به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، همانطور که ازدواج همیشه و در همه جوامع اتفاقی مبارک بوده و همواره مورد تشویق بزرگان و مصلحان اجتماعی و حکام و دولتمردان قرار میگرفته؛ طلاق همیشه و در همه جوامع اتفاقی نامبارک و بسیار مذموم بوده و قبح بسیاری داشته است. در سالهای اخیر تحتتأثیر تحولات اجتماعی گسترده و شتابانی که در کشور ما اتفاق افتاده، مسئله ازدواج و طلاق نیز شکل دیگری به خود گرفته است؛ بهگونهای که تعداد ازدواجها به نسبت قبل کاهش و تعداد طلاقها افزایش قابل ملاحظهای یافته است و این آمار هر سال نگرانکنندهتر و خطرناکتر از سال قبل میشود.
افزایش 17 درصدی طلاق در سال 94
در سال 92، آمار کل طلاقها به 155 هزار نفر رسید که نشان میدهد بهطور متوسط روزانه 426 و در هر ساعت 16 واقعه طلاق به ثبت رسیده است. آمارهای سال 93 نشان میدهد در این سال حدود 163 هزار واقعه طلاق در کشور به ثبت رسیده است. این آمار بهطور متوسط روزانه 434 و در هر ساعت 18 طلاق را نشان میدهد که این میزان نسبت به سال قبل از آن حدود 4 درصد رشد داشته است.
در 3 ماهه نخست سال 94 تعداد 32 هزار و 981 واقعه طلاق در کشور به ثبت رسیده که نسبت به مدت مشابه سال قبل 17.5 درصد افزایش داشته است. براساس این آمار، در هر ماه 13 هزار و 327 مورد، هر شبانهروز 430 مورد و هر ساعت 18 مورد طلاق در سه ماهه نخست سال جاری به ثبت رسیده است.
تهران و البرز رکوردداران بیشترین طلاق و کمترین ازدواج
در سال 93 استانهای تهران و البرز رکوردداران بیشترین طلاق و کمترین ازدواج بودند؛ بهگونهای که در این دو استان در مقابل هر 3 ازدواج 1 طلاق به ثبت رسیده است. آمارهای سال 93 نشان میدهد نسبت ازدواج به طلاق در کل کشور 4.4 بوده؛ به عبارت دیگر، در مقابل هر 4.4 ازدواج ثبتشده، یک طلاق به ثبت رسیده است این در حالی است که در سال 91 نسبت ازدواج به طلاق 5.5 و در سال 92 این نسبت 5 بوده است. نگرانکنندهبودن این آمار زمانی خود را نشان میدهد که بدانیم در سال 83 نسبت ازدواج به طلاق 9.8 بوده؛ یعنی در ازای هر 9.8 ازدواج یک مورد طلاق اتفاق میافتاده است.
آمار جالب توجهی که در خصوص طلاق وجود دارد این است که در یک دهه اخیر یعنی از سال 83 تا 93 بیشترین ترکیب طلاق ثبتشده مربوط به ترکیب سنی مردان 25 تا 29 سال با زنان 20 تا 24 سال بوده است. به این ترتیب، در 10 سال اخیر، مردان و زنان این گروه سنی بیشتر از مردان و زنان سایر گروههای سنی از یکدیگر جدا شدهاند. این مسئله میتواند زنگ خطری برای جامعه باشد و ضروری است تحلیلهای کارشناسی جامعی پیرامون آن صورت گرفته و تدابیری برای حل این مشکل اتخاذ شود. زیرا این آمار نشان میدهد علیرغم تأکیداتی که در خصوص مزایای ازدواج در سنین پایین صورت میگیرد، اما این ازدواجها بیش از سایر ازدواجها در معرض تهدید قرار دارند و این مسئله ضرورت توجه بیشتر در مرحله قبل از ازدواج و انتخاب همسر و همچنین در مرحله پس از ازدواج و آموزش مهارتهای زندگی را میرساند.
بیشترین طلاقها در سال اول زندگی مشترک اتفاق میافتد
آمار مهم دیگری که در خصوص طلاق وجود دارد به طلاقهایی برمیگردد که در سال اول زندگی مشترک اتفاق میافتد. در سال 83 میزان طلاق در سال اول زندگی 11 هزار و 40 مورد بود که این میزان در سال 92 با رشدی 90 درصدی به 22 هزار و 35 مورد رسیده است.
