به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، در تبیین تمایل دولت ها به توانایی های هسته ای، اکثر قریب به اتفاق تئوری ها، بر حسب نگرش واقع گرایان و نوواقعگرایان ارائه شده اند، در حالیکه تمایل به سلاح های هسته ای را همانند هر پدیده اجتماعی دیگر می توان از زوایای مختلفی مورد ارزیابی قرار داد. بدون تردید یکی از قویترین تبیین ها در در ماهیت تمایل به سلاح های هسته ای، تبیینی است که (نو)واقع گرایان ارائه می دهند، اما در کنار نگرش فوق، می توان با بهره گیری از سایر تئوری ها از جمله تئوری تصمیم گیری گراهام الیسون، تمایل دولت ها را به ساخت سلاح هسته ای ارائه نمود. این سه مدل، عبارتند از: مدل امنیتی، مدل هنجارها و مدل سیاست های بوروکراتیک.
اما پیش از بررسی سه مدل مذکور، بهتر است به صورت مختصر چرایی وجود پیش فرض های دستیابی به سلاح هسته ای توسط ایران بررسی شود. ایران در دکترین استراتژیک نظامی اش، خود را از دارا بودن چنین سلاحی محروم کرده و براساس حجم تخریب ها و تلفات انسانی و زیست محیطی حتی آن را شرعا حرام اعلام کرده است. با این وجود بر اساس مفروضات محیطی و فرضیات محتمل نظامی و امنیتی می توان در چارچوب فرضیه نیاز ایران را به سلاح هسته ای مورد کنکاش قرار داد. همانگونه که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، براساس اظهارات مقامات نظامی از جمله محسن رضایی، یکی از گزینه های در دست بررسی در زمان جنگ و برای مقابله با حملات موشکی صدام حسین و تلاش او برای دستیابی به سلاح هسته ای، تولید یا به دست آوردن سلاح اتمی بود. هرچند با دستیابی ایران وقدرت های جهانی به برجام، کشور گزینه بازدارندگی هسته ای را برای همیشه از مفروضات نظامی و راهبرادهای بلندمدت خود خارج کرده است. پاکستان در مقابل هند به سلاح هسته ای دست یافت هر چند در ابتدا با تحریم ها و فشارهای بین المللی روبه رو شد اما این دستیابی به سلاح هسته ای در مقابل هند هسته ای به طور کامل قابل توجیه بود و در حال حاضر پاکستان به عنوان قدرت هسته ای با توان بازدارندگی بزرگی در مقابل تهدیدات پیرامونی در نظر گرفته می شود.
ایران همواره با تهدیدهای فراوانی از سوی کشورهای آمریکا و اسرائیل و نیز کشورهای جاه طلبی مانند عراق زمان صدام مواجه بوده است. از اوایل انقلاب اسلامی تاکنون قربانی ترورها و جنگ بوده که قدرت های غربی همواره تحریک کننده این اقدامات علیه جمهوری اسلامی ایران بوده اند. برای نمونه یکی از کشورهای که طمع تلخ تسلیحات شیمیایی را چشیده ایران بود که در طول جنگ هشت ساله، عراق این تسلیحات را که به کمک غرب به دست آورده بود علیه ایران به کار برد. این اقدامات را باید در کنار تحریم های اقتصادی غرب نیز قرار داد که برای جلوگیری از پیشرفت هسته ای ایران دست به هر اقدامی می زنند. به نظر می رسد محرک بیشتر این اقدامات رژیم اسرائیل است که در مسیر حفظ انحصار هسته ای خود فشار و تهدید کشورهای منطقه را جزئی از سیاست خصمانه خود قرار داده و فعالیت های مسالمت آمیز هسته ای را نیز برنمی تابد.
اما دلایل واقعی و ملموسی که می توانند برای ایران توجیه کننده دستیابی به یک سلاح بازدارنده قوی باشند از این قرارند:
1- برای بازدارندگی در مقابل حمله پیش گیرانه امریکا،
2- دشمن اصلی ایران در خاور میانه یعنی رژیم صهیونیستی داری 200 کلاهک هسته ای است. ایران می توانست این سلاح ها را برای بازداشتن اقدام نظامی احتمالی اسرائیل علیه خود در نظر بگیرد و با اسرائیل به توازن استراتژیک دست یابد.
3- سوم ایران در شمال کشور با روسیه هسته ای در شرق با پاکستان و هند و کمی دورتر با چین هسته ای روبه رو است. اگر در زمینه جریان نفت در خلیج فارس یا دریای خزر درگیری روی دهد، تسلیحات هسته ای، دارایی مهمی خواهد بود که نقش ایران را دارای تاثیر بیشتر خواهد کرد.
4- چهارم برنامه هسته ای ایران با خواست عمومی برای افزایش پرستیژ در جامعه بین المللی و با احساس غرورملی گره خورده است.
5- پنجم ایران با دارا بودن سلاح هسته ای می تواند در خلیج فارس نقش پررنگتری داشته باشد و به بازیگری فعال تر تبدیل شود.
هر چند ایران برنامه هسته ای خود را برا ی تولید انرژی وصلح امیز در نظر گرفته است و تا به حال مقامات ایران همواره گزینه نظامی را در برنامه هسته ای خود به طور کامل رد کرده اند و آن را غیرلازم می دانند. اما اگر شرایط امنیتی تغییر کند و تهدیدات جدی تر شده و موجودیت کشور و نظام مورد تهدید قرار گیرند، گزینه سلاح هسته ای به احتمال می توانست یک بازدارنده قوی باشد. برخی از نظریه پردازان داخلی و حتی بین المللی نیز در تحلیل های آکادامیک خود، چنین نیازی را در نظر می گرفتند و بر این نظر بودند که در اختیار گرفتن سلاح هسته ای توسط ایران می تواند این کشور را در معادلات جهانی و بحران های بین المللی مسئولیت پذیرتر نیز سازد. حال برای درک عمیقتر این موضوعات به مدل های امنیتی و تلاش کشورها برای ایجاد بازدارنگی به وسیله سلاح هسته ای اشاره می شود.
مدل امنیتی و تمایل به ساخت سلاح های هسته ای
این مدل منعکس کننده ی نگرش (نو)واقعگرایان در روابط بین الملل است، پیش فرض های واقع گرایان را می توان در موارد زیر برشمرد:
- مرکزیت دولت در تعاملات نظام المللی؛
- وجود هرج و مرج در نظام بین المللی؛
- سیستم بین المللی از لحاظ توزیع و روند قدرت تبیین کننده رفتار دولت ها در صحنه بین المللی است؛
- دولت ها در تعقیب امنیت و قدرت، سیاست های عقلایی را دنبال می کنند؛
- دولت ها به منظور دفاع از منافع و افزایش امنیت از زور، تهدید به استفاده از زور بهره می برند.
برآیند پیش فرض های فوق؛ شکل گیری نوعی «معمای امنیت» است که هر کجا چنین جامعه مغشوشی وجود داشته باشد، گروها و افرادی که در چنین مجموعه ای زندگی می کنند، غالبا بایستی نگران امنیت خود و خطر مورد حمله قرار گرفتن و یا خطر متهم شدن، تحت سلطه و از میان رفتن از سوی دیگر گروه ها باشند و هستند. آنها در پی کسب امنیت در قبال چنین حملاتی، به سوی گردآوری هرچه بیشتر قدرت می روند، تا از قدرت دیگران در امان باشند. از سوی دیگر این عمل برای سایر گروه ها احساس ناامنی به وجود آورده، و وادارشان می کند تا خود را برای بدتر از آن مهیا کنند، زیرا هیچ یک از آنان نمی توانند خود را کاملا امن احساس کنند، بدین سان در جهانی مملو از واحدهای رقیب، مسابقه قدرت آغاز می شود و حلقه شوم قدرت و امنیت به گردش در می آید.
در چنین شرایطی خودیاری قاعده اصلی بازی است. کنت والتز بر آن است که نظام بین المللی در مقابل امنیت داخلی (که دارای ساخت سلسله مراتبی است)، به علت فقدان یک مرجع فائقه مرکزی، حالت «بی نظمی و هرج و مرج» دارد. قاعده بازی در یک نظام آنارشیک، خودیاری است. به عبارت دیگر، اعضا با اتکا بر توانایی ها و امکانات خود، اهداف و منافع ملی را دنبال می کنند. در چنین شرایطی امنیت، دغدغه اصلی بازیگران است.
مدل هنجارها و تمایل به ساخت سلاح هسته¬ای
برنامه ساخت سلاح های هسته ای از این دیدگاه به صورت نمادین، بازتاب ادراکات رهبران از رفتار شایسته و مدرن می باشد، بدیهی است که هدف نهایی از دستیابی به سلاح هسته ای در این دیگاه، افزایش جایگاه و موقعیت خود در سلسله مراتب قدرت جهانی است. از این دیدگاه، برنامه ی توسعه ی سلاح های هسته ای فرانسه با نماد عظمیت فرانسه در هم آمیخته است.
از چشم انداز تئوری های توسعه و نوسازی سیاسی، دولت های سنتی توانایی منطبق شدن با نمادهای منتج از تحولات تکنولوژیکی و فرآیند وابستگی متقابل را ندارند. از طرفی دیگر کشورهایی که فرآیند حصول به مدرنیزاسیون را طی کرده اند، نمادها مدرن را در حوزه هایی از جمله اقتصاد و فرهنگ حصول می کنند و این تنها کشورهای در حال گذارند که با توسل به نمادها یا صورت هایی از مدرنیسم، همانند فن آوری نوین، سازمان و تشکیلات قدرتمند و منظم... بنا دارند که دیدگاه های داخل و خارج را نسبت به خود عوض کنند. بر همین اساس تلاش برای دستیابی به سلاح های مدرن از جمله سلاح های هسته ای نماد و تجلی رفتار کشورهای در حال گذار است، که موقعیت سنتی خود را رها کرده ولی به شاخصه هایی هم جانبه مدرنیسم دست پیدا نکرده اند.
مدل سیاست بروکراتیک و تمایل به ساخت سلاح های هسته ای
در مدل سیاست های بوروکراتیک تصمیم، نتیجه قدرت و مهارت بازیگران داخلی است. بنابراین، عنصر عمده ی فرآیند تصمیم گیری منافع بازیگران سیاست داخلی می باشد که قدرت و مهارت آنان در توجیه منافع، زمینه تامین و انعکاس آن را در تصمیم نهایی فرآهم می آورد. اگر انجام آزمایش هسته ای را به عنوان یک تصمیم مهم و اساسی تلقی کنیم، که چنین نیز هست می توان سه گونه بازیگران را در فرآیند اتخاذ چنین تصمیمی شناسایی کرد:
- موسسات و آژانس های دولتی مرتبط با فعالیت های انرژی هسته ای که در برگیرنده مقام ها و شخصیت های علمی و گردانندگان راکتورهای هسته ای غیرنظامی می باشد.
- واحدهای عمده ای از سازمان های حرفه ای نظامی که اغلب در نیروی هوایی و بخش هایی از نیروی دریایی یافت می شوند.
- سیاست مدارانی از دولت حاکم که از ناحیه احزاب یا رسانه های عمومی علاقمند به ساخت سلاح های هسته ای مورد حمایت قرار می گیرند.
بدیهی است که چنانچه ائتلافی از این نیروها با داشتن مهارت و قدرت کافی در راستای کنترل و فرآیند تصمیم گیری شکل بگیرد، می توان انتظار داشت که برنامه ی تحقیقات هسته ای بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد. در همین راستا باید اشاره کرد که بازیگران عرصه سیاست داخلی تحت هدایت یک طرح جامع استراتژیک بدون تناقض نیستند، بلکه هر یک ممکن است دریافت های کاملا متعارضی از اهداف ملی، دیوانی و شخصی داشته باشند.
ایده اولیه ابداع سلاح های هسته ای در داخل آزمایشگاه ها شکل می گیرد. در آنجا دانشمندان به خاطر جاذبه های تکنولوژیک و دریافت پول و کسب پرستیژ مبادرت به آزمایش و تحقیق در این رابطه می کنند. از طرفی دیگر، بر حسب مدل سیاست های بوروکراتیک، بازیگران عرصه داخلی با ایجاد یک تصویر رعب آور از تهدیدات خارجی، تحریک و تشویق مقامات سیاسی متمایل و علاقمند به سلاح هسته ای و فشار بر نمایندگان مجلس برای افزایش بودجه دفاعی، زمینه را برای ساخت سلاح های هسته ای فراهم می کنند. در هر حال تحت این شرایط برنامه ی توسعه و تحقیقات هسته ای به عنوان مسیری برای اعلام موجودیت بازیگران سیاسی و توجیه حضور آنان در مباحث و مناظره های سیاسی داخلی تلقی می شود. تهدیدات امنیتی در این چشم انداز روزنه هایی است که از طریق آنها منافع خاص بازیگران به پرواز درمی آید.
بنابر این در پی فرآیندهایی که کشورها و دولت ها طی می کنند تا به مرحله تولید و ساخت سلاح هایی هسته ای برسند می توان انگیزه های زیر را به عنوان محرک اصلی این کشورها برای دستیابی به این توانایی عنوان کرد:
- بقا که شامل بقای یک ملت یا یک فرهنگ ویژه می شود.
- بازدارندگی؛ به ویژه در کشورهایی که ایجاد نیروی نظامی بزرگ مقدور نیست، کسب توانایی نظامی هسته¬ای به عنوان ابزاری جهت بالا بردن هزینه¬های ناشی از عمل تهاجمی دشمن احتمالی تا سطح غیر قبولی در نظر گرفته شده است.
- پرستیژ و سلطه سیاسی؛ نیروهای کوچک مجهز به سیستم های تسلیحاتی برتر از لحاظ تکنولوژیک در حال حاضر قادرند که در صحنه¬های نبرد به پیروزی های غیرقابل پیش بینی دست یابند و این چیرگی به نوبه خود موجبات افزایش پرستیژ و نفوذ سیاسی پیروزمندان را فراهم می¬آورد.
- امنیت منطقه ای و سلطه سیاسی؛ ممالک خواهان تبدیل شدن به قدرتی منطقه¬ای در جست جوی توانایی هسته¬ای برای کسب قدرت و نفوذ بیشتر برآمده اند.
- استقلال و آزادی؛ استقلال کامل تمایل به رقابت با قدرت¬های بزرگ دیگر را در شرایط برابر در برمی¬گیرد، لذا، ممکن است کشوری برای مصونیت در برابر تهدیدهای نظامی، باجگیری یا حمله اتمی قدرتهای هسته ای در جستجوی تسلیحات غیرمتعارف، ازجمله اتمی، بر آید.
- رسیدن به موضع ابرقدرتی در جهان؛ تمایل به کسب توانایی هسته¬ای جهت رسیدن به جایگاه ابرقدرتی و قرار گرفتن در راس هرم قدرت بین المللی نیز ممالک غیر اتمی را به سوی اتمی شدن سوق می¬دهد.
در مورد پرستیژ به عنوان عامل گسترش سلاح های هسته ای، برخی از نظریه پردازان این گونه بحث می کنند که در واقع نوعی هم چشمی یا تقلید در بین کشورها رواج دارد، و در مورد سلاح های هسته ای این مساله مطرح است که چون قدرت های بزرگ، دارای این سلاح ها هستند، پس هر کشوری که می خواهد خود را در زمره دول قدرتمند محسوب کند، باید به این توان هسته ای دست یابد.
در نتیجه با توجه به نظریات بالا، می توان به این برداشت رسید، در زمانی که یک دولت یا کشوری به سمت دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی و به خصوص سلاح های هسته ای حرکت می کند، از یک سو در پی افزایش امنیت خود می باشد و از سوی دیگر این اقدام باعث نگرانی و کاهش امنیت دولت های دیگر می شود. و این خود با عث نا امنی و ایجاد معمای امنیت می شود.
در خاورمیانه چه خبر است و چرا سلاح هسته ای اسرائیل مساله ساز است؟
در دوران پس از جنگ سرد و پایان نظام دوقطبی، کماکان ترس از وجود هزاران کلاهک هسته ای در جهان وجود دارد. برای امنیت بین المللی و پیشرفت جامعه مدنی، این نوع تسلیحات، ابزارهای خطرناکی به شمار می روند که کوچکترین اشتباه در استفاده و نگهداری آنها برابر با جان میلیون ها انسان و مشکلات زیست محیطی در آینده است و یک جنگ فراگیر هسته ای شاید به پایان کره خاکی بینجامد. در دوران جنگ سرد مباحث فراوانی در زمینه امنیت و سلاح های هسته ای به وجود آمدند. مفاهیمی چون بازدارندگی هسته ای، وحشت هسته ای، چتر هسته ای... در این دوران تبلور پیدا کردند و آثار زیادی را در روابط بین الملل به خود اختصاص دادند.
به دنبال دستیابی اسرائیل به این توانایی در منطقه خاورمیانه، که به بهانه افزایش امنیت این رژیم در خاورمیانه صورت گرفت، ما با این موضوع روبه رو می شویم که در حال حاضر این سلاح ها در اختیار اسرائیل هستند و در اختیار دیگر کشورهای منطقه نمی باشد. و چنانچه که در موضوعات نظری بررسی کردیم، افزایش امنیت یک کشور باعث کاهش امنیت سایرین خواهد شد و اگر یک کشور در منطقه ای به سلاح هسته ای دست یابد، این سلاح دارای اولویت تهاجمی است و نه تدافعی. در صورتیکه در آن منطقه کشور دیگری به این سلاح دست یابد، از اولویت تهاجم کاسته خواهد شد.
امنیت منطقه ای و تسلیحات هسته ای
بازیگران منطقه ای پس از جنگ سرد، به این درجه از قدرت رسیدند که نقش بیشتری را در تامین امنیت خود در بافت منطقه ای بر عهده بگیرند. واضح و مبرهن بود که نگرانی های امنیتی مشترکی وجود داشت که به طور بالقوه ای ابزارها و اقدامات همکاری جویانه ای را می طلبید.
برهم خوردن نظم یا بی ثباتی در امنیت منطقه ای خود ماحصل اقدامات و نیات کشورهای حاضر در مجموعه امنیتی است. در مجموعه امنیتی منطقه ای به دلیل نزدیکی و همجواری احساس امنیت یا ناامنی بسیار بیشتر از مناطق دیگر در بین کشورها موجود منطقه منتقل می گردد. در صورت بروز ناامنی در منطقه هر یک از اعضای مجموعه در پی دفع یا دوری از منبع ناامنی خواهند بود. نتیجه این فرآیند باتوجه به موقعیت و جایگاه کشورها، متفاوت خواهد بود. بروز و ظهور بی ثباتی در منطقه سرچشمه ها و منابع مختلفی دارد. شروع جنگ میان دو کشور یا چند کشور، دستیابی یک کشور به سلاح ها و توانایی های نظامی که دیگر کشورها منطقه در اختیار ندارند، افزایش بودجه نظامی یک کشور، حضور بازیگران قدرتمند و برقراری ترتیبات امنیتی با کشورهای منطقه، تروریسم، کارتل های قاچاق مواد مخدر و انسان، شیوع بیماری های واگیردار و خطرناک، درگیری های داخلی و مهاجرت های گسترده... همگی می توانند خود منبع بی ثباتی در منطقه باشند.
