به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، ۹ سال از مصطفی کوچکتر است. چهره، صدا و روحیاتش بسیار شبیه به مصطفی چمرانی است که تصاویرش را دیده ایم، صدایش را شنیده ایم و از خاطراتش خوانده ایم. از کودکی همراه و همگام مصطفی بوده است. هنرمند است همچون مصطفی؛ مهدی چمران فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. خودش می گوید گرچه من دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا بودم اما مصطفی هنر، نقاشی و خطش از من زیباتر بود.
وقتی مناجات های عارف مجاهد مصطفی چمران را برایمان میخواند انگار مصطفی خودش همان مناجات ها را برایمان می خواند. تُن صدایش بسیار شبیه به تُن صدای اوست.
اما آن چیزی که در گفت وگوی یک ساعته با مهندس مهدی چمران نظرم را بیشتر جلب کرد، تواضع و دقت او در بیان بود. این همان ویژگی ست که از مصطفی چمران شنیده ایم و او به یادگار برده است.
در ادامه گفت وگوی ما با ایشان را می خوانید:
- از آنجایی که شما از کودکی و در خانواده با شهید چمران بوده اید، می توانید درباره نبوغ ایشان در دوران نوجوانی بیان بفرمایید.
مصطفی از دوران کودکی، ممتاز و شاگرد اول بود. نبوغ او در به خاطر سپردن اشعار، حل مسائل هندسی، فعالیت های هنری، ادبی و نظایر آن متجلی بود و میدانستیم که او ویژگی های خاصی دارد. همیشه به من توصیه می کرد هندسهام را قوی کنم؛ میگفت: اگر هندسهات خوب باشد بقیه درسهایت نیز خوب خواهد شد.
مناظره چمران با توده ای ها
هندسه بر مبنای ریاضی است و مصطفی نیز براساس این منطق ریاضی تسلط خاصی بر تمام بحثها و مناظرههای فلسفی یافته بود. در مناظره ها و مباحثههایی که با برخی از اعضای حزب توده و دیگر احزاب در دانشگاه داشت به مانند قضایای هندسی مقدمه میچید و بعد موخره و در نهایت نتیجه میگرفت. در این شرایط طرف مقابلش دیگر نمیتوانست در مقابل منطق و فلسفه او پاسخی بدهد و از پاسخ دادن به او باز می ماند؛ درست مثل اثبات یک قضیه هندسی. او در این مسائل تبحر ویژه ای داشت به طوری که در نوشته هایش میگوید: «در حل مسئله ریاضی و هندسی، گاهی اوقات بعد از این که استاد راه حل را ارائه می داد من بلافاصله یک راه حل سریع تر و راحت تر ارائه می دادم که مورد قبول واقع می شد.»
- شهید چمران به عنوان یک هنرمند نیز در میان مردم شناخته می شود. آیا این موضوع از همان ابتدای کودکی و نوجوانی در وجود او متبلور بود؟
آن سالها معمولا در هر خانه ای یک تمثال از حضرت امیرالمومنین در ابعاد کوچک و بزرگ وجود داشت. ما نیز یکی از آنها را در خانه داشتیم. یک روز مصطفی از روی آن، یک نقاشی با مداد سیاه و سفید کشید و آن را به من داد و گفت این را برای تو کشیده ام. آن را به دقت نگاه کردم و متوجه شدم بسیار زیبا آن را ترسیم کرده است. از او پرسیدم چرا سیاه و سفید کشیدی؟ آن روز پاسخی نداد اما هفته بعد، همان طرح را در حالی که این بار با مداد رنگی نقاشی کرده بود به من داد و گفت: "این هم طرح رنگی که می خواستی." هنوز پس از گذشت سال ها من این دو نقاشی را دارم و در ابتدای کتاب «علی، زیباترین سروده هستی» نیز این طرح به عنوان نقاشی دوران دبیرستان شهید چمران چاپ شده است.
ماجرای تولید انبوه چتری
- نبوغ شهید چمران از چه زمانی در حوزه صنعت و فنی بروز پیدا کرد؟
او در مسائل صنعتی و فنی، مبتکر و خلاق بود. بعد از جنگ جهانی دوم و در سالهای ۱۳۲۰ اوضاع ارز کشور خراب شد. صنعت ما خارجی و وابسته به کشورهای غربی بود، همچنین ارز نداشتیم که اجناس وارد کنیم.
ما خانه کوچکی در خیابان ۱۵ خرداد داشتیم. پدرم مغازه جوراب بافی داشت. بدلیل کوچکی خانهمان بعد از مدرسه به مغازه پدر میرفتیم و آنجا درس میخواندیم. بیشتر وقتمان را در روز در مغازه پدر میگذراندیم.
در دستگاه جوراب بافی، وسیله ای مانند چتری بود. این چتری در حدود سال های ۱۳۲۶ نایاب شد. زیرا از خارج از کشور وارد میشد. این چتری از چند تشتک و سیم تشکیل شده بود. تابستان آن سال برادرم چتری مانند آن ساخت. پدرم مصطفی را تشویق کرد و پیشنهاد داد که آن را به تولید انبوه برسانیم. ورقهای برنج، سیم مفتول، قالب و دیگر لوازم ضروری را خریدیم. پدرم جوراب بافی را کنار گذاشت و به همراه پدر و برادر بزرگترم مرحوم عباس برنامهریزی کرده و در آن سال تابستان این چتری را به تولید انبوه رساندیم. به قدری تولید کردیم که بازار اشباع شد.
پس از اشباع بازار از این چتری، پدرم به شغل نخست خود، جوراب بافی و در کنار آن به تعمیر چترها پرداخت.
- در دوران دبیرستان و دانشجویی چه اختراعاتی داشت؟
مصطفی پس از تحصیل در دبیرستان البرز و دارالفنون وارد دانشکده فنی تهران شد. دانشجویان سال چهارم رشته برق و مکانیک باید برای گذراندن دوره کارآموزی طرح یا پروژهای ارائه میدادند. برادرم گیره بزرگی برای ماشین آلات سنگین ساخت. در حال حاضر هم در کارگاه دانشکده فنی تهران آن گیره به عنوان طرحی از شهید چمران به یادگار مانده است. پس از شهادت دکتر چمران در میان وسایلش پلاکی یافتم و آن را بر بالای آن گیره نصب کردم.
تمرین سخنوری پای منبر علما
- روحیه مذهبی شهید چگونه بود؟
ایشان علاقه شدیدی به مسائل مذهبی داشت و از ۱۵ سالگی در درس تفسیر آیتالله طالقانی و دروس منطق و فلسفه شهید مطهری شرکت میکرد. در تابستان مصادف با ایام محرم و صفر، هر روز به سخنرانیهای آیت الله وحید خراسانى در مسجد جمعه تهران و دیگر مساجدی که ایشان حضور داشتند، میرفتیم.
در هنگام بازگشت به خانه، پدرم از ما مطالب گفته شده در سخنرانی را میپرسید و ما با ذوق و شوق، تمام نکاتی که برایمان جالب بود را بازگو میکردیم.
حضور مصطفی در سخنرانی این اساتید برجسته، از وی سخنرانِ قوی ساخته بود و تاثیر شگرف و بارزی در شخصیت او گذاشته بود. وقتی در مراسمی میگفتند دکتر چمران سخنران این مراسم است جمعیت زیادی میآمدند.
اساس فکر چمران "ما می توانیم" بود
- تاثیر این کلاس ها و اختراعات در به وجود آمدن شهید چمران دوران دفاع مقدس چه بود؟
دکتر چمران اساس فکرش «ما میتوانیم» بود. در زمانی که سمت وزیر دفاع را برعهده داشت به کارخانجات صنایع سرکشی میکرد. روزی به ساختمان هلی کوپتر سازی «پهنا» رفتیم. تعدادی متخصص و تکنسین ایستاده بودند و دکتر از آنها لوازم جانبی و نحوه استفاده از قطعات هلی کوپتر را میپرسید، آنها نیز پاسخ میدادند. آنها تعدادی قطعه نشان دادند که به دلیل تحریم بودن نایاب بود. دکتر گفت: «چرا خودتان آن قطعه را نمیسازید؟» و شروع به نوشتن فرمول برای ساخت آن قطعه کرد. آنها باور نمیکردند که وزیر دفاع، یک دانشمند بزرگ فیزیک الکترونیک باشد. او براساس «ما میتوانیم» آنها را تشویق به ساختن قطعات نایاب کرد.
خودمان می سازیم
- با برگزیده شدن دکتر چمران به عنوان وزیر دفاع چه خدماتی در صنعت دفاعی صورت گرفت؟
به حکم حضرت امام(ره)، دکتر چمران به وزارت دفاع برگزیده شد. من آن وقت در دفتر امور انقلاب نخست وزیری ماندم. امام(ره)، آقای هاشمی و موسوی اردبیلی جلسات مشترکی با مرحوم مهدوی کنی و بازرگان داشتند. این گروه روسای ارتش و فرماندهان را انتخاب میکردند. مسائل انقلابی کشور، درگیریها و... که پیش میآمد در دفتر امور انقلاب جلسه برپا شده و برای آن راه حلی در نظر گرفته میشد.
