به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، سخن از اهمیت راهبردی و کارویژه حیاتی رسانه های نوشتاری، دیداری، شنیداری و فضای مجازی در عصر امروزی، امری بدیهی و غیر قابل کتمان به نظر می آید. برآورد تحولات جامعه بین المللی در طول یک سده اخیر نشان می دهد که به موازات رشد و توسعه روزافزون اقتصادی و اجتماعیِ جهان معاصر و آن چه روندِ جهانی شدن نامیده می شود، بر دامنه، بُرد و نفوذ رسانه ها به میزان گسترده ای افزوده شده است. بر خلافِ فضای حاکم بر جنگ سرد که در آن قدرت های بین المللی با توسل به کودتا و اقدامات نظامی در کشورهای غیر همسو و توسعه فزاینده جنگ افزارهای متعارف و غیر متعارف به رویارویی با یکدیگر می پرداختند، امروزه این رسانه ها هستند که به عنوان خطوط مقدم نبرد میان دشمنان به ایفای نقش می پردازند.
وقوع انقلاب های رنگی و یا فرایند منتهی به بیداری اسلامی نمونه هایی از تاثیرگذاری روزافزون رسانه ها در تعیین سیاست های جهانی، واژگونی رژیم های سیاسی و جایگزینی قلم ها به جای سلاح ها در عرصه نبرد میان دولت ها به حساب می آید.
فعالیت رسانه ای در غالب برنامه های تلویزیونی و رادیویی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از سیاست های راهبردی دشمنان این نظام همواره مد نظر قرار گرفته است، امری که نشات گرفته از ماهیت متفاوت این پدیده (انقلاب) نسبت به سایر واژگونی های سیاسی هم عصر خویش و عدم وابستگی آن به بلوک های جهانی می باشد؛ فرایند فوق این روزها و با تکیه بر اهمیت گسترده رسانه ها به شکلی دوچندان تداوم یافته است.
نقش بی بدیل رسانه ها در طول یک دهه اخیر با افزایش جایگاه روزنامه نگاران، خبرنگاران و کارشناسان حوزه رسانه توام بوده است، تا آن جا که می توان از فعالین رسانه به عنوان ژنرال های نبرد میان ایدئولوژی های جهانِ امروز نام برد. در این میان و با تداوم رویارویی جبهه امپریالیستی به رهبری آمریکا و انقلاب اسلامی و همزمان با ظهور شبکه های اجتماعی و نفوذ بی چون و چرای آنان در بسیاری از حوزه ها، طرف مقابل به سرمایه گذاری دو چندان در این زمینه روی آورده است. ضرورت آشنایی با تحولات ایران و منطقه، آگاهی نسبت به اندیشه های اسلامی و تسلط به زبان فارسی جهت برقراری ارتباط با مخاطبین، جبهه مقابل را ناگزیر به جذب عناصر فارسی زبان نموده است.
برآورد رسانه های حرفه ای فارسی زبان نظیر بی بی سی، صدای آمریکا، یورو نیوز و... نشان می دهد که مدیران ارشد این سرویس های جهانی، جهت دستیابی به اهداف حداکثری شان در پی ایجادِ تشکیلاتی حرفه ای و همسو در ابعاد مختلف گام نهاده اند. به طور نمونه تمامی کادر این رسانه ها از مدیریت ارشد تا رده های پایین، ایرانی تبار و یا فارسی زبان بوده و در جلب همکاری آنان، تلاش شده است تا خِبره ترین آنان به استخدام این رسانه ها در آیند. به طور نمونه مدیریت بی بی سی فارسی تا چندی پیش بر عهده صادق صبا فعال پیشین رسانه ای بوده و هم اکنون در اختیار یک ایرانی دیگر قرار گرفته است.
افزایش تحرکات رسانه ای دشمنان انقلاب اسلامی در طول یک دهه اخیر، توام با جذب گسترده عناصر کارشناس ایرانی و عموما خبرنگاران و روزنامه نگاران با سابقه بوده است. رخدادی که در کنار سیاست حرفه ای این رسانه ها در اتخاذ مشی خویش، کمک شایانی به آنان در دستیابی به اهداف شان و القای مبانی نادرست به جامعه نموده است. تحولاتی که متاسفانه با سیاست های گاها غیر حرفه ای بخشی از رسانه های انقلابی به ایجاد شکاف هایی در بخش هایی از جامعه منجر شده است، امری که مطابق خواستِ از پیش تعیین شده این جریان ها می باشد. اثر گذاری نسبی این رسانه ها در فتنه 88 و اردوکشی خیابانی شان با هماهنگی های صورت گرفته در این روند مصداق مناسبی از کارآمدی این سیاست می باشد.
