به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، سیاستمدار خوشنام اصلاحات این روزها "از همه رانده و از همهجا مانده" شده است، او که روزی معاون اول دولت جمهوری اسلامی بود و ایامی دیگر سودای ریاست جمهوری در سر داشت حالا بهجایی رسیده که میخواهند تلاش کنند تا شاید رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شود.
استاد برجسته دانشگاه شریف که ازقضا خیلی هم خوش ندارد سیاست را با درس و بحث قاطی کند و نمیخواهد که در کلاسهایش از سیاست سخن بگوید، این روزها در حالی نمایندگی مجلس دهم را تجربه میکند که میدان سیاست را به واقع 3-0 باخته است. از آن همه شور و شوق و انرژی و آن همه حمایتهای رسانهای و "نفر اول تهران تویی"، "نفر اول کشور تویی"، "رئیس تویی"، و ستادهای پرزرقوبرق 92 و 94 تنها کمیسیون آموزشش، آن هم شاید، به او رسیده و باقی به دیگران.
هرچند که سر لیست تهران امید در این مدت قطعاً میدان اخلاق را نباخته اما میدان سیاست را بهکل واگذار کرده است. این روزها خیلیها میگویند که عارف چوب نابلدی خود در عرصه سیاست را میخورد و خیلیها میگویند نه، او "مرد عرصه فداکاری" است ، میگویند عامل اصلی تجدید حیات اصلاحات کسی نیست جز خود او "محمدرضا عارف".
اما اینهمه تعریف و تمجیدها و همه َآن علتیابیها قطعاً نمیتواند پاسخ مناسبی به نزول عارف از عرش به فرش باشد.
عارف این روزها ناراحت است، خیلی هم ناراحت هست که چرا مزد کنار نشستنش از کورس 92 را در 94 نگرفته، چرا آنهایی که شاید عارف اصلیترین عامل رسیدنشان به قوه مجریه بود امروز او را تنها گذاشتهاند و آنهایی که به وی نامه زدند که از 92 کنار بکش امروز نامه نزدند که: "بمان ما حمایتت میکنیم".
مردم حقدارند بپرسند که چرا اصلاحطلبان میگویند "عارف در جریان انتخابات ریاست مجلس حرف عقلای اصلاحات را گوش نداد و کنار نکشید"؟ . میپرسند مگر حداقل امر این نبود که عارف با چند میلیون رأیی که در 92 تقدیم روحانی کرد امروز توقع چند ده رأی مجلس را داشته باشد؟ چند ده رأیی که احتمالاً خاتمی و روحانی میتوانستند برای وی جمع کنند و او را راهی رقابتی شرافتمندانه و کمی سختتر با لاریجانی کند. خیلیها میپرسند که چرا روحانی بهجای عارف در مجلس طرف علی لاریجانی را گرفت؟
البته شاید عارف حالا و بعد از گذشت چند هفته خود بهتر پاسخ را بداند. پاسخی که شاید مهمترین وجه آن کنار زدن مرد یکدنده یزدی از عرصه سیاست (بخوانید همان رقابت سال 96) باشد.
واقعیت امر این است که شاید عارف هرگز تصور نمیکرد اعتدالیون برای بیرون راندن او و رفقایش از گود بهجای ساکت کردنش با حمایت؛ و راضی کردنش با دفاع از او برای ریاست مجلس یا حداقل نایبرئیسی، او را با "تحقیر" ساکت کنند.
او احتمالاً تصور این را هم نمیکرد دیکتاتوری سیاسی اعتدال امروز به سراغش بیاید و برای اینکه او و هم طیفانش را همچنان محتاج "تدبیر و امید"یها نگهدارد و از رو آمدنشان تا 96 جلوگیری کند به حذف و سرخوردگی او متوسل شود.
عارف گمان نمیکرد که اعتدال برای اینکه یکه تاز میدان رقابت با اصولگرایان باقی بماند "سرِامروز اصلاحات" را زیر آب کنند.
هرچند که آقای استاد دانشگاه شریف هم باید میدانست که او برای دولتیها مزیتی جدی نسبت به لاریجانی ندارد و او چه کاری میتوانسته برای دولت بکند که لاریجانی نکرده، مگر تصویب برجام در 17 دقیقه، که نبض حیاتی دولت روحانی بود کمتر از کنار کشیدن به نفع شیخ دیپلمات در 92 بود؟
البته بماند که تصحیح وجهه روحانی در میان قوای دیگر و جادهصافکنی دولت در میان مجموعههای نظام و حتی اصلاح وجهه او در بین علماء، تنها از دست علی لاریجانیِ فرزند آیتالله آملی ساخته بود نه عارفِ اصلاحطلبِ مدرن.
این نیست که بگوییم عارف امروز چوب نابلدی خود را نمیخورد، اما بههرحال مسلم است که او تسلیم سیاست ورزی کسانی شده که اتفاقاً در میدان رقابت هم خشن هستند و هم دیکتاتور، همان کسانی که برای تمدید ریاست جمهوری رفیقشان، اگر بتوانند حتی حاضرند قانون اساسی را هم عوض کنند! همانهایی که نشان دادند در رسانه و عکس و تصویر و اجتماع مردمی اهل رفاقتاند نه در میدان عمل و یا حتی لابی.
به هر سو امروز عارف ناراحت بدعهدی رفقا و شرکایش است همانهایی که عارف رفاقت و شراکت را در حقشان تمام کرد اما آنها برای او نه رفیق بودند و نه شریک.
میگویند رئیس فراکسیون امید آنقدر ناراحت است که گفته میخواهم کف مجلس و همین پایین کارکنم، کنار دیگر نمایندههای مجلس و دیگر با آن بالاها کاری ندارم!
حرفی اگر صحیح باشد، یعنی مهر پیروزی شایسته برگه سیاست ورزی اعتدالیون نسبت به عارف و اصلاحطلبان است.
منبع: نسیم آنلاین