کد خبر:۴۵۵۵۶

ميم مثل ملاهادي!

پيرامون قتل هويدا حرف و حديث هاي زيادي وجود دارد، عباس ميلاني در فصل آخر کتاب خود، هادي غفاري را عامل قتل هويدا معرفي کرده و مي نويسد: هويدا مانند ديگر مسئولان رژيم اعدام نشد بلکه يکي از کساني که از پشت سرش مي‌آمد، دو تير به گردن او زد که حجت الاسلام هادي غفاري بود.

پاتوق شيشه اي: نويسنده وبلاگ «ارمينه» در آخرين پست وبلاگ خود با اشاره به پرتاب کفش به سوي شيخ کروبي در نمايشگاه مطبوعات و خاطراتي از هادي غفاري مي نويسد:

هادي غفاري (بحث در مورد ايشون مفصله) بعد از انتخابات در يک سخنراني با حضور مهدي کروبي، رهبر انقلاب را فردي بي تدبير و بي سواد اعلام کرده و وي را عامل بي حيثيتي روحانيت معرفي ميکند. هادي غفاري در اين سخنراني خطاب به رهبري مي گويد:" امروز محصول ثمره رهبري جنابعالي بي حيثيت شدن روحانيت است،جناب آقاي خامنه اي اشتباه مي فرمايي، من به ولايت فقيه اعتقاد دارم بيش از آقاي خامنه اي به گواهي تاريخ.جناب آقاي کروبي من مسئول صحبت هاي خودم ، خودم هستم، از همين جا آماده هستم بهر سلولي بروم، من بدنم با سلول آشناست ، سالهاي سال. جناب آقاي خامنه اي من بيش از شما به ولايت فقيه اعتقاد دارم، امام به من نگفت که شما ولايت فقيه را نمي شناسي ولي به جنابعالي گفت!"

شيخ هادي غفاري اما در انتهاي صحبتش به خاطره اي از شيخ کريم حائري و يک فرد روستايي (بخوانيد دهاتي!) اشاره کرده و پاسخ شيخ کريم به فرد روستايي را پاسخ خودش به رفتار رهبري مي داند  و صحبتهايش را با همين جواب به خاتمه مي رساند:" حاج شيخ کريم حائري جوابي داد که من مي خواهم به [آقاي]خامنه اي بدهم ،  جناب آقاي خامنه اي جواب آ شيخ را به شما عرض مي کنم .شيخ گفت :  مفرداتت خوب بود ، مرده شور اون ترکيب ات را ببرد!"

هادي غفاري تنها چند روز بعد از اين ماجرا با حضور در درس اخلاق (!!) آيت الله منتظري، به اتاق ملاقات هاي وي مي رود تا ديداري خصوصي با آيت الله داشته باشد!( براي درک بهتر اخلاق سياسي ملا هادي نيز اپيزود وسط را مورد تفحص قرار دهيد!)

نکته جالب اينجاست برخي رسانه هاي منتقد نظام سالهاي سال هادي غفاري را به واسطه اعمالي چون شايعه سيلي زدن به بازرگان ، کتک زدن و فحاشي به نمايندگان حامي نهضت آزادي در مجلس ، معماي قتل هويدا و... وي را ملاهادي غفاري خطاب مي کردند اما بعد از اين ماجرا وي در يک حرکت کاملا حرفه اي توسط همين رسانه ها به مقام آيت اللهي ارتقا يافت!

اپيزود آخر - نمايشگاه مطبوعات با طعم هفت تير

عصر ديروز خبر حضور کروبي به نمايشگاه مطبوعات در خبرگزاري ها و سايتهاي خبري منتشر مي شود :" پس از ورود غير منتظره کروبي به نمايشگاه عده اي با در دست داشتن بادکنکهاي سبز به سر دادن شعار مي پردازند که واکنش عده اي ديگري از مخالفان وي را به همراه دارد.همراهان کروبي که در حدود 50 نفر بوده و شعارهايي نظير مرگ بر ديکتاتور، مرگ بر روسيه، يا حسين ميرحسين سر مي دهند که اين مساله باعث حضور تعداد زيادي از مردم در اطراف آنها مي شود!از سوي ديگر جمعي از مخالفان کروبي با حلقه زدن دور وي با سردادن شعارهايي چون مرگ بر منافق، منافق برو بيرون و مرگ بر ضد ولايت فقيه به استقبال وي مي روند."

تا اينجاي کار مشکلي نيست و يک برخورد کاملا قابل پيش بيني رخ داده است اما ماجرا به اينجا ختم نمي شود. بعد از جمع شدن جمعيت و افزايش تنشها و هجوم مردم محافظان آقاي کروبي با درآوردن اسلحه کمري و شليک هوايي و استفاده از شوکرهاي برقي مجهز به گاز اشک آور سعي در متفرق کردن مردم و به در بردن شيخ از مهلکه مي کنند که اين اقدام باعث تحريک بيشتر مخالفين و پرتاب لنگ کفش و برداشتن عمامه شيخ مي شود! و تنها در چند دقيقه هم نمايشگاه مطبوعات براي اولين بار طعم هفت تير کشي را در خود تجربه مي کند و هم شيخ مهدي کروبي براي اولين بار طعم لنگ کفش را بر خود!

اپيزود وسط – تاريخچه اولين لنگ کفش سياسي در ايران

در سال 62 و چند ماه مانده به انتخابات نهضت آزادي، خواهان آزادي انتخابات شده و پيشاپيش از احتمال ابطال و مردود بودن آن سخن مي گويد. قرار بر اين مي شود که سميناري با عنوان "سمينار تأمين آزادي انتخابات" در دفتر نهضت برگزار شود. حرف و حديث ها در خصوص غيرقانوني بودن اين سمينار بالا مي گيرد، هاشمي رفسنجاني چندي بعد در گردهمايي سفرا و کارداران جمهوري اسلامي تصريح مي کند: «نام اين سمينار هم مفهوم مخالفت دارد؛ يعني آزادي نيست و ما مي خواهيم آن را تأمين کنيم.»

بهرحال مراسم چون مجوز قانوني ندارد لغو مي شود جمعه همان هفته و در روز برگزاري برنامه، روزي که ابراهيم يزدي، صباغيان و توسلي سخنرانان اصلي سمينار در ساختمان نهضت حضور مي يابند تا به قول خودشان مردم را از لغو شدن برنامه مطلع کنند. پلاکاردي از ديوار نهضت آويزان مي شود که بر روي آن نوشته شده است:« با کمال تأسف به علت عدم موافقت وزارت کشور سمينار تأمين آزادي انتخابات برگزار نمي شود. نهضت آزادي ايران»جمعيتي در مخالفت با نهضت آزادي گرداگرد ساختمان نهضت حلقه مي زنند و در نهايت هجوم به ساختمان کليد مي خورد. سخنرانان برنامه ملغي، مضروب مي شوند و برخي اسناد و مدارک و پرونده هاي نهضت از پنجره ها سرازير خيابان مي شود.ماجرا البته به همين جا هم ختم نمي شود. صباغيان که براي تشريح واقعه به عنوان سخنران پيش از دستور پشت تريبون مجلس قرار گرفته مورد هجمه برخي نمايندگان قرار مي گيرد.

صباغيان درگيري ها را اين گونه تشريح مي کند: «مشت محکمي از طرف آقاي اسدي نيا به گردنم خورد و بقيه نمايندگان نامبرده روي سرم ريختند و مشت و لگد بود که نثارم مي شد... ديدم آقاي معين‌فر بر روي زمين افتاده بود؛ صورتش ورم کرده و آثار ضرب زيادي در پاي چشمش ديده مي شد و آقاي هادي غفاري فحش هاي بسيار رکيک و زننده و ناموسي نثار ما مي کرد. بالاخره با دخالت آقايان انصاري راد، احمد ناطق نوري، زائري، عزت الله سحابي از حمله نمايندگان که عبارت از آقايان اسدي نيا، عابدين زاده، هادي غفاري، الله بهداشتي، عزت الله دهقان و... بود، جلوگيري نموده و آقاي معين‌فر و مرا از مجلس بيرون بردند. در همين موقع که از سالن مجلس خارج مي شديم، کسي از پشت سر با کف دست محکم به سرم کوبيد؛ برگشتم ديدم آقاي هادي غفاري است...»

معين‌فر داستان حملات هادي غفاري را اين گونه واگويه مي کند: «حضار جلسه ملاحظه کردند که حدود 10 نفر از نمايندگان محترم بر سر آقاي صباغيان ريختند و با ضربات مشت و لگد ما را مضروب و مصدوم کردند. خصوصاً حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاي هادي غفاري با خارج ساختن کفش از پاي خود و کوفتن هاي مرتب بر سر و صورت و بدن اينجانب گوي سبقت را از ديگران ربودند. ايشان همچنين فحش هاي عرضي و ناموسي زن، مادر و خواهر نثار من کردند که مستوجب حد است.»

 و اين داستان البته در شعر مرحوم فخر الدين حجازي هم آمده است: «معين‌فر مقاوم چو پيلان مست/ به اين سوي و آن سوي مي برد دست/ که ناگاه غفاري خشمگين/ برآورد دستانش از آستين/ بزد مشت بر کله چاق تن/ که خون از سرش گشت فواره زن»

اپيزود بعد از اول – معماي يک قتل و پرتقال فروشي که پيدا نشد!

