کد خبر:۳۸۴۸۹
تعريف اخلاق از ديدگاه اسلامي

اخلاق چيست؟

اخلاق ملكه يا حالتى است كه در نفس انسانى رسوخ كرده و باعث مى‏شود كه اعمال بدون فكر و تأمل از او سر بزنند. انسان داراى دو بعد مجرد و مادى يا روح و بدن است، و بايد يك علم به تربيت جسم او پرداخته، و علم ديگرى به رشد و تربيت روحى او توجه كند. اخلاق متكفل مسائل روحى است.

اخلاق (Moral,Ethics)

اخلاق در لغت جمع خلق به معنی عادت، سجيه، مروت و… است و نزد قدما به‌معناي ملكه‌ای است كه طبق آن، افعال انساني بدون احتياج به فكر و محاسبه، با سهولت صادر مي‌شود.

اخلاق به كدام بعد از ابعاد انسان مربوط مي‌شود؟ شخص اخلاقي كيست؟

هر انسانى داراى يك جسم و يك روح است. وجود جسم امرى است محسوس و نياز به اثبات و دليل ندارد، اما روح چون امرى غير مادى است نياز به اثبات دارد. روح انسان نام‌هاي مختلف و متفاوتي دارد مثل (نفس،‌جان، جان‌جانان، قلب، باطن، وجدان، عقل، امرغيب، سر، دل) و گاهي اين واژه‌ها بصورت مترادف نيز بكار مي‌روند و گاهي هركدام حكايت از يك مرتبه روح و توجه به بخش خاصی از كارهای روح دارد.

 بين جسم و روح تفاوتهايى وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

الف: جسم از عالم خلق است و روح از عالم امر.

ب: جسم مادى و محسوس بوده و داراى احكام مادى است اما روح به دور از ماده و احكام آن است.

 ج : جسم از عالم دنيا و شهادت است و روح از عالم غيب و آخرت.

هر انسانى براى رسيدن به كمال، نياز به تربيت جسم و روح خود داشته‏ و تمام اديان الهى و قوانين شرع مقدس، همين هدف تربيت انسان را تعقيب مى‏كنند و تلاش آن‌ها براى رسيدن به اين هدف و مقصد ارزشمند است. پس هر كس همت و تلاش خود را تنها معطوف به اصلاح بدن خود نمايد در واقع از حقيقت انسانيت خارج شده، همچنان كه اگر كسى تمام تلاش خود را مصروف آخرت كرده و به اصلاح بدن خود توجه نكند نيز به كمال خود نمى‏رسد. بنابراين لازم است انسان دو چشم خود را گشوده و با يكى دنيا و بدن خود را ديده و بهره خود را از آن بگيرد، و با ديگرى به آخرت و مسائل روحى خود بنگرد.

لازم به ذكر است كه هر كدام از جسم و روح بر ديگرى تأثير مى‏گذارد، در روايتى نيز آمده است:

«از ما نيست كسى كه به جهت آخرت، دنياى خود را ترك گويد، و نيز كسى كه به جهت دنيا از دين خود دست بكشد».

از قديم گفته شده: «عقل سالم در بدن سالم است». از اينجاست كه مى‏بينيم احكام دين مقدس اسلام منحصر به مسائل روحى نبوده بلكه هر كدام از جسم و روح را شامل مى‏شوند، و هر مسلمانى نيز بايد به جسم و روح خود انديشيده و مسائل آن‌ها را مدّ نظر داشته باشد. بله روشن است كه ارزش جسم و روح يكسان نبوده و آن‌ها در يك مرتبه نيستند و هنگام تعارض هميشه صلاح روح، مقدم بر بدن است.

با توجه به آنچه گذشت معلوم شد كه انسان داراى دو بعد مجرد و مادى يا روح و بدن است، و بايد يك علم به تربيت جسم او پرداخته، و علم ديگرى به رشد و تربيت روحى او توجه كند. «آداب» متصدّى مسائل مربوط به بدن و جسم است و آن را تربيت مى‏كند، و «اخلاق» متكفّل مسائل روحى است. و اما احكام شرعى و فقهى دين گاهى ناظر به آداب است و گاهى به اخلاق.

تعريف اخلاق‏

راغب مي‌گويد: «ريشه خُلق و خَلق يكى است ... با اين تفاوت كه خُلق مربوط به نيروهايى است كه با بصيرت شناخته مى‏شوند، و خَلق مربوط به شكل و چگونگى ظاهرى و صورتهايى است كه با چشم دريافت مى‏شوند. گاهى نيز خُلق از ماده «خلاقه» به معنى نرمى و صاف بودن است.

بنابراين هر چه را انسان با عادت و تمرين بدست آورد و انجام دادن آن براى او آسان باشد آن را خُلق مى‏نامند.

نتيجه آن‌كه: گاهى خُلق حالتى در نفس است كه سبب مى‏شود كارهايى را بدون فكر انجام دهند و گاهى نيز اسم است براى فعلى كه از انسان صادر مى‏شود».

از تعريف‏هاى گذشته بدست آمد كه اخلاق ملكه يا حالتى است كه در نفس انسانى رسوخ كرده و باعث مى‏شود كه اعمال بدون فكر و تأمل از او سر بزنند. پس هر عمل خيرى كه با انديشه و درنگ در عاقبت آن كار انجام شود فضيلت اخلاقى نيست بلكه يك حالت اخلاقى است. شخص اخلاقى كسى است كه چنان كارهاى خير و نيك، عادت او شده كه بدون فكر و تأمل از او صادر مى‏شوند. مثلا كسى غوّاص يا شناگر است كه بدون تأمل، داخل آب شده و مشغول شنا گردد، اما كسى كه ابتدا مدتى به ارزيابى آب و تأمل در آن پرداخته و سپس با احتياط وارد آب مى‏شود غوّاص نيست. مسائل اخلاقى نيز اين گونه‏اند كه اگر كسى عادت به فضائل اخلاقى كرده به طورى كه بدون تأمل به انجام آن‌ها مى‏پردازد او داراى ملكه فضائل اخلاقى است. اما كسى كه ابتدا مقدارى فكر مى‏كند و پس از تأمل به اين نتيجه مى‏رسد كه با عفت باشد يا به عدالت عمل كند او داراى ملكه عدالت نبوده و از نظر اخلاقى نمى‏توان او را صاحب فضائل اخلاقى ناميد.

از آنچه گذشت روشن شد كه:

1- روح انسان موضوع علم اخلاق است نه بدن او.

2- بدن انسان و رفتار خارجى او موضوع «آداب» است.

3- وقتى يك عمل فضيلت اخلاقى يا رذيلت اخلاقى ناميده مى‏شود كه حكايت از حالت‏ها و ملكه‏هاى نفسانى نمايد.

4- آن حالت يا ملكه بايد بطورى در نفس انسان رسوخ كرده باشد كه به آسانى قابل زوال نباشد.

5- بايد اعمال اخلاقى بدون فكر و تأمل از انسان صادر شوند يعنى عادت به انجام كار خير داشته باشد.

منبع: (لآداب الدينيه للخزانه المعينيه) نوشته شيخ طبرسي با ترجمه عابدى

ادامه دارد...

/انتهاي پيام/

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار