به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، «انقلاب اسلامي، متأثر از الگوي حكومت شوروي سابق است و سرانجام آنها هم يكسان خواهد بود.»
آنچه خواندید نوشته ای از عباس عبدی در نشريه «راه نو» به سردبيري اكبر گنجي است که سال ها پیش با انتشارش اعتراضات بسیاری را باعث شد.
هرچند از دگراندیشی افراطی همانند عبدی و دوستانش اصلاح طلب تندرواش ، جملاتی این چنین در وصف نظام اسلامی ایران دور از انتظار نیست اما نکته ی حیرت انگیز واگذاري " مجموعه پژوهشها در رابطه با امام (ره) و سيره سياسي ايشان " از سوی مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام در سال های گذشته به او است.
با این وجود روشن است که مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام تکلیفش را با بسیاری روشن ساخته و خوب می داند مسیر تبیین آثار رهبر کبیر انقلاب را به کدام سو هدایت کند و همین حقیقت است که بسیاری از رفتارهای این موسسه و مسئولانش را توجیه می کند.
به عنوان مثال در اتفاقات پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و در شرايطي كه جريان مدعي اصلاحطلبي، غائلهاي با هدف براندازي نظام را در دستور كار قرار داد و با شعارها و رفتارهايي ساختارشكنانه و متناقض با آرمانهاي حضرت امام به ميدان آمد، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام نه تنها تاكتيك سكوت در مقابل ضد انقلاب نظیر «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران»، «مرگ بر اصل ولايت فقيه» و «جمهوري ايراني» را در پيش گرفت بلكه اتفاق تلخ 16 آذر و هتك حرمت به تمثال امام را هم محكوم نميكند و خود را به تجاهل هم ميزند.
با این مفدمه بدیهی است که مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمینی ( ره ) در برابر نقل خاطراتی محفلی و دو نفره و بدون سند هاشمی رفسنجانی از امام هم سکوت خواهد نمود. همان بیان حکایت هایی که به قصه های مادر بزرگ ها برای خواباندن کودکان می ماند و چند سالی است به يكي از مؤلفههاي پايدار و ماندگار در منش سياسي هاشمی رفسنجاني تبدیل شده است.
" یکی بود و یکی نبود " هایی که هاشمی رفسنجانی با کمی تمرکز و متناسب با رویدادهای زمانه در این چند سال تعریف می کند تنها دو شخصیت دارد؛ اول امام و دیگری خود او.
اما نقل قول هایش آنقدر چالش برانگیز است که نگرانی طیف عظیمی از ایرانیان را برانگیخته. همان هایی که در بهمن ماه 1357 بزرگترین استقبال تاریخ از یک رهبر سیاسی را در جهان به نمایش گذاشتند و در خرداد ماه 1368 با او خداحافظی شگفت انگیزی نمودند. مردمی که با شعار جنگ جنگ تا پیروزی به سوی جبهه ها شتافتند و بهترین جوان هایشان را تقدیم راهی کردند که امام شان پیش رو ی آن ها گذاشت.
اکنون وضعیت چنین است:
هاشمی رفسنجانی مدام بدون سند و دلیل از خاطره های دونفره اش با امام حکایت می کند ، به عنوان مثال در سایت شخصی اش چندی پیش اینگونه می گوید :
«من در سالهاي آخر حيات امام(ره) نامهاي را خدمتشان نوشتم، تايپ هم نكردم. براي اينكه نميخواستم كسي بخواند و خودم به امام دادم.
در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح كردم و نوشتم كه شما بهتر است در زمان حياتتان، اينها را حل كنيد، در غير اين صورت ممكن است اينها به صورت معضلي سد راه آينده كشور شود. گردنههايي است كه اگر شما ما را عبور ندهيد، بعد از شما عبور كردن مشكل خواهد بود... يكي از اين مسائل رابطه با امريكا بود. نوشتم بالاخره سبكي كه الان داريم كه با امريكا نه حرف بزنيم و نه رابطه داشته باشيم، قابلتداوم نيست، امريكا قدرت برتر دنيا است.»
او در جای دیگر هم گفته بود:
امام در شهريور 1367 «در مورد امريكا نظرشان اين بود كه نبايد امريكا را در تجديد رابطه مأيوس كرد، ولي به اين زودي براي مردم قابل قبول نيست.»
و این در حالی است که در برابر همه ی این نقل قول ها باز هم مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمینی ( ره ) ساکت است.
با این وجود می توان در انتشار وصیت نامه امام و صحیفه ی نور ایشان از سوی مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمینی ( ره ) در آینده هم اتفاقات بسیاری را پیش بینی نمود.
پس تا پیش از این اتفاق بازخوانی بخشی از وصیت نامه ی امام خالی از لطف نیست. آن جا که می فرمایند:
" اكنون كه من حاضرم، بعضي نسبتهاي بيواقعيت به من داده ميشود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض ميكنم آنچه به من نسبت داده شده يا ميشود مورد تصديق نيست، مگر آنكه صداي من يا خط و امضاي من باشد، با تصديق كارشناسان؛ يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم. "
منبع: روزنه ۱۷۴