به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، محمدعلی آذرشب، استاد دانشگاه تهران و عضو شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، از شاگردان شهید سید محمدباقر صدر و شهید سید محمدباقر حکیم است. وی در سالهای تحصیل خود در دانشگاه بغداد از راهنمایی ها و آموزش های شهید صدر بهره مند شده و در مقطع کارشناسی موفق به ارائه پایان نامه تحت راهنمایی شهید سید محمدباقر حکیم شده است.در این گفتگوی تفصیلی که به بهانه سالگرد شهید سید محمدباقر صدر انجام شد، دکتر آذرشب ضمن تشریح زوایای مختلف شخصیت علمی و سیاسی شهید صدر وی را انسانی استوار و راسخ در راه علم و مبارزات سیاسی دانست که هیچ گاه حاضر نشد در برابر حکومت بعث عراق ذره ای کوتاه آمده و به خواسته صدام تن دهد همین مقاومت و پایمردی وی که برآمده از محیط تربیتی وی در خانواده ای اصیل و اهل علم بود عاملی شد تا در نهایت شهید سید محمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی صدر توسط رژیم بعث به شهادت برسند.
شاگرد ارجمند بارها در مصاحبه و هنگام سخن گفتن از استاد شهیدش اشک از چشمانش جاری شد تا آنجا که دقایقی گفتگو را متوقف کرده و از اتاق بیرون رفت تا برای ادامه آن محیا شود. شخصیت علمی، انقلابی و مبارزاتی این شهید والامقام کمتر در میان شیعیان حتی در عراق شناخته شده است. خصوصا که هنوز برخی از کتب ایشان منتشر نشده یا به فارسی ترجمه نشده است.
در ادامه متن کامل گفتگو با محمد علی آذرشب از نظرتان می گذرد:
درباره شخصیت شهید صدر برایمان توضیح دهید. شهید صدر در حوزه های مختلف علمی ورود داشتند. از اقتصاد تا فقه، اصول، منطق، سیاست اسلامی و غیره و این از ویژگی های ایشان بود. در این باره صحبت کنید.
شخصیت شهید صدر را اگر بخواهیم در یک کلمه بیان کنم، می گویم ایشان نمونه بارز احیاگری در شخصیت های جهان اسلام بودند.
احیاگری یک مسئله اساسی در اسلام است. اصلاً هدف اسلام احیاگری است. هدف کل انبیاء و اولیاء احیاگری بوده است. احیاگری تمدن سازی نوین اسلامی است که امروز بسیار از آن صحبت می شود.
به طور قطع می توانم بگویم شهید صدر در زندگی خود «من» نداشت. همانطور که امام خمینی (ره) می فرمود «نگویید من، بگویید مکتب من»
در سخنان اخیر مقام معظم رهبری در جمع مهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، 6 بار عبارت تمدن سازی نوین اسلامی تکرار شد. گویا رهبر انقلاب قصد داشتند بگویند که اگر می خواهید وحدتی در جهان اسلام به وجود آمده و کرامت و عزت داشته باشیم، باید احیاگری و تمدن سازی صورت گیرد تا بعد از آن جامعه اسلامی بتواند به وحدت رسیده و بین مذاهب آن تقریب به وجود آید والا هیچ یک از آسیب هایی که جهان اسلام را تهدید می کند از بین نخواهد رفت.
امروز یکی از مهمترین نیازهای جهان اسلام، احیاء احیاگران است. طرح های احیاگری که در جهان اسلام به خصوص در دو قرن اخیر به دلیل خصوصیات و ویژگی های خاص وجود داشته را باید زنده کنیم تا متناسب با نیازهای روز جامعه باشد. شهید صدر از برجسته ترین احیاگران بود.
احیاگران چه ویژگی دارند که شهید صدر را جزء آنها می دانید؟
یکی از مهمترین ویژگی های یک احیاگر این است که از منیت خود خارج شود. به عبارت دیگر انسانی که در منیت و گِل خود فرو رفته نمی تواند احیاگر باشد. به همان اندازه که توانسته خود را از منیت دور کند، می تواند احیاگر باشد.
زبان عرفان و عرفا در اسلام رهایی از منیت است. اگر بت درون انسان بشکند، می تواند انسان را در مسیر بی نهایت به سمت خدا حرکت دهد.
