به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، رهبر انقلاب در دیدار با شرکتکنندگان در «کنگرهى جهانى جریانهاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام» فرمودند: «یک نکتهى غیرقابل انکارى وجود دارد و آن این است که جریان تکفیر و حکومتهایى که پشتیبان و حامى آن هستند، کاملاً در جهت نیات استکبار و صهیونیسم دارند حرکت میکنند؛ کار آنها در جهت هدفهاى آمریکا و دولتهاى استعمارى اروپا و رژیم اشغالگر صهیونیستى است. شواهدى این معنا را قطعى میکند. جریان تکفیر ظاهر اسلامى دارد، اما عملاً در خدمت جریانهاى استعمارى و استکبارى و سیاسى بزرگى است که علیه دنیاى اسلام دارند کار میکنند.» در نوشتار زیر سعی شده است تا مستنداتی از این موضوع بیان شود.
در غرب و حتی همین منطقهی غرب آسیا، کم نیستند کسانی که با نگاه "شائل بن افرایم" تحلیلگر صهیونیست، نسبت به داعش و ارتباط مستقیم آن با منافع ملی ایالات متحده موافقاند. بن افلایم معتقد است که داعش کاملاً مطابق منافع راهبردی و ملی آمریکا عمل میکند و فرصت کنونی که به یمن جریان تکفیری ایجاد شده، نقطهی عطفی است که آمریکا میتواند از آن برای ایجاد نوعی موازنهی قوا در منطقه استفاده کند و بهنوعی قدرت ایران را، که با حملهی آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین و به قدرت رسیدن دولت شیعی در این کشور و تقویت محور مقاومت شامل حزبالله و حماس روندی رو به تزاید داشت، تعدیل کند.
این تحلیلگر صهیونیست ادعا میکند دامنهی نفوذ ایران که از غرب افغانستان تا مدیترانه را در بر میگیرد، چالشی بزرگ برای ایالات متحده محسوب میشود و داعش قویترین سد موجود برای مقابله با نفوذ ایران در غرب آسیاست.1 بن افلایم معتقد است این گروه تکفیری در خدمت به منافع آمریکا در منطقه، گوی سبقت را از متحدان اصلی ایالات متحده، نظیر اسرائیل و اردن، ربوده است. این تحلیلگر صهیونیست، دست آخر، در یادداشت خود به مسئولان آمریکایی توصیه میکند که فکر مقابله با داعش را از سر بیرون کنند؛ چراکه آمریکا با هر اقدام علیه داعش، عملاً به نفع ایران کار میکند و اگر این گروه تکفیری از بین برود، مورخان در آینده با شگفتی خواهند گفت که ایالات متحده، شامات را دودستی و در سینی سیمین، به ایران تقدیم کرد.
1. تربیت جریان تکفیری در دامن آمریکا
اساساً بسیاری به زندان «بقا»، که آمریکا بسیاری از رهبران بلندپایهی داعش را در آن بهاصطلاح محبوس و سپس آزاد کرد، مدرسهی بقا میگویند که در آن، افرطیگری و حتی شیوهی انجام عملیات تروریستی مشق میشود. افرادی نظیر ابو ایمن عراقی، ابوبکر البغدادی و اسامه البلاوی، که همگی از سران جریان تکفیری محسوب میشوند، سابقهی حضور در زندان بقا و سپس آزادی از آن را در کارنامه دارند.
حتی حمایت تسلیحاتی آمریکا از جریان تکفیری هم بر کسی مخفی نمانده است. در جریان محاصرهی کوبانی توسط تکفیریها و در شرایطی که آمریکاییها مدعی بودند تلاش دارند با ارسال هوایی محمولههای نظامی به مبارزانِ کُرد کمک کنند، بسیاری از این سلاحها به دست نیروهای موسوم به داعش افتاد.
این اتفاق تنها یک بار انجام نشده و بارها تکرار شده است و آمریکاییها به هر لطایفالحیلی که شده نیروهای داعش را تسلیح کردهاند. چندی پیش هم یک نمایندهی عراقی فاش کرد که هواپیماهای آمریکایی، تجهیزاتی برای گروه تروریستی داعش در منطقهی محاصرهشده «جلولا» در استان دیاله، پرتاب کردهاند.
