به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، گفت و گو با علي اكبر صالحي هميشه پر است از تيتر و روايت هاي شنيده نشده يا دست كم كمتر شنيده شده. رئيس سازمان انرژي اتمي آنقدر سابقه مديريتي در اين 30 سال داشته كه هر يك براي خودش كتابي مجزا مي طلبد. اين بار از او خواستيم ماجراي سيمان و روح الله حسينيان و اتفاقات مجلس را شرح دهد. شرح كامل آن ماجرا پيش روي شماست.
آقاي صالحي حضور شما در جلسات كميسيون برجام و به ويژه آن جلسه معروف سيمان خيلي سر و صدا كرد. قدري حوادث آن روز را با جزئيات برايمان تعريف كنيد.
من آن روز اصلا قرار نبود مجلس باشم و سخنراني كنم. يك عده اي تصور مي كنند كه من و آقاي ظريف نشستيم و برنامه ريزي كرديم كه ايشان اين را بگويد و من مسئله ديگري. در حالي كه اصلا روحمان هم از ماجرا خبر نداشت. من آن روز جاي ديگري بودم كه به من زنگ زدند حتما بايد در جلسه امروز مجلس حضور داشته باشيد. كه من گفتم دوستان ديگر هستند و ديگر نيازي به حضور من نيست.
چه كسي به شما زنگ زد؟
اول آقاي مجيد انصاري با آقاي كمالوندي تماس مي گيرند كه بگوييد صالحي امروز به جلسه مجلس بيايد. آقاي كمالوندي به من زنگ زد و گفتم من جاي ديگري هستم و خود آقاي ظريف هستند و ديگر نيازي به حضور من نيست. بعد آقاي انصاري دوباره تماس گرفتند كه توصيه مي شود حتما آقاي صالحي حضور داشته باشند. در نتيجه من جلسه را رها كردم و به مجلس رفتم.
شما آن روز اصلا قصد داشتيد سخنراني كنيد؟
خير اصلا. من پيش آقاي ظريف نشسته بودم. با ايشان صحبت مي كرديم كه چه بكنيم و بنا به توصيه آقاي ظريف قرار شد يك سري من صحبت كنم و بعد هم ايشان صحبت كنند. من به آقاي ظريف گفتم شما رئيس تيم مذاكره كننده هستي و خودتان همه مسائل را بگوييد و ديگر مسئله فني و تكنيكي نيست و خودتان قضيه را جمع كنيد. در ادامه حواشي جلسه به مرور كفه به طرف اينكه بنده بروم و صحبت كنم سنگين تر مي شد. در نهايت آقاي ظريف گفت ابتدا شما صحبت كنيد و بعد من. ضمن اينكه نه من و نه آقاي ظريف نمي دانستيم اين بار طبق مقررات فقط يك نفر مي تواند صحبت كند. من وقتي صحبت هايم تمام شد و گفتم حالا آقاي ظريف ادامه مي دهند، آقاي لاريجاني گفتند كه خير، فقط يك نفر مي تواند سخنراني كند.
وسط همين بحث هاي شما با آقاي ظريف بود كه آقاي حسينيان آمدن و آن صحبت ها را مطرح كردند؟
همينطور كه ما با آقاي ظريف صحبت مي كرديم نمايندگان معمولا مي آيند و صحبت مي كنند و يكي احوال پرسي مي كند، آن يكي كاري دارد و يكي تقدير مي كند و ديگري تقبيح و خلاصه همه چيز با هم بود. چند نفري همراه آقاي حسينيان با حالتي عصباني به طرف ما آمدند. ضمن اينكه اين دوستان يارگيري شان در مجلس عالي بود. يعني خوب خود را آماده كرده بودند فضاي مجلس را به دست بگيرند و نمره شان بيست بود. برنامه ريزي فوق العاده اي داشتند. مانند تيم فوتبال همه وظايف خود را مي دانستند. يك عده مسئوليتشان عصباني كردن ما بود، ديگري مي آمد با زبان كنايه حرف مي زد، آن يكي انتقاد مي كرد و خلاصه خوب هم به هم پاس مي دادند. آقاي حسينيان و همراهانشان هم آمدند من و آقاي ظريف را عصباني كنند.