به طور قطع می توانم بگویم شهید صدر در زندگی خود «من» نداشت. همانطور که امام خمینی (ره) می فرمود «نگویید من، بگویید مکتب من»؛ این مسئله در وجود اجتماعی، خانوادگی، علمی، برخورد با افراد و دوستان، به طور کامل در وجود شهید صدر متجلی بود.
بعد از اوج گیری انقلاب اسلامی، شهید صدر به حامیان خود پیام داد و گفت «در امام خمینی ذوب شوید، همانطور که خودش در اسلام ذوب شد»؛ این نشان دهنده شخصیت او بود.
در دوران دانشجویی بدون استثناء هر زمان که تصمیم گرفتیم به ملاقات شهید صدر برویم، با وجود مشغله فراوان از ما استقبال می کرد. هر وقت ما را می دید انگار آشنایی قدیمی بین ما وجود داشت. این روحیه عامل مساعدی برای احیاگری بود.
من به چشم خودم دیدم شهید صدر در مراسم فاتح خوانی یکی از دوستان وقتی وارد مجلس شد، بدون اینکه توجه به بالای مجلس بکند همانجا کنار در ورودی و در نزدیکی کفش ها روی زمین نشست. خاطرم هست هرچقدر به وی اصرار کردند که جابجا شود، نپذیرفت. این ویژگی مهمی از احیاگران است چون کسانی که منیت ندارند، عاشق هستند. عشق از رهایی منیت ها آغاز می شود.
امکان ندارد زیبایی به کسی نشان داده شود که در ظلمات منیت گرفتار است. وقتی از ظلمات منیت خارج شد، زیبایی ها را خواهد دید. همانطور که حضرت زینب (س) بعد از واقعه عاشورا فرمودند " ما رَأَیتُ الّا جَمیلاً " .
شهید صدر به آرمان بزرگ وابستگی داشت. طبیعت انسان ها آرمانگراست اما آرمان انسان های مختلف با هم تفاوت دارد.
شهید صدر تا پایان زندگی خود بدون توقف به دنبال آرمان بزرگ بود. انگار وجود او ذوب در آرمان حقیقی و والای انسان شده بود. به ما هم سفارش می کرد که خدا را به عنوان یک آرمان بزرگ تلقی کنید
وی به آرمان مطلق وابسته بود. یعنی خدا را به عنوان یک آرمان مطلق می دانست که باید به سمت او حرکت کرد. به سمت علم حرکت می کرد چون خداوند عالم مطلق بود. به سمت عدل حرکت می کرد چون خداوند عادل مطلق بود و همه صفات جلالی و جمالی خداوند را در نظر می گرفت تا به سمت آن حرکت کند.
اگر آرمان احیاگر کوچک باشد حرکت نخواهد کرد اما وقتی آرمان یک احیاگر خداوند باشد، حرکت او نیز بی نهایت خواهد بود.
شهید صدر تا پایان زندگی خود بدون توقف به دنبال آرمان بزرگ بود. انگار وجود او ذوب در آرمان حقیقی و والای انسان شده بود. به ما هم سفارش می کرد که خدا را به عنوان یک آرمان بزرگ تلقی کنید. بدون توقف به سمت او حرکت کنید.
اعتقاد داشت که نماز و روزه مظهری از عبادت خداوند است، ولی حرکت به سمت ذات خدایی اصل و اساس عبادت است.
یکی دیگر از ویژگی های شهید صدر شناخت نیازها است که در شخصیت ایشان متجلی بود.
شهید صدر استان بزرگ فقه و اصول بود اما همین فقه و اصول را به سمتی سوق داد که پاسخگوی نیاز جامعه باشد. مکتب علمی شهید صدر در جهت پاسخ به نیازهای جامعه سوق داشت. تلاش می کرد بفهمد که در ذهن جوانان چه می گذرد و جامعه به چه سمتی حرکت می کند تا خط سیر آن را به سمت آرمان بزرگ هدایت کند.
در یک برهه ای احساس کرد که مردم به مسائل فلسفی اعتقاد دارند. آن زمان اوج شیوع فلسفه مارکسیستی در عراق، جهان عرب و حتی در ایران بود. احساس کرد که باید به این نیاز مردم پاسخ داد و همین باعث شد که کتاب «فلسفتنا» را نوشت تا با همان زمان رسا و عمیق پاسخ نیازهای این جامعه را بدهد.
تمام منابع مارکسیستی را به دست آورد و تا جایی که می توانست منابع مکتب سرمایه داری را هم جمع آوری کرد. آنها را مطالعه کرد و سعی کرد کتابهای فارسی در این باره را هم مطالعه کند.
طرحی ارائه داد برای فلسفه اسلامی در مقابل فلسفه مارکسیستی و لیبرال دموکراتیک، که این کتاب اوج گرفت و مورد استقبال بود. با زبان جهانی صحبت کرد به همین دلیل به تمام زبان های دنیا ترجمه شد. حتی با زبان فرادینی و فرامذهبی هم آن را ترجمه کردند.
بارها در عربستان سعودی این کتاب چاپ شد. این کتاب دست مردم، در حلقه های علمی، مساجد و دانشگاه ها دست به دست می چرخید.
خاطرم هست در سمیناری در کویت شرکت کردم که در آن سمینار دو نفر از کشور مراکش مرتب از کتاب فلسفتنا صحبت می کردند. از آنها سوال کردم که این کتاب را از کجا می شناسید؟ پاسخ دادند این کتاب تنها کتابی بود که می توانستیم در مقابل فلسفه مارکسیستی ارائه کرده و از آن استفاده کنیم.
شهید صدر در برهه ای از زندگی خود احساس کرد که مسئله اقتصاد، مسئله اول جامعه است و جامعه با فقر درگیر شده. این مسئله باعث شد که به دنبال اقتصاد اسلامی باشد. به همین خاطر کتاب «اقتصادنا» را نوشت. کتابی که بخش اول آن اقتصاد اسلامی و بخش دوم آن پاسخ به شبهات و نظرات مارکسیستی و لیبرال دموکراتیک است. این کتاب زائیده شناخت از نیاز جامعه بود.
از سخنان شما اینگونه بر می آید که شناخت نیازهای جامعه در حرکت آن به سمت سعادت نقش مهمی دارد. در جامعه کنونی این مسئله چقدر اهمیت پیدا می کند؟
بله. در جامعه کنونی هم شناخت نیازها اهمیت دارد. افراد نباید برای خودشان صحبت کنند بلکه باید برای دیگران و به خاطر دیگران صحبت کنند که برای این کار باید نیازهای مردم را بشناسند. این درسی است برای ما تا اول بدانیم جامعه چه چیزی را نیاز دارد بعد بر اساس آن صحبت کنیم.
آینده نگری هم یکی دیگر از ویژگی های احیاگران است. در حالی که غالباً وقتی می خواهیم از گفتمان دینی صحبت کنیم، به گذشته می پردازیم. در دانشگاه ها، گذشته تمدن اسلامی تدریس می شود. اینکه تمدن اسلامی در آندلوس یا بغداد و یا نیشابور چگونه بوده است، اما درباره آینده تمدن اسلام هیچ صحبتی نمی شود. در حالی که شهید صدر نسبت به آینده نظر داشت و می خواست آینده را در برابر امت اسلامی ترسیم کند.
یکی از مشکلات گروهک های تروریستی مانند داعش همین است که یک گوشه از اسلام را به اسم جهاد در دست گرفته و بقیه را رها کردند. یا باید تمام اسلام را بیان کرده و یا آن را رها کرد تا بخشی از آن منسوخ نشود.
نگاه فراگیر نسبت به مسائل اسلامی یکی دیگر از ویژگی های شهید صدر بود. اسلام را با ابعاد مختلف در نظر می گرفت و درباره آن صحبت می کرد. اینگونه نبود که تنها روی یک مسئله کوچک از مسائل اسلام تاکید کرده و درباره آن حرف بزند.
به تعبیر امام برخی علما فکرشان محدود به برخی مسائل کوچک از نیازهای جامعه بود اما فردی مانند شهید صدر کل مکتب اسلام را در نظر می گرفت. اگر یک بخش از اسلام را در نظر گرفته و بقیه را نادیده گرفت، این ناقص است.
یکی از مشکلات گروهک های تروریستی مانند داعش همین است که یک گوشه از اسلام را به اسم جهاد در دست گرفته و بقیه را رها کردند. یا باید تمام اسلام را بیان کرده و یا آن را رها کرد تا بخشی از آن منسوخ نشود.