در این نوشتار برآنیم به رویکرد رسانه های معاند در جذب روزنامه نگاران، خبرنگارها و همچنین ارتباط آنان با کارشناسان امر با ذکر برخی مصادیق آن پرداخته و بیان نماییم که چگونه این رسانه ها به سازماندهی و بکارگیری این عناصر پرداخته و در دستیابی به مقاصدشان عموما با موفقیت عمل می نمایند.
الف) شناسایی نخبگان رسانه ای منتقد نظام
رسانه های مخالف جمهوری اسلامی در وهله ی اول در پی ایجاد کادری هماهنگ و توانمند گام برداشته اند. جلب نظر مساعد فعالین رسانه ای منتقد نظام که بعضا دارای فعالیت های کثیری در عرصه رسانه ای داخل می باشند یکی از سیاست های کلان این شبکه ها می باشد. به واقع آنان با یک برنامه ریزی هدفمند و از طرق مختلف، بدون کمترین هزینه، نیروهایی را که سال ها در ایران و با امکانات کشور پرورش یافته اند را جذب خود می نمایند.
فعالیت گسترده جناح موسوم به اصطلاح طلب و موفقیت های مقطعی آنان در عهده داری مناصب دولتی، فضای مناسبی را برای اتخاذ سیاست های زیرپوستی قلم بدستان آنان جهت ایجاد دگرگونی عمیق و فرهنگی در سطح جامعه فراهم آورده، فضایی که در آن مرتب با انتشار مطبوعات و اعطای مجوز به افراد ناصالح، زمینه را برای رشد افکار التقاطی و پرورش نویسندگانی عموما منحرف و دارای دیدگاهی لیبرالی فراهم می نماید. اوج چنین رویه ای را می توان در سال های پس از دوم خرداد 76 مشاهده نمود، مقطعی که در آن رهبری معظم انقلاب صراحتا شماری از رسانه ها را به پایگاه دشمن تشبیه نمود.
پرورش نویسندگان استحاله شده، دست رسانه های بیگانه را برای شناسایی افراد مد نظر و جذب آنان بیش از پیش بازگذارده است. به واقع جریان مطبوعاتی اصلاح طلب فارع از برخی معذوریت های داخلی عملا با جناح رسانه ای ضد انقلاب در بسیاری از امور من جمله تغییر بافت فرهنگی، دگرگونی در سیاست خارجی، عدول از مواضع ضد استکباری، توجه به اقتصاد سرمایه داری در یک جبهه قرار گرفته است. چهره هایی هم چون شمس الواعظین، محسن سازگارا، اکبر گنجی، سعید حجاریان، عیسی سحر خیز، جلایی پور در سال های دولت اصلاحات همِ خویش را بر پرورش نخبگان و روزنامه نگاران اصلاح طلب گماردند. چهره هایی که در آن مقطع بر چهره نظام چنگ زده و با روی برگردانی مردم از جناح اصلاحات، بار خویش را بسته و جذب رسانه های بیگانه شدند.
نگاهی به کادر کنونی رسانه های مطرح فارسی زبان از جمله بی بی سی فارسی، رادیو فردا، رادیو زمانه، صدای آمریکا، دویچه وله فارسی، یورو نیوز، روزآنلاین و... نشان می دهد که این افراد عموما دوره های آموزشی و سپس حرفه ای شدن خود را در ایران گذرانده اند. بنا بر اسناد متقن چهره هایی هم چون مسعود بهنود و شمس الواعظین نقش مستقیمی در آموزش و معرفی اعضای کنونی تلوزیون بی بی سی داشته اند.
حسین باستانی روزنامه نگار و کارشناس بی بی سی یکی از افراد آموزش دیده در این باره می باشد. وی پیشتر دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران بود. او در سال های متمادی در بسیاری از روزنامه ها بویژه با حمایت حجاریان به فعالیت پرداخته بود. باستانی سابقه همکاری با روزنامه های نشاط، نوروز، صبح امروز، جامعه را داشته و به نظر می آید که با همکاری با حجاریان در این مقاطع به اطلاعات ذی قیمتی دست می یاید و او را به جایگاهی تعیین کننده در میان روزنامه نگاران اصلاح طلب بدل می سازد. باستانی خود می گوید: «گذشته از جلسات روزنامه نگاری، چهارشنبه به چهارشنبه جلسات توجیهی برگزار می شد، حجاریان در آن جلسات، اطلاعات واقعا قابل توجهی رد و بدل می نمود. این جلسات نقش خیلی مهمی داشت در این که ما ببینیم یک جناح چگونه برای فعالیت سیاسی برنامهریزی میکند.»