بحث ابتدا با شما آغاز شد يا با آقاي ظريف؟
اصلا قبل از اينكه من وارد مجلس شوم چنين فضايي وجود داشت و وقتي من وارد شدم فضاي مجلس كاملا ملتهب بود. بعضي از نمايندگان هم با هر دوي ما صحبت مي كردند و فرياد مي كشيدند كه شما به كشور خيانت كرديد و امثالهم. آقاي حسينيان هم گفت شما مستحق اين هستيد كه در نيروگاه دفن شويم و رويتان سيمان بريزيم.
اين را خطاب به شما گفتند يا به هر دوي شما؟
به هر دوي ما. يكبار به آقاي ظريف گفتند و يك بار هم به من. بعدتر آقاي حسينيان هم با من شروع به صحبت و دعوا كرد كه شما خودت را بكش كنار، براي چي به اين ميدان آمدي.
در عكس هايي كه بعدا منتشر شد ديده مي شود كه در يك عكس آقاي ظريف دست شما را گرفته و گويي از شما مي خواهد عصباني نشويد.
يك جا ظريف نگران است و من به ايشان دلداري مي دهم و مي گويم نگران نباشيد و بالاخره عبور مي كنيم و جاي ديگري هم برعكس. ضمن اينكه آن زماني بود كه آقاي ظريف با آقاي اوباما دست داده بود و فضا قدري ملتهب تر شده بود و در نتيجه به اين جمع بندي رسيديم كه من بروم و صحبت كنم. حدس من هم اين بود اگر آقاي ظريف صحبت كند مسئله اصلا هسته اي كنار خواهد رفت و اينكه شما با اوباما دست داديد و مسائل حاشيه اي به اصل تبديل مي شود و فضاي ديگري مطرح مي شود. اگر من مي رفتم بحث صورت ديگري مي گرفت كه آقا مثلا راكتور را چرا اينگونه كرديد، سانتريفيوژ را چرا اينطور كرديد و خلاصه به سمت ديگري مي رود.
پس هدف گروه آقاي حسينيان اين بود كه شما را عصباني كنند
بله. ايشان بعدا به دوستانشان گفته بودند كه ما مي خواستيم اينها را عصباني كنيم كه واكنش عصبي از خود بروز دهند. البته در اينكار موفق شدند ولي اين عصبانيت به نفع ما تمام شد و اين هم كار خداست. ما هم البته خيلي سخت عصباني مي شويم و شايد سالي يكبار. آنجا هم من خيلي سعي كردم خودم را كنترل كنم. اما آقاي حسينيان به ما گفت شما خيانت مي كنيد به كشور خيانت كرديد و … كه من خيلي برآشفته شدم. خيانت خيلي كلمه زشت و سنگيني است. شما به چه حقي اين حرف را مي زنيد و در چه جايگاهي قرار داريد كه چنين حرفي را به ما مي زنيد. البته برخي ها بعدا گفتند حسينيان مزاح كرده و صالحي بي دليل از كوره در رفته است.
حتي اگر بگوييم مزاح باشد هم اين چه مزاحي است؟ ضمن اينكه ايشان بعد از اينكه از بيمارستان مرخص شدند گفتند كه مزاح نمي كردم و من كاملا جدي گفته بودم. بله من هم آن زمان ديده بودم كه برخي نوشته بودند صالحي چقدر زودرنج است و با يك مزاح از كوره در رفته است. حالا جالب است كه من بعد از بيش از سه دهه نازك نارنجي بودنم نشان داده نشده، يكباره سر اين مسئله نازك نارنجي شدم؟ ضمن اينكه كساني اين حرف ها را مي زنند كه همسن بچه من هستند. دانشجوي دانشجوي ما، معلم اينهاست. انسان به اينها چه بگويد؟ من سي و هشت سال است كه عضو هيئت علمي هستم. يعني فردي كه چهل سالش است، آن زماني كه به دنيا آمده من عضو هيئت علمي دانشگاه بوده ام.
ضمن اينكه جالب اينجا بود كه آقاي حسينيان در بين صحبت هايش به خدا هم سوگند مي خورد و مي گفت به ولله شما خيانت كاريد و به ولله چنين مي كنيم و چنان. اين شد كه من عصباني شدم و آقاي ظريف سعي داشت من را آرام كند. من به آقاي حسينان گفتم، برادر من نگو ولله، هر چه مي خواهي بگو ولي قسم جلاله نخور. شما وقتي قسم جلاله مي خوري بايد به آن عمل كني. شما يك روحاني هستيد و بايد مردم را به اخلاق و ادب دعوت كنيد، اين چه طرز حرف زدن است؟ شما چطور مي خواهي مردم را به اسلام دعوت كنيد؟ وقتي شما مي گويي ولله و بعدا آن كار را نكني خودش گناه است.
اينجا ديگر شما به اين نتيجه رسيديد كه حتما خودتان صحبت كنيد؟
بله حتي قبل تر هم اين نهايي شده بود. ولي باز هم وقتي من پشت تريبون رفتم و صحبت هايم تمام شد از آقاي ظريف خواستم تا ايشان هم بيايند و صحبت كنند و تصورم بر اين بود كه هر دو مي توانيم صحبت كنيم.
بعد شما همان پايين تصميم گرفتيد تهديد آقاي حسينيان را علني كنيد يا در لحظه به ذهنتان رسيد؟
خير اصلا. ما همچنان مشغلو بگو و مگو بوديم كه آقاي لاريجاني من را صدا كرد كه بيايم و صحبت كنم. يعني من اگر آن زمان روي صندلي خودم نشسته بودم و بعد پشت تريبون مي رفتم حتما جور ديگري صحبت مي كردم و هيچ وقت با آن التهاب سخنراني نمي كردم. اينجا من اصلا نفهميدم كه آقاي لاريجاني من را صدا مي كند، يك عده پيش من آمدند و گفتند آقاي صالحي آقاي لاريجاني از شما خواسته برويد و صحبت كنيد. هنوز بين جر و بحث بودم. كه من همانجا ابتداي صحبت هايم گفتم من آماده آمدن پاي تريبون نبودم ولي شما ناگهان من را خواستيد و من هم اطاعت كردم، بسم الله الرحمن الرحيم، ما پايين داشتيم اين بحث را مي كرديم و دوستان من را به دفن در نيروگاه و سيمان ريختن تهديد كردند و …
كلا جلسه جالبي شد. به قول آقاي روحاني شما يك بار عصباني شديد اما آن يكباره هم بد نشد
بله در نهايت به سود ما تمام شد. چون برخي از نمايندگان بعدا پيش من آمدند و گفتند ما مردد بوديم كه به نفع برجام راي دهيم يا خير، ولي بعد از صحبت شما راي مثبت داديم. چون پيش از آن صحبت ها آقاي لاريجاني گفت امروز برجام در مجلس راي نمي آورد. آقاي كاظم جلالي پيش من و آقاي ظريف آمد و گفت: آقاي لاريجاني مي گويند برجام امروز (يكشنبه) راي نمي آورد، اگر مي خواهيد جلسه را به سه شنبه موكول كنيد. من همانجا به آقاي ظريف نظر خودم را گفتم كه اگر اين موضوع به سه شنبه موكول شود، كار از اين هم سخت تر مي شود، همين الان اينها اينقدر مقتدرانه فضاي مجلس را دست گرفتند، سه شنبه كل مجلس را به دست خواهند گرفت. در نتيجه تصميم گرفته شد همان جلسه راي گيري انجام شود.
منبع: خبرآنلاین