نقش مصدق در كودتاي 28 مرداد!
«واقعا چنانچه به مصدق خوشبين نبودم و سوابق وي را نميدانستم، هيچ دليلي وجود نداشت كه بتوانم ثابت كنم كه وي مخالف انجام كودتاي 28 مرداد نبوده است»(1) محمدرضا پهلوي
كودتاي 28 مرداد 1332 يكي از اسرارآميزترين نقاط تاريخ معاصر ايران ميباشد. از همين روي در مقالات و تحليلهاي ارائه شده در خصوص اين كودتا هيچگاه اتحاد نظري وجود نداشته و همواره شاهد ذكر عوامل متفاوتي به عنوان عامل اصلي اين كودتاي ننگين بودهايم. پرواضح است كه آنچه اين واقعه را به معنايي حل نشده تبديل نموده سياستهاي مكارانه و پشت پرده آمريكا و انگليس ميباشد. ما مهمترين مصداق اين معما را در ظاهر بايد در درون كشور و در رفتارهاي عجيب دكتر مصدق جستجو نمود. آري متأسفانه به علت اينكه در سالهاي پس از كودتا و بواسطه فشارهاي عواملي كه بررسي آنها در اين مجال نميگنجد، تاريخ معاصر ايران عمدتا به قلم به اصطلاح روشنفكران نگاشته شده است، از همين روي آنان از مصدق كه نقاط ضعف اساسي وي را در مقاله «بازشناسي چهره واقعي دكتر مصدق» مفصلا شرح داديم ، مبتني بر نقص ساخته، از وي به عنوان اسطوره تاريخ ايران ياد كردند و بگونهاي جلوه دادند كه وي كمترين نقش در شكست دولت خود نداشته است.
متأسفانه پس از انقلاب نيز صداي افرادي چون شهيد دكتر آيت در پردهافكني از برخي انحرافات در تاريخ نگاري ، بجاي نرسيد و سخنرانيهاي قاطع امام (ره) در افشاي چهره واقعي مليون و حتي «خارج از اسلام» خود .. . مصدق از جانب دوست و دشمن بايكوت شد. طبيعي است كه استعمارگران براي نفوذ خود در كشورهاي هدف، نياز به ضعف مفرط دولتها و جدايي آنها از مردم دارند. متأسفانه عملكرد دولت مصدق و همچنين ضعفهاي بنيادين جبهه ملي ، اين نياز آمريكا و انگليس را تأمين نمود و باعث شد كه اين دو كشور با كمترين هزينه ممكن دولت جدا شده از مردم مصدق را سرنگون سازد.
اختلافات شديد در درون جبهه ملي ، قدرتگيري تدريجي چپ ـ كه بواسطه تساهلهاي افراطي مصدق بوجود آمد بود ، نداشتن ايدئولوژي مشخص، خود محوري و خود رأيي مصدق ـ كه باعث جدايي ياران صميمي وي از او شد ـ عدم ايستادگي دولت مصدق در برابر بسياري از زياده خواهيهاي آمريكا و انگليس و در نهايت از دست دادن حمايت آيتالله كاشاني از جانب مصدق، مجموعا به بريتانيا امكان داد تا با ترساندن آمريكا از خطر تودهاي ها و شايد هم تحميق آمريكا و بزرگنمايي خطر چبها، توافق اين كشور را كه به دنبال نفت ايران نيز بود، جهت برانداختن حكومت مصدق جلب كند.
در بررسي نقش مصدق در كودتاي 28 مرداد ميتوان به دو گونه از رفتارها ، اقدامات و ويژگيهاي وي اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ويژگيهايي است كه ماهيت آن واضح بوده و ناشي از ضعفهاي ايدئولوژيك و يا خطاهاي تاكتيكي است كه در سيري عادي و طبيعي نمود يافتند. اما گونهاي ديگر از رفتارهاي مصدق بسيار عجيب و معماگونه ميباشند كه متأسفانه علامت سؤال بزرگي را بر پيشاني مصدق حك نمود. «بايد اعتراف نمود كه حوادثي كه در فاصله 30 تير 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پيچيده بود و توطئهها آنچنان با دقت طرحريزي شده بود كه حتي اكثر كساني كه در متن مبارزات بودند، از ماهيت توطئه آگاه شدند. در اين نوشتار هر دو گونه فوقالذكر و رفتارهاي جبهه ملي ول و در رأس آن مصدق را كه زمينههاي كودتاي 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسي مينماييم.