بعد از آن نیز ازدواجهای یک تا دو سال بیشترین تعداد طلاق را به خود اختصاص دادند که تعداد آنها به 18 هزار و 659 مورد رسید. در سال 93 بیشترین طلاقها مربوط به ازدواجهای کمتر از یک سال بود که تعداد 22 هزار و 860 مورد را شامل میشد. پس از آن نیز ازدواجهای یک تا دو سال با تعداد 18 هزار و 747 مورد رکورددار بیشترین تعداد طلاق بودند.
آماری که در خصوص فراوانی طلاقها در سال اول زندگی مشترک و همچنین در ردههای سنی پایین وجود دارد، نشان میدهد که طلاق در کشور ما در وضعیت نگرانکنندهای قرار دارد و افراد بسیار جوان کشور مبتلا به آن هستند که این مسئله زنگ خطر مهمی برای کشور است؛ زیرا نشان میدهد آسیبهای خانوادگی و متعاقب آن آسیبهای اجتماعی متوجه قشر بسیار جوانی است که به دلیل همین جوانی به ثبات لازم در زندگی دست نیافتهاند و طبیعتاً هنوز در زمینه شغلی، تحصیلی و مهارتهای زندگی در وضعیتی قرار ندارند که موجب کاهش آسیبدیدگی آنها شود.
12 درصد زنان مطلقه زیر 20 سال سن دارند، 60 درصد زیر 30 سال
شرایط بهگونهایست که محمود گلزاری؛ معاون سابق امور جوانان وزارت ورزش و جوانان خبر داده بود سالی 800 هزار ازدواج در کشور انجام میگیرد که 160 هزار مورد از این ازدواجها به طلاق میانجامد و مسئله جالب توجه این است که حدود 60 درصد از این زنانی که جدا میشوند زیر 30 سال سن دارند. به گفته موسویچلک؛ رییس انجمن مددکاری ایران نیز در 9 ماهه اول سال 93، حدود 12 درصد زنان مطلقه زیر 20 سال سن داشتند.
الگوی زن شاغل مستقل و از بین رفتن مطلوبیت نقشهای مادری و همسری
دکتر مریم رفعتجاه؛ جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرنگار مهرخانه، در خصوص عوامل افزایش طلاق در میان زنان جوان گفت: بخشی از عوامل افزایش نرخ طلاق، به از بین رفتن مشروعیت و مطلوبیت نقشهای زنانهای برمیگردد که فقط زن را در قالب مادر و همسر میبیند. به دلیل اینکه این نقشها به لحاظ اقتصادی دستاوردی ندارند، نه زنان خانهدار و نه جامعه، ارزش چندانی برای آنها قایل نیستند. از سوی دیگر، الگویی توسط مدرنیته، رسانهها و شبکههای اجتماعی بین زنان رواج پیدا کرده و آن الگوی زن شاغل مستقل است؛ زنی که میتواند خودش تصمیم بگیرد و هویت اجتماعی مستقلی داشته باشد.
مشکل زنان شاغل متأهل در ترکیب نقشهای خانگی و نقشهای بیرون از منزل
وی با اشاره به اینکه وضعیت پارادوکسیکالی در این خصوص وجود دارد، بیان داشت: این زنان هم در جامعه حالت پارادوکسیکال و تناقضآمیزی دارند و هم وضعیتی که خودشان با نقشهای جدیدشان دارند، وضعیت منسجم و تثبیتشدهای نیست. زن شاغل مستقل که متأهل است، همیشه در ترکیب نقشهای خانگی و نقشهای بیرون از خانه مشکل پیدا میکند؛ چراکه در محیط کار باید کارهایش را به تمامی انجام دهد، در خانه هم از او انتظار میرود که کارهایش را به خوبی انجام دهد که انجام صددرصد این کارها از توانش خارج است و به همین دلیل همیشه با خودش مشکل دارد. اگر هم مجرد باشد این مسئله را دارد که سن او بالا رفته و برای ازدواج مورد مناسبی که از نظر خودش ایدهآل باشد، پیدا نمیکند. به همین دلیل متأسفانه ممکن است بسیاری از این دختران دچار تجرد قطعی شوند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: از طرفی، زنان میل پیدا کردهاند که فعالیت اجتماعی داشته باشند و از طرف دیگر، فرهنگ سنتی پایفشاری میکند که اصلیترین هویت زن هویت جنسی و سنتی اوست؛ یعنی زن باید زیبا و دارای جذابیتهای زنانه باشد و مادر و همسر خوبی باشد و همیشه در خانه موجبات راحتی سایرین را فراهم کند. پس دو وضعیت پیش آمده است: از سویی الگوهای جدید به صورت آشکار و پنهان توسط رسانههای رسمی و غیررسمی تبلیغ میشود؛ الگویی که زنی را ارزشمند میداند که شاغل، توانمند و مستقل بوده و دارای نقشهای مهم اجتماعی باشد. از طرف دیگر، تفکر سنتی بر الگوی زن خانگی صرفاً مادر و همسر که جای اصلیاش خانه و خانواده است، پایفشاری و تأکید دارند.
مردان در مقابل تغییر الگوی زنان مقاومت میکنند
رفعتجاه ضمن بیان این مطلب که مردان خانواده و جامعه هم معمولاً در مقابل این وضعیت مقاومت میکنند؛ چون منافع و امتیازاتی دارند که دوست ندارند آنها را از دست بدهند و انتظار دارند که زنان در همه نقشهایشان بی عیب و نقص و کامل عمل کنند، اظهار داشت: در این شرایط چیزی که در زنان تحتتاثیر فشارهای مختلف و آگاهیهای جدید رشد میکند، تأمل، بازاندیشی و گسترش نوعی فردیت است. فردیتی که مثبت است؛ یعنی زن بهعنوان یک فرد انسانی خود را به رسمیت میشناسد. از سوی دیگر، اهمیت مادیت و استقلال اقتصادی برای زن آشکار میشود؛ یعنی دقیقاً جایی که مرد میتواند با استفاده از قدرت خود همسر دیگری اختیار کند یا اعمال زور و قدرت و خشونت بر زن داشته باشد، زن میفهمد که اگر جیبش از نظر اقتصادی پر و مستقل باشد، دیگر مجبور نیست تن به زورگویی و تحقیر بدهد.
افزایش نرخ طلاق نتیجه فردگرایی، مادینگری و منفعتطلبی و لذتجویی است
وی در ادامه گفت: استقلال مادی و فردنگری خوب است، اما وقتی سنتیبودن به میزان زیادی غلبه کند، از آن طرف مقاومت بهوجود میآید که نتیجه آن حالت آسیبگونه و بیمارگونهای را موجب خواهد شد. کسی که میبیند در خانواده حقوق او زیر پا گذاشته میشود، هویت انسانی او نادیده گرفته میشود، این همه زحمت میکشد و مابهازای اقتصادی و پشتوانه مالی ندارد، به این نتیجه میرسد که باید به فکر خودش باشم و گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. در نتیجه، این فردیت از حد نرمال فراتر میرود. به اعتقاد من افزایش نرخ طلاق نتیجه فردگرایی، مادینگری و منفعتطلبی و لذتجوییهایی است که فرهنگ مدرن غربی با خودش آورده و از طریق رسانههای گروهی آن را ترویج میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران عنوان داشت: وقتی این روحیه و این ویژگیها در دختران جوان ما غلبه کند و تداوم یابد، پس از گسست پیوندهای زناشویی و طلاق هم غالب آنها نه احساس رضایت و خوشی دارند، نه فرصتی برای ازدواج و روابط عاطفی رسمی پیش روی خود میبینند. برای همین به چیزهایی رو میآورند که ناخوشیها و دلتنگیهایشان را جبران کند. اگر پایبندیهای اخلاقی و دینی داشته باشند، امکان آن وجود دارد که بتوانند خودشان را تا حدودی حفظ کنند و ارتباط معنوی با خدا ناملایمات را برای آنها قابل تحمل و آنها را از افتادن به دام آسیبهای اجتماعی دور کند.