اساساً فارغ از هرگونه ارتباط ارگانیک میان آمریکا و تکفیریها، بررسی خطمشی این جریان در تمامی منطقه، بهخوبی نشاندهندهی آن است که این گروه در راستای تأمین و تضمین منافع ایالات متحده و متحدانش نظیر رژیم صهیونیستی، گام برمیدارد. بیتردید صرف اینکه مجروحان داعش در بیمارستانهای رژیم صهیونیستی مداوا میشوند و حتی نخستوزیر این رژیم از مراحل درمان آنها بازدید و بر آن نظارت میکند، خود گویای بسیاری از مسائل است.
2. انحراف بیداری اسلامی
بیتردید یکی از بزرگترین ضربات پدیدهی شوم تکفیر به جهان اسلام، انحراف موضوع بیداری اسلامی بوده است. در ابتدای کلید خوردن فرایند بیداری اسلامی در منطقه، تکفیریها کوشیدند که نسخهی بدلی بیداری اسلامی را در سوریه ارائه دهند و با این نگاه، جنایات سازمانیافتهی خود را در سوریه آغاز کردند که هنوز هم ادامه دارد. پروپاگاندای غربی و عربی هم به کمک آنها شتافت و تلاش کرد اتفاقاتی که در مصر، لیبی، تونس و... بهعنوان بیداری اسلامی به وقوع پیوسته بود با رخدادهای سوریه همسانسازی کند6 و تروریستهای وارداتی سوری را با انقلابیون التحریر، الخضرا و اللؤلؤ در یک سطح قرار دهد.
بهواقع سوریه را باید نقطهی آغاز تلاش جریان تکفیری برای مقابله با بیداری اسلامی قلمداد کرد. پس از آن هم جریان تکفیری خود را به تمامی کشورهای میزبان بیداری اسلامی تسری داد و تلاش کرد در مقابل جریان اصلی و واقعی بیداری اسلامی قرار گیرد. در این میان، برخی اشتباهات راهبردی انقلابیون هم کاتالیزوری بود که تلاش تکفیریها در انحراف بیداری اسلامی را تسریع میکرد. شاید بارزترین این اشتباهها، اشتباه استراتژیک اخوانالمسلمین مصر در همپیمان شدن با گروههای تکفیری7 بود که انقلاب مصر را تا حد زیادی به نقطهی صفر بازگرداند.
اما مصر تنها نقطهی تلاقی جریان تکفیری و بیداری اسلامی نبود. در لیبی وضع بهمراتب از مصر هم بدتر شد و با دخالت تکفیریها، اکنون لیبی عملاً به کشوری ورشکسته و بیدولت تبدیل شده که فاقد هرگونه ثبات سیاسی است. در پاکستان، عراق و هر نقطهی دیگری که شمیم بیداری اسلامی وزیدن میگرفت، جریان تکفیری به نیابت از استکبار جهانی، بهسرعت خود را به آن منطقه میرساند تا مانع به بار نشستن بیداری امت اسلامی شود. حتی در یمن هم هرچند که تاکنون جریان تکفیری نتوانسته است بیداری اسلامی را از پای درآورد و ضربات سخت و جبرانناپذیری از انقلابیون پذیرفته است، اما تقابل اصلی میان قائلین به اندیشهی اسلام ناب و جریان تکفیر وجود دارد. بهواقع جریان تکفیری در تمامی منطقه و در شرایطی که استکبار جهانی امکان حضور مستقیم نداشته، جنگ نیابتی (Proxy war) را به نفع استکبار جهانی و علیه بیداری اسلامی، کلید زده است.
3. تنزل جایگاه مسئله فلسطین
از نگاه دیگر، ایجاد و تأسیس پدیدهی تکفیر در منطقه را میتوان تلاشی برای تغییر نگاهها از مسئلهی فلسطین دانست و این موضوع یکی از مهمترین دستاوردهای جریان تکفیری برای جبههی استکبار جهانی است. در حالی که از زمان تأسیس رژیم نامشروع صهیونیستی همواره مسئلهی فلسطین بهعنوان موضوع اولویتدار جهان اسلام شناخته میشده است، ظهور پدیدهی تکفیر وسیلهای بود که نگاهها را از موضوع فلسطین به تروریسم تکفیری معطوف کند.
