به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، احمد غلامی سردبیر روزنامه شرق امروز شنبه 94/11/10 طی یادداشتی در این روزنامه نوشت: اصلاحطلبان با استراتژی «حضور» وارد عرصه رقابت انتخابات شدهاند. رقابتی که در آن جز همان «حضور» یا سماجت کار دیگری از دستشان برنمیآید. تاکتیک «حضور»، یعنی ماندن در وضعیت و تلاش برای خلق اراده جمعی با وجود همه محدودیتها، بهرهبردن از امکانات موجود و کشف فضاهای جدید که در آن صدایشان شنیده شود و مطالباتشان محقق گردد؛ درواقع هنوز اصلاحطلبان با تکنیک عملگرایی و پافشاری بر «حضور» در درون گفتمان رایج، رؤیای اصلاح مشروع و نظاممند را در سر میپرورانند. تاکنون در اظهارات تندترین اصلاحطلبان نیز گفتهای درباره خروج شنیده نشده، چه آنکه آنها بیشتر در پی وفاداری به آرمانهای انقلاب هستند. رویدادی که در سال ٥٧ شکل گرفت و در بهقدرترسیدن نسل اول اصلاحطلبان تأثیر بسزایی داشت. اکثر اصلاحطلبان یا در انقلاب «حضور» داشتهاند یا با واسطهای به مؤثرترین چهرههای انقلاب پیوند خوردهاند. نزدیکی آنها به هاشمیرفسنجانی با تمام اختلافات از همینجا سرچشمه میگیرد. درواقع آنچه آنها را به هم متصل میکند، رؤیای مشترک، و وفاداری به این رؤیاست. حتی این وفاداری به خاستگاه، از ملایمترین و محافظهکارترین چهرههای اصلاحطلب نیز گاه چهرهای رادیکال میسازد. شاید بههمیندلیل است که نهادهای سنتی نسبت به آنها، هم سختباور و هم دیرباورند و ترجیح میدهند با آنها آشنای غریبه باشند یا بهقولی نسخه دوری و دوستی را برایشان تجویز میکنند. نسخهای که اصلاحطلبان تا به حال به آن تن ندادهاند.
در این میان، حزب مؤتلفه اسلامی نقطه مقابل اصلاحطلبان است. اکثر نامزدهایش در انتخابات تأیید میشوند و مورد احترام و تکریم هستند. سران مؤتلفه بیتردید در رویداد ٥٧ سهم و نقشی اساسی داشتهاند. اغراق نیست اگر بگوییم حزب مؤتلفه تباری انقلابی دارد. اما آنها که در این ویژگی با اصلاحطلبان مشترکاند، برخلاف آنها مورد اعتماد نهادهای سنتی هستند. اگر سنتیبودن یکی از دلایل «حضور» آنها در قدرت باشد، قناعت در سهمخواهی از قدرت، دلیل دیگر آن است. جالب است که نقطه مشترک حزب مؤتلفه با اصلاحطلبان نکته جدی اختلافشان نیز هست: «وفاداری به رویداد ٥٧». اما این تفاوت چگونه روی داده که از این موضوع مشترک دو موقعیت متفاوت زاده شده است. حزب مؤتلفه وفادارایاش را به انقلاب در پاسداشت از آن نشان میدهد. آن را بزرگ و گرامی میدارد و از آن خاستگاه، خاستگاهی اسطورهای میسازد. اما اصلاحطلبان تلاش میکنند به وضعیت و ماندن در وضعیت ٥٧ وفاداری نشان بدهند: «وضعیتی توأمان با اصلاح و تغییر». بهبیاندیگر اصلاحطلبان انقلاب را به شکل «حضور» رمزگذاری کردهاند؛ اما رمزگذاریِ مؤتلفه بهصورت «ظهور» بوده است. یعنی اصلاحطلبان برحسب استراتژی «حضور»، با بیان متفاوت و آرمانی در صحنه سیاست پدیدار میشوند و مؤتلفه برمبنای استراتژی «ظهور»، نخست مرئی میشوند و سپس در بیانهایی متناسب، خود را ابراز میکنند.
این استراتژی، اصلاحطلبان را وامیدارد نگاه انتقادی به خود و گذشتهشان داشته باشند؛ همان برخوردی که طیفهای سیاسی سنتی را هراسان میکند. اگر از چشمانداز این طیفها به اصلاحطلبان نگاه کنیم میتوان به آنها حق داد که اصلاحطلبان را سیاسیون مزاحمی بدانند. این نگاه، نگاهی کلیگرایانه به سیاست است. درصورتیکه اجزای سیاست است که سیاست را میسازد. این اجزا گاه منفعتطلبانه و قدرتطلبانه است، و اصلاحطلبان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اما آنچه اینک آنها را از این خصیصه مبری کرده، برخورد سلبی رقیب و پافشاری آنها در مقابل تغییر و اصلاح است. بعد از رد صلاحیت اصلاحطلبان شرایط حساسی برای آنها رقم خورده است. تعیین ترکیب فهرست و چگونگی «حضور»شان جدیتر از سابق شده و سنتگرایان بدشان نمیآید آنها از دور رقابتها کنار بروند و بهنوعی با صندوقهای انتخابات قهر کنند. اما در هیچ دورهای و در هر شرایطی آنها دست به این کار نزدهاند. پافشاری بر ماندن را اصلاحطلبان نهتنها نوعی کنش سیاسی میدانند؛ بلکه ماندن را حق مسلم خود فرض میکنند و خود را بیشازپیش وابسته به آرمانهای انقلاب و بنیانگذار آن میدانند. البته از سوی دیگر همین پافشاری همواره این انتقاد را متوجهشان کرده که نمیتوانند از قدرت دل بکنند. باید جای اصلاحطلبان بود تا معنای استراتژی «حضور» را برای اصلاح درک کرد. ناگفته پیداست که همه اصلاحطلبان اینگونه نمیاندیشند، برخی از آنها سودای منفعت و قدرت در سر دارند و همین دوگانگی و نگاهِ از بیرون به اصلاحطلبان، کارشان را سختتر کرده است.