کد خبر:۴۴۳۲۸۹

پاسخ رهبر انقلاب به نگرانی یک جانباز

جانبازها وسطِ حسینیه، یک مربعِ بزرگ درست کرده‌اند و سه ضلعش را نشسته‌اند. یک ضلع مربع هم باز است برای آمدنِ آقا. سه نفر روی تخت هستند و باقی روی صندلی یا ویلچر نشسته‌اند؛ دسته‌ ۴۹نفره جانبازهای قطع‌ نخاعی و بالای ۷۰درصد -که هم‌زمان چشم‌ها و یک یا دو عضو بدن خود را از دست داده‌اند- مشتاقِ دیدارِ رهبرِ انقلاب هستند.

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، روزنامه کیهان از حاشیه دیدار جمعی از جانبازان دفاع مقدس با رهبر انقلاب نوشت:

آمدنِ آقا نزدیک است که یکی از خوش‌سخن‌های جانباز به‌جا می‌گوید: «سلامتی بزرگ جانبازِ انقلاب صلوات.»


آقا نزدیکِ ۱۰:۳۵ واردِ حسینیه می‌شوند؛ شعارها مخلوط است و قوام نمی‌گیرد و کلام روی صورتِ خیلی‌ها جایش را به اشک می‌دهد. آقا می‌روند سراغِ اوّلین تخت که جانبازِ ۷۰درصد نخاعِ گردنی است از اردبیل. دستاری که ۲۸ سال است گردنی شده و هنوز لبخند به لب دارد و بشّاش است. چشمانش از دیدنِ آقا می‌درخشد و صورتش همه رضایت و شادی است.


آقا به جانباز بعدی می‌گویند: پاتون قطع شده؟


جانباز می‌گوید: ارزشی نداشت!


بیشتر جانبازها، چفیه‌ را گرفتند و آقا دقّت دارند که بلافاصله روی شانه‌شان چفیه گذاشته شود. جانبازها هم از همان چفیه‌ روی شانه می‌خواهند. جانباز دیگری از بی‌سعادتی‌اش می‌گوید که بعدِ این همه سال تازه توانسته آقا را ببیند. آقا هم می‌گویند که «این بی‌سعادتی» ایشان است که بعد این همه سال تازه توانسته این جانباز را زیارت کند.


آقا به جانباز بعدی که نمی‌تواند حرف بزند و در رنج است می‌رسند. حالِ جانباز و نگاهش کنترل ندارد، با حرکتِ دست و صورت و چشمان و دهانی که یک دنیا حرف داردشیون‌ می‌کنند؛ دلِ سنگ آب می‌شود. آقا امید می‌دهند که ان‌شاءالله فردای قیامت به زبان فصیحی صحبت می‌کنند و آرزو می‌کنند که با همان زبان برای ما هم دعا کند.


جانباز بعدی هم شرحِ جذّابی دارد و می‌گوید شهید هم شده است! می‌گوید حتّی ۴۸ساعت هم داخلِ سردخانه خوابیده و جز زبان و گوش چپش، همه بدنش پر از ترکش شده است. اراکی است؛ از هزاوه. به آقا اشاره می‌کند: «ما از هزاوه هستیم. همان جایی که جدِّ مبارک شما هستند». شیوا صحبت می‌کند: «۶۵ بار جرّاحی شده‌ام». آقا از عدد ۶۵ متعجّب می‌شوند. می‌گوید در آلمان جرّاحی شده و برای آلمانی‌ها سؤال بود که چرا ما می‌جنگیم. خاطره‌ای هم از یکی از سفرهایش به آلمان دارد:


وقتی وارد آلمان شدیم، گفتند شما که نمی‌تونستید چرا به عراق حمله کردید... من هم گفتم ما حمله نکردیم...


آقا حرفش را قطع می‌کنند: می‌خواستید بگید می‌تونیم خوبم می‌تونیم!


همه می‌خندند.


او توضیح داد که آلمانی‌ها وقتی دیدند روی ترکشی که از بدنم در آوردند نوشته «آلمان»، دیگر سؤال نپرسیدند و فهمیدند که آن‌ها جنگ‌طلب و حامی ظالم هستند نه ما. آقا از بیان این خاطره خیلی خوشحال شدند و در سخنرانی‌شان به این نکته اشاره می‌کنند: «نگاه به شما، نشان‌دهنده‌ جنایات آن قدرت‌هایی است که از رژیم صدام حمایت کردند. حضور شما مبین حقایق تاریخی، معرفتی، سیاسی و بین‌المللی است‌».