اساساً خود مقامات رژیم صهیونیستی هم چنانکه آویگدور لیبرمن، وزیر خارجهی پیشین این رژیم اذعان کرد، بهدرستی دریافتهاند که داعش کوچکترین تهدیدی برای صهیونیستها محسوب نمیشود و حتی میتواند فرصت قابل ملاحظهای برای مقابله با گروههای مقاومت قلمداد شود. حتی در جریان جنگ پنجاهروزهی غزه، داعش حاضر نشد کوچکترین اقدامی در یاری مقاومت فلسطین انجام دهد.
این در حالی است که مقامات رژیم صهیونیستی کوشیدهاند بین داعش و حماس، نوعی همسانی ایجاد کنند و حماس و دیگر گروههای مقاومت را هم پیرو اندیشهی تکفیری و با همان خوی سبعیت نشان دهند و از این طریق، جنایات خود علیه مردم فلسطین را توجیه کنند؛ تا آنجا که نتانیاهو در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد، مدعی شد که حماس داعیهی تشکیل خلافت اسلامی را در سر میپروراند.
البته موضوع تسلیح کرانهی باختری، که توسط مقام معظم رهبری مطرح شد، بهعنوان یک پادگفتمان، موضوع فلسطین و تسلیح مقاومت در کرانهی باختری را مجدداً در رأس و اولویت جهان اسلام قرار داد.
4. ویران کردن کشورهای اسلامی
تکفیریها با به راه انداختن جنگهای فرسایشی داخلی، بسیاری از تجهیزات و زیرساختهای کشورهای اسلامی را نابود کردهاند. شکی نیست که تخریب و نابودی زیرساختهای کشورهای اسلامی و خصوصاً کشورهای محور مقاومت، که مانع بسیار جدی در راه پیشرفت این کشورهاست، همواره از آمال استکبار جهانی بوده است.
چندی قبل، سازمان ملل متحد تخمین زد که بازسازی سوریه، عراق و غزه به مبلغی معادل 750 میلیارد دلار نیاز دارد. سخنگوی کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد اعلام کرد که تنها جنگ سوریه، امکانات مسکونی، آموزشی و صنعتی را در این کشور با مشکلات جدی مواجه کرده است؛ بهطوریکه در طی درگیریها با داعش، صدها ساختمان در شمال و شرق این کشور آسیب جدی دیده است.9 هرچند در عراق وضع بهتر از سوریه است، اما بدون شک بازسازی استانهایی نظیر نینوا و الانبار، که مورد هجوم تکفیریها قرار گرفته است، هزینهی بسیاری را طلب میکند. میتوان به تخریب زیرساختها، قطع بخشی از صادرات نفت کشورهایی نظیر سوریه و عراق را هم افزود تا مشخص شود چه هزینهی اقتصادی گزافی را کشورهای محور مقاومت در جنگ با داعش متحمل شدهاند.
افزون بر همهی این مشکلات و تخریبهایی که تکفیریها در سوریه شکل دادهاند، حملات بهاصطلاح ائتلاف ضدداعش که توسط آمریکا رهبری میشود هم خسارتهای جبرانناپذیری به زیرساختهای این کشور وارد کرده است. این ائتلاف که بدون کسب اجازه از دولت منتخب و مشروع سوریه بهصورت غیرقانونی به این کشور حمله میکند، در حملات هوایی که به بهانهی مقابله با داعش انجام شده، بارها پالایشگاهها و چاههای نفت سوریه را هدف قرار داده است. شاید تکفیریها و آمریکا، که بهدرستی دریافتهاند پیروز جنگ سوریه نخواهند بود و معادلات در این کشور آنگونه که پیشبینی میکردند پیش نرفته است، بهنوعی «سیاست زمین سوخته»10 را در سوریه پیش گرفتهاند.
5. تضعیف جبهه مقاومت منطقهای
بدون تردید جبههی مقاومت منطقهای، یکی از مهمترین دغدغههای آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است که برای تضعیف آن، از هیچ اقدامی دریغ نکردهاند. جبههی مقاومت منطقهای متشکل از ایران، سوریه، حزبالله و برخی گروههای مقاومت فلسطینی، همواره در تقابل با اهداف آمریکا و صهیونیستها قرار داشتهاند؛ جبههای که اکنون مورد هجوم داعش قرار گرفته است. بهواقع داعش به نمایندگی از استکبار جهانی، قصد داشت سوریه را نابود کند و یکی از بازیگران مهم جبههی مقاومت منطقهای را، که پل ارتباطی بین ایران و حزبالله و گروههای فلسطینی محسوب میشد، قطع کند.
اما دخالت بهموقع حزبالله در سوریه و ایستادگی ارتش این کشور و کمکهای مستشاری جمهوری اسلامی، سبب شد که داعش نتواند به اهداف خود برسد و عملاً معادلات در سوریه با تصرف قصیر به دست حزبالله و ارتش این کشور کاملاً تغییر کرد. در عراق هم معادلات داعش آنگونه که استکبار انتظار داشت، پیش نرفت و کمکهای بهموقع جمهوری اسلامی مانع از سقوط مناطق حساس عراق و بهصورت خاص اقلیم خودمختار کردستان شد. پس از آن هم فتوحاتی نظیر فتح آمرلی، ضعف داعش را در تقابل با جبههی مقاومت منطقهای بهخوبی نمایان کرد. با این حال، به نظر میرسد که استکبار جهانی بر این باور است که هرچه فرسایشیتر شدن این جنگ به تضعیف جبههی مقاومت منجر میشود. لذا با وجود آنکه هیچیک از معادلات آنها در سوریه، عراق و لبنان رنگ واقعیت به خود نگرفته است، کماکان بر ادامهی جنگ فرسایشی اصرار دارند.
6. ارائهی چهره مخدوش از اسلام
یکی از مهمترین خدمات جریان تکفیری به استکبار، ارائهی چهرهی قلبشده و دروغین و در عین حال کریه از اسلام به جهان است. داعش در حالی اقدامات و فجایع غیرانسانی خود را به اسلام نسبت میدهد که در میان تمامی گروههای اسلامی، علیه جریان تکفیری اجماع وجود دارد. رهبر انقلاب چندی پیش با اشاره به اقدامات داعش فرمودند: «اینها درست بهعکس عمل کردند؛ مسلمان را کشتند، غیرمسلمانِ غیرمتعرض را زیر شمشیر نشاندند، تصویر آن در همهى دنیا پخش شد، همهى دنیا این را دیدند. همهى دنیا دیدند که یک نفرى به نام اسلام دست کرد از سینهى یک آدم کشتهشده، دل او را بیرون آورد و به دندان کشید! این را دنیا دید. اینها به نام اسلام تمام شد...»
الازهر هم چندی پیش اعلام کرد که جریانهای تکفیری با این دست اقدامات، به دنبال ارائهی چهرهی مخدوش از اسلام هستند. جالب آنکه هیچ مذهب، مسلک و مرامی از تکفیر تکفیریها در امان نمانده است. تکفیریها بارها اهل تسنن را هم تکفیر کرده و به فجیعترین شکل ممکن، به قتل رساندهاند. اقدامات آنها علیه علویها، شیعیان، اهل تسنن، مسیحیها و ایزدیها، در واقع تلاش استکبار جهانی برای ارائهی چهرهای هرچه مخدوشتر از اسلام به جهان بوده است.
7. باز کردن پای آمریکا به منطقه
یکی دیگر از خدمات داعش به ایالات متحده، باز کردن دوبارهی پای این کشور و متحدانش به منطقه است. پس از آنکه آمریکا در پی مخالفت غیرتمندانهی مقامات وقت دولت عراق با امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده، مجبور به ترک خاک این کشور شد، عملاً جایگاه سابق خود را در منطقه از دست داد و از حضور در ژئوپلیتیکترین و ژئواستراتژیکترین منطقهی جهان بازماند، اما اکنون به لطف داعش و جریان تکفیری، آمریکا تلاش دارد در قالب ائتلاف بهاصطلاح ضدداعش، حضور پررنگتری در منطقه داشته باشد. حتی به نظر میرسد که ایالات متحده میکوشد منطقه را به حیاطخلوت خویش بدل سازد. حملات گاهوبیگاه به سوریه به بهانهی مبارزه با داعش، نمونهای از این تلاشهاست. بهواقع آمریکا به دنبال پاکستانیزه کردن منطقه، به بهانهی مبارزه با داعش در عراق و سوریه است.
حملات آمریکا به پاکستان، که در جریان آنها، بسیاری از مردم عادی و حتی دهها تن از نظامیان پاکستانی کشته شدهاند، بدون هرگونه هماهنگی با دولت پاکستان انجام میشود و نقض حریم هوایی پاکستان توسط پهپادهای آمریکایی، به شیوهای معمول تبدیل شده است. اکنون به نظر میرسد که این سناریو در خصوص عراق و سوریه هم در حال تحقق است که تهدیدی مهم علیه امنیت غرب آسیا محسوب میشود.
8. تجزیه کشورهای اسلامی
سیاست نانوشتهی استکبار همواره تلاش برای تجزیهی کشورهای قدرتمند اسلامی بوده است. سیاست مزدورانهای که در تاریخ معاصر، بارها خود را به رخ کشیده است. اکنون یکی از مسئولیتهای واگذارشده به داعش، انجام این مهم است. داعش در سوریه توانسته است بخشهایی از خاک این کشور را به تصرف خود درآورد. بخشهایی نظیر حلب و ادلب عملاً در اختیار این گروه تکفیری قرار دارد و دولت امکان تصرف چندانی در این مناطق ندارد. در عراق هم اساساً طرح جو بایدن، معاون رئیسجمهور ایالات متحده، که در سال 2006 مطرح شد، ناظر بر تجزیهی این کشور بود. بایدن در طرح خود خواستار تشکیل سه منطقهی خودمختار شیعیان، اهل تسنن و کردها در عراق شده و آن را تنها نسخهی حل بحران این کشور دانسته بود.
اقدام داعش در حمله به منطقهی سنینشین موصل و اعلام خلافت در این منطقه را میتوان گام اول طرحی دانست که جو بایدن بیش از هشت سال پیش کلید زده بود. بهواقع نگاه اصلی ایالات متحده و متحدانش، نبود کشور اسلامی و عربی قدرتمند در منطقه است. تحقق این سناریو، گامی مهم در تحقق امنیت رژیم صهیونیستی محسوب میشود.
نتیجهگیری
در مجموع برای یافتن حلقهی ارتباط بین آمریکا و جریانهای تکفیری، بررسی منافع مشترک آنها مفید به نظر میرسد. فارغ از آنکه دوستان آمریکا نظیر قطر، کویت، عربستان14 و ترکیه15 از حامیان اصلی داعش محسوب میشوند، پیگیری این موضوع که فعالیتهای جریانهای تکفیری منافع کدام دسته از بازیگران را در نظام بینالملل تأمین میکند، بسیار راهگشاست.
تجربهی تلخ چند سال اخیر درگیری با جریان تکفیری بهخوبی نشاندهندهی این موضوع است که تکفیریها با هدف قرار دادن امواج بیداری اسلامی و محور مقاومت منطقهای علیه رژیم صهیونیستی و تلاش برای تبدیل موضوع فلسطین به یک مسئلهی دستهچندم در جهان اسلام، نعلبهنعل مطابق منافع ایالات متحده و متحدانش پیش رفتهاند. بهواقع آمریکاییها تصور میکنند که اگر در منطقه دست به یک اقدام اساسی نزنند، منطقه کاملاً در تسخیر جبههی مقاومت درمیآید و این جبهه، رژیمهای وابسته به آمریکا را یکییکی در خود ادغام و حذف میکند.
افزون بر همهی اینها، شکننده و بینتیجه بودن ائتلافی که توسط آمریکا و در ظاهر علیه داعش تشکیل شد، خود شاهدی متقن بر این مدعاست که آمریکا بههیچوجه عزمی جدی برای مقابله با جریان تکفیری که قرار است منافع کاخ سفید را از مصر تا یمن تأمین کند، ندارد.
بیتردید سالها بعد، آنگونه که بن افلایم نگران است، مورخان نخواهند نوشت که آمریکا شامات را دودستی و در سینی سیمین، به ایران تقدیم کرد، اما خواهند نوشت که سرنوشت غرب آسیا را مردانی نوشتند که نه به قرائتهای موهوم و مخدوش و تکفیری و آمریکایی، که به قرائت ناب از اسلام ایمان داشتند و در راه دفاع از آرمانهای خود، «کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» بودند.
منبع: فرهنگ نیوز