به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی، عضو کمیسیون فرهنگی دوره نهم مجلس شورای اسلامی در گفتگو با سایت جنبش حیا گفت: اولین مشکل جامعه ما نفوذ نگاه سکولاری در بین مردم جامعه است و امربه معروف ونهی از منکر اجتماعی مقابل با جریان نفوذ است. متن کامل گفتگوی آقاتهرانی را در ادامه می خوانید:
چه مسئله ای باعث عدم موفقیت اجتماعی می شود؟
اولین چیزی از مشکلات ما که به ذهنم می رسد که باعث عدم سعادت و موفقیت دنیوی و اخروی می شود؛ این است که آنچه را که جدی است، جدی نمی گیریم. همه ما مسلمان هستیم و خدا و آخرت را قبول داریم، اما درعمل آنچه قبول داریم را به کارنمی گیریم. یعنی خدا را در بازار و خیابان ها نمیآوریم. انگار این ها یک کار دیگر است و آن، یک کار دیگر. این همان است که دشمن به آن سکولاریسم می گوید، لذا خدای ما تبدیل به خدای شنبه می شود مثل یهودی ها یا خدا به خدای یکشنبه تبدیل می شود، مثل مسیحی ها. برای ما هم میشود خدای روز جمعه. دیگر در راهپیمایی و رأی دادن ما خدا نیست و سیاست از خدا جدا می شود، اخلاق و اقتصاد از خدا جدا می شود، خانه و خانواده از خدا جدا می شود و این همان است که دشمن ما به این بیماری مبتلا شده و تلاش می کند که ما را هم مثل خودش بکند. از بیرون تزریق شده و به فرهنگ ما هم القا شده و تا حدود زیادی هم به آن مبتلا شده ایم. نسل جوان به طبع بیشتر به این عارضه مبتلاست. حالا چه باید کرد یا نکرد بماند برای جای دیگری ولی آدم بداند که همچنین مشکلی دارد. اینکه در این شرایط میگوییم «دیانت ما عین سیاست ماست» دروغ می شود.
قدیم، بازاری ها چگونگی کسب حلال را میخواندند ولی چند نفر از نسل امروزی این گونه هستند؟ در دانشگاه ها سیاستی که تدریس می شود، سیاستی که گفته می شود و سیاستی که خوانده می شود چه ربطی به اسلام دارد؟ چیزی است که در غرب نوشته شده و ترجمه شده و همه هم میخوانند در حالیکه دانشجوی ما مسلمان است، اهل نماز است، اهل روضه امام حسین(ع) است، اما بین سیاست، علم و دیانت او تفکیکی وجود دارد. خواه اقتصاد بخوانند، خواه سیاست بخوانند، خواه روان شناسی بخوانند، خواه علوم تربیتی بخوانند، خواه تاریخ بخوانند یا هر موضوع دیگری، می بینید که این تفکیک هست. این بیماری غرب است که القا شده به سطر سطر نوشته ها. بعضی ها با اینکه سیاست می خوانند، اصلا درک انقلابی ندارند.
شما راه حل اینکه جامعه دچار نفوذ فرهنگی نشود و تقلید کورکورانه از غرب نکند را چه میدانید؟
به اعتقاد من امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری همچون دیده بانانی هستند که از بالا به جامعه خود نگاه میکنند. می بینید که اخیرا حضرت آقا بحث سبک زندگی را مطرح کرده اند. برای سبک زندگی در چند زمینه مثل اخلاق، تربیت، عرفان وسیاست و اقتصاد می توان فعالیت کرد. در هر کدام میتوان چند اصل را مورد توجه قرار داد و دید که غرب چه میگوید و اسلام چه میگوید در این صورت میبینیم که خیلی عقب هستیم. برای درمانش هم باید فکر کرد که چه باید کرد. یکی از عواملی که باعث شده شبیه به غرب شویم این است که از غرب تقلید کورکورانه میکنیم. چرا؟ چون مثلا این ها مدرن هستند. در نوع غذا خوردن و نشست و برخاست و زندگی خانوادگی و... الگو میگیریم. الان مثلا اگر صد تا شلوار بیاوریم، جوان ما آنکه پاره است را می پسندد یا آنکه رنگش پریده یا وصله دار است را می پسندد. حتی فروشنده های ما نیز از این نوع لباس ها و مدها استفاده می کنند، بعد که از او سوال می پرسند می گوید آن ها سود ندارد یا حرف هایی مثل آن. پس فرق تو با یک کافر در چیست؟ شاید نماز هم بخواند، زیارت امام رضا(ع) هم برود ولی بعد که برگشت دوباره کار خود را می کند. چرا الان سن ازدواج باید روی 35 سال برود؟ بعد صاحب فرزند هم نشویم و...
خوب است کمی فکر کنیم. بیشتر عبادت ابوذر فکر کردن بود، برای همین جلوی معاویه می ایستاد. ما همه ابزار تفکر و تعقل داریم اما از آن استفاده بهینه نمی شود. البته این موضوع تقلید کردن الان از سابق بهترشده است. امثال دکتر مطهریها، شهید بهشتیها و دیگران آمدند و نشان دادند که اسلام میتواند بهترین ها را ارائه بدهد. خود عرصه دفاع مقدس توانست باور های ما را تغییر بدهد و جوانان الان مقام ولایت فقیه را به عنوان انسانی شایسته و فرهیخته قبول دارند. اگر از من بپرسید میگویم جوان امروز خیلی بهتراز جوان دیروز است.
ابزار دومی که دشمن استفاده می کند همین سکولاریسم است که بیایند بین دین و زندگی ما تفکیک قائل بشوند. مثلا در غرب در روز سخت مشغول کار می شوند و در اول شب سراغ کار های دیگر می روند. ولی به اعتقاد من تمام اعتقادات باید در تمام جریان زندگی ما نمایان باشد. امام علی (ع) باید در بازار و در همه جا نمایان باشد، نه فقط وقتی که به زیارت ایشان می رویم . یاد بگیریم در تمام مراحل زندگی شیعه او باشیم.
باید توجه کرد که زندگی چگونه باشد، برخوردم چگونه باشد، چه کسی دوست است و چه کسی دشمن است؟ آیا باید به همه لبخند زد؟ آیا باید با همه بد اخلاقی کرد؟ اسلام خصوصا در علوم انسانی خیلی حرف دارد. چون برای کمال انسان نازل شده است.
اگر مردم ما نه از غرب تقلید می کردند و نه سکولار بودند و به افرادی که این دو روش را در پیش گرفته بودند تذکر میدادند یا با آن ها صحبت میکردند،آیا وضعیت جامعه ما به این جا می رسید ؟
قطعا نه. ببینید امر به معروف و نهی از منکر جزء یکی از بزرگترین فرایض اسلامی است که تقریبا تعطیل شده است، حتی در بین آدمهای خوب هم همینطور است. خیلی مقید به انجام این فریضه نیستند و حتی حرفهای دیگری مثلا سخت نگیر هم میزنند و در جامعه هم جا افتاده که موسی به دین خود، عیسی به دین خود. گویا یک سری افراد فرق بین مسائل جمعی و شخصی را نمی دانند. پس دیگر امر به معروف و نهی از منکر هم نکنید. به چه سمتی داریم میرویم؟ آیا بحث مسائل اجتماعی مثل یک مسئله فردی است؟ آیا در دین بحثی در این باره وجود ندارد؟ مسلمانیم؟ مسلمان بودن فقط به نماز خواندن است؟ اگر این طور باشد ابن ملجم هم نماز میخواند. ما انقلاب کردیم و باید دلمان برای آن بسوزد و برای ما ارتقا و پیشرفتش مهم باشد. نه امر به معروف می کنیم و نه اجازه میدهیم دیگران این کار را بکنند. ببینید مثلا بنده می ترسم، حالش را ندارم. خیلی خب. لااقل بگذاریم دیگران کارشان را انجام بدهند.
آیا با توجه به اینکه مردم دلایل گوناگونی می آورند و گاهی بعضی افراد بهانه تراشی میکنند یا شبهات مختلف وارد میکنند، امربه معروف ونهی از منکر ترک می شود؟
در قرآن آمده «لم تقولون ما لا تفعلون» چرا کاری که نمی کنید را میگویید انجام بدهند. آیا کاری را که خودم نکردم نباید بگویم؟ یعنی تا خودم صالح نشوم نمی توانم از اصلاح صحبت کنم؟ پس خود امام عصر(عج) باید این کار را انجام بدهد، چرا که همه ایراداتی دارند، خود پیغمبر(ص) باید این کار را انجام می داد. امر به معروف و نهی از منکر یک امر همگانی است. حتی اگر خودم هم در این جهت کمی نقص دارم اما این مانع از گفتن نمی شود، البته برای خودم اول از همه. من خودم زمانی اخلاق تدریس میکردم، بعد که میخواستم این کار را کنار بگذارم یکی از علما از من پرسید که آیا بر اخلاق خودت هم اثر می گذارد یا نه؟ گفتم که بله. بعد ایشان گفتند برای اخلاق خودت هم که شده برو اخلاق را تدریس کن، تو خودت درست شو. امر به معروف هم همین است. روی خودم هم اثر می کند.
در روایت آمده است که اگر اهل معروف نیستی امر به معروف کن تا بشوی. وقتی من به شما میگویم مال مردم را نخور اولین اثرش یر خودم است، اثر تلقینی دارد و نفس قطعا ملامت می کند. در آیه قرآن آمده اگر بردبار نیستی خودت را به بردباری بزن چون وقتی خودت را به بردباری زدی خود از بردباران میشوی. مسجدی نیستی حالا برو مسجد، مسجدی خواهی شد. بنابراین در امر به معروف و نهی از منکر، خود گفتن تأثیر مثبتی روی خود آدم دارد. البته نوع عالی آن که اثر گذارتراست این است که خود آدم آن اخلاق حسنه را داشته باشد. همان گونه که می گویند اگر سخنی از دل بیرون آمد بر دل می نشیند، ولی اگر سخن از زبان بلند شد از گوش ها تجاوز نمی کند. اگر عقلی گفتی، عقلی می گیرد. اگر دلی گفتی دلش تکان می خورد. اما خب مرحله اولش همان زبانیست که برای شروع خوب است.
اما در مورد ناسزا گفتن مردم که گاهی شنیده میشود؛ باید عرض کنم که آیا معیار تشخیص وظیفه برای انجام کاری ناسزا یا صلوات مردم است؟ یعنی آیا من کاری را که می خواهم انجام بدهم باید ببینم مردم تشویقم می کنند یا نه؟ آیا واقعا «گرخواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» درست است»؟ باید انسان ببیند کدام کار درست است، خواه مردم بکنند یا نکنند، خواه بخواهند یا نخواهند. شما نگاه کنید بزرگان این گونه نبودند که جامعه به هر سمتی می رود آنها هم به همان سمت بروند. پس چرا امام حسین(ع) یک نفری جلوی این همه آدم ایستاد؟ پس چرا امام راحل(ره) جلوی طاغوت ایستاد؟ اگر ایستادگی نبود آیا هیچ وقت انقلابی رخ می داد؟ آیا هیچ وقت تحولی رخ می داد؟ ببینید ما یک درست و غلطی داریم حالا جمع به آن برسد یا نرسد. اگر برسند که خدا را شکر، اگر نرسند خب باید به تنهایی ایستاد. حتی روز غدیر، پیامبر(ص) احساس تنهایی می کرد، آنوقت آیه نازل شد که خدا تو را از شر مردم حفظ می کند. خدا گفت که نترس کار خودت را انجام بده. لذا باید دانست که وظیفه چیست؟
امر به معروف و نهی از منکر جزء وظایف است. اما گاهی اوقات شرایطی را برای امر به معروف و نهی از منکر پیش آورده اند که سبب می شود بعضی امر به معروف نکنند و یا بهانه ای برای امرنکردن به معروف ونهی نکردن از منکر داشته باشند، مثلا اینکه بگوییم تأثیر گذاری ندارد بله اگر اثر ندارد وقت خودت را تلف نکن. مثلا ببینید من با خانواده ای وصلت می کنم و قاعدتا آن گروهی که من با خانواده آنان ازدواج می کنم سبک زندگی متفاوتی با ما دارند. ما از بچگی فهمیدیم که عموی ما چگونه است، دایی ما، خاله ی ما و... دارای چه رفتار هایی هستند؟ یعنی تعامل با اینان را بلدیم. حال که شما در یک خانواده جدیدی وارد می شوید این سوال پیش می آید که ما چه وظیفه ای داریم؟
من یک جامعه کوچکتر را مثال زدم. جامعه هم به این صورت است. نیروی من محدوداست، بینهایت که نیست. حال من باید بیایم این نیرو را روی هم درسی ها، هم سنی ها، هم محله ای ها و... که حرفم بیشتر اثر دارد خرج کنم. حالا اگر این نیرو را روی کسی پیاده کنم که مصداق میخ آهنی نرود در سنگ باشد، هر دفعه دعوامان میشود و می بینیم که فایده ای ندارد.
می خواهم این را بگوییم که امر به معروف و نهی از منکر برای همه یکسان نیست. من یک موقعیتی دارم که او ندارد. همان طور که می بینید در جلسات مختلف هم سن ها هم دیگر را خیلی خوب پیدا می کنند. پیرمرد ها با هم دیگر می نشینند، همین جاست که باید فرصت ها را غنیمت شمرد. گاهی اوقات من بین عده ای قرار میگیرم که هیچ فایده ای ندارد. فقط باعث ناراحتی می شود. شاید حتی در جایی سکوت بهترین باشد.
ما خیلی از اوقات می گوییم تأثیر ندارد؛ که این جور نیست. شاید الان نپذیرد و مقاومت کند، که طبیعی هم است اما یخ همین فرد آرام آرام آب می شود. خود من مثلا در جایی یک ساعت سخنرانی می کنم قطعا در این بین اشتباهاتی هم دارم ولی خب اگر یک نفر بیاید و به من بگوید فلان، من شاید مقاومت کنم. ولی اگر دخترم این حرف را بزند که مثلا اگر فلان حرف را نمی زدید بهتر بود، من قطعا شک می کنم که اشتباه کردم. کافی است یکی دیگر مثلا از رفقا روی کاغذ بنویسد که اگر این گونه میگفتید بهتر نبود؟ دیگر آدم یقین می کند که اشتباه کرده است. در حالی که حرف نفر اول را اصلا قبول نداشتم. پس می بینید که در این مثال حرف دخترم بیشتر اثر داشت. اولیه اثر خودش را گذاشت گرچه مقاومت کردم. ولی بله صد درصد نپذیرفتیم که اصلا مشکلی نیست حالا اگر نگوییم ممکن است طرف یک عمر در جهل مرکب زندگی کند. اصلا من فکر می کنم این خیر خواهی جامعه است. دوست داشتن جامعه است.حلا اگر دشمن من هم مرا نصیحت کند بازهم این به نفع من است. پس اثر وجود دارد. بستگی دارد که چگونه می گویید، چه وقتی می گویید، در کجا می گویید. این ها همش دخالت دارد.
اگر هم می بینید اثر ندارد باید شیوه را تغییر داد، مثلا از شیوه تربیتی به جای امر کردن استفاده کرد. در شیوه تربیتی لازم نیست من امر بکنم، کافی است خود آن را به شما بیاموزم. باید فکر کرد چگونه بهتر و تأثیر گذار تر است. من وقتی جوان بودم، در اوایل انقلاب بیشتر تبلیغات ما در شمال بود. آن موقع در آن جا کمونیست ها بودند و ادعا داشتند، هنوز هم جنگ مسلحانه شروع نشده بود. ماهم شیوه دیالوگ این ها را بلد شده بودیم و مجبور بودیم به بحث و گفت و گو بپردازیم. یکبار روز عاشورا سخنرانی خوبی کردم، خودم احساس خیلی خوبی داشتم. وقتی برگشتیم قم از ما می پرسیدند که چه کردیم و چه گفتیم. به من گفتند که روز عاشورا موضوع صحبت شما چه بود؟ گفتم درباره «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» صحبت کردم. من هم به خیال اینکه خیلی خوب صحبت کردم شروع به توضیح بقیه آن کردم، خلاصه من را خیلی تشویق کردند. بعد ها فهمیدم که فقط برای این بوده که ما بایستیم، کار را محکم بچسبیم. گذشت؛ یک ماه، دو ماه وقتی در محضر آیت الله مصباح بودم من را صدا زدند و گفتند سعی کنید در سخنرانی ها بیشتر از آیات استفاده کنید و نیز گفتند سند این روایت «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» ضعیف است و بهتر است از روایات محکم تری استفاده کنید. ببینید نه شما جریحه دار می شوید، نه احساس خفت می کنید بلکه آدم لذت می برد.حالا اگر این استاد همان جا بگوید این حدیث است که خواندی؟ دیگر فردای آن روز قادر به سخنرانی نبودم. پس اگر می بینیم جای مناسبی برای امر به معروف نیست، شیوه تربیتی را یادمان نرود. خودتان را جای طرف بگذارید، مثلا شخصی دروغی گفته است خودتان را جای او بگذارید که چگونه به او تذکر بدهید بهتر است.
گاهی امر به معروف و نهی از منکر سخت است، ولی می ارزد. مثلا برای دخترم خواستگار می آمد، من به جای آنکه به او بگویم چه کسی را انتخاب کند، نوشته ای را در مورد ازدواج به او می دادم تا تایپش کند، این قطعا اثر بیشتری دارد. به ذهنم این آمده بود که بنویسم و این گونه راهنمایی کنم. گاهی اوقات در کار های تربیتی ورود غیر مستقیم اثر جدی تری دارد. لذا اگر فکر کردید در جایی امر به معروف و نهی از منکر اثر کمی دارد یا اثر نمی گذارد، قطعا بی تأثیر نیست ولی باید تلاش شود بهترین اثر گذاشته شود نه اینکه حالا هر اثری گذاشت.
برای اصلاح باید کمی فکر کرد که این خود گاهی وقت می گیرد که آدم چگونه عمل کند بدون آنکه هوای نفس من تحریک شود یا عقده ای خالی شود یا طرف جلوی بقیه خراب بشود؟ باید به گونه ای باشد که طرف اصلاح شود یا حتی طرف بهتر از من بشود، این جاست که باید خیرخواهی کرد. در مقام خیرخواهی، بنده انتقاد می کنم، هیچ طوری هم نیست. اما اگر خیرخواهی نباشد، مردم هم ناراحت می شوند. فرض کنید درباره رهبر جامعه چیزی بگویید که مردم احساس کنند برای خیرخواهی نیست. مردم با شما درگیر می شوند.ا ما سعی کنید در بهترین شکل و وضعیت مطلب را به طرف مقابل برسانید. گاهی اوقات بهتر است آدم به شکل سوال رد شود بعد آن وقت دیگر این امر نیست. در قرآن آیه داریم که خداوند متعال بعد از امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به خیر می کند.