الف؛ ضعفهاي دروني جبهه ملي، دولت و شخص مصدق 1ـ ضعف ايدئولوژيك جبهه ملي و دولت طبيعي است كه حيات هر سازمان سياسي ، نيازمند يك ايدئولوژي مشخص و ثابت است تا موجب شود ، اعضا ، همواره به آن سازمان وفادار باشند. نبود ايدئولوژي ثابت ممكن است موجب گردد تا اعضاي سازمان براي پر كردن اين خلاء برخي از الگوهاي رفتاري و يا تفكر يك فرد را به ايدئولوژي تبديل كنند و با تعصب و به صورت چشم بسته به آن وفادار بمانند. جبهه ملي از اين آسيب بدور نماند. دكتر سنجابي پس از اينكه مصدق از يكسري انتقادات جدي وي ناراحت ميشود به مصدق ميگويد «شما هر كاري بكنيد ، ما پشتيبان شما هستيم؟!»(3) نبود ايدئولوژي مشخص در نزد جبهه ملي و در نتيجه دولت بر آمده از آن دردي بود كه خود مليون به آن اذعان دارند. مصدق ميگويد : هر چه در طول زندگيام گفتهام، برنامه من است» (4) خليل مكي از فعالان نهضت ملي عقيده داشت كه با ايدئولوژي مناسب و رهبري صحيح كودتاي 28 مرداد و شكست نهضت ملي قابل پيشگيري بود. (5)
2ـ اشتباهات نخست وزير «مصدق با خنده گفت: آقا ! تمام حكومتها از ماده پنج حكومت نظامي عليه مخالفين خود استفاده نمودهاند،من هم ميخواهم استفاده كنم. من [مكي] به محض شنيدن اين جمله، دو دستي محكم بر سر خود كوفتم و گفتم اي خاك بر سر من كه هميشه تصور ميكردم دكتر از ماده پنج حكومت نظامي كه همواره خودش ميگفت «قانون حكومت نظامي بر خلاف تمام قوانين دموكراسي و قوانين اساسي است و هميشه در دوران نمايندگي ، با آن مخالف بود ، استفاده نخواهد كرد! ... به قدري محكم بر سر زدم كه دكتر مصدق خيلي ناراحت شد. (6) اشتباهات متعدد سران جبهه ملي و در رأس آنان مصدق دولت ملي را روز به روز ضعيفتر نمود. ريچارد كاتم نويسنده كتاب «ناسيوناليسم در ايران» معتقد است كه علل شكست جبهه ملي ، در گرايشات غير عقلاني آن نهفته است . او مصدق را همانند «طرفداران كم سواد نهضت» ميداند كه «اسير فتنههاي غير عقلاني بودند» (7) ضعفهاي فاميل بازي، خود رأيي، پشت نمودن به روحانيت، بيتوجهي به مردم را از دست دادن دوستاني چون مكي، حائريزاده و آيتالله كاشاني و موارد متعدد ديگر اگر در رهبر يك نهضت جمع شوند، سقوط آن نهضت خوشبينانهترين سرنوشت قابل پيشبيني براي نهضت است! (8)
3ـ اختلافات دروني جبهه ملي تنوع گسترده فكري اعضا از سويي و نبود ايدئولوژي مشخص در دولت مصدق باعث بروز اختلافات دروني شديد در درون دولت و جبهه ملي شد و زمينه را براي جدايي بسياري از ياران مصدق از وي كه از محكمترين پشتوانههاي وي به شمار ميآمدند. را فراهم نمود.
4ـ پشت نمودن به آيتالله كاشاني آيتالله كاشاني در حساسترين و بحرانيترين شرايط تكيهگاه مصدق بود ايشان بواسطه تعامل مستقيم و با مردم و بهرهمندي از پشتيباني محكم آنان از عوامل اصلي پيروزي نهضت ملي شدن صنعت نفت و همچنين عامل اصلي بازگرداندن مصدق به نخست وزيري در غائله 30 تير بودند. اما كم كم ورق برگشت و مصدق راه خود را نه تنها از اسلام كه از مصلحت ايران جدا ساخت. وي كه طعم قدرت را چشيده بود. لايحه افزايش اختيارات خود را به مجلس تقديم ـ تحميل ـ كرد او به آمريكا و انگليس همواره چراغ سبز نشان ميداد. نوع انتصابات وي زبانزد خاص و عام بود و همين عوامل باعث جدايي آيتالله كاشاني از مصدق گشت و مصدق مهمترين تكيهگاه خود در بحرانها را از دست داد. اين جدايي به معناي جدايي مردم از وي بود . مقابلهاي طبيعي است كه براي كشورهاي چون آمريكا و انگليس سرنگوني مشخص كه نه پشتوانهاي مردمي دارد و نه از پشتوانه ياران قديمي خود سود ميبرد با صرف تنها چند هزار دلار امكان پذير است.