پيرامون قتل هويدا حرف و حديث هاي زيادي وجود دارد. عباس ميلاني در فصل آخر کتاب خود( معماي هويدا) هادي غفاري را عامل قتل هويدا معرفي مي کند و ماجرا را اينگونه شرح مي دهد:" امير عباس هويدا مانند ديگر مسئولان رژيم پيشين اعدام نشد بلکه يکي از کساني که از پشت سرش مي‌آمد، دو تير به گردن او زد که حجت الاسلام هادي غفاري بود. هويدا را از طريق يک راهرو به سوي حياط زندان هدايت مي‌کردند. در عکس‌هايي که از لحظات آخر زندگي هويدا در دست است حجت الاسلام هادي غفاري در فاصله کمي از او ديده مي‌شود. هادي غفاري که در طول دادگاه در کنار هويدا نشسته بود و خيره نگاهش مي‌کرد، همراه خلخالي و گروه کوچکي از پاسداران و روحانيون پشت سر هويدا گام مي‌زد. به محض آنکه پاي هويدا به حياط رسيد، هادي غفاري از پشت سرش آمد هفت‌تيري به دست گرفت و گلوي هويدا را نشانه رفت و دو تير خالي کرد. هويدا به زمين افتاد. خون از رگ گردنش فواره مي‌زد. هادي غفاري مي‌خواست او را به مرگي تدريجي و پر عذاب بکشد. هويدا که مي‌دانست زخمي مهلک برداشته، از شخصي به نام کريمي در صف همراهان خلخالي خواست که جانش را بستاند. کريمي هم ظاهراً از سر لطف تير خلاص را به جمجمه هويدا زد."

در مورد چگونگي اعدام امير عباس هويدا، ابراهيم يزدي در نواري که روي شبکه اينترنت پخش شده‌ است مي‌گويد که هويدا پيش از صدور حکم اعدام به قتل رسيده بود. ابراهيم يزدي البته بنا به دلايلي(!) نام روحاني شليک کننده را نمي برد اما ماجرا را اينگونه شرح مي دهد: «زماني که محاکمه مرحوم هويدا در زندان قصر شروع شد و مي‌خواست بگويد در دوران 14 ساله زمامداري نخست وزيري شاه چه اتفاقاتي افتاد و خاطرات خود را بيان کند، پس از اين که جلسه دادگاه تنفس داده مي‌شود وهويدا به راهرو مي‌آيد، يکي از آقايان روحاني که آنجا بوده و من مايل نيستم اسم ببرم (!)، در راهرو با هفت تير کمري خود هويدا را مي‌کشد و زماني به خلخالي خبر مي‌دهند که کار از کار گذشته بوده‌ است. هويدا را مي‌برند روي صندلي مي‌نشانند و عکس مي‌گيرند و حکم اعدامش را قرائت مي‌کنند و سپس او را اعدام مي‌کنند. ولي در واقع او را قبل از اعدام کشته بودند.»

هادي غفاري البته بعدها بدون هيچ توضيحي تنها کساني را که وي را عامل قتل هويدا معرفي کردند عده اي کاسبکار مي خواند!

اپيزود اول – سخن آخر

 امام خميني(ره) در سوم اسفند سال 67 در نامه اي که به منشور روحانيت مشهور مي شود وصف حال برخي روحانيون را اينگونه تقرير مي کند:

" آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين- عليه السلام- كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مآبى و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده‏اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمى‏دادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز با هماهنگى چپيها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مى‏توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوايشان‏ ساخت."

اضافات:

- قصد نداشتم زياده در مورد موضوعات سياسي روز بنويسم، بعد از ماجراي اهانت هادي غفاري به رهبري خواستم در مورد شخصيت هادي غفاري پستي بنويسم که البته حرف هم براي گفتن کم نبود اما خب بدلايلي اين کار رو نکردم، ديروز اما بعد از شنيدن ماجراي اسلحه کشي و تيراندازي هوايي محافظان کروبي در نمايشگاه مطبوعات و استفاده از شوکرهاي برقي و.... اونم بعد از اينکه به کروبي تذکر داده شده بود که حضورش ممکنه باعث تشنج بشه ديگه سکوت رو جايز ندونستم! واقعا اين حرکته؟!

- هفته پيش همين لنگ کفش توسط دوستان سبز به سمت صفار پرتاب شد و امروز همين کفش به سمت کروبي من نه اين حرکت رو تاييد ميکنم و نه اون اما نکته اي که هست و چندان هم غامض نيست اينکه در ماجراي پرتاب لنگ کفش به سمت صفار کسي قبلش براي مخالفين اسلحه نکشيده بود!

- خيلي سعي ميکردم سياسي ننويسم ولي نشد! اگه هيچي نگيم مدعي ترين آدمها مجرم ترين آدمها خواهند شد! مگه اينجا تگزاسه آخه ؟!

- حسب الامر اين پست رو قفل نمي زنيم تا بعضي منتقدين بيان بگن: "اگر دين نداريد آزاده باشيد!!"/انتهاي پيام/

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار