به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، حسین امیر عبداللهیان، دیپلمات کارکشته و باسابقه وزارت خارجه ایران، جای خود را با حکم محمد جواد ظریف، به حسین جابری انصاری داد. جابری انصاری پیش از این به عنوان سخنگوی وزارت خارجه ایران مشغول به کار بود. جابریانصاری پیش از سخنگویی، مسئولیتهایی مانند مدیریت گروه مطالعات خاورمیانه و خلیجفارس، مشاور معاونت عربی و آفریقا، مدیرکل خاورمیانه و شمال آفریقا و سفیر جمهوری اسلامی ایران در لیبی را در کارنامه دارد.
امیر عبداللهیان که توانست کارشناسی ارشد روابط بین اللملل را در سال 1375 کسب کند و در دانشگاه تهران نیز مدرک دکترای خود را در این رشته اخذ کند، یکی از کارشناسان برجسته مسائل منطقه غرب آسیاست که از همان اوان شروع به کار تحلیل های دقیقی از شرایط منطقه ارائه می داد.
وی از سال 1390 تا دیروز در پست معاونت عربی و آفریقایی وزارت خارجه خدمت می کرد و پیش از این نیز در حوزه های مربوط به کشوهای خلیج فارس و به ویژه عراق، فعالیت می کرد. به طور کلی در 25 سال فعالیت امیرعبداللهیان در وزارت خارجه، وی یک کارشناس باتجربه و دیپلمات فعال در حوزه منطقه خاورمیانه، خلیج فارس و کشورهای عربی شناخته می شد. سال هایی که او در حوزه عربی و آفریقایی وزرات خارجه حضور داشت اوج تلاطم منطقه ای بود. بیداری اسلامی در سال 2010 منطقه شمال آفریقا را در نوردید و باعث سقوط دیکتاتوری های تونس و مصر شد. این تلاطم به دمینویی تبدیل شد و به سرعت به سمت کشورهای عربی غرب آسیا نیز حرکت کرد. در این سال ها، امیرعبداللهیان در مهمترین معاونت وزارت خارجه حضور داشت.
با فروکش کردن موج بیداری اسلامی و بروز بحران داخلی در سوریه و سپس عراق، نقش معاون عربی و آفریقایی وزارت خارجه بیش از پیش پررنگ شد و تقویت محور مقاومت اولویت اصلی این معاونت گردید. سوریه در یک توطئه بین المللی گرفتار تروریسم تکفیری شد و تروریست ها توانستند عراق را نیز با کمک کشورهای غربی و عربی حاشیه خلیج فارس، در نوردند. اوضاع در منطقه با ظهور داعش و گروه های ترویستی مشابه بسیار بغرنج شد و همراستایی سیاست های وزارت خارجه با سیاست های منطقه ای ایران در قالب مقاومت، ضروریت بیشتری داشت که این ماموریت ویژه بر عهده دیپلمات کهنکار یعنی امیرعبداللهیان قرار داشت.
امیرعبداللهیان یکی از نفراتی بود که با تغییر دولت نیز همچنان بر پست خود باقی مانده بود و تا 30 خرداد 1395، مسئولیت معاونت عربی و آفریقایی وزارت خارجه ایران را برعهده داشت. اما یکی از سوالات اساسی که به ذهن متبادر می شود این است که آیا قرار است سیاست خارجی ایران در حوزه عربی و آفریقایی با رفتن امیرعبداللهیان تغییر کند؟ سوالی که بسیاری از رسانه ها داخلی و خارجی بر آن تمرکز کرده اند و این تغییر را نشانه ای از شروع تغییرات و نرمش ایران در حوزه منطقه ای می دانند. نشانه هایی که این تحلیل ها بر آنها اشاره می کنند، سفر وزیر خارجه ایران به کشورهای اسکاندیناویی و حضور در نشستی در نروژ با جان کری اشاره می کنند. ظریف در این نشست علاوه بر مسائل هسته ای، پیرامون اوضاع سوریه نیز با کری سخن گفته بود. همچنین به نقل از المانیتور، یکی از منابع آگاه این رسانه عنوان کرده بود که ظریف در مسائل منطقه ای به اختیارات بیشتری دست پیدا کرده و دست او بازتر است. از همین رو این مسائل نمی تواند بی ارتباط جایگزینی جابری انصاری و امیرعبداللهیان باشد. نزدیکی امیرعبداللهیان به سردار سلیمانی و سپاه قدس و عدم هماهنگی با دولت تدبیر و امید، یکی دیگر از دلایل برکناری وی عنوان می شود.
اما آیا تغییرات صورت گرفته در وزارت خارجه از اهمیت بالایی برخوردار است و با این تغییرات آیا همانگونه که برخی از رسانه های عنوان کرده اند، ایران آماده نرمش در حوزه منطقه و به ویژه در سوریه است؟ ایران حامی اصلی بشار اسد در سوریه است و همانگونه که قبلا علی اکبر ولایتی، مشاور بین الملل مقام معظم رهبری عنوان کرده بود، بشار اسد، خط قرمز ایران است. علی اکبر ولایتی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، در برنامه تلویزیونی نگاه یک، با اشاره به این که آمریکایی ها می گویند بشار اسد باید برود اذعان داشت که بشار اسد به عنوان رئیس جمهور قانونی سوریه باید بماند تا دوران ریاست جمهوری اش پایان یابد گفته بود:" شرط رفتن بشار اسد برای ما خط قرمز است لذا از بشار اسد دفاع می کنیم."
در سال 2011 و آغاز بحران سوریه، حتی برخی از ناظران داخلی تحولات سوریه، اظهاراتی از جنس سخنان ولایتی را دخالت در امور سوریه می دانستند و با ژست هایی روشنفکرانه سعی در تخطئه سیاست های حمایت از نظام سوریه را داشتند. در یکی از این موارد اصلاحطلبان تندرو تحت پوشش صنفی دست به کار پیگیری منافع سیاسی جناحی خود شدند و با پوشش سفید پزشکان که نمادی از صلحطلبی است به بشار اسد نامهای اعتراضی نوشتند.اما پس از چند ماه مشخص شد که تنها راه نجات کشور سوریه، حمایت از حکومت مرکزی است. هر چند بشار اسد در اداره کشور دچار برخی از اشتباهات شده بود و در تقسیم پست های حکومتی و مشارکت دادن مخالفان سیاسی، سختگیری به خرج می داد و از سوی سرکوب اعتراضات داخلی در برخی از شهرها از جمله حماء توسط مسئولان محلی، باعث تندرتر شدن فضا شد، ولی شروع جنگ مسلحانه و ورود تروریست های تکفیری به این فضا، نمی توانست بدون برنامه ریزی و طرح های بلندمدت قبلی باشد. مخالفان مسلح از سوی کشورهایی حمایت می شدند که خود هیچ رنگ و بویی از دموکراسی و حقوق بشر نبرده بودند و کاملا مشخص بود سوریه را برای انتقام جویی و خارج کردن آن از اتحاد با ایران برگزیده اند. عربستان و قطر در کنار ترکیه و کشورهای غربی، بخش عمده ای از تدارکات مالی و تسلیحاتی مخالفان مسلح را برعهده گرفتند و محیط برای ایجاد و تحرک گروه های تروریستی مهیا شد.
به طور کلی سوریه در سیاست منطقه ای ایران یکی از متحدان اساسی می باشد که علی رغم سیستم ونظام متفاوت با ایران، روابط عمیقی میان این دو کشور برقرار شده است. بدون شک خروج سوریه از محور مقاومت، توان تاثیرگذاری سیاست خارجی ایران را کاهش می دهد، به همین منظور حفظ ترتیبات کنونی در سوریه از اولویت های سیاست تهران می باشد. بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری سال 2014 در رقابت با دو رقیب دیگر بار دیگر توانست قدرت را در دست بگیرد. این انتخابات برای اولین بار در تاریخ سوریه بود که چند نامزد داشت. در گذشته انتخابات بیشتر شبیه به رفراندوم بود و تنها یک نامزد حضور داشت. دوران ریاست جمهوری در سوریه 7 ساله است.
هر چند ورود ایران به بحران سوریه با مخالفت های از سوی قدرت های جهانی مواجه شد و حتی در داخل نیز عده ای بر آن تاختند، ولی در ادامه مشخص شد، در صورت عدم مداخله، موج تروریسم می توانست شهرهای ایران را نیز تهدید کند. سردار قاسم سلیمانی در سخنرانی 27 بهمن 92، جنگ سوریه را، یک جنگ عالم گیر علیه ایران و محور مقاومت ارزیابی کرده بود: "همین سوریه که الان محور جدال اساسی است، یک طرف همه دنیا قرار دارد و یک طرفش ایران. بعضیها تز روشنفکری میدهند که حالا این آقا (بشار اسد) برود و یک نفر دیگر بیاید. فرض کنید مرده. چون حقیقت موضوع را نمیدانند. در همین اردوگاهی که در آن امریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه و عربستان هستند خوارج را به خوبی میبینم."
اوضاع در سوریه به سمتی پیش می رود که با حمایت ایران و روسیه، شکست های سنگینی بر تروریست ها وارد شده و در ابعاد دیپلماتیک نیز، وزن سیاسی نظام اسد افزایش پیدا کرده است. هر چند ایران پیش از این نیز با ارائه طرح 6 ماده ای، در پی برقراری صلح در سوریه بود و تعیین سرنوشت آن کشور را تنها در دستان مردمانش می دانست، با این وجود هیچگاه در دفاع از نظام سوریه شک به خود راه نداد و همچنان به کمک های خود ادامه می دهد.