آقای دکتر شما از چه سنی با شهید صدر آشنا شدید؟
از 19 سالگی با ایشان آشنا شدم. زمانی که در بغداد دانشجو بودم، روزهای تعطیل پنجشنبه و جمعه به همراه سایر دانشجویان و بدون وقت قبلی به بغداد می رفتیم تا با شهید صدر ملاقات کنیم. از ما استقبال می کرد و هر سئوالی که داشتیم پاسخ می داد. بهترین لحظات عمر من از همان ساعاتی است که خدمت شهید صدر می رسیدیم.
اشاره خوبی کردید به ورود شهید صدر به حوزه های علمی مختلف از جمله اقتصاد، فقه، اصول و ... یکی از ویژگی های ایشان این بود که ضمن ورود به حوزه های مختلف علمی، نیاز جامعه را در نظر گرفته و در هر یک از این حوزه ها نوآوری و خلاقیت به وجود می آورد. در این باره توضیح دهید.
این خصوصیت ذاتی شهید صدر بود. او به مطالعه کردن عشق می ورزید. آن زمان کتاب و روزنامه و نشریه به صورت امروزی منتشر نمی شد. کتاب های منطق و فلسفه و فقه و اصول بود، اما شهید صدر به دنبال همه چیز می رفت.
هر گوشه ای کتاب یا نوشته ای می دید، آن را مطالعه می کرد. من از سید اسماعیل صدر برادر بزرگتر شهید صدر شنیدم که می گفت هر وقت کاغذ پاره ای در هر گوشه ای به چشمش می خورد، آن را برمی داشت و مطالعه می کرد و این ویژگی از دوران کودکی با او همراه بود.
شهید صدر از سالهای ابتدایی زندگی خود کنجکاو بود. شاید در ایران کمتر کسی کتاب های تقی آرانی رهبر حزب توده ایران را خوانده باشد، اما شهید صدر فارسی یاد گرفته بود و کتاب های تقی آرانی را هم به طور کامل و با دقت مطالعه کرده بود.
نبوغ یکی دیگر از ویژگی های ذاتی شهید صدر بود. وقتی به عنوان دانشجو جواب سئوالتمان را از شهید صدر می شنیدیم، مبهوت می شدیم. مثل اینکه در مقابل کوه عظیمی ایستاده ایم
عطش مسئله مهمی است. اگر عطش را در جوانان خود ایجاد نکنیم عقب خواهیم ماند. شهید صدر برای مطالعه کردن عطش داشت.
«آب کم جوی، تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا به دست»
عطش محور مهم تمدنی است، همان طور که هاجر (ع) عطش کرد و بعد از این عطش سعی کرد، بعد از سعی بود که زمزم منفجر شد.
نبوغ یکی دیگر از ویژگی های ذاتی شهید صدر بود. وقتی به عنوان دانشجو جواب سئوالتمان را از شهید صدر می شنیدیم، مبهوت می شدیم. مثل اینکه در مقابل کوه عظیمی ایستاده ایم.
برخی از دوستان برای رساله های دکتری یا فوق لیسانس موضوعات ادبی یا فلسفی را انتخاب می کردند و در ملاقات با شهید صدر موضوع را با ایشان مطرح می کردند.
شهید صدر منظم و مرتب پلان پایان نامه دوستان را ارائه می کرد، مثل اینکه از قبل درباره آن فکر کرده و آن را طراحی کرده بود؛ این برای ما عجیب بود.
محیط خانواده و شرایط خانوادگی وی چه نقشی در شکل گیری چنین شخصیتی داشت؟
شهید صدر در محیط خانوادگی زندگی کرد که هم اصیل و هم اهل علم و تحصیلکرده بودند. مرحوم سیداسماعیل صدر برادر شهید صدر نمونه انسان اهل فضل و عمل بود که ما خدمت ایشان در کاظمین بسیار می رسیدیم. محیط خانوادگی شهید صدر پرورش دهنده بود که این امر بسیار موثر بود. مجموع این خصوصیات باعث شد که محمدباقر صدر در هر فضایی که وارد می شد نوآوری داشته باشد و نوآوری و ابداع به وجود بیاورد.
شهید صدر در فضای سیاسی وقت هم ورود کرده و مبارزات سیاسی گسترده ای را با حکومت بعث عراق انجام دادند. درباره مبارزات شهید صدر توضیح دهید و اینکه آیا قصد داشتند در عراق حکومت اسلامی ایجاد کنند؟
شهید صدر احیاگر بود و نسبت به مسائل اسلامی دیدگاه فراگیر داشت، امکان نداشت در مسائل سیاسی بی تفاوت باشد.
در عراق حکومتی بود که سد راه حرکت تکاملی مسلمانان بود، این سد راه باید از بین می رفت؛ در واقع کار سیاسی شهید صدر این بود که سد موجود را از بین ببرد تا جامعه اسلامی حرکت کند.
از زمان پادشاهی عراق تا جمهوریت و زمان قومی ها و بعثی ها حکومتی نیامد که مردم را به سمت کمال و رشد سوق دهد. یا به غرب و یا به شرق وابسته بود. مزدور و بی توجه به ارزش های انسانی بودند، اما شهید صدر نمی توانست نسبت به این مسئله بی تفاوت باشد، از این رو اولین چیزی که مورد توجه وی قرار گرفت تشکیل حزب و ایجاد تشکیلات منسجم بود، به همین خاطر با عده ای از علما «حزب الدعوه اسلامی» را تاسیس کردند. حزب الدعوه اسلامی سه مرحله داشت که از ویژگی های استثنایی یک حزب بود. مرحله اول فکرسازی بود. باید افراد در این مرحله ساخته می شدند تا یک پایگاه عظیم فکری شکل گرفته و جامعه اسلامی را بپذیرد تا بعد وارد مرحله شناخت سیاسی و مواضع سیاسی شود و بعد از آن به طور علنی وارد جامعه شده و صدای خود را به عنوان صدای معترض به طور رسا به گوش مردم برسانند و بعد از قوت گرفتن بتوانند دولت اسلامی در عراق تشکیل دهند.
حزب الدعوه اسلامی نشریاتی داشت که اغلب سرمقالههای نشریات را خود شهید صدر می نوشت. شهید صدر تلاش کرد در کنار این حزب، تحولات فکری عظیمی در حوزه علمیه ایجاد کند. سعی کرد دانشجویان علاوه بر فقه، اصول و عقاید به مسائل روز هم ورود پیدا کنند، البته با کارشکنی های زیادی مواجه شد. حوزویان نمی پذیرفتند و معتقد بودند این مسئله مناسب حوزه نیست. می گفتند طرح این مسائل بدعت در حوزه است، این موضوعات بنیان حوزه را از بین می برد؛ در حالی که طرح مسائل روز تقویت کننده بنیان حوزه بود.
زمانی از حوزه گذشته بود که این محل علمی از نیازهای جامعه فاصله پیدا کرده بود، اما شهید صدر به دنبال آن بود که حوزه علمیه را به نیازهای جامعه و مسائل روز نزدیک کند. یک دانشکده فقه با همکاری محمدرضا مظفر در عراق تاسیس کرد. یک دانشکده اصول دین در بغداد با سرپرستی سیدمرتضی عسگری تاسیس کرد و تلاش کرد برنامه های دانشکده ها و دروسی که باید در آن تدریس می شد را به اساتید آن ارائه کند.
پس شما معتقدید شهید صدر بنای ایجاد حکومت اسلامی در عراق نداشت و تنها به دنبال برداشتن موانع موجود در عراق از سر راه مسلمانان برای رسیدن به جامعه عالی اسلامی بود؟
گاهی کلمات سیاسی به منزله قدرت طلبی استنباط می شود، به همین خاطر می خواهم بگویم حرکت آقای صدر از قدرت طلبی جدا بود. حکومت هدف شهید صدر نبود، حکومت وسیله ای برای اصلاح جامعه است. حکومت نه هدف پیامبر و نه هدف انبیاء بود، بلکه حکومت را وسیله ای قرار می دادند تا یک جامعه ایده آل و خداپسند ارائه دهند. می خواهم ذهن شما از حکومت طلبی و قدرت طلبی نسبت به شهید صدر دور باشد.
اشاره خوبی به تاسیس حزب الدعوه اسلامی عراق کردید، اوضاع این حزب امروز چگونه است و چقدر در مسیری که شهید صدر آن را ریل گذاری کرده اند، حرکت می کند؟
-این سئوال سخت ترین سئوال برای من است، چون ممکن است جواب من به اغلب دوستان بربخورد، اما به طور صریح می گویم که حزب آن شرایط آرمانی که آقای صدر تاسیس کرد را ندارد. این مسائل دلایل مختلفی داشت، یکی اینکه اعضای این حزب به فساد مالی و قدرت طلبی کشیده شدند. عامل دیگر غیر از فساد ناامیدی بود. حزبی که پرچمدار مبارزه با غرب و شرق بود به جایی رسید که برخی از اعضای آن رفتند و با آمریکا مذاکره کردند. این مسئله برای بسیاری ناامیدکننده و ناراحت کننده بود.
