به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، سیدمجتبی علوی، بخشدار جره و بالاده که همراه فرماندار، دادستان، امامجمعه و تعداد دیگری از مسوولان روز اجرای حکم تلاش زیادی برای جلب رضایت اولیایدم انجام داد، در اینباره گفت: «ماجرای این قتل به آبان سال٨٧ بازمیگردد. دوجوان که با هم دوست بودند به اشتباه و بدون اینکه اختلاف قبلی داشته باشند، با هم درگیر شدند و قاتل با چاقو امید حبیبی ٢٢ساله را مجروح کرد که باعث مرگ او شد. ما تلاشهای رسمی و غیررسمی زیادی انجام دادیم تا با جلب رضایت اولیایدم مانع اجرای حکم قصاص شویم. شوراها، بخشداری، بزرگان روستا، اعضای فرمانداری، امامجمعه و مسوولان قضایی و حتی افرادی که سمت قانونی نداشتند، جلسات متعددی با دوطایفه و بزرگان دوفامیل برگزار کردند و از آنها خواسته شد به خاطر اینکه از اهالی یکروستا و خویشاوند هستند، قاتل را ببخشند اما سرانجام مادر مقتول رضایت نداد و قرار شد حکم را اجرا کنند.»
علوی ادامه داد: «با وجود بینتیجهبودن تلاشهای قبلی، روز اجرای حکم باز هم اصرار کردیم و مادر مقتول در همان لحظه که حکم اجرا شد، رضایت داد و قاتل را بخشید البته قاتل ١٤ثانیه بالایدار بود و بهمحض اینکه این مادر گفت قاتل را بهخاطر اربعین و امامحسین(ع) بخشیدم، حکم قصاص متوقف شد. سربازانی که آنجا بودند بلافاصله طناب را بریدند و به محکوم تنفسمصنوعی داده شد و از مرگ نجات پیدا کرد و تا جایی که میدانم خوشبختانه دچار عارضهای نشده و حالش خوب است و ممکن است بهزودی آزاد شود.»
در همین حال «صبرگل صبوری» مادر ٥٦ساله مقتول گفت: «الان که قاتل را بخشیدهام، حال خوبی دارم و فکر میکنم اگر او را قصاص میکردم، حالم اینقدر خوب نبود.»
این زن که خودش در لحظه اجرای حکم چهارپایه را از زیر پای قاتل فرزندش کشید، ادامه داد: «بعد از اینکه زیر پای قاتل امید را خالی کردم، خدا دلم را ساخت و به یاد روح عزیزم افتادم. پسران و برادرم قبلا از من خواسته بودند قاتل را ببخشم اما من راضی به بخشش نبودم، پس از اجرای حکم، آنها دوباره خواستهشان را بیان کردند و گفتند قاتل را به خاطر خدا ببخشم آن موقع بود که چارهای ندیدم و او را بخشیدم. هرکاری که کردم به خاطر خدا و امامحسین(ع) بود.»
متهم به قتل بعد از آنکه از چوبهدار نجات یافت به زندان بازگردانده شد و اکنون در انتظار است تا پروندهاش بهلحاظ جنبه عمومی جرم رسیدگی شود.
«حبیب حبیبی»، پدر امید که اکنون حدود ٦٠سال دارد،جزییات بیشتری از این پرونده را شرح داده است:
قتل چرا و چگونه اتفاق افتاد و چطور از ماجرا مطلع شدید؟
امید آن موقع ٢٢سال داشت و سرباز بود. زمان حادثه به مرخصی آمده بود. افرادی حدود ساعتهفت یکی از شبهای آبان سال٨٧ به خانه ما آمدند و گفتند امید با پسری که از قوم و خویشانمان است، درگیر شده و چاقو خورده است. ماجرای درگیری را نمیدانم اما فوری به کازرون رفتیم و پسرم را به بیمارستان بردیم اما عمرش بهدنیا نبود. بعد از آن قاتل را تحویل زندان دادند و ماجرا پنج، ششسال طول کشید. بارها مردم جمع شدند تا کاری کنند که ما رضایت دهیم اما این اتفاق نیفتاد. چندبار زمان اجرای حکم را عقب انداختیم تا اینکه بالاخره دیدیم تاثیری ندارد و مادر امید راضی نمیشود.
چه شد که در نهایت همسرتان رضایت داد؟
معتمدان محل و شهرستان آمدند و خواهش کردند. حتی پای چوبهدار اعدام هم دست از تلاش برنداشتند و با اصرار میگفتند به خاطر خدا و قرآن ببخش. خود آن پسر هم عجز و التماس کرد که بهخاطر خدا عفو کن اما بازهم فایده نداشت. بعد از اینکه زیر پای قاتل را خالی کردند هم دادستان شیراز و هم قاضی زندان هنوز تلاش میکردند. آنها باز هم گفتند بهخاطر خدا، بهخاطر اربعین و امامحسین(ع) و به خاطر قبر پسرت ببخش که در نهایت همسرم قاتل را بخشید.
خود شما چه زمانی تصمیم به بخشش گرفتید؟
من مدتی قبل تصمیم به بخشش گرفتم اما من و همسرم با هم بودیم با اینکه مخالف اجرای حکم بودم، همسرم را همراهی کردم و آخر هم خدا خواست دلش نرم شد، آرامش پیدا کرد و قاتل را بخشید.
چرا چهارپایه را مادر امید از زیر پای قاتل کشید؟
گفتند یکی از ما باید این کار را بکند. من جواب دادم این کار را نمیکنم و به همسرم گفتم اگر واقعا میخواهی حکم اجرا شود، خودت باید این کار را بکنی و او هم صندلی را کشید اما بعد از ١٤ثانیه که قاتل سر دار آویزان بود ناگهان گفت، بخشیدم. بعد از ماموران خواهش کردیم اجرای حکم را متوقف کنند.
چند فرزند دارید؟
الانچهارفرزند دارم که بزرگترینشان ٣٥ساله است و کوچکترینشان ٢٢ساله.
نظر آنها درباره قصاص چه بود؟
آنها هم مخالف اجرای قصاص بودند. میگفتند ما هممحل و قوم و خویش هستیم اما چون ما خواهان قصاص بودیم، آنها هم با شهامت همراهیمان کردند. نهتنها پسر و دخترانم، بلکه فامیل هم گفتند هرچه شما بخواهید ما همان کار را میکنیم اما اگر ببخشید، ارزشش بیشتر است.
اقوام قاتل چندبار برای طلب بخشش پیش شما آمدند؟
از خانواده قاتل کسی نیامد اما مردم و اطرافیان خیلی آمدند. از محله و منطقه هم خیلی آمدند و گفتند به خاطر خدا ببخشید.
توصیهتان به افرادی که شرایط مشابه شما را تجربه میکنند، چیست؟
به ما میگفتند اگر ببخشید کار باارزشتری انجام دادهاید، الان ما هم همین نظر را داریم.