سایر روزنامه نگاران فعال در رسانه های بیگانه نیز سرنوشتی مشابه باستانی دارند. مسعود بهنود از سال 1342 تا کنون به فعالیت روزنامه نگاری مشغول بوده، نفیسه کوهنورد پیشتر در روزنامه شرق، همشهری، ایران به ایفای نقش پرداخته، مسیح علی نژاد خبرنگار پیشین جراید زنجیره ای اعتماد ملی،همبستگی، شرق، بهار، هم میهن، وقایع الاتفاقیه، ایلنا هم اکنون با راه اندازی صفحاتی نظیر آزادی یواشکی به قبح شکنی مشغول می باشد. جمال الدین موسوی تجربه سال ها روزنامه نگاری در مشهد را دارد، آرش سیگارچی فعال در نشریات اصلاحات اکنون مجری صدای آمریکا می باشد، فرناز قاضی زاده خبرنگار اجتماعی روزنامه های زن، خرداد، نشاط، حیات نو، یاس نو، جامعه، ایران بوده و حتی سابقه فعالیت در سیما را نیز در کارنامه دارد، سالومه سیدنیا خبرنگار روزنامه زن و مدیر روابط عمومی خانه سینما و مجری کنونی منوتو می باشد و...هیچکدام آموزش دیده رسانه های خارج نشین نبوده و همگی در سیستم رسانه ای کشور پرورش یافته و صرفا توسط آنان آنالیز و جذب شده اند. آن چه در این باب جای تاسف دارد آن که چگونه خود زمینه انحراف برخی جوانان و سپس پرورش دشمنان آتی خود را فراهم آورده ایم.
سازماندهی خبرنگاران
افراد یاد شده به دلیل آشنایی کامل با امور خبری و همچنین دارا بودن روابط گسترده با مسئولین و فعالین رسانه ای ایران، از سوی رسانه های معاند گلچین شده و بسانِ یک روزنامه نگار کارکشته به فعالیت می پردازند. به طور نمونه مسیح علی نژاد به عنوان خبرنگار پارلمانی در ایران، ضمن ارتباط با اکثر نمایندگان مجلس از روابط بالایی جهت کسب خبر از داخل کشور برخوردار می باشد. علاوه بر آن تمامی روزنامه نگاران یاد شده در آغاز همکاری با این رسانه ها با تدابیر و امور حرفه ای مرتبط با کارشان متناسب با منافع رسانه یاد شده به شکلی دو چندان از سوی دست اندرکاران امر آشنا می گردند. خبرنگاران مستقر در بی بی سی بدلیل تحت پوشش قرار داشتن در سرویس جهانی بی بی سی به عنوان یکی از حرفه ای ترین رسانه های جهان از آموزش های ویژه ای برخوردار می باشند. باضافه آنکه چنین رسانه ای به دلیل بکاگیری تاکتیک های بسیار جزئی از جمله مانور ویژه بر یک خبر و یا عبور سطحی از آن، حملات گاه وبیگاه اما کم دردسر به سیاست های داخلی بریتانیا و یا حمایت از جمهوری اسلامی در بسیاری از موارد کم اهمیت تلاش می نماید ژست بی طرفی به خود گرفته و اعتماد مخاطب را برای القای مطلبی در مقطعی حساس فراهم نماید.
نکته حائز اهمیت دیگر در زمینه سازماندهی این فعالین رسانه آن که، هر یک از آنان متناسب با تجارب و توانمندی ها در قسمتی مجزا به کار گرفته می شوند. به طور نمونه فرناز قاضی زاده به عنوان فعال اجتماعی در برنامه های مرتبط با حوزه ی تخصصش به کار گرفته شده و چهره ای علمی تر و آگاه به مباحث عمیق فلسفی-سیاسی هم چون داریوش کریمی در برنامه پرگار به ایفای نقش می پردازند.
توانایی در برقراری دیالوگ با مخاطب، بهره گیری از مباحث جنسی نظیر بکارگیری خانم هایی باچهره ها و اندام های زیبا به عنوان اخبارگو از دیگر سیاست های این رسانه ها می باشد.
ب) بهره گیری از کارشناسان زبده
بهره گیری از نظرات کارشناسان خبره در مقاطع متعدد من جمله در ارائه یادداشت در وب سایت ها یا در خلال گفتگوهای روزانه در شبکه های تلویزیونی حول موضوعی خاص از دیگر اقدامات رسانه های فارسی زبان ضد انقلاب می باشد. استفاده از کارشناسان شناخته شده جهت پردازش موضوعات در القای اهداف آنان نقش حیاتی دارد، لذا در این مسیر و جهت بالا بردن کیفیت فزاینده برنامه ها به دو شیوه متوسل شده اند. در وهله ی اول شماری از کارشناسان به استخدام این رسانه ها درآمده و یا به همکاری ویژه با آنان می پردازند. استفاده از چهره های شناخته شده به ویژه آنان که سابقه مسئولیت در نظام اسلامی را در کارنامه دارند در راس اولویت آنان قرار دارد، محکومیت نظام اسلامی توسط آنان اهمیت گسترده ای در شکل دهی به ذهنیت مخاطب دارد. عطا الله مهاجرانی وزیر فرهنگ پیشین ایران از جمله این افراد می باشد که حضوری فعال در بی بی سی داشته و به انتقاد از سیاست های نظام شهره می باشد.
نکته با اهمیت آنکه عموما این افراد مرتبط با حوزه کاری و یا سوابق شان در گفتگوها به کار گرفته می شوند. محسن سازگارا از جمله این افراد می باشد که به دلیل مسئولیت هایش در اول انقلاب و نقشش در شکل گیری سپاه، عموما به تاخت و تاز بر علیه این نهاد انقلابی به خصوص در صدای آمریکا و تلوزیون ایرانِ فردا به فعالیت می پردازد. سروش از دیگر چهره هایی است که به دلیل اظهارنظر در حوزه های فقهی و فلسفی جهت تردید در باورها و افکار دینی ایرانیان به حضوری چشمگیر در این رسانه ها پرداخته است. حقیقت جو، موسوی خوئینی، مزروعی، سلامتیان و پیرموذن نمایندگان پیشین مجلس ششم نیز پای ثابت رسانه ضد انقلاب می باشند.
رسانه های بیگانه با گفتگو با شخصیت های یاد شده با یک تیر چند نشان را هدف قرار داده اند، اول آنکه افراد یاد شده بدلیل سوابق شان از چهره هایی نشان داده می شوند که به ماهیت و پنهان نظام آگاهند و بسیار راحت تر می توانند چهره نظام را نزد مخاطب تخریب نمایند، ثانیا چنین افرادِ منحرفی به ویژه با حضور در تحلیل های پیرامون مباحث فقهی براحتی می توانند چهره مقدسات را نزد ملت خدشه دار نمایند و ثالثا آنکه کارشناسان یاد شده در حوزه های متعدد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بدلیل پیشینه فعالیت خود در نظام در حوزه های یاد شده، ضمن اشاعه باورهای مبتنی بر اندیشه لیبرالیسم، زمینه استحاله افکار ایرانیان را جهت بی محتوا نمودن انقلاب اسلامی فراهم می نمایند.
در وهله ی دوم این رسانه ها تلاش می نمایند تا به گفتگوی مستقیم با اشخاص صاحب نظر در ایران بپردازند. مزیت اقدام فوق از آن روست که انگ یک سویه قضاوت کردن کارشناسان در این حالت کمتر بوده و از سوی دیگر به دلیل حضور مستقیم این افراد در سطح جامعه، از آگاهی بیشتری از تحولات برخوردارند. صادق زیباکلام از جمله افرادی است که اگرچه از کشور نگریخته اما در گفتگو با رسانه های معاند دست کمی از کارشناس حاضر در بریتانیا و آمریکا ندارد. رسانه های بیگانه در این گفتگوها نیز تلاش می کنند فراخور موضوع مورد مناقشه به گفتگو با کارشناس حوزه یاد شده بپردازند. داوود هرمیداس باوند فعال ملی مذهبی، نسرین ستود فعال به ظاهر حقوق بشر، محمد نوری زاد، جعفر پناهی کارگردان سینما، احمد منتظری از جمله این افراد می باشند. دامنه تماس ها حتی گروه های تروریستی از جمله عبدالمالک ریگی رهبر جندالله و یا مصاحبه با رهبران گروه های کومله و دموکرات تحت عنوان دانستن مواضع آنها را نیز در برمی گیرد.
در گفتگوهایی که از چند مهمان دعوت به عمل آمده، عموما سیاست ها به گونه ای است که در آن مواضع همگی یکسان نبوده و برخی در جایگاه منتقد و برخی در جایگاه مدافع قرار گیرند تا ضمن انتقال مطلب مورد نظر، زمینه تبرئه خود از یک طرفه به قاضی رفتن را فراهم آورد. تلاش برای پررنگ جلوه دادن اختلاف های قومی در ایران از طریق دعوت همزمان از چهره های تجزیه طلب و پان ایرانیست نمونه مناسبی در این باره می باشد.
ج)پرورش عناصر داخلی و جاسوسی
عدم ارتباط مستقیم با ایران بدلیل ممنوعیت فعالیت آنها در ایران، دست اندرکاران رسانه های فارسی زبان را به ارتباط گیری غیرمستقیم با ایران جهت دستیابی به اهداف شان سوق داده است. عموم افرادی که این رسانه ها با آنها در ارتباط می باشند را خبرنگاران تشکیل می دهند، که این رابطه نیز حاصل آشنایی خبرنگاران مستقر در رسانه های بیگانه با برخی همکاران داخلی می باشد.
سرمایه گذاری رسانه های ضد انقلاب جهت پیدا کردن جای پایی در ایران به دو شکل صورت می پذیرد. در حالت اول آنها جهت دستیابی به اهداف مقطعی مبادرت به ارتباط گیری نموده و با رفع نیازشان، ممکن است ارتباط منقطع گردد. موفقیت رسانه منوتو در دستیابی به کلیپ هایی از آرشیو صدا و سیما و استفاده از آنان در مستندهای انتشار داده شده نمونه مناسبی در این راستا قلمداد می شود.
دسته دوم به گونه ای کاملا هدفمند و برنامه ریزی شده صورت پذیرفته تا آنجا که گاها می تواند زمینه مخاطرات امنیتی را برای کشور فراهم آورد. بازداشت چندی پیش 5 فعال رسانه ای موسوم به کشف شبکه نفوذ مرتبط با رسانه های ضد انقلاب مصداق مناسبی در این باره می باشد. احسان مازندرانی متهم به ارتباط گیری با بی بی سی و عیسی سحرخیز مدیر مطبوعاتی پیشین وزارت فرهنگ دو تن از افراد یاد شده می باشند.
تلاش برای براندازی نرم، ایجاد شبکه هایی جهت انتقال اسناد و داده ها به رسانه های ضد انقلاب، جاسوسی، ارائه راهکار جهت ایجاد تشویش در جامعه و پیاده سازی برنامه های ضد انقلاب از جمله اقداماتی است که می تواند توسط رابطان داخلی صورت گیرد، به ویژه اگر آنان بتوانند با تشکیل شبکه ای به هدایت اخبار و تحولات و دامن زدن به برخی مناقشه ها در سطح رسانه ای مبادرت ورزند. ناجیه غلامی مجری کنونی بی بی سی مصداق مناسبی در این باره می باشد. وی سال ها و پیش از خروج از ایران در غالب خبرنگار بی بی سی در مشهد به انتقال اخبار و اسناد به بی بی سی اقدام می ورزید.
شیوه های جذب روزنامه نگاران
رسانه های فارسی زبان متعلق به جریان ضد انقلاب با بهره گیری از تجارب رسانه های حرفه ای پا به میدان گذارده اند. دویچه وله، بی بی سی، العربیه، صدای آمریکا و یورو نیوز، همگی به جز بخش فارسی، دارای بخش های مادر می باشند و همین امر به آنان در بکارگیری شیوه های جذب و سازماندهی اخبار کمک می نماید.
