یک لحظه با زندگی(3)
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، زهرا امیری- از وقتی حاج خانوم عصا به دست شد یک ساعت خرید کردنش، دو-سه ساعتی طول می‌کشید؛ دنبالش می‌رفت که خریدش رو بیاره.. اون روز هم که زبون باز کرده بود به درد دل گفتن، حاج خانوم نشسته بود روی نیمکت سنگی جلوی یه بوتیک.. برای حاج خانوم با گریه گفته بود: «من خجالت میکشم از اینکه هر بار به پسرم بگم برای خونه فلان چیز و میخوام یا بهمان چیز رو برای خودم...»
بین حرف‌هاش هم بیشتر از صد بار گفته بود: «بابای خدای بیامرز بچه‌ها اینجوری نبود، پول می‌ذاشت می‌گفت هر چی خونه می‌خواهید بخرید یا اگر خرج دیگه‌ای هست بگید پول کمه... نمیپرسید برای چی؟»
می‌گفت: «من فقط خودم نیستم که، یه دختر جوون دارم و هزار و یک جور خرج!»
عکاس: زهرا امیری/ عکس تزئینی است
می‌گفت: «به شکل های مختلف براشون گفتم معنی آیه « و بالوالدین احسانا» را از امام صادق پرسیدن حضرت جواب داده معنی احسان اینه که رفتارت با پدرت و مادرت خوب باشه تا مجبور نباشند چیزی که احتیاج دارن رو از بچه هاشون بخوان.* یعنی به خودتون اجازه ندید پدر و مادر ازتون چیزی بخواد. قبل از گفتن براشون تهیه کنید اون چیزی رو که لازم دارن.» می‌گفت: «هر بار نگاه میکنن و می خندن میگن: تو دوباره پای روضه نشستی ؟»
* بحار الانوار، ج 74، ص 79
ارسال نظرات