به گزارش گروه فضای مجازی«خبرگزاری دانشجو»، "فرهنگ بر همه چیز نقشی یا مهری یکسان می زند". این جمله تئودور آدورنو جامعه شناس رویکرد انتقادی مکتب فرانکفورت، آغاز شکل گیری نظریه هایی بود که در آنها ثابت می شد، نظام سرمایه داری سراسر جهان را به شکلی یکسان دچار تغییر کرده است. برج و باروها در شرق آسیا همان مدلی ساخته می شود که معماران و طراحان نظام سرمایه داری در غرب و ایالات متحده، روزی در ذهن داشتند. فیلم های سینمایی، رادیو، شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای و مجلات به لحاظ شکل صفحه آرایی و محتواسازی درونی در شرق و غرب عالم یکسان است و همه این نمادهای مشترک یعنی :"تسخیر عوالم سیاسی و اجتماعی توسط قالب فرهنگی برساخته از نظام سرمایه داری نمی تواند یک توهم باشد".
فرهنگ به دلیل ذهنی بودن به راحتی ترویج پیدا می کند و تبلیغات به انتشار آن سرعت می بخشد. فولکلورها، بعضی آداب رسوم ناشایست و غلط که بعضی از مواقع دلیل عقلی هم ندارند می توانند در این دسته جای گیرند.
اگرچه در عصر برداشته شدن مرزهای فرهنگی به سختی می توان، سخنی از فرهنگ داخلی و تفکیک پذیری آن به میان آورد و اگرچه آنچه در داخل به اسم فرهنگ روی می دهد عملا بازتولیدی از وقایع ناخوشایند غرب و تبلیغات آن است، ولی نمی توان بستر و context مفهومی و شرایط "پذیرندگی" را مد نظر قرار نداد. به راستی چرا مثلا فرهنگ شانس گرایی که حداقل تا دویست سال گذشته پیشینه تاریخی از آن در داخل نقشه سیاسی و اجتماعی ایرانیان یافت نمیشود، به امری روز مره بدل شده است.
شانس گرایی دقیقا یک مفهوم غربی است و برساخته نظام مصرف گرای سرمایه داری. شاید امروزه کارکردی که "شانس" در تولید "گرایش به مصرف مازاد و غیر ضرور" ایفا می کند بی بدیل باشد. تبلیغات تلویزیونی برای کالاهای مصرفی غیر ضرور و حتی لازم یک امر اجتماعی با عنوان"قرعه کشی" را به شکلی غلط ، بومی کرده اند. قرعه کشی از آداب مرسوم در میان پیشینیان بوده است و این قابل تردید نیست ولی جامعه شناسان مکرر گفته اند که کارکردی متفاوت ایفا می کرده است. اینگونه نبوده است که هر روز یک "قرعه کشی" برای سنجه "شانس" افراد فراهم شود! تلویزیون، سینما و رادیو، همه و همه گویی ترویج این مسئله را در دستور کار قرار داده اند. کارت های قرعه کشی که مصداق های آن را در سینمای هالیوود مکرر دیده ایم، به یک "روزمره" تبدیل شده اند. به سختی می توان تبلیغ کالایی را در تلویزیون مشاهده کرد و در فرآیند آن "شانس" و "قرعه" را به گوش نشنید.
کارتهای شانس درون جعبه های بسته بندی شده چای، برنج، پودر شستشو و شماره های حک شده بر محصولات دیگر اعم از رب گوجه فرنگی و سس مایونز وغیره شاهدی بر این مدعاست. حتی هولوگرام کالاهایی که در تلقی عام صرفا فرهنگی تلقی می شوند، نیز دارای اعتباری است که نتیجه آن در برنامه های قرعه کشی چند دستگاه ویلا و خودرو و خانه مسکونی متجلی می شود. مراسمی که از ابتدا ابزاری برای پشتوانه "تولید" و بهره برداری از آن در فرآیند مصرف است و توسط صاحب آن کالای فرهنگی اعم از تهیه کننده و کارگردان و امثالهم برنامه ریزی می شود. بازی با "شانس" در همه این امور آن را به یک امر اجتماعی تغییر ناپذیر در روند جامعه پذیری کودکان ما مبدل کرده است و متاسفانه به سرعت در حال گسترش است. همانگونه که گفته شد ذهنی بودن در گسترش امر فرهنگی به شدت تاثیر دارد.
کودکان ما تربیت می شوند که با خرید "لُپ لُپ"، شانس خود را امتحان کنند و به راحتی هرچه تمام تر و متاسفانه تبلیغات تلویزیون های داخلی، در فرآیند جامعه پذیری فرهنگ برساخته نظام سرمایه داری که "شانس"یکی از تجلیات ظاهری آن است قرار بگیرد. خانواده ها و پدر و مادر ها هم چون در فرآیندی مشابه و البته قدیمی تر با این ساختارها زیسته اند، نه تنها مقابل رشد شخصیت شانسی کودکان خود را نمی گیرند، بلکه گاهی او را تشویق به بازتولید این طرز تفکر و گسترش ذهنی آن می کنند.
اگرچه مصادیق بیرونی و غیر شرعی "شانس گرایی" همچون قمار به صورت علنی مجاز شمرده نمی شود، ولی باید در نظر داشت که در محافل شخصی همین امر نز تاثیر گذار است.
تشویق به شانس گرایی مقدمه ملزوم تشویق به مصرف گرایی است. مصرف گرایی با آموزه های دینی و اسلامی تطبیق ندارد و سبک زندگی اسلامی تولید را موتور پیش برنده تولیدثروت و قناعت را رمز بقای آن می داند.
منبع: سراج24