اعطای هزینه مالی و تطمیع افراد از طرق مختلف نظیر پرداختن هزینه های زندگی، گرفتن تابعیت کشور یاد شده از جمله شیوه های دیرین آنها در جذب فعالین رسانه ای می باشد. علاوه بر آن، همان طور که پیشتر اشاره شد، رسانه های یاد شده با حمایت خبرنگاران ایرانی تبار خود و با اتکا به حلقه های زنجیره ای از پیش طراحی شده با رسانه ها و همکاران خود در ایران ارتباط برقرار کرده و آنها را به همکاری با خود چه از طریق حضور فیزیکی در آن رسانه و چه به شکل همکاری دور کاری از قبیل مصاحبه و یا تهیه گزارش از داخل ایران برای رسانه های خود ترغیب می نمایند. ممنوعیت فعالیت برخی چهره های رسانه ای هم چون علی افشاری، احمد باطبی، فریبا داوود مهاجر در داخل و همچنین روزنامه نگارانی که بنیان خود را بر ستیز با نظام اسلامی گمارده و عرصه را در داخل برای فعالیت خود تنگ یافته و در راستای ارائه چهره ای اپوزیسیون و مطرح شدن دوچندان خودگام بر می دارند، نیز زمینه خروج آنها از کشور را تسهیل می نماید.
اتکا به برخی مسئولین نظام به عنوان رابط رسانه های بیگانه و خبرنگاران داخلی از دیگر شیوه های جذب این فعالین رسانه ای می باشد. پیشتر اشاره شد که افرادی هم چون عیسی سحرخیز و یا سعید حجاریان علاوه بر سابقه عضویت در مراکزِ قدرتِ نظام از رابطه ی ویژه ای با رسانه های معاند برخوردار می باشند.
سو استفاده از احساسات افراد و یا بهره گیری از تمامی ظرفیت های مخالفین نظام از دیگر ابتکارهای رسانه های معاند می باشد. گفتگو با مادر ستار بهشتی، اقوام چهره هایی که در زندان حضور داشته و یا در معرض اعدام قرار دارند و همچنین حضور افراد چپ و کمونیست همچون فرخ نگهدار یا تجزیه طلبان کُرد در رسانه های لیبرالی همچون صدای آمریکا به فراخور موضوع مورد بحث، مثال های مناسبی در این باره می باشد.
سرمایه گذاری بر شکاف های قومی و مذهبی موجود در ایران و تلاش برای تشدید آن از طریق جذب عناصر مخرب وابسته به این اقلیت ها از دیگر کارکردهای رسانه های ضد انقلاب می باشد. القای وجود تبعیض های قومی بر علیه هم وطنان کُرد و بلوچ و مشروع جلوه دادن اقدامات تروریستی گروه هایی که در این زمینه فعالند از طریق گفتگو با برخی کادرهای آنان از جمله فعالیت هایی است که مورد توجه رسانه های معاند قرار دارد. ژیار گُل فعال رسانه ای کُردتبار و هِمَن سیدی هم تبارش در بی بی سی و عبدالستار دوشوکی بلوچ تبار در العربیه از جمله این افراد می باشد. در همین راستا، گفتگو با رهبران اقلیت های مذهبی هم چون سنی ها، بهائی ها و...جهت ترسیم چهره ای غیر دموکراتیک و ضد حقوق بشری از ایران بارها توسط این رسانه ها صورت پذیرفته است..
نتیجه گیری
با گذشت دهه ها از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و گذر از گردنه های سخت و نفس گیر، اکنون این رسانه های معاند جمهوری اسلامی هستند که در خط مقدم نبرد نرم با نظام قرار دارند، رسانه هایی که فارغ از نگرش حرفه ای شان از تشکیلاتی بهره گرفته اند که عموما آموزش های روزنامه نگاری و خبری شان را در درون ایران طی نموده اند. نفوذ جریان های استحاله شده در هیات حاکمه ایران در کنار اشتباه های تاکتیکی نظام در برخی مقاطع در برخورد با چهره های درجه چندم، مجالی را برای ظهور و بروز چهره های رسانه ای معاند در سطح کشور فراهم آورده، امری که با تیزبینی رسانه های بیگانه روبرو بوده و زمینه جذب، سازماندهی و بکارگیری آنان را در مقاطع مختلف فراهم آورده است.
تداوم رویه فوق هزینه های چشمگیری را به انقلاب تحمیل نموده و عملا موجب تحرکات روزافزون معاندین رسانه ای نظام در غالب پروژه نفوذ و اشاعه فضای ناسالم برای افکار عمومی خواهد شد. تحولات خسارت بار فتنه 88،استراتژی هماهنگ رسانه های معاند در فضای انتخابات های 92 و 94 جهت سنگ اندازی در مسیر روی کارآمدن جبهه انقلابی از پیامدهای روند فوق می باشد که در مقاطع حساس بروز می نمایند.
منبع: فرهنگ نیوز