به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، مردم یمن پس از به راه افتادن موج بیداری اسلامی و بهار عربی و با الهام گرفتن از مردم دیگر کشورهای عربی همچون، تونس، لیبی و مصر که به سقوط دیکتاتورهایی همچون بن علی، قذافی و مبارک انجامید، دست به قیام علیه علی عبدالله صالح زدند. عبدالله صالح که در ابتدا بر کمک و مساعدت سعودی ها و دیگر شیخ نشین های حوزه خلیج فارس حساب ویژه ای باز کرده بود، پس از چندی و دریافتن این نکته که در مقابل جنبش مردمی به وجود آمده نه عربستان سعودی و نه هیچ قدرت خارجی یارای کمک به وی را ندارد، مجبور به استعفا شد.
نکته ای که در جریان کنارکشیدن عبدالله صالح حائز اهمیت بود، دخالت غرب و همکاران منطقه ای آنها برای مهندسی انقلاب مردم یمن بود که با روی کار آوردن عبد ربه منصور هادی معاون عبدالله صالح تا حدودی توانستند موفقیت هایی نیز در این خصوص به دست آورند.
مردم یمن و در راس آنها حوثی های این کشور که خواستار روی کار آمدن حکومتی کاملا مردمی بودند که خواسته های آنها را تامین کند، در ابتدا با تظاهرات مسالمت آمیز خواستار حرکت منصور هادی در راستای انقلاب مردمی یمن شدند اما با گذشت زمان و نمایان شدن این نکته که منصور هادی نه در جهت منافع ملی یمن بلکه در جهت تامین منافع حامیان غربی و عربی خود حرکت می کند طی مدت کوتاهی منصور هادی را وادار به عقب نشینی کردند.
اما از سوی دیگر رژیم سعودی که با ادامه یافتن انقلاب مردمی یمن، منافع خود را در خطر می دید، دست به مداخله نظامی و بمباران مردم یمن زد که تا به حال به شهادت تعداد زیادی از مردم این کشور منجر شده است. در این میان حمایت و پشتیبانی کشورهایی همچون آمریکا، فرانسه، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و ترکیه از حملات هوایی عربستان سعودی به یمن که نقض آشکار قوانین و حقوق بین الملل است، در نوع خود جالب توجه است!
در رابطه با تحولات اخیر یمن و حمله هوایی عربستان سعودی با همراهی برخی کشورهای دیگر منطقه که با چراغ سبز آمریکا صورت گرفته است و همچنین موضع گیری دولت ترکیه در این خصوص، مصاحبه ای را با «آلپتکین دورسون اوغلو» کارشناس مسائل خاورمیانه و سردبیر سایت خاور نزدیک ترکیه انجام داده است که مشروح آن در زیر آمده است. «جنگ جهانی چهارم و خاورمیانه»، «جنگ نیابتی سوریه و نتیجه صفر در سوریه» از جمله آثار دورسون اوغلو به شمار می رود.
آقای دورسون اوغلو، چرا عربستان سعودی در قبال جنبش مردم یمن که بدون در نظر گرفتن دین و مذهب خود علیه حکومت وابسته این کشور که با حمایت آمریکا و سعودی ها در چندین دهه گذشته ظلم و ستم فراوانی را به مردم یمن وارد نموده بود، ساکت بماند و دست به حمله نطامی به یمن زد؟ آیا جنبش انصارالله بنابر ادعاهای عربستان و متحدانش واقعا یک کودتا بود؟ ویا یک جنبش و انقلاب؟
ناتوانی سعودی ها برای مقابله با جنبش انصارالله در میدان مبارزه سیاسی، اصلی ترین دلیل روی آوردن عربستان به حمله نظامی علیه یمن بوده است. جنبش انصارالله هیچگاه ادعای قبضه حاکمیت در یمن را نداشته و پیوسته خواستار اجرای کامل توافقنامه صلح و مشارکت ملی بوده است. از سوی دیگر این جنبش همیشه بر مشارکت تمامی بازیگران سیاسی یمن در ساختار حکومت تاکید داشته است.
توافقنامه صلح و مشارکت ملی، موافقتنامه ای بود که تمامی گروه های سیاسی یمن آن را امضاء کرده بودند. اما منصورهادی که وابستگی شدیدی به عربستان سعودی داشت، سعی کرد تا با عدم اجرای این توافقنامه، به عملکرد رژیم سابق یمن ادامه دهد. اما در نقطه مقابل، دیگر گروه های سیاسی یمنی و در راس آنها جنبش انصارالله نیز اعلام نمودند که با تداوم سیاست های رژیم گذشته این کشور و تجزیه یمن به ۶ ناحیه مخالف هستند. در ماه آگوست سال ۲۰۱۴ میلادی نیز برای تشکیل دولت وفاق ملی دست به تظاهرات و اعتراض زدند. ژنرال علی محسن الحمر که از مهره های رژیم سابق یمن بود، با به کارگیری زور سعی کرد تا تظاهرات و اعتراضات مردمی را سرکوب نماید، اما در نهایت با شکست در مقابل معترضین مجبور شد تا از یمن متواری شود و در نهایت نیز ما شاهد بودیم که جنبش انصارالله در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۴ پایتخت یمن یعنی صنعا را به کنترل خود درآورد.
اما متاسفانه نقشه های منصورهادی و سعودی ها تمامی نداشت. در ماه ژانویه نیز طرح گارد ریاست جمهوری که می خواست با تجهیز قبایل، از آنها بر علیه جنبش انصارالله استفاده نماید، به شکست انجامید و این بار نیروهای انصارالله در واکنش به این طرح کاخ ریاست جمهوری را به کنترل خود درآوردند. پس از این مرحله جنبش انصارالله باز هم بر انجام مذاکرات و اجرای توافقنامه صلح و مشارکت تاکید داشت، اما منصورهادی به جای تلاش برای حل مشکل، با استعفای خود عملا باعث به وجود آمدن مشکل بزرگتری گشت.
استعفای منصور هادی برای به وجود آوردن خلاء قدرت به نظر می رسد زمینه حملات هوایی عربستان را تسهیل کرد؟
در حالی که انصارالله بر بازپس گیری استعفای منصور هادی تاکید می کرد، اما مسئله این بود که تصمیم اصلی را برای استعفا نه منصورهادی، بلکه سعودی ها گرفته بودند، چرا که بدین ترتیب می خواستند با نشان دادن جنبش انصارالله به عنوان یک کودتاگر هم در سطح داخلی و هم بین المللی نگاه ها را به انقلاب مردم یمن بدبین نمایند. اما سعودی ها در این طرح خود هم با شکست مواجه شدند، چراکه جنبش انصارالله برای پر کردن خلاء مدیریت در کشور دست به ایجاد شورای ریاستی زد و از دیگر گروه های سیاسی کشور نیز خواست تا به این شورا ملحق شوند. در تاریخ ۶ فوریه در حالی که توافق گروه های سیاسی یمنی برای رسیدن به یک توافق جامع قریب الوقوع به نظر می رسید این بار نیز منصور هادی کار خود را کرد و با ترک صنعا و رفتن به عدن اعلام کرد که استعفای خود را پس گرفته است.
این بار نیز سعودی ها راحت ننشستند و قبلا که با مجبور کردن هادی به استعفاء شرایط یمن را به هم ریخته بودند، ابن بار هم با مجبور کردن وی به باز پس گرفتن استعفا، باز هم اوضاع سیاسی این کشور را متشنج تر ساختند. مردم انقلابی یمن هم در پاسخ به این مسئله و نیز در پاسخ به حملات تروریستی دو هفته پیش به دو مسجد در صنعا تا عدن پیشروی کردند. منصور هادی هم با درخواست مداخله نظامی از سعودی ها، از عدن گریخت.
و در آخر اینکه، عربستان سعودی قصد دارد تا سلسله شکست های خود در میدان سیاسی یمن را با مجازات مردم یمن با حملات نظامی تلافی نماید و به نوعی از آنها انتقام بگیرد. اما سعودی ها این نکته را باید بدانند که این روش که اسرائیل نیز پیش از این در جنوب لبنان تجربه کرده است، بی نتیجه خواهد بود.
چرا برخی از کشورهای منطقه و رهبران حاکم بر این کشورها در صدد القای این موضوع هستند که انقلاب مردم یمن را تماما و به شکلی کامل یک حرکت مذهبی جلوه دهند؟ و نیز موضع گیری دولت ترکیه به رهبری حزب عدالت و توسعه را در رابطه با حملات عربستان به یمن می پرسیم.
سعد حریری در لبنان، عبدالفتاح السیسی در مصر و رجب طیب اردوغان در ترکیه همگی از یک مجرا سخن می گویند و آن مجرا نیز زبان سعودی هاست. اردوغان که تا حالا نتوانسته است کلمه ای و حرفی بر علیه معمار و طراح کودتای مصر که سعودی ها بوده اند، بگوید ولی حالا به همراه سیسی که وی را کودتاگر نیز می نامد، دو نفری تبدیل به سرباز داوطلب سعودی ها برای تهاجم به یمن شده اند!
یعنی اردوغان با هدف قرار دادن ایران در رابطه با یمن، فقط در پی تطمیع سعودی ها نیست، بلکه تماس تلفنی رئیس جمهور آمریکا یعنی باراک اوباما درست نیم ساعت بعد از سخنرانی ضد ایرانی اردوغان با وی، به نظر بنده تصادفی نیست و بلکه بیانگر یک حقیقت دیگر است. اردوغان در فکر این است که پس از انتخابات عمومی ژوئن سیستم ریاستی را در ترکیه به وجود بیاورد و با هدف قرار دادن ایران و دست تکان دادن برای آمریکا، می خواهد تا حمایت واشنگتن را برای ایجاد سیستم ریاستی جلب نماید.
در حالی که وزیر امورخارجه حکومت منصورهادی ادعا می کند که ایران تازه دیروز (جمعه) به یمن نیرو اعزام کرده است، اردوغان دو روز قبل ادعا می کند که ایران باید نیروهای خود را از یمن بیرون بکشد! این اظهارات و ادعاها به نظر بنده اینقدر از سر درماندگی و بیچاره گی هستند که حتی نمی توان به آنها خندید.
اردوغان از سال ۲۰۱۰ به این سو دائما شعار در کنار مظلوم بودن، برعلیه رژیم ها و در کنار مردم بودن و همچنین شعارهای ضد امریکایی و اسرائیلی داده است. اما کسانی که اکنون نتایج سیاستهای منطقه ای اردوغان را می بینند به این شعارها فقط می خندند. اردوغان که حمایت از گروه های مسلح در عراق و سوریه را با شعار بر علیه رژیم ها و در کنار مردم بودن توجیه می کرد، اکنون اعلام می کند که از بمباران مردم یمن توسط سعودی ها حمایت می کند. آیا این تکذیب دروغ خودش توسط دروغی دیگر نیست؟
منبع: مهر