دکتر چمران وزارت دفاع را بیشتر دوست داشت. زیرا آنجا را مردمی تر میدانست. به دکتر گفتم آمریکا ما را تحریم کرده و ما از نظر تجهیزات نظامی تحت فشار هستیم. دکتر با لبخند گفت: خدا را شکر. با تعجب نگاه کردم و ادامه داد: من همیشه میگفتم تجهیزات نظامی را خودمان بسازیم، میگفتند حالا که داریم و در صورت نیاز خریداری می کنیم. ولی الان که نمیتوانیم بخریم مجبور به ساخت میشویم.
از آن زمان مرکز تحقیقات علمی، نظامی صنایع دفاع در وزارت دفاع به وجود آمد که در حال حاضر هم در حال فعالیت است. این سازمان تحقیقاتی صنایع دفاعی هر آنچه که مورد نیاز بود همچون موشک و ... را میساخت. چمران پس از از افتتاح این سازمان یکی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف به نام آقای دکتر خوانساری را به عنوان رئیس این مرکز تحقیقاتی برگزید. در حال حاضر این سازمان در خیابان پاسداران و زیر نظر دانشگاه مالک اشتر فعالیت خود را انجام میدهد.
این مرکز یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی صنایع دفاعی است و قبل از تشکیل سپاه فعالیت خود را آغاز کرده است.
پس از شهادت دکتر چمران دو پروژه؛ زیردریایی و شنیدار زرهی را تکمیل کردیم که با سازمان تحقیقات علمی، نظامی صنایع دفاع قرار داد بستیم.
آن زمان با کمبود بودجه مواجه بودیم و مقداری از مخارج این دو پروژه را خودمان تامین کردیم و مابقی را سازمان تحقیقات علمی، نظامی صنایع دفاع تامین کرد.
ماجرای ساخت خمپاره ۶۰
دکتر چمران از آغاز جنگ تحمیلی به فکر ساخت تجهیزات نظامی بود. یک شب یکی از مهندسین سازمان تحقیقات علمی، نظامی صنایع دفاع با معرفینامه مرحوم مهدوی کنی نزد دکتر آمد و گفت: من در وزارت صنایع فعالیت میکنم و تجهیزات مورد نیازی که نداریم را میسازم. نخستین بار چراغهای کنار باند فرودگاه و چند نمونه دیگر را ساخت و تحویل داد. دکتر چمران بسیار از این کار استقبال کرد و این بار یک خمپاره ۶۰ به او داد تا آن را بسازد. مهندس مدتی را از دکتر چمران فرصت خواست تا بر روی آن مطالعه کند. فردای آن روز آمد و گفت مقداری از وسایل تشکیل دهنده خمپاره مانند لوله استیل را نداریم. این لوله با شلیک صد گلوله گشاد میشود و دیگر دقیق کار نمیکند. دکتر راه حلی برای این مشکل به او داد و گفت: به کارخانه لوله سازی اهواز برو و مقداری از لوله های معمولی استیل بگیر و از آن استفاده کن و پس از هر ده گلوله آن را جابجا کن. پس از آن نیز هر بار که در ساخت خمپاره به مشکل برمیخورد نزد دکتر میآمد و راه حل آن را میپرسید. مدتی بعد نیز آن شخص ۲۰ خمپاره ۶۰ ساخت و ما آن را برای استفاده به جبهه بردیم.
- ماجرای ساخت ماشین شنی توسط شهید چمران چه بود؟
مدتی پس از آغاز جنگ عده ای از رزمندگان نزد شهید چمران آمده و به او گفتند جنس زمین تپه های الله اکبر رملی است و راه رفتن در آنجا دشوار است به گونه ای که حتی تا زانو در آن فرو میرویم و با هیچ وسیلهای نیز امکان تردد و جابجایی مهمات و نیرو وجود ندارد. عده ای از رزمندگان برای جلوگیری از حمله عراقی ها در آن منطقه مستقر شده بودند. زیرا اگر رژیم بعث حمله می کرد و به جاده اهواز – اندیشمک میرسید، اهواز محاصره میشد.
دکتر به آنها گفت بروید شتر اجاره کنید اما حمل و نقل مهمات با شتر نیز سخت بود. حتی با قاطر نیز این اتفاق نیافتاد. در نهایت رزمندگان خودشان مهمات را جابه جا کردند. پس از مدتی به این نتیجه رسیدند فقط با ماشینهای شنی دار می توان جا به جایی کرد.
آن زمان جیپ لندرور، آهو و سیمرغ داشتیم و هنوز خبری از لنکروز نبود. دکتر به آنها گفت: چرخهای ماشین را دوبل کنید تا سطح اتکای آن بیشتر شود. اما فایده نداشت و نهایتاً یک تسمه نقاله روی چرخ ها کشیدند تا سطح اتکا بالا رفته و ماشین در رملها فرو نرود. این شیوه تقریبا خوب بود هر چند در هنگام دور زدن تسمه نقاله از چرخ جدا میشد.
