به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، تنها یک هفته پس از سفر «جیمی کارتر» رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به ایران و ملاقات با محمدرضا پهلوی که به مناسبت آغاز سال نو میلادی انجام گرفت، ماتفاقی غیرمنتظره زمینه را برای وقوع آتشفشانی بنیانکن در «جزیره ثبات خاورمیانه» فراهم کرد. چاپ مقالهای تند و توهینآمیز نسبت به شخصیت و افکار امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات، یکی از رویدادهای زنجیرواری بود که یک سال و یک ماه بعد منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد. قیام خونین مردم قم در 19 دی ماه نخستین نتیجه ملموس این حرکت غیر اخلاقی و نابخردانه بود.
هرزنامهای در روزنامه
در روز شنبه 17 دی ماه 1356، روزنامه پرخواننده اطلاعات درشماره 15506 خود مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با تیتر رنگی به چاپ رساند. این مقاله در دو ستون سمت چپ صفحه هفت که عنوان «نظرها و اندیشهها» را بر تارک خود میدید، منتشر شد. «احمد رشیدی مطلق» نام مستعار نویسندهی ناشناس این مقاله بود که به شکلی کینهتوزانه، بیمارگونه و به دور از ادب، امام خمینی(ره) را به عنوان «مردی ماجراجو ولی بیاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و جاهطلب» معرفی کرده بود.
اما عبارت «اتحاد استعمار سرخ و سیاه» واژه آشنایی بود که پیش از این نیز از سوی رژیم و شخص شاه برای تحقیر مبارزات مردم به کار برده شده بود. از نظرگاه رژیم، «استعمار سرخ» به تمایلات منفعتطلبانه مارکسیستهای وابسته به شوروی و به ویژه نیروهای حزب توده باز میگشت. از سوی دیگر ارتجاع سیاه هم ناظر بر بخشی از روحانیون مذهبی قشری بود که به بهانه دفاع از اسلام با هرگونه مظاهر تمدن و برنامههای توسعهگرایانه حکومت مقابله کرده و مردم را علیه این برنامههای تمدنساز تحریک میکردند.
ریشههای یک توهین
پس از انتقادات پردامنهای که از سوی برخی روحانیون آگاه و در رأس آنان امام خمینی(ره) نسبت به اصول انقلاب سفید و شیوه اجرای آنها بیان شده بود، شاه در حرکتی تبلیغاتی و به منظور نشان دادن میزان محبوبیتش در مقام یک مصلح اجتماعی، دو روز پیش از برگزاری همهپرسی و در چهارم بهمن به شهر قم سفر کرد. درحالی که تبلیغات و تدارک گستردهای برای این سفر انجام گرفته بود اما استقبال چندانی از طرف مردم و علمای طراز اول صورت نگرفت.
شاه با دیدن این بی اعتنایی به شدت آزرده خاطر شده و بدون این که طبق رسم مألوف وارد حرم شود در بخشی از سخنان سرشار از توهین خود گفت: «یک عده نفهم و قشری که مغز آنها تکان نخورده، همیشه سنگ در راه ما میانداختند. زیرا مغز آنان قابل تکان خوردن نیست. ارتجاع سیاه اصلاً نمیفهمد و از هزار سال پیش تاکنون فکرش تکان نخورده. مفتخوری دیگر از بین رفته، .... مخربین سرخ تصمیمشان روشن است و اتفاقاً کینه من نسبت به آنها کمتر است... منظور من از ارتجاع سیاه است همینها بودند که چند روز پیش در تهران جمعیت کوچک و مضحکی از مشتی بازاری احمق ریشو در بازار راه انداختند که سروصدا بکنند....اینها صد برابر خائنتر از حزب توده هستند.» (1)
بدین ترتیب شاه با اتخاذ رویکردی غلط به جای پاسخگویی در برابر ملت و روحانیون منتقد و اصلاح اصول «انقلاب به اصطلاح سفید» زبان به طرد و تمسخر آنان گرفت. او در حالی از روحانیون مخالف ارتجاع سیاه سخن میگفت که اتفاقاً امام خمینی(ره) در همان ابتدا بر لزوم بررسی و اصلاح طرح اصلاحات ارضی و عدم سازگاری آن با شرع و قانون تأکید داشت.
دادن برچسبهای خودساخته به مبارزات ملت از جانب رژیم پهلوی در اوایل دهه 1350 شکل دیگری گرفت. در آن زمان، حکومت تلاش وافری داشت تا مبارزان مسلمان و حتی روحانیون انقلابی را خرابکارانی معرفی کند که با ترکیب دلبخواهانه دین با آموزههای مارکسیستی درپی اغفال جوانان و دانشجویاناند. ساواک به عنوان بازوی امنیتی و سرکوبگر رژیم پهلوی بر آن بود تا مبارزات انقلابی مردم چه در گروههای اسلامگرای علاقهمند به امام و چه سازمانهای تشکیلاتی همچون مجاهدین خلق را با انگ «مارکسیست اسلامی» از میدان به در کند.
تکرار یک سناریوی از پیش سوخته
این سناریو در دی ماه سال 56 به شکلی عریان و گزنده و این بار با مخاطبی خاص تکرار شد. یادداشت «ایران و ارتجاع سرخ و سیاه» بیانگر غرور و جاهطلبی حکومتی است که در فضایی توهم پندار، پایههای خود را مستحکم و استوار میبیند نویسنده این مقاله با تکرار برچسبهای تحقیر آمیز نسبت به مخالفان اصلاحات ارضی، آنها را بازیچه دست مالکانی میداند که «سالیان دراز میلیونها دهقان ایرانی را غارت کرده بودند و به امید شکستن این برنامه و رجعت به وضع سابق، پول در دست عوامل تودهای و ورشکستگان دیگر سیاسی گذارده بودند»
مقاله در ادامه و با لحن گستاخانهای به تلاش مالکان برای ادامه تسلط خود از طریق «ژاندارم، وزیر، روضهخوان و چاقوکش» در آن سالها اشاره میکند که به تعبیر نویسنده با عدم استقبال روحانیون مواجه میشود، لذا مالکان «درصدد یافتن یک «روحانی» برآمدند که مردی ماجراجو و بیاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بخصوص جاهطلب باشد و بتواند مقصود آنها را تأمین نماید و چنین مردی را آسان یافتند.» متن از اینجا به بعد انواع توهینهای بیپایه را به رهبر نهضت انقلابی ایران نسبت میدهد. نسبتهایی که علاوه بر اینکه خشم مخاطب را بر میانگیزد در مواردی آنقدر بیمایه و سطحی است که بیشتر به لطیفهای مضحک بدل میشود.
در نهایت هم با چشمپوشی از مخالفتهای بنیادین ملت و انقلابیون با اقدامات مخرب شاه، امام خمینی(ره) عاملی مناسب برای مقابله مالکان بزرگ با اصلاحات ارضی معرفی میشود: «ارتجاع سرخ و سیاه او را مناسبترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافت و او کسی بود که عامل واقعه ننگین 15 خرداد شناخته شد.»
ترکیبی آشفته از توهم توطئه، پاک کردن صورت مسئله و خودبرتربینی و تحقیر مخالفین به هرقیمت، محورهای اصلی این یادداشت را تشکیل میدهد.
فرجام سخن
امام خمینی(ره) در مصاحبهای که در تاریخ 16/2/57 با مجله «لوموند» فرانسه داشتند به خوبی ماهیت این برچسبزنی را افشا نمودند: «{مارکسیست اسلامی}مفهومی نادرست و حاوی تناقض است که برای از اعتبار انداختن و از میان بردن مبارزه مردم مسلمان به کار بردهاند. عبارت «اتحاد میان ارتجاع سیاه و خرابکاری سرخ» نیز میخواهد مردم مسلمان را وحشتزده سازد و بذر ابهام را درمیان آنها بپراکند. هیچ گاه میان مردم مسلمانی که بر ضد شاه در حال مبارزهاند و عناصر کمونیست افراطی و غیرافراطی اتحاد وجود نداشته است.... ما با شاه مبارزه میکنیم و خواهیم کرد و به همین دلیل است که شاه سعی دارد مبانی مبارزه ما را وارونه جلوه دهد.» (2)
این عبارت به روشنی هدف رژیم شاه از برجستهسازی و بازطرح «اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه» را بیان میکند. مفهومی که نخست در بحبوحه اصلاحات ارضی مطرح شد و در مرتبه دوم زمینهساز وقوع خیزشهای مردی پیدرپی گردید. اگر در مرحله نخست، تراژدی 15 خرداد و کشتار مردم نتیجه «برچسبسازی» رژیم بود، تکرار این مفهوم برای بار دوم در قالب مقاله مبتذل روزنامه اطلاعات خصلتی کمدی برای حکومت ایجاد کرد؛ اما این کمدی مشمئزکننده در نهایت سرنوشتی فوق تراژدی برای شاه و اطرافیانش به همراه داشت.
پی نوشت ها:
1- سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، جلد2،صص12 تا 19
2- امام خمینی، صحیفه نور، تهران: مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، جلد 2،ص45
منبع : خط امام