به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، انتخابات هفتم اسفندماه در کنار مشخص کردن نمایندگان راه یافته به دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، پیام هایی را نیز با خود بهمراه داشت که هر یک از جریانات سیاسی با توجه به مضمون پیام ها درصدد افزایش دستاوردها و کاهش کمبودها در بزنگاه های سیاسی آتی چون انتخابات 96 خواهند بود.
با بررسی اولیه نتایج آراء به دست آمده در مجلس شورای اسلامی، از یکسو اکثریت مطلق دیگر در دست جریان اصولگرایی در مجلس دهم نیست و این اکثریت، ریزش داشته هرچند همچنان اصولگرایان در اکثریتند از سوی دیگر، اصلاح طلبان بیش از یک چهارم کرسی ها را به دست آورده اند و در ائتلاف با حامیان دولت و نماینده های مستقل با گرایش دولتی می توانند، یک فراکسیون قوی را شکل ببخشند. با وجود این، ترکیب این مجلس می تواند مورد رضایت نسبی دولت نیز باشد، گرچه اولویت دولت یک مجلس با اکثریت همسوتر بود.
به هر حال واکاوی انتخابات هفت اسفند از زوایای مختلف حامل درس های خوب و آموزنده ای است اما عدم اقبال به لیست اصولگرایان در تهران و در برخی از شهرهای بزرگ، پرسش های متعددی را در زمینه چرایی این رویداد در پی داشته است. این سوالات بخصوص در شهر بزرگ تهران، که هیچ یک از اعضای لیست اصولگریان موفق به ورود به مجلس نشدند، پررنگ تر اند. با در نظر گرفتن این مقولات، پرسش بزرگتری در مقابل جبهه اصولگرایان قرار گرفته که در انتخابات آینده چه باید کرد؟ هر چند پاسخ به این سوال، نیازمند بررسی همه جانبه و آسیب شناسانه در راهبردها و تاکتیک های جبهه اصولگرایی در عرصه سیاسی است، اما یکی از راه حل ها، از بازگشت به احمدی نژاد، سخن به میان می آورد.
پیش از آنکه به درستی و غلطی موضوع بازگشت اصولگرایان به احمدی نژاد بپردازیم، بهتر است با گروه ها و شخصیت هایی که این تز را بر زبان می آورند آشنا شویم. نتایج انتخابات هفت اسفند در تهران، نه تنها باعث شادمانی اصلاح طلبان و حامیان دولت شد بلکه برخی از افراد حامی دولت سابق نیز، از نتیجه سرخوش شدند. دلیل اصلی خوشحالی دسته دوم نه پیروزی اصلاح طلبان بلکه شکست لیست اصولگریان به سرلیستی غلامعلی حدادعادل بود. این طیف، دلیل شکست های اصولگرایان در دو انتخابات 92 و 94 را نتیجه طرد احمدی نژاد در سال های آخر دولتش و تبری جستن از اقدامات او می دانند. بازگشت به احمدی نژاد و گفتمان وی برای انتخابات آتی از عمده ترین پیش فرضه هایست که توسط این گروه ارائه می شود.
در سوی مخالف حامیان احمدی نژاد، برخی از فعالین سیاسی اصلاح طلب نیز بازگشت احمدی نژاد به میدان رقابت های سیاسی را به عنوان یکی از تحلیل های اصلی خود درباره انتخابات ریاست جمهوری 96 مطرح می کنند. به طور مشخص صادق زیباکلام، آرای احمدی نژاد را در انتخابات حدود 15 میلیون در نظر می گیرد که جریان اصولگرایی را برای حمایت از وی به طمع می اندازد. فعالین سیاسی اصلاح طلب و حامی دولت، خواستگاه سبد رای احمدی نژاد را شهرهای کوچک، حاشیه شهرهای بزرگ و روستاها می دانند.
علاوه بر این دو دسته، برخی از گروه ها و شخصیت های اصولگرا نیز بر بازگشت به احمدی نژاد به ویژه پس از احساس خطر در انتخابات 94، متمایل هستند. این گروه احمدی نژاد را نه به عنوان بهترین گزینه بلکه پربخت ترین برای کسب رای بالا در انتخابات در نظر می گیرند. در این فرضیه، پیروزی شخصی منتسب یا دارای دیدگاه های نزدیک به گفتمان اصولگرایی، مطلوبتر از توفیق رقبا است.
بنابراین بازگشت به احمدی نژاد یکی از گزینه های محتمل پیشرویی جریان سیاسی اصولگراست، هرچند باید دو پیش فرض را در نظر گرفت، یک اینکه محمود احمدی نژاد خود، تمایل به بازگشت به قدرت داشته باشد و دو آنکه، بتواند در شورای نگهبان مورد تایید صلاحیت قرار گیرد. با در نظر گرفتن این دو پیش فرض، می توان بازگشت به احمدی نژاد را مورد تحلیل قرار داد. زمزمه این بازگشت زمانی بلندتر شده که بخشی از حامیان گفتمان انقلابی و اصولگرا، نتیجه به دست آمده در هفت اسفند را به عنوان زنگ خطری برای انتخابات آینده در نظر گرفته اند و با توجه به سال 92 و عدم توفیق هیچ یک از نامزدهای اصولگرا و شکست در برابر حسن روحانی، بهترین فرد را برای عرض اندام در برابر رئیس جمهور کنونی را احمدی نژاد در نظر می گیرند. حال مزایا و معایب این بازگشت برای اصولگرایان چه خواهد بود؟
شاید در نگاه اول بازگشت اصولگرایان به احمدی نژاد را با توجه به اینکه این بازگشت یک سویه است یعنی، احمدی نژاد به سمت اصولگرایان نخواهد آمد و این اصولگرایان هستند که باید وی را به سمت خود بکشانند و بخت خود را در انتخابات 96 بالا ببرند، در کوتاه مدت پاسخگوی کمبودها باشد اما در درازمدت، برای حضور در عرصه سیاسی کشور جوابگو نخواهد بود.
احمدی نژاد به واسطه جریان اصولگرایی پا در عرصه سیاسی گذاشت و با روی کار آمدن شورای شهر با قاطبه اصولگرا و طرفدار گفتمان انقلابی، پست شهردار تهران را به دست آورد. در ادامه کار و در انتخابات سال 84، در ابتدا با حضور در ساز و کارهای انتخاب نامزد اصولگرا از سوی کمیته گزینش، در ادامه به صورت مستقل وارد کارزار رقابت های انتخابات ریاست جمهوری شد و با قرار گرفتن در رتبه های بالای نظرسنجی، توانست بالاخره پشتیبانی قاطبه جریان اصولگرایی را پشت سر خود بیاورد، در مرحله دوم انتخابات و در رقابت با هاشمی رفسنجانی و پیروزی بر وی، احمدی نژاد به عنوان پرچمدار جریان اصولگرایی شناخته می شد. اما با گذشت زمان، افزایش اعتماد به نفس احمدی نژاد، او خود را به مرور از بدنه اصولگرایی جدا کرد و خود را فردی مستقل با گفتمان خاص معرفی می کرد. این جدایی و اختلاف در دو سال پایانی دولتش، عریان تر خود را نشان داد. قهر سیاسی احمدی نژاد و اصولگرایان، در انتخابات 92 به حدی بود که کمتر کسی از اصولگرایان احمدی نژاد و نامزد مورد حمایت وی یعنی مشایی را جدی گرفت و پس از رد صلاحیت مشایی، احمدی نژاد نیز هیچ تمایلی به نامزدهای اصولگرای ریاست جمهوری از خود بروز نداد.
با عبور از سال های سکانداری روحانی و انتخابات اسفند 94، یکسال دیگر موعد صف بندی های سیاسی برای انتخابات خرداد 96، مشخص خواهد شد و اصولگرایان نیز باید برای پیروزی در آن، بهترین گزینه خود را رونمایی کنند. احمدی نژاد به عنوان فردی با جسارت و قابلیت رقابت نفس گیر با روحانی مطرح است. وی با دانش نسبت به توانایی های خود و قدرت مانور در زمان انتخابات، به احتمال زیاد مستقل وارد عرصه خواهد شد. ولی سوال آنست که اصولگرایان بار دیگر پشت سر وی قرار خواهند گرفت و آیا این بازگشت برای گفتمان اصولگرایی موثر خواهد افتاد؟
همانطور که اشاره شد با آشتی سیاسی اصولگرایان و احمدی نژاد در کوتاه مدت برخی از نقصان های جریان اصولگرایی جبران خواهند شد اما در دراز مدت بار دیگر زخم ها سر باز خواهند کرد. یکی از مزیت های جریان اصولگرا، عدم اتکا به فرد بوده و گروه گرایی و مشورت در آن نمود بیشتری برای ائتلاف و اتحاد داشته است. ولی در چند سال اخیر، اصولگرایان برخی از پتانسیل های خود را از دست داده اند. بازگشت به احمدی نژاد با در نظر گرفتن انتقادهای جدی به عملکرد وی، پسرفت در عرصه سیاسی اصولگرایان خواهد بود و آینده این جریان می تواند با خطر جدی روبه رو شود. احمدی نژاد برخاسته از راست محافظه کار و اصولگرایی بود اما در ادامه کار و به ویژه دولت دهم، مسیری که از لحاظ سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی طی کرد، او را در حالت نوسانی میان تعاریف دسته بندی های سیاسی کشور قرار می داد. هر چند طرفداران وی ممکن است گفتمان احمدی نژاد را انقلابی و عدالتخواهانه بدانند، اما عملکرد وی در نهایت به کوچکتر شدن سفره ها انجامید.
بهترین راهکارها در زمان باقی مانده برای جریان اصولگرایی، نوسازی و بازسازی نیروها و ساختارهاست. انتخابات 92 و 94 می تواند به عنوان دو آزمون مهم اصولگرایی، در آینده به کار آیند. برای خیزهای بلند باید چندگام به عقب برداشت و سپس رو به جلو حرکت کرد. در انتخابات 92 اصولگرایان شکست خوردند اما در سال 94، شکستی در کار نبود اما پیام های هشدار آمیز و جدی بهمراه خود داشت. برای حضور درازمدت موفق در عرصه سیاسی، حفظ وحدت تمام نیروهای اصولگرا در کنار جذب حداکثری با پرهیز از افراط و تفریط در تعریف اصولگرایی و خطوط قرمز آن، ضروری است. دامنه جذابیت اصولگرایی باید گسترده تر شود و با کیفی سازی نیروهای جوان، همیشه برگ های برنده موثری در آستین داشته باشد.
در کنار این موارد، اصولگرایان در زمان انتخابات و تصمیم گیری ها، بیشتر بر مدار ریش سفیدی و دستور از بالا حرکت کرده اند که هر چند این امر اصالت دارد اما ممکن است معیارهای جدی رقابت در عرصه سیاسی را نادیده بگیرد. در بیشتر موارد در آستانه انتخابات بر نیروهای تمرکز می شود که یا در گذشته امتحان خود را پس داده اند و یا در افکار عمومی جایگاه مناسبی ندارند. این موضوع را در کنار تکروی نیروهای نظیرمحسن رضایی و محمدباقر قالیباف نیز باید قرار داد. نیروهایی که باید در اتاق های فکر، راهبردها و تاکتیک های اصولگرایی را برنامه ریزی کنند اما خود به صورت جزیره ای رفتار می کنند.
بنابراین از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت، با توجه به عدم وجود راهبرد مشخص و مورد اجماع در زمان انتخابات توسط اصولگرایان، شاید در شرایط اضطرار، بازگشت به احمدی نژاد، از سوی عده ای از حامیان وی یا برخی از اصولگرایان به عنوان یک گزینه مطلوب در نظر گرفته شود، ولی می بایست ساختار اصولگرایی به نحوی عمل کند که برای سال های متمادی برنامه مشخص، به روز و کارآمدی برای بازیگری و رقابت با رقبا داشته باشد. برنامه هایی که می تواند شامل بازتعریف برخی از شعارها و خطوط قرمز، به کارگیری نیروهای متخصص و جوان در مسئولیت ها بالا و تبلیغ عملکرد مثبت آنها در جامعه و انتخاب کادر رهبری و مشاوره با حضور زعمای اصولگرایی بدون در نظر گرفتن مولفه های تحکم و سلسله مراتبی باشد. از این رو سرمایه گذاری مجدد بر روی احمدی نژاد با در نظر گرفتن مجادله هایی که در سال های اخیر پیرامون وی قرار دارد، بیشتر هزینه ساز خواهد بود تا برگ برنده برای بازیگری مستمر در عرصه سیاسی.
منبع: فرهنگ نیوز
بنابراین اینکه احمدی نژاد رو اصولگرا بدونیم بسیار اشتباه هست و اتفاقا بسیار خطرناک. مثال این موضوع هم لطف بی چون چرای "لاریجانیِ به اصطلاح اصولگرا" رو به رفسنجانی و روحانی میشه عنوان کرد. نباید مشایی و نوع فریبی که احمدی نژاد خورده رو دست کم گرفت
180 درجه بده
مهم خدمتگزار مردم بودنه و تبعیت از ولایت که خیلی بیشتر از شماها داشته!
ژ
آقا به جریان مشایی می گفتند جریان فرعی!!! ما میگفتیم جریان انحرافی
کلاه خودتو قاضی کن چندتا ازاین مواردی که میگی رو با دولت روحانی و و خاتمی مقایسه کن!
مثلا اشتغال زایی!
مثلا راه سازی
مثلا خودکفایی!
مثلا عدم فحاشی به مردم
مثلا عزت و شرف ملی
مثلا توجه به قشر محروم جامعه
و...
می تونم بپرسم کانون فکر اصولگرایی کجاست و کی داره اصولگراها رو رهبری می کنه که حالا احمدی نژاد رو قبول ندارن ؟
وضع معیشتی الان با سه سال پیش رو مقایسه کنین ببینین چه فاجعه ای داره رخ می ده بعد به احمدی نژاد بزنین...
هر کی رئیس جمهور میشه ، بشه فقط به حاج آقا ( اکبر آقا رو می گم) وصل نباشه. (حاج آقا>خاتمی>>روحانی > ؟؟؟)
نا امید از بهبود شرایط اقتصادی و اتحاد کارآمد اصول گرایان