاشت و حال آنکه روابط دو کشور در حد بالایی قرار داشت و بیش از ایران به نفع ترکیه بود.
دولت آنکارا در بحران سوریه و عراق نشان دادکه از بلوغ لازم برخوردار نیست. اردوغان یک بار دیگر فریب آمریکا را خورد و گمان کرد که واشنگتن میتواند مسیر تحولات را در منطقه تعیین کرده و «خاورمیانه جدید» را تحقق بخشد. آنکارا با گره زدن آینده خود با سیاست منطقهای آمریکا درصدد تقویت موقعیت منطقهای و تبدیل شدن به قدرت کانونی این منطقه بود ولی در محاسبه شرایط دچار خطای استراتژیک گردید و به همراه آمریکا دچار موقعیتهای ضعیفتری شد. این در حالی است که ایران بر عدم اعتماد به آمریکا پای فشرد و با چشم باز روند تحولات را پیگیری کرد و بدون آنکه متحمل هزینه هنگفتی شود به موقعیتهای بهتری که امروز خود ترکیه هم به آن اذعان میکند، دست یافته است. وزیر خارجه اسبق ترکیه- یاشار یاکیش- در اجلاس مشترک دفتر مطالعات وزارت خارجه ترکیه و ایران در استانبول در بهمن ماه گذشته در این رابطه گفت: «سیاست خارجی ایران در منطقه موفقتر از ترکیه است چرا که ایران منطقه را به خوبی میشناسد ولی ما اطلاع دقیقی از مسائل منطقه نداریم.»