جانباز بعدی که دو چشم ندارد و دو دست هم، می‌گوید که اگر باز هم سلامتی پیدا کند، از کشورش دفاع خواهد کرد. آقا می‌گویند: «همین روحیه است که کشور را نگه می‌دارد».


جانباز بعدی به صورت پیش‌فرض با آقا ترکی صحبت می‌کند. آقا هم با «هارالیسان» شروع می‌کنند. بعد هم به جانباز ترک می‌گویند: «اَیلش...» که گوش نمی‌دهد و نمی‌نشیند. او دست انداخته روی شانه آقا و آقا هم انگار دوست داشته باشند تا قیامت دست‌شان دورِ گردنِ جانباز باشد، مشغول احوال‌پرسی می‌شوند. اسمش ابراهیم است و به آقا چیزی می‌گوید که مفهوم نیست. آقا هم می‌گویند: «نمنه؟» او بارِ دیگر لرزان و بغضناک تکرار می‌کند. آقا متوجّه نمی‌شوند تا بالاخره به سختی به فارسی می‌گوید: «دست‌ جانبازتان را روی قلبِ من بگذارید آقا». آقا چنین می‌کنند و پسرِ کوچکِ جانباز، حواسش جمع است و چفیه آقا را می‌گیرد.


جانباز دیگری شعرخوانی می‌کند و می‌گوید: «آقا ما منتظریم شما حکمِ جهاد بدهید...» آقا با لبخند می‌گویند: «من که حکم جهاد دادم. منتها نه جهاد نظامی...» و از «جهاد فکری» و «جهاد تبلیغی» و «جهاد روحیه‌ای» سخن می‌گویند.


جانباز بعدی گل‌شیخی نام دارد. جانباز ۷۰درصدی که تا اورست هم رفته و قله‌ای بالای ۷۰۰۰متر در تاجیکستان را زده و به آقا می‌گوید که به عشقِ ایشان این کار را کرده است. آقا خیلی تحویلش می‌گیرند و روی سرش دست می‌کشند و آفرین می‌گویند. آقا می‌پرسند: «پس دماوند هم رفتید؟» گل‌شیخی می‌خندد و می‌گوید این دست‌گرمی است و به آقا می‌گوید: «البته شما هم کوهنوردی می‌کنید.» گویا از کوه‌ رفتنِ آقا خیلی روحیه گرفته است. آقا هم می‌خندند و می‌گویند: «کوه رفتنِ ما با کوه رفتنِ شما فرق دارد؛ این فقط حرکتی است.» آخرش هم از آقا انگشترِ ایشان را طلب می‌کند. آقا می‌خندند: «شما که انگشت نداری؟» باقی هم می‌خندند و خانمِ جانباز خواست چیزی بگوید که گل‌شیخی گفت که انگشترِ آقا را می‌خواهد برای سجّاده‌اش. آقا هم انگشتر را دادند.


سید محسن محسنی درباره برجام نظر می‌دهد و اینکه آمریکا به فکر نفوذ در داخل کشور است. می‌گوید: نماینده‌های مجلس آن‌قدر که حواسشون به سانتریفیوژ و غنی‌سازی و... هست حواسشون به این نیست که آمریکا با این کار داره با این توافق پاش رو میذاره لای در تا این درِ مذاکره هیچ‌وقت بسته نشه و ما تا چندین سال بعد هی باید بریم پشت میز مذاکره و...


صحبتهایش که تمام می‌شود آقا می‌گویند: این رو به من نگید، این رو به نماینده‌های مجلس بگید، به اونایی که فکر می‌کنید حواسشون نیست بگید...


او درباره‌ همسرش هم می‌گوید که باید یاد این‌ها را گرامی داشت، چون زحمت اصلی بر دوش آنان است. همسر سیدمحسن هم جلو می‌آید و می‌گوید: ما وقتی شادی و بشاشیت رو توی چهره شما می‌بینیم حالمون خوب میشه. بعد هم ادامه می‌دهد: الان ما میگیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و اعوذ بالله من الآمریکا!
آقا می‌گویند: شیطان عظیم!


باز همه می‌خندند. همسر جانباز از آقا می‌خواهد که یک دیدار عمومی مخصوص بچه‌های شهدا و جانبازان داشته باشند که آقا به اعضای دفتر می‌گویند بنویسند. همسر جانباز شروع می‌کند به دعا کردن: خدا انشاالله همه افرادی که برای این کشور و نظام غیرمفیدن...


آقا باز تصحیح می‌کنند: بگید مضر... نگید غیرمفید...


خب غیرمفیدها فعلاً خیالشان می‌تواند راحت باشد! شاید هم آنقدر مضر وجود دارد که نوبت به آنها نمی‌رسد، باید بروند تهِ صف...


جانبازِ بعدی مرندی است و آقا با او ترکی خوش و بش می‌کنند. مثلِ همه‌ جانبازها بر سرش دست می‌کشند و مثل همه‌ جانبازها بر صورتش دست می‌کشند و مثلِ همه جانبازها، گوشه گردنش را بوسه‌باران می‌کنند.


جانباز دیگر که هم‌رزمِ شهید پیچک بوده می‌گوید: «وقتی تو مریض می‌شوی، ما هم مریض می‌شویم. فدایت شوم.»


جانبازها یکان یکان آقا را در آغوش می‌گیرند. بی‌استثنا گریه می‌کنند و بی‌استثنا التماس دعا می‌گویند و بی‌استثنا آرزوی عاقبت به خیری دارند.


آخرین نفر هم کودکی را که دور سرش چفیه پیچیده شده به آقا می‌دهد. آقا لبخند می‌زنند و برایش دعا می‌کنند.


آقا در جایگاه می‌نشینند و انگار نگاه دارند به حالِ جانبازها که حتما از صبح تا به حال خسته شده‌اند. آقای شهیدی و سردار جعفری هم هر کدام گزارش کوتاهی می‌دهند.


پیش از شروعِ صحبت‌های آقا، جانبازی می‌گوید اگر ما ۷۰درصدیم، همسرهای ما ۱۰۰درصدند. بعد هم شعر عاشقانه‌ای می‌خواند در ستایشِ همسرِ جانباز؛ «هر مریمی که مثلِ تو مریم نمی‌شود». شعری که موردِ توجّه آقا هم قرار می‌گیرد. البته آقا تذکّر می‌دهند که این‌ها به حرف ثابت نمی‌شود، باید با عمل هم همراه باشد. جمعیت می‌خندد و  بعد آقا هم صحبت‌شان را خیلی کوتاه بیان می‌کنند. سخنرانی آقا به ده دقیقه هم نمی‌کشد و بر رشادت و مجاهدت و تربیت جانبازها اشاره می‌کنند و وجود ایشان را بیان‌گر حقایق تاریخی و بین‌المللی و معرفتی می‌دانند.


سخنرانی آقا که تمام می‌شود، جانبازها شعار می‌دهند. آقا رفته‌اند، ولی جانبازها، یکی بی‌دست، یکی فقط با یک دست، برخی هم با دو دست بریده شده، برخی‌شان بصیر، و اندکی هم با دو دست شعار می‌دهند که «خونی که در رگِ ماست، هدیه به رهبر ماست.»

تلخیص از پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
نازنین زهرا
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۳
فدات بشم آقا
22
0
محمد20
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۲:۵۹
ای کاش توفیق پیدا کنیم دررکاب اقا امام زمان(عج)وظایفی که بر عهده ماست درحق این عزیزان ادا کنیم فقط در یک کلام بخدا شرمنده ایم....
جواد
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۹
ای خدای کریم ترا قسمت می دهیم به حق رنجهایی که بنده گان خاص تو برای اعتلای کلمه لا اله الا الله متحمل شده اند کمک کن که این مرد الهی ، امانت بزرگی را که به عهده گرفته است به سر منزل مقصود برساند.ای رب رئوف ، ای پناه بی پناهان به حق مقربین درگاهت امیدمان را نا امید مکن ومنجی مان باش حتی اگر ناسپاسی کنیم............
17
0
ایرانی الاصل
۰۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۵
آمین رب العالمین
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷
سلام من که به شخصه شرمنده این همه ازجان گذشتگی جانبازانم خواهش دارم نسل امروز را حلال کنند ودعاکنند که راه راست رابیابیم
15
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۷
هرچه داريم از شهدا و اين جانبازان عزيزداريم به حق شهداي زنده هستند.اي كاش درس يگيريم
15
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۸
اشکم در اومد
15
0
محمد حسن
United States of America
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۶
آرزوی قلبی من بودن جای یکی از همین عزیزان است عزیزانی که فدای وطن شدن.اینها عمار و یاسر های ایرانند

17
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
سلام برادر جانباز که جات روی تخم چشم ماست. خواهشا درمورد برجام نظر نده چون اگربرجام درست نشه هم این نسل بدبختن وهم نسل آینده .فقط یه عده آدم پولدار خوشحال میشن چون به دزدی کلان خودشون ادامه میدهند
5
25
خالدیان
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۲
بدون برجام 35 سال را گذراندیم اگه آقایان مثلا" رئیس و وزیر بذارن با عزت تمام ادامهخاهیم داد تا ظهور امام . انشاالله
ناشناس
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۱۲
یعنی الان از اجرای برجام پولدار ها ناراحتن؟! مطمئن هستی توایران زندگی میکنی مریخی اورانوسی یا یه جایی توفضا تشریف نداری احیانا
ایرانی الاصل
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۷
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای وانصرنا علی القوم الکافرین و عجل فی فرج مولینا المهدی واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و اشیاعه
16
0
عبدالله
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۰
آقایان نماینده ، آقای رئیس مجلس ، آقای رئیس جمهور حواستان است - مطمئن باشید این امت دنبال اجرای منویات رهبر شا ن است اگر بعضی از شما این منویات را انجام ندهید و با کدخدا ببندید روزی تسویه حساب خواهد کرد
17
0
فدایی آقا
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۳
سلامتی آقا جانمون صلوات
20
0
ناشناس
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۴
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فاطمه اندیشه
Seychelles
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۷
با امید به خدا این کلمات را ابراز میدارم!به قدری خوشحالم که در چنین مملکت و زیر سایه ولایت زندگی میکنم که خدا میداند و بس! و هر بار که خانواده شهدا و جانبازین عزیز و دوست داشتنی را میبینم بیشتر احساس مسئولیت میکنم و از خدای مهربان کمک میطلبم برای ایفای نقش و مسئولیتم برای زندگی در چنین مملکت اسلامی/ چون این اسلام با این تشیع به راحتی به دست ما نرسیده است! حضرت زهرا(س) نگران این اسلام و شیعیانش بوده اند. ان شا ئ الله که ما رو سفید از این امتحان بیرون بیاییم. امین.
12
0
محمد م
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۷
خدا سايه شما رو بالاي سر ما حفظ كنه
11
0
علیرضا
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۵
درود بر جانبازان 70درصد مخصوصا آن جانبازی که ترکش که ساخت آلمان بوده که به همه ی دنیا ثابت کرده که همه ی دنیا با ایران درگیر جنگ بودند
11
0
محمدصادق
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۳
من خیلی خیلی دوست دارم که محافظ اقا باشم و همیشه در کنار اولین جانباز ایران باشم
10
0
باشه بعدا
United States of America
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۲
سلام
امیدوارم حال همتون خوب باشه حال همه اون آقاها وآقازاده ها اونای که خون همه شهدا وجانبازا رو زیر پا گذاشتن این پیام یه پدر سی وچند ساله با دوفرزند هست درحالی این پیام رو مینویسم که اشکم رو صورتم و دستام میلرزه وکیبرد رو درست نمیبینم یک ماه هست بیکار شدم بعد از سیزده چهارده سال به خاطر اینکه واحد کاریم تو یکی از اداره های به صورت قرار داد حجمی واگذار شد وپیمانکار با پشتگرمی اداره اقوام خودشو برد سرکار به هر جا هم مراجعه کردم فقط یه جواب شنیدم قانون این اجازه رو توقرار دادحجمی داده برو دنبال کار بگرد.هر روز صبح بچم میپرسه بابا نمیخوای بری سرکار .خدا هیچ پدری رو شرمنده بچش نکنه
12
0
ناشناس
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۲
انشاءالله خدا مشکلتون رو حل کنه کمی صبر کنید انشاءالله درست میشه
فدای رهبر
Iran, Islamic Republic of
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۳
آقاجان مولای من برای اولین بار از نزدیکترین جای ممکن که لیاقت داشتم شمارا زیارت کنم دیدار با بسیجیان خراسان شمالی درمهرماه سال1391 بود آرزوی من این است که یکبار دیگر از نزدیک شما را زیارت کنم پس دعاکنید برای ما(سیدعلی لب تر کند جان را فدایش می کنم)
9
0
میلاد
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۰
خوشا به حال این جانبازان که شرمنده آقا نیستن و بدا به حال من که همیشه باید شرمنده آقا باشم....
16
0
طرفدار
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۳
خیلی احساسی بود.
0
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۰:۴۷
کارباکمی همت فراوان است
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار