کد خبر:۴۹۵۷۱۶
یادداشت/ رضا اسماعیلی

انقلاب اسلامی؛ زمینه ساز یک «رنسانس ادبی»

پیروزی انقلاب اسلامی و درک حضور معنوی و با صلابت امام در جامعه، الهام بخش شاعران در خلق و آفرینش آثار ادبی با مضامین جدید شد و گفتمان ادبی ایستا و انفعالی قبل از انقلاب، تبدیل به گفتمان پویا و انقلابی شد و شعر معاصر در مسیر جدیدی به راه افتاد.

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو؛ رضا اسماعیلی یادداشتی در رابطه با انقلاب اسلامی و تاثیر آن بر ادبیات فارسی نوشته است که در ادامه آن را می‌خوانیم:

 

بعد از بای بسم الله، می خواهم برای اولین بار در خصوص «شعر انقلاب اسلامی» بحثی را مطرح کنم که پیش از این - به هر علت - مورد غفلت قرار گرفته است. تأثیر انقلاب اسلامی بر شعر و ادبیات معاصر از زوایای گوناگون قابل بررسی است که امروز بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی باید توسط ادیبان و محققان مورد بررسی جدی و عالمانه قرار گیرد. همزمان با قیام تاریخی 15 خرداد سال 42 شعر انقلاب اسلامی متولد شد . از همین رو این مقطع تاریخی را باید به عنوان تاریخ تولد شعر انقلاب اسلامی، ثبت کنیم.

 

با پیروزی انقلاب در بهمن ماه 57 و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی و تاثیرپذیری شاعران معاصر از شخصیت انقلابی و سلوک معنوی واجتماعی حضرت امام(قدس سره الشریف)، لهجه ادبیات معاصر تغییر کرد و «گفتمان ادبی» جدیدی در حوزه ادبیات معاصر شکل گرفت که این گفتمان برآمده از بطن فرهنگ دینی و انقلابی و مبتنی بر آموزه های وحیانی و قرآنی بود.

 

پیروزی انقلاب اسلامی و درک حضور معنوی و با صلابت امام در جامعه، الهام بخش شاعران در خلق و آفرینش آثار ادبی با مضامین جدید شد و گفتمان ادبی ایستا و انفعالی قبل از انقلاب، تبدیل به گفتمان پویا و انقلابی شد و شعر معاصر در مسیر جدیدی به راه افتاد.

 

اولین نسل از شاعران انقلاب اسلامی، توده‌های انقلابی و مردم کوچه و بازار بودند، مردمی که با شعارهای حماسی و انقلابی خود - به صورت خودجوش - بنیان ادبیات انقلاب اسلامی را گذاشتند که از جمله آن می‌توان به شعارهای انقلابی: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» اشاره کرد.

 

با عنایت به مقدمه ای که گفته شد ، می توان نتیجه گرفت انقلاب اسلامی همچنان که در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باعث تحول و دگرگونی های عمیق و بنیادین شد، بر حوزه فرهنگ و ادبیات نیز تاثیرگذار بود و به باور و اعتقاد من در حوزه شعر نیز زمینه ساز یک «رنسانس ادبی» گردید.

 

با این وجود، یکی از تهمت‌هایی که از آغاز تا به امروز به شعر انقلاب اسلامی زده شده و متاسفانه تا کنون نیز کسی به صورت جدی و مستدل در مقام دفاع و پاسخگویی و رفع اتهام بر نیامده است ، اتهام «بازگشت ادبی» به شعر شکوهمند و مظلوم انقلاب اسلامی است.

 

متاسفانه علاوه بر این که برخی از پژوهشگران و استادان دانشگاه در قالب مقالات و سخنرانی ها «شعر انقلاب اسلامی» را به تازیانه بی مهری بسته اند و از این جریان پویا و بالنده با عنوان « بازگشت ادبی دوم » یاد کرده اند - که بدون شک این تهمت ، تهمتی ناصواب و جفایی بزرگ در حق شعر و شاعران توانمند انقلاب اسلامی ست - گاهی نیز برخی از دوستان - دانسته یا ندانسته - شعر انقلاب اسلامی را به رگبار چنین اتهام ناصوابی بسته اند ! البته یقین دارم که این امر هرگز از سر عناد و غرض ورزی نیست و پیش از آن که بخواهم کسی را متهم کنم  بیشتر بر این باورم که چنین قضاوتی ریشه در فاصله ها و سوءتفاهماتی دارد که بین شاعران انقلاب اسلامی و جامعه دانشگاهی ما به خاطر عدم تعامل مثبت و سازنده وجود دارد که با «وصل» و «به هم رسیدن» و گفتمان علمی سازنده می توان پرونده چنین مباحثی را برای همیشه بست.

 

وجوه افتراق جریان «شعر انقلاب اسلامی» با شعر «دوره بازگشت»

شاعران «دوره بازگشت» به سنت برگشتند و در سنت متوقف شدند ، و در شعر - بی هیچ نوآوری و خلاقیتی - به تقلید طوطی وار از گذشتگان پرداختند . تحلیل «یحیی آرین پور» از چگونگی و چرایی شعر دوره بازگشت روشنگر و خواندنی ست:

 

«از اواسط حکومت کریم‌خان زند ، دو ، سه تن از مردان خوش‌ قریحه و صاحب ‌ذوق یکباره روی از سبک رایج هندی برتافتند و به شیوه‌ی استادان پنج و شش قرن پیش پرداختند و زمینه‌ی پیدایش گویندگان از خود بزرگ تر را فراهم کردند ... حیات این دوره طولانی نیست . این دوره کم و بیش تا زمان انقلاب مشروطه ادامه پیدا کرد . شعرای دوره‌ی رنسانس ، می‌کوشیدند که سخنان پیشنیان را بی‌ کم و کاست و به حد کمال زنده کنند و آثاری به وجود آورند که با گفته‌های بزرگان عهد کهن برابری کند . ملک‌الشعرای فتح‌علی‌خان - صبا - به روال شاهنامه و به همان وزن و ترتیب ، شعر حماسی و رزمی می‌ساخت . سروش ، مجمر ، معتمدالدوله ‌نشاط  و ... از شاعرانی چون فرخی و معزی و حافظ تقلید می‌کردند و همگی در رشته ‌خود چنان مهارت و شایستگی به خرج می‌دادند که سخن آنان از حیث رعایت نکات فن اختلافی با آثار پنج ، شش قرن پیش نداشت . با این فرق که استادان قدیم بیش از آن که در بند وزن و قافیه و سخن‌آرایی باشند ، به معانی و مضامین اشعار و اقوال خود توجه داشتند و هنر خویش را احساس می‌کردند ، ولی سخنوران دوره‌ی بازگشت بی‌آن که چنین اندیشه و احساسی از هنر خویش داشته باشند ، اشعار ادوار گذشته را شبیه‌ سازی و به اصطلاح خود ، تتبع یا اقتفاء می‌کردند . (آرین‌پور، یحیی. از صبا تا نیما )

 

شاعران انقلاب اسلامی اما اگر بازگشتی به سنت داشتند، نه به قصد توقف در سنت و تقلید و تکرار از گذشتگان ، بلکه برای احیا و بازسازی سنت های ادبی و «روزآمد» کردن آنها بود. در واقع شاعران انقلاب برای خلق شعری «از جنس زمان» با هوشمندی و زمان شناسی «گذشته» را به «حال» احضار کردند، چنان که به اعتراف بسیاری از بزرگان ، قالب های اصیل شعر پارسی همچون غزل، رباعی، دوبیتی، قصیده و ... بعد از انقلاب از کما بیرون آمدند و جانی دوباره یافتند. به این معنا که شاعران انقلاب توانستند با توانمندی های ادبی خود روحی دوباره در کالبد این قالب ها بدمند و آنها را به گونه ای بازسازی و احیا کنند، که بار دیگر مورد استقبال جامعه ادبی قرار گیرد.

 

نسل شاعران انقلاب با نبوغ ادبی خویش قالب های فراموش شده ادب پارسی را با توانمندی تمام و مطابق با ذوق و ذائقه مخاطبان امروزی شعر بازسازی کردند و باعث شدند که این قالب ها – با وجود همة چالش‌هایی که بین نوسرایان و سنتی ‌سرایان وجود دارد – به عنوان محوری‌ترین قالب های ادبی بار دیگر به حیات باشکوه خویش ادامه بدهند . این ابتکارعمل باعث شد که در کنار جریان شعر نیمایی و سپید ، قالب های ادبی از پیله مهجوریت و انزوا بیرون بیایند و به خاطر انطباق با مؤلفه‌های شعر نیمایی (انطباق مضمونی و محتوایی) و همراهی شاعران انقلاب با جریان شعر معاصر ، شاهد ظهور خجسته پدیده یا جریانی به نام «غزل و رباعی نیمایی» باشیم.

 

آری، انقلاب اسلامی شعر را از ورطه افراط و تفریط رهانید و به دایره سلامت و اعتدال هدایت کرد . به عبارت ساده تر ، انقلاب اسلامی خلاقیت و نو آوری در حوزه شعر را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجاد شده در نسل های ادبی پرداخت که نتیجه این پیوند خجسته ، تجدید حیات و احیای قالب های ادبی با بهره گیری از قابلیت های نیمایی بود که این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدل های تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد کرد . منظور از «رنسانس ادبی» نیز دقیقا چنین چیزی ست . یعنی دمیدن روح «تجدد و نوآوری» در کالبد قالب های ادبی  ، و پیوند موفق «سنت و مدرنیته».

 

از این منظر شعر انقلاب اسلامی را می توان  ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی دانست و شاعران انقلاب را نیز فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار ، مولانا ، فردوسی ، سعدی ، حافظ  و «نیمای بزرگ».

 

جان کلام آن که اطلاق عنوان «بازگشت ادبی» به شعر انقلاب اسلامی ، محلی از اعراب ندارد و تهمتی از اساس بی بنیان است . امید آن که دیگر پژوهشگران ارجمند نیز با ورود به این مبحث و تامل در آن ، مسیر نوآمدگان این وادی را روشن کنند و در تبرئه شعر انقلاب اسلامی از این تهمت ناصواب بکوشند – اینچنین باد.

 

به عنوان نمونه و حسن‌ختام، شما را به زمزمه غزلی نیمایی از جاودان یاد قیصر امین‌پور دعوت می‌کنم و دامن سخن را کوتاه :

 

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

 

پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

 

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

 

تقویم چار فصل دلم را ورق بزن
آن برگ‌های سبز سرآغاز سال کو؟

 

رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند
حال سوال و حوصلة قیل و قال کو؟

 

منبع: تسنیم

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار