به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، از وقوع انقلاب اسلامی در ایران در کنار انقلاب اکتبر روسیه، پیروزی متفقین در جنگ دوم بین الملل، سربرآوردن سازمان ملل متحد، رهایی از استعمار قدیم، قدرت نمایی بلامنازع آمریکا، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور و بروز گروه های تروریستی سلفی به عنوان یکی از رخدادهای حیاتی جهان در طول قرن بیستم نام برده می شود. اهمیت بسزای این انقلاب بر خلاف دیگر انقلاب های صورت پذیرفته در طول قرن پیشین را می توان در ماهیت ایدئولوژیک آن جستجو نمود، ماهیتی که روندی در راستای نیلِ به ارزش های پیشین و معنوی را در خود جای داده و در اوج فرآیند صنعتی شدن، جهانی شدن و در کشاکش جنگ سرد میان دو بلوک قدرت و ارائه اندیشه های ماتریالیستی طرفین ظهور و بروز یافته است.
تداوم انقلاب اسلامی و سرایت اندیشه برخواسته از آن بر دامنه نگرانی قدرت های بین المللی و منطقه ای افزوده و آنها را به در پیش سیاست های متعدد و متنوع جهت مهار این فرایند سوق داده است. ترغیب صدام حسین به حمله نظامی، حمایت از گروه های اپوزیسیون به ویژه جریان های مسلح و تروریستی، تشدید شکاف های قومی و مذهبی و دامن زدن به تنش های فرقه ای در کنار فشارهای دیپلماتیک و تحریم های کمرشکن اقتصادی هم چون فشارهای تحمیل شده پیرامون برنامه هسته ای ایران تنها بخشی از تقابل قدرت های بین المللی با جمهوری اسلامی بوده است.
افزایش مناسبات جهانی به ویژه در حوزه ارتباطات و ورود به آنچه جهانی شدن نامیده می شود، سبب شده تا جبهه معاند جمهوری اسلامی بیش از هرزمانی به ابزارهای رسانه ای جهت اضمحلال و زوال انقلاب اسلامی روی آورد. تاسیس شبکه های رادیویی و تلویزیونی از همان ابتدای انقلاب در دستور کار تمامی مخالفین نظام قرار گرفته بود، با این حال، رویه فوق در طول یک دهه اخیر و با گسترش روزافزون شبکه های اجتماعی از طرق مختلف به شکلی دو چندان پیگیری شده است. عدم پذیرش مقوله جنگ از سوی افکار عمومی و هزینه های سهمگین مادی و معنوی این رویداد در کنار کاهش مداخله مستقیم قدرت ها در تغییر رژیم از طریق کودتا و.. بر اهمیت فضای مجازی و رسانه ای افزوده است. به واقع و بر خلاف دهه های پیشین، برنده اصلی منازعات بین المللی نه از طریق رویارویی نظامی، بلکه از طریق نقش و نفوذ کشورها در رسانه ها دنبال می شود. تاکید مکرر رهبری معظم انقلاب مبنی بر مقابله با پروژه نفوذ و مقوله حفاظت از پیامدهای منفی شبکه های اجتماعی و رسانه ها در همین باره قابل واکاوی می باشد.
برآورد تحولات منطقه خاورمیانه در طول یک دهه اخیر، حکایت از حضور مستقیم و روبه توسعه ایران در تحولات منطقه دارد. فرایندی که تحت لوای آنچه محور مقاومت نامیده می شود هم اکنون بر بخش های عمده ای از جهان اسلام سیطره یافته و همین مسئله بر کوشش مخالفین نظام در حوزه رسانه ای افزوده است. سرمایه گذاری فزاینده بر بخش های فارسی زبان شبکه ها و وب سایت های بین المللی از قبیل بی بی سی، صدای آمریکا، دویچه وله، یورو نیوز، لوموند، العربیه، صدای اسرائیل، صدای روسیه، صدای چین و صدای ترکیه نشان از اهمیت پروژه مهار جمهوری اسلامی دارد. برنامه های یاد شده در غالب راه اندازی شبکه های تلوزیونی، رادیو ها، وب سایت ها صورت پذیرفته و مشمول عمده قدرت های بین المللی و منطقه ای می باشد.
وجه اشتراک فعالیت این رسانه ها و غایت نهایی آنان را می توان در تلاش شان در زمینه اضمحلال جمهوری اسلامی جستجو نمود. سرمایه گذاری گسترده مالی جهت راه اندازی شبکه تلویزیونی و حضور همه گیر در مقاطع حساس نظیر حواشی پیرامون فتنه 88 جهت تاثیر گذاری در معادلات داخلی ایران از اهداف اساسی این رسانه ها می باشد. مخالفین جمهوری اسلامی کاملا بر نقش حیاتی رسانه ها واقف می باشند، آنها با پشیبانی مطلق از این رسانه ها توانسته اند در مقاطع بحرانی نظیر آنچه در خلال انقلاب های رنگی و یا بیداری اسلامی به وقوع پیوست عنان امور را در دست گرفته و مسیر تغییرات را در راستای منافع خویش هدایت نمایند.
اهداف غایی و چند وجهی رسانه های ضد انقلاب
تجربه چند دهه رویارویی دشمنان انقلاب اسلامی با حکومت نوپای دینی نشان داده که امکان سرنگونیِ مطلق این نظام، امری دور از تصور می باشد. توسل آنها به راهکارهای متعدد در طول دهه های سپری شده موجب گردیده تا آنها ضمن تمایل به خواست حداکثری شان مبنی بر فروپاشی نظام، همِ خویش را بر دستیابی به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و تاکتیکی قرار دهند تا از این رهگذر و با تحقق خواسته های ابتدایی در راستای خواست غایی شان گام بر دارند. در این میان و بر اساس ضرورت های امروزین، رسانه ها بهترین ابزار تحقق منافع آنها به نظر می آیند.
مهمترین معضل جهان غرب با نظام اسلامی را می توان در سیاست های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و نه یک عنوان صِرف جستجو نمود، لذا تلطیف، استحاله و یا دگرگونی این سیاست ها در حوزه های مختلف، حُکم تغییر نظام را برای آنها در بر خواهد داشت. از همین رو سیاست های رسانه ای دشمنان جمهوری اسلامی بر خلاف گذشته معطوف به واژگونی صِرف نشده و با اتخاذ رویکردی چند وجهی در راستای دستیابی به منافع حداکثری (و نه لزوما صددرصدی) گام برداشته اند. گفتگوهای صورت پذیرفته در خلال توافق هسته ای و تلاش برای سرایت گفتگوها به موضوعات مختلف از طریق رسانه ها، نمونه مناسبی در این باره می باشد تا در یک پروژه بلند مدت و بدون خشونت، جمهوری اسلامی و آرمان هایش در این باره تحت عنوان "منطق عقلایی و تنش زدایی" را خلع سلاح نمایند. عدول از مواضع استکبار ستیزی، عدم حمایت از محور مقاومت و کاهش دشمنی با اسرائیل در راستای تحقق پروژه یاد شده، عملا جز نامی پوچ و البته بدون محتوا از جمهوری اسلامی بر جای نخواهد گذارد.
مسیر ترسیم شده محدود به سیاست خارجی نبوده و دامنه آن به تمامی حوزه ها جهت بی محتوا ساختن نظام اسلامی سرایت خواهد نمود. توامان با سیاست فوق، اتکا به تحریم های اقتصادی، ارجاع به شورای امنیت، عقب نشینی های تاکتیکی، اعطای امتیازهای محدود و... از دیگر سیاست های پروژه چندوجهی خواهد بود که وجه اشتراک تمامی آنها استحاله و بی محتوا نمودن جمهوری اسلامی از عقبه ایدئولوژیک و نهایتا سرنگونی آن خواهد بود. رسانه ها به عنوان عاملین ارتباط با افکار عمومی در این باره نقش مستقیم را بر عهده خواهند داشت و می کوشند زمینه را برای تحولی اساسی در جامعه و تحت فشارگذاردن مسئولین نظام فراهم نمایند. اهمیت مسئله رسانه ها در این زمینه تا بدان حد است که بر اساس اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس، عربستان سعودی متعهد شده تمامی هزینه های رسانه های ضد جمهوری اسلامی را که در خدمت رژیم پادشاهی سعودی عمل نمایند بپردازد.
در ادامه به بررسی سیاست های رسانه های معاند جهت نیل به مقصود خویش اشاره خواهیم نمود، سیاست هایی که بخش عمده آن را تخریب مواضع و ارکان جمهوری اسلامی در برگرفته است.