ب ) سؤالهاي بدون پاسخ در جريان غائله سي تير حكومت پهلوي در اوج قدرت خود قرار داشت و ارتش در اختيار سفاكي به نام قوام بود كه هر صدايي را در گلو با گلوله خفه مينمود ولي تمام اينها كه البته پشتوانه استعمار را نيز ، خود داشتند در برابر خودت ملت و پشتوانههاي نهضت ملي به زانو در آمدند. يك سال گذشت، تنها يكسال! « در 28 مرداد شاه در نهايت ضعف خود به سر ميبرد و به مخفيگاه خود فرار كرده بود. ارتش و قواي انتظامي در اختيار حكومت دكتر مصدق بود و دكتر مصدق به عنوان نخست وزير بر سركار بود،چه شد كه سپهبد زاهدي كه سر او به جايزه گذاشته شده بود و مرتبا از ترس جان به صورت مخفي زندگي ميكرد، با چند ارابه تانك و آنطور كه ميگويند به كمك عدهاي از اراذل و اوباش و روسپي، توانست حكومت ملي را با آن همه اختيارات و امكانات نظامي و غيرنظامي سرنگون سازد؟!. بررسي برخي از رفتارهاي مصدق نه تنها پاسخي به اين معماي حل نشده نميدهد بلكه تنها به پيچيده شدن پازل كمك ميكند: 1ـ اولين قطعه اين پازل را نوع برخورد مصدق با قوام السلطنه ميسازد با پيروزي قيام 30 تير، خواست ملت اين بودكه مسببين جنايات ددمنشانه 30 تير، مجازات شوند. مجلس قوام را عامل كشتار مردم بيگناه شناخت و اموال وي را مصادره نمود. و دهها هزار نفر از مردم تهران نيز در تظاهراتي خواستار محاكمه وي شدند. اما مصدق در اقدامي سؤال برانگيز، قوام را تحت عنايات و الطاف خود قرار داد و دكتر فاطمي را مأمور حمايت از وي نمود. او همچنين به دستگاه دادگستري اجازه پيگيري جنايات وي را نداد! 2ـ مصدق نه تنها جنايتكاران و كساني كه به وي خيانت كرده بودند را مجازات ننمود بلكه به آنان پست و مقام نيز عطا كرد. سرلشكر وثوق مشاور نظامي قوام و فرمانده كل ژاندارمري و عامل جنايت 30 تير از سوي مصدق به معاونت وزارت دفاع ملي منصوب شد! رفتارهاي مصدق، مخصوصا در روزهاي متصل به كودتا به گونهاي بوده است كه اساسا اجراي كودتا را عملي ميساخت.(10) 3ـ در اين ميان عجيبترين رفتار مصدق كه خوشبختانه يا متأسفانه قضاوت را در مورد وي راحتتر ميسازد انتصاب سرتيپ دفتري به رياست شهرباني است. دفتري برادر داماد مصدق بود. وي از جانب رزم آرا معدوم به رياست شهرباني كل شكور منصوب شد و به تعقيب نيروهاي جبهه ملي و هواداران مصدق پرداخت. اما مصدق دفتري به رياست گارد مسلح گمرك منصوب ميكند. رفتار دفتري كاملا قابل پيشبيني است وي با خيانت به مصدق در 25 مرداد 1332 يعني سه روز قبل از كودتاي اصلي در نيمچه كودتايي كه عليه دولت رخ داد شركت ميكند. بالافاصله اسناد خيانت دفتري رو ميشود. اين اسناد به مصدق ارائه ميشود. همگان منتظر مجازاتي سخت براي دفتري بودند اما ... مشكوكترين اقدام مصدق در تمام سالهاي حيات سياسي مصدق در 27 مرداد 1332 صورت ميگيرد. مصدق كه گويي اصلا سندي را نديده است تنها يك روز قبل از كودتا دفتري را به رياست شهرباني منصوب ميكند و هم او در اولين روز كاري خود از عوامل اصلي كودتا ميگردد!! فرزند مصدق در اين رابطه مينويسد:«سرتيپ دفتري، در كودتاي 25 و 28 مرداد با سرلشكر زاهدي و ديگر كودتاچيان ارتباط و همكاري داشت» (11) روحالله حسينيان در همين رابطه مينويسد: «ناشنوايي مصدق نسبت به اندرزهاي حكيمانه كاشاني و دوستانش ، به جايي رسيد كه عدهاي نصب سرتيپ دفتري ... به عنوان رييس كل شهرباني را دليل بر اين ميگيرند كه كودتا با همكاري مصدق صورت گرفته است» (12)