زنان مطلقه در صورت داشتن قیدوبندهای اخلاقی آسیبهای کمتری میبینند
رفعتجاه گفت: پژوهشهای موجود حاکی از افزایش زنان مطلقهای است که عمر ازدواجشان کوتاه و سنشان پایین است و غالباً به خاطر ازدواجهایی که آشنایی کمی پشت آن بوده و در اثر روابط رمانتیکی که اسم آن را عشق میگذاشتند، اما چیزی جز هیجانات جنسی نبوده، ازدواج آنها منجر به طلاق شده است. این زنان در سن جوانی قرار دارند و نیازهای زیادی دارند، خانواده ممکن است به نیازهای آنها جواب ندهد و از نظر اقتصادی تأمین نباشند. این زنان اگر دیندار باشند و قیدوبندهای اخلاقی داشته باشند، آسیبهای کمتری میبینند، اما بسیاری از آنها حداقل به مصرف قلیان و سیگار و چیزهایی رو میآورند که آنها را تسکین دهد و به خوشباشیها و روابط دوستانه و وقتگذرانیهایی گرایش پیدا میکنند که مشکلات را از یادشان ببرد و همه اینها پتانسیلهای آسیبی دارد. حتی فراغت و تفریح هم اگر مقدارش افزایش پیدا کند، آسیبزا شده و فرد را از کار و زندگی جدی باز میدارد.
زنان مطلقه در معرض روابط متعدد ناخواسته قرار دارند
وی افزود: اگر این زنان شاغل باشند اشتغال بخشی از وقتشان را میگیرد و رضایتمندیهایی برای آنها ایجاد میکند، اما اگر شاغل هم نباشند و پشتوانه مادی هم نداشته باشند، به عبارتی سرمایههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی آنها پایین باشد، بهشدت در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند. اولین آسیب این است که این زنان در معرض روابط متعدد ناخواسته هستند؛ چراکه جای دیگری به دنبال رضایت و تأیید میگردند. دومین آسیب این است که ممکن است مردها و پسران دیگر را هم دچار خطر کنند. چنین وضعیتی بهشدت به جامعه آسیب میزند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در خصوص راهکارهای پیشگیری از افزایش نرخ طلاق تصریح کرد: نقش خانوادهها در این زمینه بسیار مهم است. خانوادهها باید به همراه روابط عاطفی حسابشده بهصورت دورادور روی بچههایشان نظارت داشته باشند؛ یعنی پدر و مادر بچهها را کاملاً رها نکنند و درباره دوستیها، آشناییها و محیط کار آنها اطلاع داشته باشند. مسئله بعدی این است که اگر کسی برای ازدواج کاندیدا میشود، حداقل چند ماه تحت نظارت خانوادهها با هم رفتوآمد داشته باشند تا روحیات طرف مقابل را به خوبی بشناسند. همچنین، از مشاورههای پیش از ازدواج بهره ببرند تا ببینند پیوند آنها میتواند مناسب و پایدار باشد یا خیر؟
باید دخترانمان را طوری تربیت کنیم که سرمایههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشند
رفعتجاه خاطرنشان کرد: مورد بعدی این است که ما باید بچههای کوچک خود را طوری پرورش دهیم که به جمع و به روابط خانوادگی احترام بگذارند و این شکل از فردیت که هر کسی به اتاق خودش برود و کار خودش را انجام دهد و علایق خود را دنبال کند، تعدیل شود. از همه مهمتر اینکه ما باید بچههایمان و بهخصوص دخترانمان را طوری تربیت کنیم که سرمایههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشند. مثلاً از بعد اقتصادی، پتانسیل استقلال اقتصادی و شاغلشدن داشته باشند و بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند یا از بعد اجتماعی دوستان خوبی داشته باشند که بتوانند از آنها حمایت کنند. فرد وقتی این سرمایهها را داشته باشد، معمولاً کمتر صدمه میبیند و اشتباه میکند. تحقیقات نشان داده است افرادی که دچار آسیب میشوند کسانی هستند که کمترین سرمایهها را دارند و مجبور شدهاند فقط بدنشان را به عنوان سرمایه در اختیار بگیرند و از آن استفاده کنند که این مسئله آسیبهای زیادی در پی دارد.