مسیر منتهی به اهداف از پیش تعیین شده
هسته مرکزی تحرک رسانه ای مبتنی بر اهداف چندوجهیِ از پیش تعیین شده، حول محور تخریبِ ارکان کلیدی نظام قرار دارد. با زیر سوال بردن بنیان اساسی و کلان نظام جمهوری اسلامی و پوچ قلمداد نمودن آنان و همچنین القای تعارض این ارکان با منافع ملی ایرانیان، زمینه سست شدن وفاداری جامعه به آرمان ها و سیاست های نظام فراهم آمده و به مرور راه ملت را از راه دولت جدا خواهد نمود.
نکته حائز اهمیت در این باره آنکه، دست اندرکاران امر با آگاهی نسبت به حساسیت های جامعه با مشورت دائمی با کارشناسان دانشگاهی و روانشناسی به شکلی حساب شده نقشِ رسانه های بی طرف را بازی نموده و گاها جهت جلب نظر مخاطبین، به اتخاذ مواضعی مشابه جمهوری اسلامی (در امور کم اهمیت) پرداخته و یا به انتقاد از سیاست های کشورهای خود می پردازند.
به طور کلی رسانه های ضد انقلابی در مسیر یاد شده و در راستای هدف گیری بنیان های کلیدی نظام، سیاست های زیر را در پیش گرفته اند:
الف)تقدس زدایی: بزرگترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران را می توان به تمایل ایرانیان به داشتن حکومتی مذهبی و بازگشت به ارزش های سنتی مرتبط نمود. باور ایمانی مردم به نظام اسلامی بزرگترین عامل ایستادگی آنان در طول سال های دفاع مقدس و در برابرتمامی هجمه های اقتصادی، نظامی و سیاسی محسوب می شده است، لذا تخریب این باور و زیر سوال بردن ارزش های اسلامی می تواند به شکلی دوچندان به زوال جمهوری اسلامی منجر شود. با این حال و به دلیل حساسیت فزاینده ایرانیان نسبت به اعتقادات مذهبی، دست این رسانه ها برای تاختن به مباحث دینی آنچنان باز نبوده و لذا به شکلی غیر مستقیم مبادرت به زیر سوال بردن ارزش های اسلامی نموده اند.
تلاش برای القای ارتباط میان اسلام و تروریسم، زیر سوال بردن فلسفه معاد، معجزه، امامت، بیان مکرر در باب وجود دیدگاه های متعدد دینی جهت القای پلورالیسم، زیر سوال بردن مقوله وحی، در تعارض قرار دادن مفاهیم قرآنی در باب حقوق زنان، دیه، قصاص با موازین امروزی حقوق بشر بخش های وسیعی از برنامه رسانه های معاند را به خود اختصاص داده تا به مرور زمان زمینه سست شدن اعتقادات دینی جامعه را فراهم آورند. آنها با دعوت از کارشناسان خبره و ظاهرا دین شناس هم چون یوسفی اشکوری،کدیور، عبدالعلی بازرگان و سروش یا اساس دین را زده و یا قرائتی سکولار از دیانت ارائه می دهند که با هر مسئله ای قابل جمع می باشد.
تقدس زدایی فوق، افکار عمومی را به داشتن نظامی سکولار جهت تحقق خواست های مادی جامعه سوق داده و اساسا بنای حکومت را ماتریالیستی جلوه گر می نماید و همین امر بنای نظام اسلامی را که بر گرفته از مفاهیم قرآنی می باشد هدف قرار گرفته است. نظام حاکم بر ایران بنابرآنچه در قانون اساسی آمده، حکومت را از آن الله دانسته و با ارائه تئوری ولایت فقیه، حکومت را در زمان غیبت از آن فقیه عادل و جامع الشرایط می داند. حمله به موازین دینی به طور مشخص زیرپای نظام اسلامی حاکم بر ایران را خالی خواهد کرد.
ب)روحانیت زدایی: از زمان پیروزی نظام اسلامی تا به امروز، روحانیت به عنوان طبقه امین و مورد وثوق مردم به ایفای نقشی چشمگیر مبادرت ورزیده است. آگاهی روحانیت با مفاهیم دینی و ارتباط آنها با عموم جامعه از طریق مساجد و تلاش آنان جهت هدایت بشر، منزلتی عظیم را برای روحانوین در بر داشته است. نقش امام راحل به عنوان یک روحانی و مرجع تقلید در رهایی ملت ایرانی از استبداد به شکلی دوچندان بر جایگاه روحانیون افزود تا آنجا که بر خلاف نظر ابتدایی امام مبنی بر عدم پذیرش مسئولیت ها از سوی روحانیون، ملت در انتخاب آنان جهت پذیرش سمت های کلیدی نسبت به سایر اقشار و طبقات جامعه پافشاری نمودند.
هدف گیری روحانیت و تلاش برای القای مضامین دروغین به آنان نظیر مشارکت در مفاسد اقتصادی و برخورداری از رانت های کلان، یکی از اهداف همیشگی رسانه های معاند بوده است. این رسانه ها در مسیر یاد شده صرفا به هتاکی و اتهام به روحانیون شاغل در امور حکومتی نپرداخته اند، بلکه دامنه اتهامات آنان تمامی اقشار روحانی من جمله مراجع عظام تقلید را نیز در بر گرفته است. اقداماتی که مع الاسف بدون تاثیر نیز نبوده و موجب کاهش محبوبیت روحانیت نزد برخی اقشار جامعه شده است.
رسانه های معاند جهت تخریب وجهه، جایگاه و شخصیت حقیقی و حقوقی روحانیون به عنوان یکی از ارکان کلیدی جمهوری اسلامی به شیوه های متعدد توسل جسته اند. گفتگو یا استناد به اظهارات برخی روحانیون جهت کوبیدن روحانیون دیگر از جمله سیاست های فوق می باشد. انتشار گفته ها و اظهارات مکرر شخصیت هایی هم چون آیت الله منتظری یا استناد به اظهارات آیت الله کاظم شریعتمداری، مهدی کروبی و... از جمله موارد فوق می باشد.
انتشار اسناد جعلی و منتسب به سازمان سیا مبنی بر نامه نگاری امام راحل با روسای جمهور آمریکا از سوی بی بی سی فارسی که در آن تلویحا امام را به دروغ گویی متهم می نماید از جمله مصادیق سیاست های این رسانه ها می باشد.
ج) اشاعه ناهنجاری های فرهنگی: مردمان ایران با دارا بودن فرهنگ و تمدن چندهزارساله از جمله مللی هستند که به داشتن هنجارها و ارزش های غنی فرهنگی شهره می باشند. با گسترش روزافزون رسانه ها و به ویژه شبکه های اجتماعی و در فقدان آگاهی لازم در استفاده از این شبکه ها از سوی بخش هایی از جامعه، فضایِ مساعد برای تخریب هنجارهای جامعه و اشاعه آنچه ارزش های جهان شمول در عصر جهانی شدن نامیده می شود برای رسانه های ساختارشکن فراهم آمده است. طرح مباحث فوق نظیر پذیرش مسئله همجنس گرایی، بی حجابی، فیمینیزم، شیطان پرستی، طبیعی جلوه دادن روابط جنسی پیش از ازدواج و... در غالب ارزش های حقوق بشری به مرور موجب تضعیف ارکان های اجتماعی جامعه هم چون نهاد خانواده شده است.
پذیرش مباحث فرهنگی القا شده به مرور موجب تفاوت دیدگاه جامعه با آرمان های حکومت شده و آنها را در نقطه مقابل ارزش های پیشین قرار خواهد داد و همین امر به مرور به فروپاشی نظام اسلامی منجر خواهد شد، چرا که فرهنگ اسلامی-ایرانی زیربنای اصلی انقلاب اسلامی محسوب شده و در فقدان آن، سنگ به روی سنگ بند نخواهد شد و چه بسا افراد استحاله شده جهت تحقق خواسته های خود به رویارویی با حکومت مبادرت ورزند.
د) القای تعارض انقلاب اسلامی با حقوق بشر و آزادی: جمهوری اسلامی حکومتی با غالب جمهوری و برگرفته از آرای مردمی و محتوایی اسلامی می باشد. حضور گسترده مردم در پذیرش نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی و مشارکت مستقیم و غیر مستقیم آنان در تعیین تمامی مسئولین کشور و ارائه قواعد و قوانین همسو با شریعت، نظامی جدیدی را در جامعه جهانی از سوی انقلاب ایرانیان ارائه داده است. با این حال و از آغاز پیروزی انقلاب تا به امروز، رسانه های معاند با اشاعه فرهنگ لیبرال دموکراسی و پیش فرض قرار دادن ارزش های چنین سیستمی در پی نشان دادن تعارض قوانین حاکم بر جمهوری اسلامی با نظام های غربی و محکومیت آن می باشد. این در حالی است که مقامات جمهوری اسلامی ضمن پذیرش تعارض های فی مابین، بر خواست مردم ایران در استقرار چنین نظامی در ایران تاکید می ورزند.
قدرت رسانه های معاند در کنار موج روزافزون جوامع لیبرال زده در جهان و پذیرش ارزش های حاکم در دهکده جهانی از سوی بسیاری از جوامع، ناخودآگاه موجب تغییر بافت فکری و فرهنگی برخی از اقشار ایرانی را فراهم آورده است. تداوم رویه فوق و تثبیت احتمالی مفاهیم حقوق بشرِ غربی موجب رویارویی جامعه با نظام سیاسی خواهد شد که یا به جدایی مردم از جامعه منجر شده و یا می بایست حکومت از مواضع پیشین خود عدول نموده و به نظر لیبرال زده ها تن در دهد، که تحقق این امر مصداق استحاله نظام قلمداد می شود.
دامنه فعالیت رسانه های بیگانه از مباحث حقوق بشری که در آن قواعد فقهی زیر سوال می رود فراتر رفته و به انتقاد از نظام سیاسی ایران و عدم پایبندی آن به آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، نقد روند برگزاری انتخابات، حمله به نظارت شورای نگهبان و... سرایت نموده است. حملات تند و تیز این رسانه ها به نحوه برگزاری انتخابات در ایران و القای تقلب گسترده جهت افزایش بی اعتمادی شهروندان به ویژه در سال 88 و پیامدهای آن، عملا فعالیت این رسانه ها را از حدود ترسیم شده فراتر برده و آنها را در جایگاه اپوزیسیون رسمی نظام قرار داده است.
زیر سوال بردن نظام قضایی ایران، ادعای غیر دموکراتیک بودن سیاست های جمهوری اسلامی، تمرکز بر اختیارات ولی فقیه، بزرگ نمایی مفاسد اقتصادی داخلی از سوی رسانه های معاند، نظامِ اسلامی را در جایگاه ظالمی قرار داده که به تضییع حقوق ملتش می پردازد.
ک)حمایت از جناح اصلاح طلب: برآورد عملکرد حضور جریان اصلاح طلب در ارکان سیاسی جمهوری اسلامی، حکایت از نزدیکی فکری میان این جریان با شماری از رسانه های معاند انقلاب اسلامی دارد. هم اکنون بخش اعظمی از کارکنان این رسانه ها من جمله بی بی سی فارسی، روزآنلاین، رادیو زمانه، صدای آمریکا، من و تو و... را روزنامه نگاران تشکیل می دهند که پیشتر سابقه عضویت در رسانه های اصلاح طلب داخلی را در کارنامه خود دارند.
حمایت از جریان اصلاح طلب داخلی از طریق گفتگو با عناصر این جریان و تشریح و تمجید از افکار سیاسی آنان، همکاری مخفیانه با شماری از رسانه های وابسته به این جریان در ایران و... مُهر تاییدی بر اهداف چندوجهی این رسانه ها می زند. آنجا که آنان جهت دستیابی به اهداف خود به همکاری با جریان های همسو در داخل جهت تضعیف آرمان های نظام و استحاله آن مبادرت ورزیده اند. برای جریان معاند صِرف وقوع تغییرات از اهمیت بالایی برخوردار است، حال می تواند عاملین آن از عناصر داخلی نظام بوده باشد.
ی)هدف گیری سیاست های کلان نظام: مقابله با سیاست های جمهوری اسلامی و عدم اشاعه آن در سطح منطقه در طول چند دهه اخیر در راس اولویت های دشمنان نظام قرار داشته است. نفوذ فزاینده ایران در کشورهای منطقه و قدرت گیری محور مقاومت عملا طرح براندازی نظام ایران را از روی میزکار آمریکایی ها بر داشته و آنها را به در پیش گرفتن خدعه های جدید جهت مهار تهران سوق داده است. در این میان رسانه ها ابزار مناسبی برای تحت فشارقرار دادن جمهوری اسلامی محسوب می شوند.
طرح مباحث اقتصادی و القای مشکلات متعدد جامعه از قبیل فقر، درآمد روزانه اندک، بیکاری، خودفروشی از مهمترین مسائلی است که زمینه تغییر ذهنیت اقشار جامعه را فراهم خواهد آورد. رسانه های بیگانه تلاش نموده اند در طول سال های اخیر در فرایندی کاملا حرفه ای و بدون بیان رسمی، زمینه ارتباط مستقیمی را میان سیاست های نظام به ویژه در منطقه و وضعیت باصطلاح وخیم اقتصادی مردم برقرار نمایند. براساس گزارش های مکرر تعبیه شده در این باره، حضور گسترده ایران در سطح منطقه هزینه های هنگفتی را به جامعه ایرانی تحمیل نموده و مادامی که این مسیر تغییر ننماید، شانسی برای بهبود وضعیت اقتصادی ایرانیان متصور نیست. در رابطه با مسئله هسته ای نیز مسیر فوق از سوی رسانه های بیگانه پیگیری شده بود که متاسفانه تا حدودی با موفقیت همراه بود (با رای دادن به روحانی در انتخابات) و زمینه فشارهای اجتماعی را جهت آغاز گفتگوها با غرب در این باره فراهم آورد.
حساسیت جامعه نسبت به وضعیت اقتصادی موجب تلاش دوچندان این رسانه ها جهت القای تعارض میان منافع اقتصادی شهروندان و سیاست های بین المللی نظام شده است. رسانه های فوق از این آب گل آلود ماهی دیگری را نیز صید نموده اند. حمله به نهاد انقلابی سپاه پاسداران به عنوان حافظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و سازمانی که نقش اصلی را در صدور انقلاب و حمایت از ملت های مستضعف منطقه را بر عهده دارد از دیگر سیاست های رسانه های بیگانه می باشد. ترسیم چنین چهره ای از سپاه، سیاست های آن را در نقطه مقابل منافع اقتصادی مردم قرار داده و به شکاف میان آنان منجر خواهد شد.
منافعی که می رود تامین شود
سقوط رژیم پهلوی را می توان بزرگترین خسران تحمیل شده به دولت ایالات متحده در طول قرن بیستم دانست، همین امر موجب شده تا از زمان استقرار نظام انقلابی در ایران و خطرات احتمالی ناشی از سرایت آرمان اسلامی آن، نه تنها آمریکا، بلکه متحدین اروپایی این کشور و روسیه نیز در راستای مقابله با سیاست های تهران به پا خیزند. در این میان توسل به رسانه ها بویژه در مقطع کنونی که به شکلی روزافزون بر اهمیت آنها افزوده شده است در راس اقدامات دشمنان انقلاب اسلامی قرار گرفته است.
رسانه های یاد شده در بسیاری از مواقع و جهت تحت فشار گذاردن نظام انقلابی ایران و یا ایجاد تهییج و یا تحریک افکار عمومی، در اقدامی هماهنگ و به شکلی زنجیره وار به تشریح و پردازش برخی مسائل شائبه دار پرداخته اند. هدف اساسی از سیاست های یاد شده به ویژه مواردی که در بالا بدان ها اشاره شده را می توان در ایجاد یاس و ناامیدی در جامعه ایرانی، ایجاد بی اعتمادی نسبت به نظام اسلامی، قدرت گیری عناصر همسو در الیت قدرت و تغییر بافت فرهنگی جامعه جستجو نمود. عواملی که در صورت تحقق به سرنگونی یا استحاله کامل جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.
تغییر نظام سیاسی در ایران یا به حاشیه راندن نیروهای انقلابی از راس هرم قدرت، عملا ایران را به متحد آمریکا و اروپا تبدیل نموده و خط بطلانی بر مشی اسلام گرایی انقلابی در سطح جهان اسلام خواهد کشید. علاوه بر آن منافع عظیم اقتصادی ناشی از سرمایه گذاری در ایران، بهره گیری از نیروی جوان و استفاده از ذخائر زیرزمینی و گسترده ایران از جمله نفت و گاز و تسلط بر منطقه استراتژیک خاورمیانه را از آن آنان خواهد نمود.
منبع: فرهنگ نیوز