کمی حنا بیارید، می خوام عروسی کنم!
آن شب حنابندان مفصلی کرد و سپس به حمام رفت. صبح زود با همه بچه ها حتی دوستانش که در مقر دیگری بودند خداحافظی کرد...
ارسال نظرات
captcha