دکتر طرح دیگری ارائه داد و گفت: داخل چرخ را به شکل خورشیدی سوراخ کنید تا دنده های خورشیدی در تسمه نقاله بیافتد و مانع از افتادن تسمه ها شود. چیزی تقریبا شبیه شنی تانک و یا کمی ساده تر. ما این کار را انجام دادیم و نخستین بار خودم این ماشین شنی را آزمایش کردم.
پس از مدتی برای تکمیل این طرح اتاق زرهی به آن اضافه کردیم به گونه ای که آن ماشین به نفربر زرهی تبدیل شد و بعدها نیز اعضای سپاه آن طرح را تکمیل کردند. اما به هر حال طرح اصلی که از سوی شهید چمران ارائه شده بود مبانی مطالعاتی این طرح تکمیلی بود.
در شش ماه نخست جنگ رزمندگان ایرانی تصمیم گرفتند برای جلوگیری از پیشروی عراقی ها پل مارد را از بین ببرند. زیرا عراقیها با تاسیس این پل روی کارون، بخشی از آن منطقه را محاصره کرده بودند. چند بار برای شناسایی به آنجا رفتم و نیروهای عراقی را دیدیم که در آنجا مستقر شده بودند.
ساخت زیر دریایی ۶ متری با ابتکار شهید چمران
دکتر چمران گفت: دبههای ۲۰ لیتری را پر از تی ان تی کنید و در آن شاخک فیتیله بگذارید تا پس از اصابت شاخک به محل مورد نظر دبه ها منفجر شود. ما نیز حدود ۵۰ عدد از این بشکه ها را در رودخانه رها کردیم. جریان آب برخی از آنها را به کناره های رودخانه میبرد و انفجار آن باعث ترس دشمن میشد. البته بخاطر عدم تسلط ما بر مسیر رودخانه قادر به رصد مسیر طی شده توسط بشکه ها نبودیم. برای حل این مشکل تصمیم گرفتیم زیردریایی کوچکی بسازیم. این تصمیم در شرایطی بود که آن روزها در اهواز حتی نان تافتون هم پیدا نمیشد و ما مجبور بودیم این اقلام را از تهران منتقل کنیم. دکتر چمران در آن شرایط سخت و با وجود نبود امکانات، زیردریایی کوچکی به طول ۶ متر ساخت که دو نفر در آن جا می گرفتند. اکنون نیز این زیردریایی در باغ موزه دفاع مقدس تهران در معرض دید عموم است.
زیردریایی را برای آزمایش به منطقه دب حردان بردیم. آن را به آب انداختیم و منتظر شدیم بالا بیاید. لحظه غیرقابل وصفی بود. وقتی زیردریایی به سطح آب آمد شور و شادی همه را فرا گرفت. پس از مدتی زیردریایی را در ابعاد بزرگتری طراحی کرده و آن را برای آزمایش به خلیج فارس بردیم. همین موضوع نیز فتح بابی برای ساخت زیردریایی های پیشرفته تر شد. زیردریایی پیشرفته به طول ۱۶ متر بود که اکنون در بوشهر است. این زیردریایی نخستین زیردریایی ساخت ایران بود.
آزمایش اولین موشک پرتابی در دب حردان
ماجرای ساخت نخستین موشک پرتابی نیز از خاطرات ماندگار جنگ است. این موشک ۳ متری را در منطقه دب حردان ساخته و آزمایش کردیم. کارکرد آن به این صورت بود که باید آن را پر از تی ان تی کرده و دور آن را ۴ موتور بازوکا که با برق کار میکرد میبستیم. سر آن شبیه موشک و انتهای آن پروانه مانند بود.
هدف از ساخت این موشک انهدام خاکریزهای دشمن و سپس هدایت آب به زیر تانک های آن ها بود.
پس از مدتی با همان سیستم موشک زیرآبی را ساختیم. شیوه کار آن نیز به آن صورت بود که در ابتدای آن یک سنسور وجود داشت. این موشک به طول ۶ متر بود که داخل آن حدود ۵۰۰ پونت تی ان تی جا میشد. یک تخته فلت برایش در نظر گرفتیم و این موشک را زیر آن تخته نصب کردیم تا زیر آب نرود. روی این تخته چند موتور یک کیلو وات تهیه کرده بودیم که با باتری کار می کرد و آن را مثل یک قایق به جلو می برد. وقتی این موشک به خاکریز برخورد می کرد سنسور آن آلارم می داد و موتورهای بازوکا که در انتهای آن بود حرکت می کرد. در این حالت، موشک از تخته جدا می شد و به طول ۳ متر به درون خاکریز فرو می رفت. همچنین در انتهای این موشک چهار شاخک وجود داشت که وقتی موشک به انتها می رسید، شاخک ها آلارم داده و در نهایت موشک منفجر می شد و خاکریز را بهم میریخت و در نتیجه، آب رودخانه به زیر تانک های دشمن می رفت.
غواصان چمران
ماجرای تشکیل اولین تیم غواصی توسط شهید چمران نیز از افتخارات رزمندگان و نیروهای ایرانی است. از نیروی دریایی ۵۰ دست لباس غواصی گرفتیم و یک تیم تشکیل دادیم تا برای ساخت تجهیزات نظامی دریایی از این افراد استفاده شود.
فرمانده این غواص ها جوانی بود به نام یادگار که به تازگی پدر شده بود، بنابراین همه او را «بابا یادگار» صدا می زدند. این فرمانده که بعدها نیز به شهادت رسید، دوره های غواصی را طی کرده بود و نیروهای غواص تحت امر خود را در شرایط سخت آب و خاک و لجن تمرین می داد تا بتوانند موشک ها را به خوبی هدایت کنند. مدتی بعد توسط این نیروها بسیاری از خاکریزهای دشمن را شکافتیم. البته بعدها سردار محسن رضایی آمد و یکی از مهندسین لرستان را مسئول این کار کرد و آنها نیز این موشک را به گونه ای طراحی کردند که تا عمق ۱۲ متر در خاکریز دشمن پیشروی می کرد و در عملیات خیبر و کربلای ۵ نیز از آن استفاده شد.
- طرح اولیه پل خیبر را چه کسانی ساختند؟
یکی از مشکلات ما در بدو ورود به سوسنگرد، عدم وجود پل بود که البته بعد از مدتی متوجه شدیم ساکنان بومی آنجا با استفاده از بشکه، پل درست کرده اند. هرچند آن پل را که به «پل خیبر» معروف است امروزه همه به نام شهید چمران می شناسند اما واقعیت این است که آن را ساکنان سوسنگرد ساخته بودند.
البته آن پل چندان کارآیی نداشت و فقط یک نفر آدم می توانست از آن رد شود. برای استفاده بهتر از این پل، شهید چمران تصمیم به ارتقای آن گرفت. شیوه آن نیز به این صورت بود که از شش تیوپ تراکتور و چوب های چهار تراش استفاده می کردیم. تیوپ ها را کنار هم می گذاشتیم و با طناب بهم می بستیم و روی آن چوب های چهارتراش می گذاشتیم و با طناب آن را می بستیم. روی آن هم الوار می گذاشتیم و با طناب به این چوب های چهار تراش می بستیم که این پل قابلیت عبور ماشین از آن را داشت.
من یک لندرور را پر از بار کردم و پشت فرمان نشستم و به راحتی از روی آن رد شدیم. آن پل می توانست دو تن بار را تحمل کند. نمونه این پل را در کرخه کور، عباسیه، سبحانیه و مالکیه احداث کردیم.
مدتی بعد در عملیات طریق القدس در نزدیکی بستان نیز این پل را زدیم.
البته این پل ها یک مشکل اساسی داشتند و آن نیز پنچر شدن این تیوپ ها توسط ترکش و یا کم باد شدن آن به مرور زمان بود.
دکتر چمران برای حل این مشکل پیشنهاد داد به جای این تیوپ ها از پلاستوفوم استفاده کنیم. ما نیز تعدادی از ورق های گالوانیزه به ارتفاع حدود ۷۰ سانتی متر و به عرض ۴ متر (هم عرض یک ماشین) درست کردیم. روی این ورق ها، مواد تشکیل دهنده پلاستوفوم را می ریختیم تا پف کرده و پلاستوفوم همه جا را فرا بگیرد و استحکام پل بیشتر شود. من برای اولین بار با یک کامیون از روی پل کرخه که با این شیوه مستحکم شده بود، عبور کردم.
نمونه این پل را در عملیات فتح المبین برای عبور نفرات ساختیم تا رزمندگان به راحتی بتوانند تردد کنند. در عملیات آزادسازی دهلاویه نیز دکتر چمران از شمال کرخه به روستای سید خلف آمد. چون دهلاویه در کنار رودخانه کرخه است و از سوسنگرد نمی شد به آنجا رفت. روستای سید خلف در شمال کرخه و دهلاویه در جنوب کرخه است. شهید چمران پس از استقرار در آنجا یک پل ساخت و پس از مدتی توانست دهلاویه را آزاد کند. با آزادسازی سوسنگرد تا دهلاویه، عراقی ها از ترس محاصره، عقب نشینی کرده و ضربه بزرگی را متحمل شدند.
این پل پابرجا بود تا زمانی که وزارت صنایع این را به کارخانجات خود برد تا پل خیبر را با استفاده از فلزات ساخت. بدین ترتیب که با استفاده از دو لولا و یک کنسول این پل را عریض تر کردند. هنگام عبور از پل نیز لولاها را می بستند تا حمل و نقل راحت تر باشد.
غنیمتی ها
آن روزها یک تیم تشکیل داده بودیم که به سراغ تانک های عراقی می رفتند و تا جایی که می توانستند لوازم آنها را باز می کردند و دوربین، شمش و دیگر لوازم مورد نیاز را از آن جدا می کردند تا از آنها در ساخت وسایلی که به آن احتیاج داشتیم استفاده کنند. مثلا ما دوربین دید در شب نداشتیم و با همین وسایل به غنیمت گرفته شده توانستیم آن را بسازیم. برخی دوربین هایی که از موشک های ماریو کوتاه عراقی می گرفتیم نیز یک دوربین منشور دار داشت که باعث می شد رزمنده دیده نشده و در نهایت آسیب نبیند. از این وسایل برای مجهز کردن زیردریایی استفاده کردیم.
در جاده اهواز آبادان یک کارخانه نساجی متروکه وجود داشت. با حکم دادگستری توانستیم این کارخانه را در اختیار گرفته و از فضای سوله های آن برای ساخت تجهیزات لازم استفاده کنیم. در آنجا موتورهای سنگین همچون بلدوزر، لودر و کامیون نگهداری میشد. در روزهای نخست ماشین آلات و تجهیزات نظامی کمی داشتیم که از وزرات راه، مردم و یا غنیمتهای عراقی جمع کرده بودیم. تعمیرات ماشین آلات سنگین را در ستاد جنگ های نامنظم انجام میدادیم. علاوه بر ساخت تجهیزات نظامی از دکتر چمران در طراحی نقشهها و مسائل جنگی نیز کمک میگرفتند.
دو لشکر آب در برابر دشمن
کانالی به طول ۲۶ کیلومتر حفر کردیم. ایستگاه پمپاژ آبی در دغاغله اهواز ساختیم که آب کارون را با کمک صد پمپ یک کیلو واتی به محل استقرار بعثی ها میریخت. دشمن برای جلوگیری از ورود آب به دشت جفیر، سدی را بنا کرد. همچنین دشمن کانالی را احداث کرد تا آب به رود کارون بازگردد.
این کار تا حدود هفت – هشت ماه ادامه داشت. پس از مدتی با یک عملیات چریکی این کانال را تخریب کردیم. آب را به سمت کرخه کور، عباسیه، شرطاق، پل قیصر و تا هویزه کشانده و دشت جفیر را پر آب کردیم. این آب میتوانست به اندازه دو لشکر در مقابل دشمن ایستادگی کند.
این آب ها تا عملیات بیت المقدس در این مناطق بود. با یک حمله انحرافی، توانستیم دشمن را مجبور به عقب نشینی کنیم و دشت جفیر را تخلیه کردند. در حال حاضر این کانال به عنوان کانال آبیاری و به نام «شهید چمران» فعال است. البته پس از مدتی اصلاحاتی نیز بر روی آن صورت گرفت.
- همان طور که بیان فرمودید شهید چمران در طول دوره کوتاهی که در دفاع مقدس حضور داشتند، خدمات فنی و مهندسی بسیار زیادی را ارائه کردند و باعث شدند که دشمن پشت دروازه های اهواز زمین گیر شود. اما قبل از آن این سوال مطرح است که یک انسان نابغه و مخترع که دکترای فیزیک پلاسما دارد و سالها در محیط علمی آمریکا زندگی کرده است و دنیا و متعلقاتش که برای او فراهم بود را چگونه رها کرد و به صحنه های نبرد با دشمن آمد و شهید چمران در آن شرایط ابتدای جنگ چگونه توانست امور پشتیبانی را فراهم کنند؟
دکتر جهت تهیه وسایل نظامی به همراه حضرت آقا خدمت امام رفتند و گفتند ما ستاد جنگ های نامنظم را شکل می دهیم و امام نیز دستوری برای فرمانده کل قوا بنی صدر نوشت که همکاری داشته باشند. او نیز دستوری برای ستادکل ارتش، ستادکل ارتش برای فرمانده نیروی زمینی و فرمانده نیروی زمینی به آماد نوشت و ما با زور و سماجت توانستیم چند وسیله جنگی به دست آوریم.
