به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو» در این خاندان. زندگی به سبک جوانمردان؛ زانوزدن میخواهد برسم ادب و زبان بکام گرفتن میبرد برسم تلمذ. تنها گفتنی و شنیدنی نیست. باید قطره قطرهاش را چشید. باید ذره ذرهاش را با بند بند وجود مزه مزه کرد.
یادش گرامی. گویی همین روزها بود که رواق و دیباچه این شهر به خبر شجاعت و غیرت علی آقای خلیلی در دفاع از ناموس مزین شد. در خون غلتید؛ اما اهل راز و رقائق شد.
مرد بود و مردانه رفت. حنای غیرتش به کف، نام پرآوازه امر به معروف و نهی از منکر را بر نظرگاه این شهر نشاند. مرد "رستم رکاب " این شهر زندگیاش درس بود و شهادتش مکتبخانه ای فیاض. علی عزیز دیار ما، در طیلسان "صاحب ضربی " و "صاحب زنگی " ردای مرشدی را در عنفوان جوانی به تن کرد و چون ناهید فروزان بر سپهر لوطی مسلکان این شهر درخشید. پیامبر شعار کربلا بود؛ آنهم در روزگار خموشی وجدان.
علی ژنده پیل و پهلوان ما رفت؛ اما رسمش زورق سیمین شهر شد و یادش بیرق افراشته قلندری. زیر نگین حضرت حیدر و به طاق ابروی حقیقت غیرت سرفراز شد؛ "قطره چون با آبرو افتد ز دریا بهتر است..."
اما علی عزیز ما تربیت شده دامان حاج پرویز خلیلی و مخدره اعظم مشتاق فرد بود. اگر سبک زندگی سالکانه علی، برنگ شجاعت و غیرت بود، سیاق زندگی این "پدر زال نشان " و "مادر دریا دل "، پرورش دهنده اخلاق توامان "کراری و رحمانی " است. دامن این مادر را باید گل گرفت و دستان این پیرمرد دلسوخته را باید بوسه زد. داغ فرزند به سینه داشت اما قدش به راستای اخلاق مردی و عیاری خم نگشت. علی که پرپر شد، روضه شاهزاده علی اکبر و مرثیه حزین سیدالشهدا در کنار پسر، مزه دیگر داشت؛ سینهاش میخراشید و آتشش میزد. این مرد خوش نشان دردی چشید که هرچند قطره ای از مصائب سیدالشهدا نبود اما آه و نالهاش چنان غمبار و چشمه چشمانش چنان غمزده اش ساخت که جان و قلبش کوران عطوفت و معدن رحمت شد.
غیر این انتظار نمیرفت. پدر و مادر علی خلیلی شهید امر به معروف و نهی از منکر امروز و در شب میلاد حقیقت عطوفت حضرت سراج الله اعظم، از تقاص قاتل فرزندشان گذشتند به امید و آرزوی لبخند مولا و قائدشان. به امید دستگیری در روز واقعه و به نیت وعده دیدار روضه حور و رضوان که "بی قرار عشق را جز در وصال آرام نیست "
آری. از دامن این پدر و مادر باید هم چون فرزند قامت نکویی قد راست کند.
طهران هنوز به بلندی نام عیاران و اهل فتوت سربلند است و به استقامت "روح دماوندی " بزرگانی چون خاندان خلیلی سرفراز است. هویت طهران را باید با جوانمردانی چون علی و قبیلهاش دید که "گریزد از صف ما هر که مرد غوغا نیست/کسی که کشته نشد از قبیله ما نیست..."
منبع: الف