یکی دیگر از عوامل فروپاشی این حزب، جای خالی شخصیت های بزرگ و استخواندار مانند شهید صدر، آصفی، عسگری و امثال اینها بود و باعث شد شیرازه حزب از هم بپاشد. از طرف دیگر بقایایی از حزب الدعوه امروز در حکومت عراق حضور دارند که با تشکیل حکومت جدید در عراق، این مابقی هم از بین رفته و در حکومت جدید جایی برای آنها باقی نخواهد ماند.
نگاه شهید صدر به انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) چگونه بود؟
شهید صدر انقلاب اسلامی ایران را به عنوان تحقق کل آرمان های خود می دانست. بالاترین آرمان وی، تشکیل حکومت اسلامی به رهبری ولی فقیه بود. در خواب هم نمی دید که چنین اتفاقی بیفتد، اما در ایران چنین مسئله ای رخ داد. با آن عظمت و شکوه مردمی و بین المللی حکومت اسلامی در ایران شکل گرفت و باعث شد شهید صدر از خود بیخود شود.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای پیروان خود پیام می داد، جزوه و کتاب می نوشت که در انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) ذوب شوید. حتی تئوری هایی برای قانون اساسی ایران و شکل حکومت و نیز منش سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران می نوشت.
بعد از شهادت آیت الله مطهری شهید صدر برای او مجلس فاتحه خوانی در عراق گذاشت، اما این فاتحه خوانی برای وی گران تمام شد. از طرف حکومت مامور به سراغ شهید صدر آمد که برای چه چنین مراسمی برگزار کردید، شهید صدر به آنها پاسخ داد که آیت الله مطهری فرزند حوزه علمیه بود. تایید این حرکت شهید صدر از سوی امام (ره) باعث شد که شهید صدر را دستگیر کنند.
به جرات می توانم بگویم شهید صدر بیشتر از آنکه شهید انقلاب عراق باشد، شهید انقلاب اسلامی ایران است.
تاثیر انقلاب اسلامی ایران به تمام طیف انقلابی و اسلامی عراق سرایت کرد. نهضت شعبانیه عراق هم در اثر انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هیات هایی از شهرهای مختلف عراق به دیدن شهید صدر می آمدند و از او درخواست می کردند که شما هم حرکت کنید. آقای صدر کوتاه نمی آمدند و نمی گفتند الان وقت این حرف ها نیست، استقبال می کرد، آنقدر ادامه داد تا او را به شهادت رساندند.
همراهی شهید صدر با امام خمینی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب به خصوص در دورانی که امام (ره) در عراق در تبعید به سر می برد چگونه بود؟
مراودات زیادی با هم داشتند، مستقیم و غیرمستقیم. شاگردان مشترک بین آنها وجود داشت مانند سیدمحمود هاشمی که هم شاگرد امام خمینی (ره) بود و هم شاگرد شهید صدر. آقای اشکوری شاگرد امام (ره) و شهید صدر بود. ارتباط بین امام (ره) و شهید صدر همیشه برقرار بود. امام راحل نسبت به شهید صدر شناخت کامل داشت به همین خاطر در دورهای که اخباری مبنی بر خروج شهید صدر از عراق به گوش رسید، امام خمینی (ره) پیام داد که شما به هیچ وجه عراق را ترک نکنید و در عراق بمانید و شهید صدر پاسخ داد هرگز از عراق خارج نخواهم شد.
شهید صدر به استقبال شهادت؟ رفت. خودش می دانست که شهید خواهد شد و شهادتش نتیجه ای خواهد داشت. شهادت آقای صدر در حقیقت تاجگذاری کل فعالیت های فکری، علمی و سیاسی قبلی وی بود.
در جریان مبارزات شهید صدر، آمنه خواهر محمدتقی صدر چه نقش و اثرگذاری در جریان مبارزات وی داشت؟
آمنه به دنبال مبارزات فکری بود. مدرسه ای تاسیس کرد در کاظمین با تعداد زیادی از شاگردان دختر که می توان گفت وی تربیت کننده یک نسل از زنان متدین و آگاه در عراق بود که می شناسم برخی از آنها را که مسئولیت های خوبی به دست آوردند. خواهر شهید صدر ادیب بود، برخلاف برادرش داستاننویسی می کرد و شعر می گفت. حتی متاهل نشد تا تمام وقت خود را برای مبارزات فکری صرف کند. آمنه شخصیت عجیبی داشت، مانند برادرش آرامش نداشت.
وقتی مسئله شهادت شهید صدر پیش آمد بسیاری از مردم عراق خبر نداشتند که چه فشارهایی بر سیدمحمدباقر صدر و خانواده اش تحمیل می شود. آمنه حرکت کرد تا مردم عراق و نجف را آگاه کند از مشکلاتی که برای آقای صدر به وجود آمده است.
به نظر می رسد تاثیرگذاری مکتب صدر بر مکتب حکیم بسیار زیاد بود و واسطه این تاثیرگذاری آقاسیدمحمدباقر حکیم بود
معروف است در نجف به سمت حرم امیرالمومنین حرکت می کرد و فریاد می زد «وا علیا، وا حسینا، وا فاطمه الزهرا»
آمنه هم پرتوی از پرتوهای نور آل محمد (ص) بود. ما حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) را ندیدیم، اما اینها را دیدیم که چگونه در راه اسلام مبارزه کردند. وقتی یاد این صحنه ها می افتم منقلب می شوم.
ما به شهید صدر و ادامه راه وی بر اساس نیازهای روز جامعه نیاز داریم. شاگردهای شهید صدر و کسانی که با مکتب وی آشنا هستند نه فقط در ایران و عراق، بلکه در جهان باید به سمت احیاء این مکتب حرکت کنند. اگر شهید صدر امروز زنده بود مطالب جدیدتری غیر از مطالب گذشته ارائه می داد.
رابطه شهید صدر با موسی صدر چگونه بود. با توجه به اینکه یکی در عراق و دیگری در لبنان فعالیت می کردند؟
سیدموسی صدر از ارادتمندان سیدمحمدباقر صدر بود. خاطرم هست زمانی که سیداسماعیل صدر برادر شهید صدر از دنیا رفت، سیدموسی از لبنان و عراق آمد و در تمام مراسمات سیداسماعیل شرکت کرد.
به نظر می رسد سیدموسی هم تحت تاثیر روشنفکری و روشنگری های سیدمحمدباقر بود. خاطرم هست در برهه ای از زمان نسبت به اجتهاد سیدمحمدباقر سئوال کرد. نسبت به مواضع فکری شهید صدر آگاهی داشت، اما چون در کلاس های درس وی حضور نداشت، نسبت به اجتهاد او سئوال کرد و شهید صدر مقاله ها و دست نوشته های شاگردان خود در کلاس های درس را برای سیدموسی فرستاد و بعد از آن بود که آقا سیدموسی نسبت به مراتب علمی و اجتهادی سیدمحمدباقر هم آگاهی پیدا کرد.
در آستانه سالگرد شهادت شهید سیدمحمدباقر حکیم هستیم که از شاگردان شهید صدر بودند و در مبارزات سیاسی در عراق نقش برجسته ای داشتند. شخصیت ایشان را چطور ارزیابی می کنید؟
همین کافی است که شهید صدر در مقدمه کتاب «فلسفتنا» می گوید تو بازوی من هستی.
استاد راهنمای من برای رساله لیسانس شهید حکیم بود. هر وقت پیش او می رفتم برای راهنمایی پایان نامه ام، در جریان صحبت هایمان وقتی شهید صدر می آمدند، آیت الله حکیم صحبت با من را قطع می کرد و می گفت باید بروم. به نظر می رسید که ارتباط قوی با هم داشتند.
خاطرم هست زمانی آقاسیدمحمد باقر حکیم برای تدریس علوم قرآنی در دانشکده اصول دین بغداد دعوت شد. رفت و با آقای صدر مشورت کرد که بروم یا نه. شهید صدر تاکید کرد که حتما برو، جزوه ای هم آماده کرد و گفت این جزوه را تدریس کن و البته بعدها این جزوه به عنوان علوم قرآنی چاپ شد.
به نظر می رسد تاثیرگذاری مکتب صدر بر مکتب حکیم بسیار زیاد بود و واسطه این تاثیرگذاری آقاسیدمحمدباقر حکیم بود.
شهادت شهید صدر چگونه اتفاق افتاد؟
-قبل از شهادت شهید صدر بارها صدام پیام فرستاد که بیا و نسبت به انقلاب اسلامی ایران اعلام بیطرفی کن و بگو هیچ ارتباطی با آن ندارم، ولی شهید صدر حتی نسبت به این مسئله هم کوتاه نیامد. محمدرضای نعمانی از شاگردان شهید صدر که تا آخرین لحظه حیات با وی بود، اینها را به طور دقیق نوشته و تمام آنها چاپ شده است.
حافظ اسد هم برای آقای صدر پیام داد که به سوریه بیا، ما سوریه را به طور کامل به تو تحویل می دهیم؛ چون مایل بود سوریه در اختیار کسی قرار گیرد که از نظر علمی، فکری و روشنگری در سطح بالایی قرار دارد تا به عنوان افتخارات وی محسوب شود، اما شهید صدر قبول نکرد که عراق را رها کند.
اغلب کسانی که مسئله شهادت شهید صدر را روایت می کنند می گویند خود صدام شهید صدر و آمنه را شکنجه داد و آنها را به شهادت رساند.
بعد از شهادت شهید صدر و خواهرش، یکی از اطرافیان صدام در زندان به او گفته بود که چطور جرات کردی آقای صدر را بکشی، که صدام پاسخ داده بود او جاسوس و وابسته به ایران است، باید کشته می شد.
ماجرای نبش قبر شهید صدر و پیدا شدن پیکر وی به طور سالم از زیر خاک چطور اتفاق افتاد؟
بعد از شهادت شهید صدر دفن وی مخفیانه صورت گرفت و کسی خبر نداشت جز دفان. بعدها نشان داد که قبر شهید صدر کجاست. کسانی که نقل می کنند، می گویند جنازه شهید صدر بعد از اینکه نبش قبر شد، به طور سالم شناسایی شده و از آن محل به محل دفن فعلی در نجف منتقل شده است.
از شهید صدر خاطره ای هم دارید؟
خاطرم هست زمانی برای ملاقات با شهید صدر رفته بودم. به ایشان عرض کردم روشی که شما برای تربیت نفس و تذهیب نفس توصیه می کنید به ما حالت صوفیگری می دهد. باید یک گوشه ای بنشینیم و مانند مرتاضها خودمان را تربیت کنیم. شهید صدر پاسخ داد، عرفان و تربیت اسلام در خط زندگی است. سعی کنید کاری کنید برای خدا و هیچکس نفهمد انسان وقتی کار خیری انجام می دهد دلش می خواهد دیگران بفهمد، اما شما سعی کنید هیچ احدی از کارهایی که می کنید، باخبر نشود، با وجود اینکه شخصیت جدی داشت، اما ما با جسارت با او این گونه صحبت می کردیم و این به خاطر سن و سال کممان بود. امروز پشیمان هستم از اینکه با چنین شخصیتی این گونه صحبت کردم.
خاطرم هست زمانی که می خواستم از عراق به ایران بیایم، مقلد شهید صدر بودم، اما چاپ رساله وی ممنوع بود. تعلیقه ای از شهید صدر وجود داشت که آن را در منزل یکی از شاگردانش دیدم. این تعلیقه را از اول تا پایان در یک دفتر قطور نوشتم و به شاگرد شهید صدر که سالها بعد پدر همسر من شد، گفتم می خواهم این دست نوشته از تعلیقه را با خود به ایران برده واز آن استفاده کنم. پاسخ داد فکر نمی کنم آقای صدر چنین اجازه ای بدهد، چون نمی خواهد در حضور امام خمینی (ره) و آیت الله خویی خود را مطرح کند. گفتم من نمی خواهم کسی را مطرح کنم، این دست نوشته را برای استفاده شخصی می خواهم که پاسخ داد برای این کار از آقای صدر سئوال خواهم کرد. شهید صدر در پاسخ به این شاگرد خود گفته بود اصلا چنین کاری را نکنید، اما به خاطر اصرار وی، شهید صدر برای این کار استخاره کرد که آیه156 از سوره اعراف در پاسخ استخاره آمده بود.
بعد از پاسخ روشن قرآن، شهید صدر اجازه داد که دست نوشته تعلیقه اش را با خود به ایران بیاورم.
منبع:مهر