با توجه به این خطرات و آسیب ها، کشورهای منطقه راهکارهای را نیز برای مقابله با بی ثباتی اتخاذ می کنند. ایجاد همکاری ها و ترتیبات امنیتی در قالب اتحادها و ائتلاف های نظامی و امنیتی، بالابردن بودجه های بخشهای امنیتی و نظامی، اتخاذ مواضع بی طرفانه در جنگ ها، خریدهای تسلیحاتی، پی گیری برنامه های نظامی مناقشه آمیز، گرفتن تضمین های امنیتی از قدرت های خارجی، تعهدات کنترل تسلیحات و یا حتی شروع جنگ و درگیری... می توانند پاره ای از راهکارها باشند.
دولت ها برای تامین امنیت خود ابزارهای دفاعی به دست می آورند، با دیگران متحد می شوند و حتی به جنگ مبادرت می ورزند. اما این اقدامات می توانند به ناامنی بیشتر از ظهور "معمای امنیت" منجر شود که ناشی از مسابقه تسلیحاتی و اقدامات متقابل است که سایر دولت ها در حفظ امنیت خود در برابر دیگران به آنها متوسل می شوند. و در مواردی این مسابقه تسلیحاتی برای حفظ امنیت از طریق بازدارندگی به وسیله تسلیحات هسته ای صورت می پذیرد که نظریه ها و مناظرات جنجال برانگیزی را در عرصه روابط بین الملل به دنبال داشته است.
بر این اساس کنت والتز معتقد به «سودمندی اشاعه سلاح های هسته ای» است. وی بر این باور است که میان گسترش سلاح های هسته ای و ثبات، صرف نظر از ویژگی های رژیم های دارای این تسلیحات و رهبران آنها، رابطه برقرار است. از نظر وی در دوران جنگ سرد، ابرقدرت ها با سلاح های که در اختیار داشتند، یکدیگر را کنترل می کردند و صلح نسبی در این دوران ناشی از وجود این تسلیحات بود. همچنین او معتقد است که دسترسی کشورهایی مثل عراق یا کره شمالی به این سلاح ها مهم نیست. منطق بازدارندگی در هر صورت عمل می کند و مانع از آن می شود که این کشورها از این سلاح ها استفاده کنند. والتز بیان می دارد که بازدارندگی با سلاح های متعارف اغلب به شکست می انجامد اما بازدارندگی با سلاح های هسته ای همیشه موفق بوده است. این اصل در مورد همه دولت ها صادق است و نمی توان پاره ای از آنها (مثلا دولت های به اصطلاح سرکش) را استثناء دانست. چرا که حتی رهبران سرکش به طور خاص تحت تاثیر این واقعیت هستند که استفاده از سلاح های کشتار جمعی موجب پایان رژیم های آنها می گردد. جان مرشایمر، به عنوان یک واقعگرای تهاجمی و استفن والت، به عنوان یک واقعگرای تدافعی نظریه والتز را تایید می کنند. این دو نظریه پرداز در آستانه جنگ علیه عراق طی مقاله ای اعلام نمودند که مهار و بازداردندگی هسته ای ملاحظه کارانه تر از جنگ پیشگیرانه است.
در نتیجه بر اساس آنچه که گفته شد، یکی از راه های تامین امنیت دولت، مبادرت به تهیه و ساخت ابزارهای دفاعی است. در این راستا دستیابی به توانایی هسته ای نیز یکی از راهکار های موجود برای امنیت سازی دولت است. اقدام به دستیابی به توانایی هسته ای در منطقه ای می تواند منجر به معمای امنیت و در نهایت دامن زدن به مسابقه تسلیحاتی در میان کشورهای آن منطقه شود. در حال حاضر مناطق گوناگونی وجود دارند که دستیابی یک کشور آن منطقه می تواند دیگر کشورها را تحریک کند که در همان مسیر قرار گیرند و زنجیره ای از حوادث را در پی داشته باشد. به عنوان نمونه در منطقه جنوب آسیا دستیابی چین به سلاح هسته ای منجر به هسته ای شدن هند شد و متعاقب آن انفجار هسته ای هند، به انفجار هسته ای پاکستان ختم شد. در منطقه آسیای شرقی نیز این موضوع وجود دارد، برنامه های هسته ای کره جنوبی و ژاپن همچنان به صورت آماده وجود دارند که در صورت اصرار کره شمالی بر ادامه برنامه هسته ای خود و آزمایش سلاح هسته ای، برنامه های خود را در زمینه سلاح هسته ای وارد فاز اجرایی کنند، در صورتیکه نباید فراموش کرد که آنها در زیر چتر هسته ای ایالات متحده آمریکا نیز قرار دارند.
در سالهای اخیر کشورهای منطقه خاورمیانه تمایل خود را برای شروع برنامه هسته ای اعلام کرده اند، و یکی از بزرگترین طرح های ارائه شده در این زمینه طرحی است که عربستان قرار است تا سال 2030، 16 نیروگاه هسته ای راه اندازی کند. بنا بر گفته مارک فیتز پاتریک، مدیر اندیشکده مطالعات راهبردی انگلیس، از فوریه 2006 تا ژانویه 2007، 13 کشور در خاورمیانه طرح های خود را برای بهره گیری از انرژی هسته ای اعلام کرده اند.کشورهای مصر، ترکیه، اردن، و کشوهای حاشیه خلیج فارس همگی در اندیشه شروع فعالیت های هسته ای هستند. بنابراین زیرساخت های هسته ای در آینده نزدیک در اکثر کشورهای خاورمیانه به وجود خواهند آمد. با توجه به محیط بی ثبات خاورمیانه و اختلافات برجای مانده از گذشته و به خصوص وجود زرادخانه هسته ای اسرائیل و تهدیدات ناشی از آن، آیا امکان تبدیل شدن برنامه های صلح آمیز هسته ای به برنامه نظامی وجود ندارد؟ در نتیجه برای جلوگیری از این آینده نامبارک باید کشورهای منطقه به فکر راهکارهای اساسی باشند تا مکانیزم هایی در منطقه ایجاد شود تا از خطرات احتمالی و کنونی(اسرائیل) جلوگیری به عمل آید. به طور آشکاری ما در دهه 2020 با چهره متفاوتی نسبت به دهه 2010 خاورمیانه روبه رو خواهیم شد و تغییرات مهمی در زمینه اقتصادی و امنیتی خاورمیانه روی خواهد دارد. در صورتی که تغییرات سیاسی را در اولین سالهای دهة 2010 شاهد بودیم. یکی از این راهکارها ایجاد منطقه عاری از سلاح هسته ای بود که در گذشته دنبال می شد و تاکنون نیز به نتیجه خاصی نرسیده است. همانطور که اشاره شد یکی از موانع اصلی در این مسیر اسرائیل بوده و هست. اسرائیل تاکنون حاضر نشده تا با امضاء ان. پی. تی فعالیت های هسته ای خود را تحت نظارت های بین المللی درآورد و به هیچ تعهدی نیز در این رابطه تن نداده است. و امید زیادی نیز وجود ندارد تا این رژیم، امتیازی در قبال توانایی هسته ای خود بدهد.
اسرائیل از زرادخانه هسته ای خود تنها در شرایط بازدارندگی یا جنگ مستقیم استفاده نمی کند، بلکه در زمینه راهکارهای هوشمندانه دیگری نیز آن را مورد استفاده قرار می دهد. به عنوان مثال تملک تسلیحات کشتار جمعی می تواند یک اهرم فشار قوی برای حفظ وضع موجود باشد و یا اینکه وسیله ای برای نفوذ بر رویدادهای باشد که دارای منافع برای اسرائیل هستند، مانند حمایت از دولت های عرب پیرو غرب و یا مداخله در جنگ های میان عربی. در اصطلاح استراتژیک اسرائیل این مفهوم "اجبار نامتعارف" نامیده می شود. این مفهوم با یک مثال روشن می شود، به نظر شیمون پرز: «نیاز به تسلیحات برتر (بخوانید هسته ای) یعنی امکان استفاده از آن برای مقاصد الزام آور که طرف دیگر را ملزم به قبول خواست های سیاسی اسرائیل می کند، به عنوان نمونه شامل درخواستی می شود که وضع موجود سنتی پذیرفته شود و قرارداد صلحی امضا گردد.»
بنابراین اسرائیل با استفاده از برتری هسته ای خود در منطقه می تواند بدون ترس از مجازات و حتی در مواجهه با مخالفت جهانی به اعمال ضد بشری خود ادامه دهد. نمونه بارز آن حمله به لبنان و ویرانی بیروت در سال 1982 بود که توسط آریل شارون رهبری و هدایت شد و در نهایت منجر به کشته شدن 20.000 هزار انسان که اغلب غیرنظامی بودند، گردید. بدون در نظر گرفتن نابودی نیروی هوایی سوریه و نابودی کشور همسایه عرب خود، اسرائیل قادر بود تا حدودی به خاطر تهدید هسته ای، جنگ را برای ماه ها ادامه دهد.
تسلیحات هسته ای اسرائیل پیامدهای ژرف و شدیدی بر آینده صلح در خاورمیانه بعلاوه بر کل جهان، به دنبال دارد. این موضوع با اظهار نظری توسط اسرائیل شاهاک روشن میگردد، وی خاطر نشان می کند که اسرائیل هیچ منافعی در صلح ندارد به استثنای آن صلحی که بر اساس شرایط اسرائیل تحمیل شده باشد، این رژیم هیچ قصدی برای توافق صادقانه در رابطه با محدود کردن برنامه هسته ای خود یا گفتگوی جدی در رابطه با خاورمیانه عاری از تسلیحات ندارد. به نظر سیمور هرش، اندازه و پیشرفت زرادخانه هسته ای اسرائیل به مردانی چون آریل شارون اجازه می داد تا رویای تغییر در نقشه خاورمیانه را به کمک تهدید ضمنی هسته ای در سر داشته باشند. زی شیف یک کارشناس نظامی در هاآرتص می نویسد: «هر کسی که باور دارد اسرائیل در هر صورت پیمان منع اشاع تسلیحات هسته ای را امضا خواهد کرد... این ایده تصوری خیال پردازانه بیش نمیباشد.»
در عین حال وجود تسلیحات هسته ای و کشتار جمعی اسرائیل در چنین منطقه بی ثباتی به نوبة خود پیامدهای جدی بر آینده توافقات خلع سلاح و کنترل تسلیحات دارد و حتی خطر جنگ هسته ای بر این منطقه سایه افکنده است. بنابراین آنچه از اظهار نظرها و شواهد پیداست، اسرائیل از نیروی نظامی هسته ای خود دست نخواهد کشید و طرح منطقه عاری از سلاح هسته ای در نهایت با شکست روبه رو خواهد شد.حال در مقابل کشورهای منطقه چه گزینه های برای مقابله با خطرات هسته ای رژیم صهیونیستی باقی مانده است؟ رژیمی که هیچ معیاری را در نظام بین الملل زمانیکه علیه منافعش باشد قبول ندارد و پشتیبانی کشورهای غربی از جمله آمریکا را نیز همواره پشت سر خود احساس می کند.