4ـ نامه كاشاني در 27 مرداد طبيعتا اين توطئهها از چشمان آيتالله كاشاني محقق نماند! ايشان در نامهاي به مصدق كه سر به گفته شهيد حسن آيت «شايد مهمترين سند تاريخ معاصر باشد»، به نظر خود در خصوص توافق ضمني مصدق با عوامل كودتا اشاره ميكند: «..... بر من مسلم است كه ميخواهيد مانند سيام تير كذايي، يك بار ديگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه برويد ... زاهدي را كه من با زحمت تحت نظر و قابل كنترل نگه داشته بودم، با لطائف الحيل خارج كرديد و حال همانوطر كه واضح بوده، در صدد به اصطلاح كودتاست ... اين نامه من سندي در تاريخ ملت ايران خواهد بود كه من شما را با وجود همه بديهاي خصوصيتان نسبت به خودم، از وقوع حتمي يك كودتا بوسيله زاهدي كه مطابق با نقشه خود شماست، آگاه كردم (13) مصدق با بياعتنايي محض به اين نامه پاسخي ميدهد كه آن هم به عنوان سندي در تاريخ باقي خواهد ماند! 27 مرداد مرقوم حضرت آقاي بوسيله آقاي حسن آقاي سالمي زيارت شد. اين جانب مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم. والسلام. دكتر محمد مصدق معلوم نيست كه اين «پشتيباني ملت ايران» چه شد؟ بر سر ملتي كه قيام 30 تير را به راه انداختند به آورده شد؟ چه بر سر 155 هزار نفري آمد كه در رفراندوم درخاستي مصدق شركت كردند.
5ـ بيخبر نگه داشتن مردم درست است كه سياست هاي غلط مصدق محبوبيت وي را در نزد مردم به شدت كاهش داد اما بايد علت مهمتري را براي عدم مقابله مردم با كودتا جستجو نمود: بيخبر نگه داشتن مردم. مردم حتي با حضوري كمرنگ براحتي ميتوانستند از كودتا جلوگيري كنند و در مقابل اراذل و روسپيان بايستند. اما حكومت مصدق مردم را تا آخرين لحظه از وقوع كودتا بياطلاع گذاشت چه برسد به اينكه از آنان ياري طلبد. مصدق پس از وقوع كودتا ميگويد: ديگر از من كاري ساخته نيست!! به اميد اينكه روزي سينه چاكان مصدق و انديشههاي وي به اين معماها پاسخ دهند.
--------------------------------------------------------------
پينوشتها: 1ـ محمدرضا پهلوي ، مأموريت براي وطنم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، ص 48
2ـ حسن آيت ، ص 66
3ـ خاطرات سياسي كريم سنجابي، ص 150
4ـكي استوان، سياست موازنه منفي، ص 86
5ـ ر. ك مجله نبرد زندگي ، ش 10، ص 40-27
6ـ حسين مكي ، سالهاي نهضت ملي ، ج 7 ، ص 152
7ـ ريچارد كاتم، ناسيوناليسم در ايران، ص 359
8ـ رجوع كنيد به «بازشناسي چهره دكتر مصدق» در همين پايگاه
9ـ حسن آيت، همان ص 67
10ـ ر.ك احمدعلي زارعشاهي ، علل تشكيل و انحلال جبهه ملي ، مركز اسناد انقلاب اسلامي ، 89 11ـ غلامحسين مصدق، در كنار پدرم مصدق ، ص 160
12ـ روحالله حسينيان، 20 سال تكاپوي ... شيعي در ايران ، ص 192
13ـ جهت مطالعه متن كامل نامه ر.ك حسن آيت ص 84