اعدام شیخ نمر و به دنبال آن تنش ها میان ایران و عربستان در نگاه اول هر مخاطبی را شگفت زده می کند، اما کسانی که روند سیاست در عربستان را پیگیری می کردند، به خوبی می دانستند که چنین اتفاقی از دیرباز در کمین بوده است. درک موقعیت کنونی، بدون جستجو در ریشه های سیاست خارجی عربستان امکان پذیر نیست. اما شناخت سیاست عربستان نیز درست مانند درک سیاست جمهوری اسلامی بسیار دشوار است.
با احتساب این محدودیت، چگونه می توان در مورد تغییرات چشمگیر در سیاست عربستان سخن گفت؟ در وهله اول، سیاست عربستان را باید ملغمه ای از ترکیب منافع داخلی و خارجی آن دانست و در حال حاضر این منافع به شکل قابل توجهی با احساس ترس و نگرانی در ارتباط است. تشخیص تهدیدهای خارجی به مراتب برای آمریکا راحت تر است. اما تاثیر تهدیدات خارجی بر شرایط داخلی و نگاه سعودی ها به آن، نکته ای است که اکثرا مورد غفلت واقع می شود.
در کلان ترین سطح، نگاه سعودی ها به خاورمیانه به مثابه منطقه ای است که به شکلی فزاینده در حال خروج از کنترل است. از 2011 تاکنون بی ثباتی در منطقه در حال گسترش است. دیگر خبری از بی تفاوتی سیاسی که قرن ها جوامع عرب را در بر گرفته بود، نیست و این مایه نگرانی خاندان سلطنتی عربستان شده است.
جنگ داخلی در سوریه، عراق و یمن برپاست و از طریق موج مهاجرت، انتقال افکار افراطی و جابه جایی تروریست ها در حال سرایت به کشورهای همسایه است. مصر و ترکیه تا حدودی درگیر تبعات این جنگ های داخلی شده اند و ثبات در لبنان، اردن، الجزیره، تونس و حتی کویت نیز در معرض تهدید قرار گرفته است. فضای جدید، فرصت های قابل توجهی را در اختیار ایران قرار داده تا ترتیبات منطقه ای را به نفع خویش تغییر دهد.
افزون بر این، جنگ های داخلی خاورمیانه و سرایت آن به سایر کشورها توانسته بسیج نیروهای شیعه در منطقه، به رهبری ایران را تسهیل کند. شیعیان عربستان نیز از این روند استثناء نیستند. مقامات عربستانی در سخنان خود به کشته شدن صدها نیروی امنیتی در عملیات های اطلاعاتی در استان های شرقی، یعنی محل سکونت شیعیان اشاره کرده اند. این مهم می تواند به این معنا باشد که بسیج نیروهای شیعه جدی تر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
یکی دیگر از دغدغه های عربستان مربوط به بازار نفت است. اغلب افراد بر این تصور هستند که عربستان برای کاهش سهم نفت شیل آمریکا در بازار عرضه نفت، تعمدا تولید خود را کاهش نمی دهد، اما اظهارات مقامات عربستانی حاکی از واقعیتی دیگر است. به گفته مقامات عربستان، این کشور دیگر نمی تواند بازار نفت را کنترل کند، زیرا بازیگران زیادی وارد این عرصه شدند و هر بار که عربستان قصد دارد به شکل هماهنگ میزان تولید را کاهش بدهد، خیلی از اعضای اوپک از این توافق تخطی می کنند. تجربه بیست تا سی سال اخیر عربستان این روند را به آنها ثابت کرده است و بدین ترتیب تنها عربستان متضرر خواهد شد و سهم خود را در بازار عرضه انرژی از دست می دهد.
بدین ترتیب یکی دیگر از دغدغه های جدی عربستان این است که دیگر نمی تواند مثل سابق بازار نفت را کنترل کند. این اتفاق در شرایطی رخ داده است که کاهش قیمت نفت، فشار اقتصادی زیادی را به آنها تحمیل می کند. سخن از پیاده کردن سیاست های ریاضت اقتصادی در عربستان، از جمله تخصیص یارانه سوخت می تواند با واکنش های منفی مانند ناآرامی های مدنی مواجه شود.
در این میان جنگ های داخلی در منطقه به حدی عربستان را ترسانده است که به شکلی فزاینده رو به دخالت در آنها آورده است. عربستان ده ها میلیارد در سوریه، یمن، عراق و لیبی هزینه کرده است. در مصر، اردن، مراکش، الجزیره و بحرین نیز میلیاردها دلار هزینه می کند تا دولت های آنها را سر پا نگه دارد. این هزینه ها در کنار افت قیمت نفت، عربستان را مجبور کرده است که نزدیک به 12 تا 14 میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی خود را در ماه هزینه کند. تداوم این روند می تواند مشکلات داخلی جدی مانند نارضایتی از خاندان سلطنتی، برای عربستان به ارمغان آورد.
از نگاه عربستان، ایران در راس همه مشکلاتی وجود دارد که این کشور با آنها دست و پنجه نرم می کند. عربستان جنگ داخلی در سوریه، یمن و عراق را از چشم ایران می بینند. مقامات سعودی تصور می کنند که ایران تا جایی که بتواند برای کاهش سهم عربستان در بازار عرضه انرژی، به افزایش تولید خود می پردازد.
اگرچه مبالغه عربستان در اهداف و توانمندی ایران در منطقه مشهود است، اما نگاه مقامات عربستانی به ایران چند نکته قابل توجه دارد؛ ایران به دنبال تغییر در نظم منطقه ای است. ایران به دنبال حمایت از شیعیان در خاورمیانه، صرفنظر از اقلیت یا اکثریت بودن آنهاست و تا آنجا که بتواند به آنها کمک می کند. نتیجه این اقدامات ایران، درگیر شدن ایران در جنگ های داخلی منطقه است. اگرچه می توان حضور ایران در عراق و سوریه را تدافعی خواند، ولی حضور آن در یمن ماهیتی تهاجمی دارد و به نظر می رسد که در قالب دستیابی به اهرم فشار استراتژیک، علیه عربستان صورت گرفته است و سرانجام اینکه ایران خود را در موقعیتی بالاتر از عربستان یا سایر همسایگان در خلیج فارس می بیند.
عربستان احساس می کند که ایالات متحده به اندازه کافی به آن توجه ندارد. عربستان و بسیاری از کشورهای خلیج فارس، سیاست اوباما در خاورمیانه را اشتباه می دانند. به عقیده این کشورها، آمریکا به متحدان سنتی خود در منطقه پشت کرده است و هیچ اقدام مثبتی در عراق، سوریه و لیبی انجام نمی دهد.
عمق نگاه منفی عربستان به مقامات آمریکایی و سیاست فعلی آمریکا از آن نظر قابل توجه است که جزء مهمی از جهان بینی و سیاست آنها را شکل می دهد. در حالی که خاورمیانه و نظم سنتی آن در حال فروپاشی است، آمریکا هیچ اقدامی نمی کند و حتی در سمت ایران قرار می گیرد. از آنجایی که در این فضا آمریکا نمی خواهد وارد میدان شود، عربستان راسا تصمیم گرفته ابتکار عمل را به دست بگیرد. این انگیزه می تواند تمایل عربستان به دخالت های خارجی چه با استفاده از قدرت نظامی و چه با ارائه کمک های مالی را توجیه کند.
علت واکنش شدید عربستان به حوادث مختلف با توجه به دغدغه هایی که در بالا به آنها اشاره شد، قابل درک است. در بحرین، یمن، اعتراضات شیعیان در عربستان، مذاکرات صلح سوریه و سایر موارد می تواند از همین الگو برای تحلیل استفاده کرد. این در حالی است که در هیچ یک از این موارد آمریکا کنار عربستان قرار نمی گیرد.
عربستان هم اکنون از هجوم حوادث اطراف ترسیده است و واکنش آن مانند همیشه تلاش برای خنثی کردن تهدیدها و به دست آوردن مجدد کنترل منطقه است. در این فضا انتظار می رود که بحران های دیگری نظیر آنچه اخیرا میان عربستان و ایران به وجود آمد، بروز کند.