به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، جنگ ایران و عراق یکی از طولانی ترین جنگ های تاریخ معاصر جهان به حساب می آید که طی آن کشورهای مختلف در یک جبهه واحد در برابر نظام نو پای جمهوری اسلامی ایران قد علم کرده بودند.
تجاوز به خاک ایران از سوی صدام که به پشت گرمی این کشورها صورت گرفته بود در شرایطی به خود رنگ و روی عملیاتی گرفت که مردم ما از همان روزهای آغازین جنگ با کمترین امکانات سینه در برابر گلوله سپر کردند تا وجبی از خاک کشور به دست بیگانه نیوفتند.
اما خواه ناخواه توان تجهیزاتی عراق باعث گردید تا در بازه ای از زمان بخش هایی از کشورمان به دست بعثی ها بیوفتد. در حالی که صدام به دنبال تحریف اسامی مناطق تسخیر شده و نهایتا تحریف نقشه ها در کتاب های آموزشی مدارس کشور خود بود کم کم در مجامع بین المللی با توجه به برخورداری وی از تجهیزات رسانه ای زمزمه هایی مبنی بر آتش بس و مذاکره میان ایران و عراق مطرح شد.
امام خمینی که در آن زمان به هیچ عنوان نمی توانستند بپذیرند که وجبی از خاک ایران به دست بیگانگان بیوفتد در اولین اظهار نظر خود در مورد این موضوع در 28 مهر سال 59 در دیدار با حبيب شطي دبير كل كنفرانس اسلامي چنین اظهار داشتند که «دولتها اگر چنانچه ميخواهند عملي بكنند و صلح و صفا باشد، بايد آن كسي را كه مهاجم بوده و هجوم كرده است با او قتال كنند تا اينكه برگردد به امر خدا، و برگشتن به امر خدا، اين نيست كه از كشور ما بيرون برود، بلكه بايد خسارت مالي ايران را جبران كند. ما با كسي دعوا نداريم لكن خسارت ايران و عراق را مطالبه ميكنيم.»
این موضع محکم و برگشت ناپذیر حضرت امام پس از عملیات های غرور آفرین فتح المبین و بیت المقدس که منجر به ازادسازی بخش های عظیمی از خاک کشور شد تقویت گردید و تا پایان جنگ امام بر این موضوع تاکید فراوان داشتند.
اما چرا امام و سیاسیون کشور در همان سال 61 موضوع صلح را نپذیرفتند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که پس از فتح خرمشهر 85% از مناطق اشغالی آزاد گشت و تنها حدود 2500 كیلومتر مربع از خاك ایران كه البته در امتداد خط مرزی واقع شده بود در دست عراق باقی ماند. این امتداد طولانی كه عمدتا در ارتفاعات بودند و تسلط عراق بر آنها بیچون و چرا بود را نیروهای ما نتوانستند آزاد كنند و از جهتی هم نقاط مهمی به حساب میآمدند زیرا نیمی از مرز مشترك دو كشور از قصر شیرین تا چزابه و نیز طلائیه و كوشك تا شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر در اشغال دشمن متجاوز بود. هر چند به جز نفت شهر كه تا پایان جنگ در دست عراق باقی ماند رزمندگان اسلام همه مناطق دیگر را در طی سالهای بعد آزاد كردند ولی اصرار عراق به نگه داشتن این مناطق بعد از عقبنشینیها یكی از عمده دلایل بدبینی رجال سیاسی ایران در سال شصت و یك به مفهوم صلح بود. اما از طرف دیگر فشارهای بینالمللی برای پذیرش صلح آغاز شد. عراق خود را در همه محافل و مجامع صلحطلب معرفی میكرد و ایران را گرم كننده آتش جنگ.
همین روند باعث گردید تا امام خمینی از مواضع خود کوتاه نیایند تا اینکه در سال 65 مجددا بر مواضع خود با زبانی دیگر تاکید کردند در حالی که امام آمادگی پذیرش آتش بس را داشتند. امام خمینی در سخنانی چندین باره تاکید کرده بودند که «ما صلح میخواهیم خیلی هم میخواهیم» و یا در جایی دیگر فرمودند «دنیا بداند كه ما حاضریم صلح كنیم» اما فریبکاری بعثی ها در زمینه خالی نکردن مناطق اشغالی و گلوله باران توپخانه ای مانع از تحقق این مهم می شد.
در این رابطه لاريجاني قائم مقام وقت وزارت خارجه در سالهاي جنگ، می گوید: «علي رغم تجاوز ارتش عراق كه ايران قرباني اصلي اين اقدام عراق بود، دولت اين كشور با مانورهاي سياسي و حمايت رسانههاي غربي به دروغ صلحطلب معرفي ميشد و حدود دو، سه سال قبل از پايان درگيريها در جمع آيتالله خامنهاي و آقاي هاشمي و دكتر لاريجاني مسئلهاي براي خروج از موضع انفعالي طرح شد و اين در شرايطي بود كه قسمتهايي از خاك عراق در تصرف جمهوري اسلامي ايران بود. نتيجهي اين نشست آن بود كه ايران پيشنهادهايي را كه جوامع بينالمللي براي آتشبس ارائه ميدهند رد نكند. اين موضوع خدمت امام مطرح شد و ايشان گفتند: «آتشبس ضروري است منتها بايد مسئله مشخص شود و آن اينكه مسئول تجاوز معرفي شود. ما اصلاً غير از واقعيت چيزي نميخواهيم، ما ميخواهيم معلوم شود كه چه كسي به ايران تجاوز كرده است بعد از آن ما آتشبس را قبول ميكنيم، آتش بس كه بد نيست».
منبع: خط امام