آیا با وجود حمایت های ایران و فعالیت چشمگیر نظامی و سیاسی در این کشور، تغییرات دستگاه سیاست خارجه می تواند خللی در این فعالیت های کلی کشور ایجاد کند؟ به نظر می رسد آنچه با عنوان دست بازتر ظریف در مسائل منطقه ای مطرح می شود، با وجود سرمایه گذاری گسترده ایران در منطقه در بسط نفوذ و تاثیرگذاریش در دو دهه اخیر، تنها حدس و گمان باشد و ابزارهای واقعی اعمال نظر محض در مسائل منطقه مهم غرب آسیا و شمال آفریقا تنها در دست دستگاه دیپلماسی نباشد. هرچند دولت یازدهم از همان شروع فعالیت خود تنش زدایی در روابط با کشورهای عرب منطقه را در دستور کار قرار داد اما تحولات منطقه نشان داده که کشورهایی نظیر عربستان، بحرین، قطر، ترکیه، مصر و اردن، تابع سیاست های غرب در منطقه هستند و انزوای ایران را همچنان در اولویت خود دارند. حتی در مسیر مذاکرات هسته ای ایران، عربستان درکنار اسرائیل فعال ترین کشور برای برهم زدن تمامی زیربنای مذاکرات بود. در موضوعی چون فاجعه منا و مسائل پیرو آن در روابط ایران و عربستان، کنش ها و واکنش های وزارت خارجه همخوانی چندانی نداشت و هدف عربستان نیز بالا بردن هزینه ها و تنش آفرینی گسترده در حوزه های مربوط به ایران بود، هرچند سیاست دولت تدبیر و امید، دراز کردن دست دوستی با سعودی ها بود.
باید این نکته را نیز یادآور شد که رهبر انقلاب در ديدار وزير امور خارجه، سفيران و مسئولان نمايندگيهاي ايران در خارج از كشور در 10 آبان 1394، خط مشی سیاست های منطقه ای ایران را بار دیگر مورد تاکید قرار دادند و از آن با عنوان سد مستحکم در برابر قدرت های غربی یاد کردند. حضرت آيتالله خامنهاي با اشاره به تبليغات پرحجم بيگانگان درباره «تغيير اجباري يا خودخواسته» در سياست خارجي جمهوري اسلامی افزودند: "سياست خارجي كشور مانند همه كشورهاي جهان بر منافع بلند مدت و اصول و ارزشها استوار است و با رفت و آمد دولتها با سلايق سياسي گوناگون، تغيير نميكند، دولتها فقط در تاكتيكها و ابتكارات اجرايي راهبردهاي سياست خارجي تأثيرگذار و دخيلند. ..اين تحليل خوشخيالانه غربی ها، در حقيقت ناشی از فشار اين واقعيت است كه سياست خارجی جمهوري اسلامی، لااقل در سطح منطقه همچون سدّی مستحكم و صخرهای استوار، مانع از يكهتازی های قدرتهاي سلطه گر به ويژه امريكا شده است و آنها، هميشه در آرزوی تغيير اين سياستها هستند...برخلاف نظر برخی افراد، امريكا بخش عمده مشكلات منطقه است نه بخشی از راهحل مشكلات. "
بنابراین زمانیکه با تغییر دولت ها در سیاست های کلان خارجی جمهوری اسلامی، تغییرات چندانی حاصل نمی شود، نمی توان با تغییر پست هایی در معاونت وزرات خارجه، درباره تغییر در سیاست ایران در حمایت از محور مقاومت و هماهنگ کردن سیاست ها با سیاست های آمریکا و غرب در حوزه سوریه، خوشبینانه نظر داد. در نگاه خوشبینانه نرمش ایران در موضوع هسته ای را نشانه ای از تغییرات ساختاری برای تعامل همه جانبه با آمریکا و غرب تفسیر می کردند که پس از به سرانجام رسیدن برجام، این امر حاصل نشد و ایران همچنان در منطقه غرب آسیا، براساس سیاست های گذشته اقدام می کند. در بهترین حالت، تغییرات در وزارت خارجه را باید تاکتیکی در نظر گرفت تا ترکیب مدیریت منطقه ای این وزارت خانه هماهنگ تر و بر طبق سلیقه وزیر خارجه کشور چیده شود ولی دامنه نفوذ و فعالیت آن در سیاست های منطقه ای تا به چه میزان خواهد بود، موضوعی است که در ادمه و با توجه به نوع کنش و واکنش های مسئولان جدید در وزارت خارجه مشخص خواهد شد و حذف دیپلمات انقلابی چون امیرعبداللهیان، در بلند مدت نمی تواند، خلل چندان در ادامه سیاست های منطقه ای ایران ایجاد کند و دیلپمات های جایگزین شده باید با این سیاست ها خود را بیشتر هماهنگ کنند.
منبع: فرهنگ نیوز