ما خودمان دو اسلحه ۱۰۶، دو موشک تاو، چند خمپاره ۱۲۰ و چند خمپاره ۶۰ داشتیم که بیست تای آن خودساخت بودند. ارتش خمپاره ۶۰ و بازوکا را که از رده خارج شده بودند را به ما دادند اما آرپی جی نمی دادند.
یک روز به شهید فکوری غر زدیم که چرا آر پی جی به ما نمی دهید؟ مگر شما در وزارت دفاع این ها را نمی سازید؟ فکوری هم گفت برای شما می فرستیم. فردایش یک هواپیمای c۱۳۰ آمد و وقتی مهمات را تخلیه کردیم دیدیم تنها ۱۰۰ تا آر پی جی برای ما فرستاده اند!
ما در فتح سوسنگرد تنها سه گلوله آر پی جی داشتیم. شهید فلاحی برای ما از ارتش موشک تاو می گرفت. ما نیز به یکی از رزمنده ها که نمره صد در زدن هدف داشت می دادیم. یک موشک برای ما میلیاردها دلار ارزش داشت چون این موشک را خیلی کم داشتیم. ما به کسی که با یک موشک دو تانک را مورد هدف قرار می داد، جایزه می دادیم.
ما امکانات کمی از ارتش می گرفتیم و سایر وسایلمان همچون لباس، پوتین و دوربین نظامی مردمی بود.
بهزاد نبوی نه تنها از ستاد جنگ های نامنظم حمایت نمی کرد، تلفن ستاد را هم قطع کرده بود
ستاد جنگ های نامنظم یک دفتر پشتیبانی در تهران داشت که مکان آن در ساختمان فعلی ریاست جمهوری بود. ما یک خط تلفن از شهید قندی وزیر پست و تلگراف و تلفن که شاگرد دکتر چمران بود، گرفته بودیم. پس از شهادت چمران آقای بهزاد نبوی به جای اینکه به ستاد کمک کند، با ما مخالفت نیز می کرد و این خط تلفن ما را هم قطع کرد. اکنون این خط را در بنیاد شهید چمران داریم.
آنجا دفتر پشتیبانی ستاد بود. وقتی اعلام می کردیم که دکتر چمران به چند دست لباس یا فلان وسیله نیاز دارد مردم بسیج می شدند. به طور مثال خانم های خیاط اصفهان لباس های بسیجی می دوختند یا صد جفت پوتین از کفش ملی می خریدند و می آوردند یا از گمرک برای مان قمقمه می خریدند.
- ستاد در چه تاریخی تاسیس شد؟
روز ۷ مهر ۵۹ که شهید چمران وارد اهواز شدند. در ۸ مهر با حضرت آقا تصمیم گرفتند که یک اسم برای این ستاد انتخاب کنند. دکتر چمران گفت ما می خواهیم جنگ های چریکی انجام بدهیم لذا با عنوان فارسی اسم ستاد را ستاد هماهنگی جنگ های نامنظم گذاشتند که به مرور زمان کلمه ی هماهنگیش حذف شد.
- فعالیت های ستاد تا چه زمانی ادامه داشت؟
بعد از شهادت دکتر چمران، من فعالیت های ستاد را تا اول آبان سال ۶۰ ادامه دادم تا اینکه یک روز شورای عالی دفاع بنده را خواستند و گفتند قرار است تمامی نیروهای مردمی با بسیج ادغام شوند. چون آن زمان بسیج شکل گرفته بود. یک هفته بعد آقامحسن رضایی آمد و ستاد را رسما به بسیج تحویل دادیم. البته ما تا آخر جنگ در کنار رزمنده ها بودیم. عده ای از دوستان ستاد رفتند پیش مرتضی قربانی در لشکر کربلا و عده ای دیگر که ترک زبان بودند به لشکر عاشورا به فرماندهی مهدی باکری رفتند.
- ارتباط ستاد با دیگر گروه ها همچون فدائیان اسلام چطور بود و آیا کسی هماهنگی هایی را انجام می داد؟
چمران: ما ارتباط سازمانی و ارگانیکی نداشتیم و کسی هم در ابتدای جنگ کار هماهنگی انجام نمی داد. اما دکتر به این گروه کمک می کرد. به طور مثال دکتر دو سه بار به آبادان رفت و از سنگرهایشان بازدید کرد. شهید هاشمی را تشویق می کرد و برای او نیز اسلحه می فرستاد.
در بحث هماهنگی دکتر تلاش داشت نیروهای سپاه و ارتش را هماهنگ کند. به طور مثال شهید باقری از اطلاعات سپاه اهواز، مهندس جواد از بچه های اطلاعات ما در ستاد و یک افسر ارتشی هماهنگی هایی را انجام می دادند و عملیات هایی را طراحی می کردند. در دفتر ستاد جنگ های نامنظم در استانداری خوزستان نیز هفته ای دو جلسه هماهنگی برگزار می شد.
در محل استانداری زیرزمینی بود که اتاق جنگ بود. در آن اتاق هماهنگی ها بین ارتش و سپاه جهت انجام عملیات صورت می گرفت. به طور مثال هماهنگ می شد که ارتش آتش توپخانه اش را در کجا بریزد.
- زندگی شهید چمران ظرفیت بسیار خوبی برای ساخت سریال تلویزیونی دارد آیا تاکنون اقدامی هم صورت گرفته است؟ مثل اینکه آقای سامان در این خصوص پژوهشی انجام داده و فیلم نامه ای نیز تهیه کرده بود.
ایشان روی ۳۴ قسمت تنظیم کرده بود اما الان به ۴۵ قسمت رسیده است و صدا و سیما نیز می گوید توان تامین مالی را ندارد و ساخت این سریال ۲۰ میلیارد تومان هزینه دارد. ایشان معتقد بود که ۱۲ قسمت نخستش را بسازیم و سپس حامی مالی برای ساخت باقی قسمت ها پیدا می شود. منتهی با صدا و سیما در نگارش فیلنامه نیز مشکلی پیدا کردند.
شهید چمران حدود ۶۰۰ اسلاید نقاشی کشید
- شهید چمران آدمی هنری همراه با عواطف و احساسات بودند و قاعدتا باید مانند همه ی آدم هایی که اینگونه هستند یک زندگی ساده و عاشقانه در گوشه ای از دنیا به پا می کنند اما وقتی به زندگی چمران نگاه می کنیم، می بینیم که او در قید و بند زندگی مادی دنیایی نیست.
هنر دکتر چمران جامعه اضداد بودنش است و این هنر بزرگ او بود. چگونه یک نفر دانشمند و عارف باشد، رزمنده و فرمانده جنگ هم باشد. این مثل سفیدی و سیاهی می شود که نمی توان جمع کرد. بعد ایشان مدیر و سیاست مدار هم بود. با این وجود روح بسیار لطیف، حساس و هنری داشت. نقاشی های هنری او بسیار زیبا هستند. او حدود ۶۰۰ اسلاید نقاشی کشیده است. حضرت آقا چند بار به بنده گفتند که چرا چاپ نمی کنید و من عذر آوردم که وقت نکرده ام. این اسلایدها تصویرهای بسیار زیبایی از طبیعت، آثار هنری، خرابی های جنگ و لبنان است.
شخصیت های بزرگ جامعه اضداد هستند. مثل اعلای آن نیز حضرت علی(ع) امیرالمومنین است که فرمانده شجاعی در میدان نبرد بود و وقتی کودک یتیمی را می دید در کنارش می نشست و او را بر دوش خود سوار می کرد.
در افراد معمولی ۸-۷ نوع شخصیت را در کنار هم داشتن سخت است. او از این نظر یک هنرمند بزرگ بود.
دکتر به دانشکده فنی رفته بود و رشته اش فنی بود ولی جزوه و تزهایی که داشت را بسیار زیبا تدوین می کرد. من که به دانشکده هنرهای زیبا رفته بودم هیچگاه نمی توانستم همچون ایشان تدوین بکنم. او تزهایش را با قلم خطاطی نوشته بود. او استاد خطاطی بود و خط زیبایی داشت.
دکتر نقشه ی ماشین های احتراق داخلی که یک بحث فنی است را هنرمندانه ترسیم کرده بود. خود دکتر نیز در نوشته ای از این اضداد خود در عجب است و می نویسد: «این منم که معجون عجیبی، از طبعی لطیف، وجودی که تاروپودش با عشق و محبت سرشته شده است آنگاه حدیدتر از حدید، سختتر از کوه؟ عجبا! اشک و آهن چگونه با هم جمع شده است. راستی چگونه انسان میتواند اضداد را جمع کند و خدا با خلق چنین موجودی شگفتی را به کمال آفرید. من نمیتوانم حتی مورچهای را آزار کنم… خدایا این لطافت با آن صلابت چگونه با خود جمع شده است خدایا تو را شکر میکنم که به من دل دادی و آن را از غم و درد سرشار کردی و تو را شکر میکنم که چنین مرا سرشتی همچنان که میتوانم تمام دردها را تحمل کنم. غم و درد را میپذیرم و خاکسترم را خدایا به باد بسپار و از تو گلهای ندارم چون مانند شمع میسوزم و میسازم.»
- از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید بسیار ممنویم.
چمران: متشکرم.
منبع: دفاع پرس