به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، رژیم صهیونیستی از زمان شکل گیری اش به دنبال راه های مختلفی برای افزایش توان دفاعی و تهاجمی خود بود. این رژیم با آگاهی نسبت به ماهیت اشغالگرایانه اش و عدم تحمل از سوی کشورهای مسلمان، عنصر امنیت را در سرفصل تمامی فعالیت های خود قرار داده و تا به امروز نیز این سیاست را دنبال می کند. اسرائیل، تنها حکومتی در جهان است که تمامی مردمانش باید به خدمت سربازی بروند و همیشه در حال آماده باش باشند.
آنچه که درباره افشای ایمیل های کالین پاول، وزیر خارجه سابق آمریکا درباره 200 کلاهک هسته ای اسرائیل منتشر شده، اخبار تازه ای نیست و فرض بیشتر سیاستمداران در جهان این است که رژیم صهیونیستی دارای زرادخانه اتمی است. ولی تاکنون نشانه های اندکی از تسلیحات هسته ای اسرائیل آشکار شده و مقامات اسرائیلی سعی بر آن دارند تا بدون آشکارسازی آن در منطقه خاورمیانه اما در عین حال با دارا بودن سلاح هسته ای، هاله ای از ابهام را همچنان حول این توانایی حفظ کنند و با بیان اینکه "اسرائیل اولین وارد کننده سلاح هسته ای به خاورمیانه نخواهد بود"، از مسئولیت های سنگین نظارتی و تحریمی دستیابی به سلاح هسته ای پرهیز کنند. هرچند جامعه بین المللی در مقابله با رفتارهای غیرقانونی رژیم اسرائیل همواره با مماشات و چشم پوشی رفتار کرده و درخواست های سازمان های بین المللی برای نظارت بر فعالیت های هسته ای اسرائیل تاکنون به در بسته خورده است.
نکته ای دیگری که در ایمیل های افشا شده پاول وجود داشت، تهدید ایران توسط بمب های هسته ای اسرائیل بود، وی گفته است" به هر حال، ایرانیها اگر هم یکی (بمب اتم) بسازند، نمیتوانند از آن استفاده کنند. کسانی که در تهران هستند، میدانند که اسرائیل 200 تا دارد و همه آنها هم به سمت تهران نشانه رفته است. ما هم که چند هزار تا داریم."
به نظر می رسد کالین پاول این سخنان را در زمان مذاکرات هسته ای ایران و در بهار سال گذشته عنوان کرده است. وی که یکی از وزاری دولت جورج بوش پسر و از عاملان و طراحان اصلی دروغ های مربوط به تسلیحات غیرمتعارف عراق بود، به وجود 200 کلاهک هسته ای در اسرائیل اذعان دارد که به سمت تهران نشانه رفته اند! اما ایران باید این سخنان را به عنوان تهدید اتمی علیه خود در نظر بگیرد؟ اساسا اسرائیل دهها کلاهک هسته ای را به چه منظوری ساخت و آیا می تواند آنها را علیه تهران به کار گیرد؟
فرض اساسی مبنی بر آن است که اسرائیل دارای زرادخانه هسته ای است و هرگونه تلاشی را به کار می گیرد تا این توانایی تنها در انحصار خودش باشد. این رژیم در حملاتی به خاک عراق و سوریه، سایت هایی را که گمان می کرد، فعالیت های هسته ای در آنجا در جریان است، بمباران کرد. دانشمندان هسته ای بسیاری را در کشورهای خاورمیانه به قتل رسانده و علیه تاسیسات هسته ای ایران نیز خرابکاری هایی را صورت داده است. تمامی این تلاش ها برای حفظ انحصار هسته ای رژیم صهیونیستی در جریان است. توانایی هسته ای این امکان را به کشورها می دهد تا بازدارندگی قابل اتکایی در مقابل تهدیدات تمام عیار ایجاد کنند و هزینه های هر گونه حمله ای را بسیار بالا ببرند. اما رژیم صهیونیستی در طول چند دهه اخیر به صورت مستمر دست به تهدید کشورهای منطقه از جمله ایران می زند و سیاست های این رژیم بیشتر جنگ طلبانه است تا در پی حفظ ثبات و امنیت منطقه. برای درک بهتر از موقعیت رژیم صهیونیستی در منطقه و رویکرد این رژیم در افزایش امنیت و نگاه جنگ طلبانه اش، بهتر است استراتژی نظامی این رژیم بررسی شود.
استراتژی نظامی اسرائیل
استراتژي نظامي عبارت است از فن و علم تحول و به کارگيري نيروي¬هاي مسلح براي دستيابي به اهداف سياسي- ملي، اهدافي که از طريق کاربرد نيروي مسلح و يا تهديد به استفاده از آن و يا قرار گرفتن توانمندي هاي نيروهاي مسلح در محاسبات طرف مقابل، عملي مي¬ شود. با توجه به تعريف فوق اسرائيل به توانايي و توانمندي نيروي مسلح خود، توجه و اهتمام خاصي مي ورزد. به دليل ضعف و تزلزلي که جهان عرب از آن رنج مي برد، اسرائيل توانسته استراتژي نظامي خود را عملي سازد و به تجاوز مستمر خود که تضمين کننده هستي اين رژيم است، ادامه دهد. نخستين مشکل اسرائيل مساله «بودن و نبودن» و به عبارتي «باقي ماندن يا فنا شدن» است. از اين جهت ايجاد «امنيت» محور اصلي و مرکز ثقل تفکر استراتژيک را تشکيل مي دهد. برقراري ثبات و امنيت در بدو ايجاد اسرائيل تاکنون، اولويت اول را در تلاش صهيونيسم به خود اختصاص داده است. حل قطعي اين مساله تنها از طريق افزايش نيروهاي لازم براي مقابله با قوايي که امنيت اسرائيل را از خارج تهديد مي کند، امکان پذير است.
معمولا استراتژيهاي نظامي کشورها با توجه به موقعيت جغرافيايي و جايگاه يک کشوردر منطقه و جهان طرح ريزي مي شوند. اسرائيل داراي قدرتمندترين ترکيب نيروي هاي مسلح در خاورميانه است، اما همچنان با چالش هاي روبه رو است که جغرافيا و جمعيت اين رژيم را تحت تاثير قرار مي دهد. اسرائيل کشور کوچکي است که توسط قدرت هاي عرب و مسلمان مرزهاي آن محاصره شده است. کل اين سرزمين 700،20 کيلومتر مربع مي باشد. 266 کيلومتر مرز مشترک با مصر، 51 کيلومتر با غزه، 79 کيلومتر با لبنان، 27 کيلومتر با سوريه، 238 کيلومتر با اردن و 307 کيلومتر مرز با کرانه باختري دارد. نوار ساحلي آن در قسمت مديترانه 237 کيلومتر و نوار ساحلي کوچکي نيز در بخش خليج عقبه دارد. همانند همسايگان عرب خود با چالش هاي در زمينه تامين آب و کشاورزي روبه رو است. تنها 16.4 درصد اين سرزمين قابل کشت مي باشد. جمعيت اين کشور در سال 2007، بالغ بر 6.47 ميليون نفر بود، از اين جمعيت 76 درصد يهودي و 24 درصد نيز غيريهود هستند. اين شرايط فيزيکي، اسرائيل را به صورت کشور کوچکي درآورده که نه تنها داراي عمق استراتژيک نيست، بلکه مرزهاي فعلي آن نيز مورد مناقشه است. بنابراين طرح ريزي هرنوع استراتژي بايد بر اساس همين شرايط موجود باشد. بنا بر منابع رسمي نظاميان اسرائيلي، اهداف آنها «هميشه حصول اطمينان از بقاي اسرائيل و امنيت شهروندان» اين کشور و سياست دفاعي آن، حفظ توانايي بازدارندگي توانمند براي جلوگيري از حملات دشمنان بالقوه اسرائيل بوده است. اين رژيم بنابر دکترين امنيتي و استراتژي دفاعي خود، نبايد حتي در يک جنگ هم شکست بخورد، اگر جنگي به وقوع بپيوندد، اسرائيل ناگزير است که قاطعانه و به سرعت دشمن را وادار به شکست نمايد. در ضمن، به دليل فقدان عمق استراتژيک، اين کشور بايد به هر قيمتي مانع از ورود نيروهاي دشمن به قلمرو خود شده، تلاش کند تا به سرعت صحنه ي نبرد را به قلمرو دشمن بکشاند.
اسرائيلي ها خود را همواره در معرض جنگ مي بينند و بخشي از اين مساله به «غيرممکن بودن يک پيروزي نهايي براي اسرائيل بر مي گردد. از نقطه نظر آنها، هيچ وقت يک نبرد نهايي وجود نخواهد داشت و هيچ وقت نمي¬توانند فرض کنند که بتوانند تا با يک ضربه نهايي بر دشمن، به نبردي آخري برسند که پس از آن هيچ وقت نيازي به نبرد نباشد. اما شرايط براي همسايگان برعکس اين وضعيت است؛ چرا که مي¬توانند فرض کنند نبرد بعدي، آخرين نبرد باشد و چنان ضربه اي به اسرائيل بزنند که نابود شود».
با توجه به چنين وضعيتي است که بر خلاف تصوري که بسياري از کشورهاي ديگر در مورد جنگ آينده دارند، مقامات اسرائيلي آن را تصور يک تهديد براي تماميت وجود و بقاي خود مي دانند. افزون بر آن، محدوديت هاي گسترده سرزميني، جمعيتي، و اقتصادي نيز موجب آسيب پذيري فراوان از هر حمله اي شده و آن را از ساير دول مستثني کرده است. به همين علت است که گفته مي شود جامعه اسرائيل جامعه اي نظامي و "يک ملت مسلح" است که همواره در انتظار جنگ به سر مي برد.
در فرهنگ امنيتي اسرائيل چند فرض اساسي وجود دارند که عبارت اند از:
1- تهديد براي اسرائيل، تهديد بقا است. بر اين اساس، خطرات امنيتي اسرائيل، بقاي آن را نشانه رفته اند و بسيار وحشتناک پنداشته مي¬شوند و اين امر بيشتر به سبب ماهيت غاصبانه و شيوه تاسيس کشور بر اساس اشغال سرزمين هاي ديگران است. تهديدي که مقامات اين رژيم در مراحل مختلف حيات رژيم اسرائيل احساس کرده اند بر خلاف تهديدي است که سران هر کشور معمولي دارند. آنها تهديد را بخشي از جمعيت يا سرزمين و يا حکومت و حاکميت، بلکه براي کل جمعيت، سرزمين و حاکميت خود مي دانند و از اين رو، مساله بودن يا نبودن مطرح است.
2- اسرائيل داراي محدوديت هاي فراواني است. از نظر سرزمين، اسرائيل هيچ گونه عمق استراتژيکي ندارد و با توجه به اينکه گفته مي شود، فن آوري موجب کم اهميت شدن جغرافيا شده است و يا به قول ريمون آرون، «براساس قانون دگرگوني، ارزش نظامي، جمعيت شناختي و اقتصادي قلمرو در اثر تحول روش هاي جنگ و توليد همراه با روابط و نهادهاي انساني دگرگون مي شود،» اما هنوز هم اين يک واقعيت است که براي کشورهايي که براي کشورهايي که در فشار سرزميني قرار دارند، ژرفاي راهبردي امري حياتي انگاشته مي شود. همچنين، جمعيت اندک و اقتصاد کوچک و تحريم شده از سوي کشورهاي منطقه، از اين رژيم جزيره اي کوچک در ميان مجموعه گسترده و پهناور کشورهاي مسلمان و عرب و در محاصره آنها ساخته است.
3- استثنا بودن مفهوم امنيت در اسرائيل. همه شرايط بالا امنيت را براي رژيم صهيونيستي به صورت موضوعي در آورده که با کشورهاي ديگر جهان متفاوت است.
اين فرض ها موجب شکل گيري چند اصل در سياست امنيت ملي اسرائيل شده است که عبارتند از:
الف- ايجاد يک استراتژي بزرگ امنيتي که بر همه چيز سيطره دارد. در اسرائيل مساله امنيت و قدرت بر همه چيز سايه افکنده است و اقتصاد، سياست، جامعه وسياست خارجي در چارچوب آن معنا مي يابد.
ب- ايجاد يک ملت مسلح، به طوري که همه مردم سربازاني پنداشته مي شوند که سالي 11 ماه در مرخصي به سر مي برند. تشکيل نيروهاي نظامي بر پايه خدمت نظام وظيفه اجباري با پشتيباني نيروهاي بسيار گسترده ذخيره¬ي آموزش ديده و قابل بسيج در ظرف مدتي کوتاه از مهم ترين مسائل مورد توجه مقامات اسرائيلي بوده است.
ج- اصل خودکفايي. اثرات رواني و فرهنگي تاريخ يهوديان و انزواي آنها به ميل خود و يا تبعيض در اروپا، مانع علاقه و احترام آنها به دنياي خارج شده و در اصل خود را قوم برگزيده در نظر مي¬گيرند، و اين احساس در نسل¬هاي متوالي به نوعي خوداتکايي بدبينانه منجر شده بود. اين موضوع، به ويژه از آن جهت که ممکن بود فشارهاي خارجي مانع از برخي اقدامات آنها در برخورد با مردم فلسطين و اعراب شود، به تلاش براي دستيابي خودکفايي به فن آوري هاي جديد منجرشد.
د- در عين وجود روحيه بالا، ضرورت يافتن يک حامي بزرگ خارجي هيچ گاه از نظر اسرائيل دور نمانده است به طوري که در مراحل اوليه، به انگليس و بعدها به آمريکا تکيه کرده اند.
از اين فرض ها و اصولي که براي سياست امنيتي اسرائيل مطرح شد، دکترين نظامي آن رژيم مبتني بر اصول زير شکل گرفته است:
1- اصل بازدارندگي: احساس خطر از جانب کشورهاي مسلمان و بويژه پس از شکست اوليه اسرائيل در جنگ کپور 1973 موجب شد تا دکترين نظامي آن به اين سمت حرکت کند که تل آويو بايستي از چنان قدرت نظامي برخوردار باشد که هيچ دولتي جرأت حمله به آن را نيابد. اما سابقه اين اصل به سال 1948 بر مي گردد و از آن زمان، رژيم اسرائيل همواره بر سياست هاي بازدارندگي براي جلوگيري از حملات خارجي تاکيد کرده است. چون مرزهاي محدود و جمعيت اندک، اسرائيل را از سوي کشورهاي مسلمان آسيب پذير کرده است، از همان آغاز مقامات رژيم اسرائيل نسبت به ايجاد يک قدرت نظامي براي ترساندن رقيب از حمله اهتمام ورزيده اند. اسرائيلي ها مدعي اند که بازدارندگي هسته اي موجب شد که مصر در سال 1973 از يک حمله محدود به اسرائيل پا فراتر نگذارد و ترس و واهمه صدام از تلافي جويي گسترده اسرائيل موجب شد که عراق از به کارگيري جنگ افزارهاي شيميايي يا ميکروبي خود عليه اسرائيل در طول جنگ خليج فارس خودداري کند.
2- اصل هشدار استراتژيک: چنانچه اصل بازدارندگي نتواند موفق باشد و يک قدرت خارجي به فراهم آوردن نيرو و توان لازم مبادرت ورزد و يا جرأت حمله به اسرائيل را بيايد، نظام اطلاعاتي اسرائيل بايد پيش از حمله، باخبر شود و به سرعت هشدار لازم را بدهد تا با اتخاذ اقداماتي نظير ضربات پيشگيرانه و تهاجم پيشدستانه، مانع از نابودي خود شوند. در گذشته در مراحل مختلف، اسرائيلي ها مبادرت به چنين اقداماتي کرده اند و حمله به راکتور هسته¬اي اسيراک عراق در سال 1981 و سوريه در سال 2007، نمونه هاي از اين سياست مي باشند. مارک هيلر نويسنده اسرائيلي، اصل مزبور را چنين تبيين مي کند، «قابليت نيروهاي عرب در تغيير سريع وضعيت از حالت دفاعي به حمله موجب شده است تا سيستم اصلي نظامي اسرائيل بر اساس هشدار سريع استوار گردد. علاوه بر آن، اصول و استراتژي نظامي ارتش بر اساس انجام فعاليت هاي پيشگيرانه ي موثر عليه دشمنان خويش که قصد دستيابي به توان جديدي دارند يا گام هاي جديدي را براي افزايش توان خود بر مي دارند، استوار گرديد.»
3- اصل پيروزي قاطع و سريع: اين اصل براي مواردي در نظر گرفته شده است که حتي سيستم هشدار سريع نيز نتواند عمل کند و نيروهاي کشور ديگري وارد خاک اسرائيل شوند و نيز مواردي که رژيم اسرائيل اقدام به تجاوز به خاک کشورهاي ديگر مي کند. در چنين مواردي نيروي نظامي اسرائيل، بايستي به شيوه اي کوبنده و سريع پيروز شود و اين اقدامات نيز در خاک ديگران انجام شود. گفته مي شود که اسرائيل حتي نبايد يک بار هم شکست بخورد.
اينها اصول اساسي دکترين نظامي اسرائيل بود که عمدتا در فضاي سالهاي دهه 1950 تا 1970 ميلادي و بيشتر براي مقابله با تهديدات متعارف شکل گرفته بود. اما مجموعه تحولاتي که در دهه هاي 1980تا 2000 در منطقه و جهان روي داد، همگي بر دکترين نظامي اسرائيل تاثيرگذار بوده اند. سقوط اتحاد جماهير شوروي و از دست رفتن حامي اعراب خود يک تحول بنيادين در اين عرصه بود. انقلاب در ايران، جنگ اول خليج فارس، حملات موشکي عراق به اسرائيل، حملات 11 سپتامبر، جنگ دوم خليج فارس، جنگ هاي 33 روزه لبنان و جنگ غزه از جمله اين تحولات هستند. شايد بتوان عامل مهم ديگر را موفقيت اسرائيلي ها در قانع کردن سران دولت هاي عربي به بي نتيجه بودن اقدامات نظامي و ايجاد ترس در ميان آنها با استفاده از سياست ابهام هسته اي تل آويو دانست که از اواخر دهه 1970 به روند تدريجي سازش کمک کرده است.
جایگاه سلاح هسته ای در دکترین نظامی اسرائیل
واقعيت آن است که اسرائيل نه تنها خود را به اين گونه جنگ¬افزارها مجهّز کرده بلکه استراتژي¬هاي مناسبي نيز براي جنگ¬هاي غيرمتعارف آينده در نظر گرفته است. آن دولت نه تنها بيش از دويست بمب اتمي در اختيار دارد بلکه سياستمدارن اسرائيلي بر اين باورند که مي توانند در جنگي اتمي به پيروزي برسند و جان سالم به درببرند. به نظر مي رسد که برجسته ترين مقامات اسرائيل طرفدار پروپاقرص حفظ توانايي هسته اي باشند. پدر واقعي زرادخانة هسته اي اسرائيل شيمون پرز است که به عنوان مدير کل وزارت دفاع براي در اواخر دهة 1950 براي خريد نيروگاه ديمونا وارد مذاکره شد و بر احداث آن نظارت کرد. وي همچنين نظارت بر ايجاد آژانس سرّي خريد و دستيابي به تکنولوژی و مواد اتمي لاکام را بر عهده داشت. در دسامبر 1991، شامير نخست وزير سابق اين کشور مدعي شد که اسرائيل تحت محاصرة ملت هاي دشمني قرار دارد که «همه آنان ظالم و ديکتاتورند... و درگير مسابقه تسليحاتي براي دستيابي به بيشترين و جديدترين جنگ افزارهاي متعارف و غيرمتعارف مي باشند.» وزير دفاع سابق آن کشور موشه آرنز نيز بيان کرد: «کشورهاي خاورميانه به سوي عصر تسليحات اتمي پيش مي روند، اسرائيل بايد براي اين دوران از لحاظ نظامي آمادگي پيدا کند.» بسياري از سياست مدارن اسرائيلي نيز بر اين باورند که از دست دادن برتري اتمي براي اين کشور خطرناک است.
در اسرائيل دو ديدگاه موافق اتمي بودن اين کشور وجود دارد که يکي طرفدار استراتژي فعلي ابهام هسته اي و ديگري موافق استراتژي بازدارندگي هسته اي آشکار است و ديدگاه سومي که کاملاً مخالف اتمي بودن اسرائيل و هوادار خلع سلاح اتمي اين کشور است. با توجه به اين که فشار چنداني ازسوي کشورهاي بزرگ بر اسرائيل جهت پذيرش پيمان منع گسترش سلاح هاي هسته اي و تسهيل روند عاري سازي منطقه از تسليحات کشتار جمعي در خاورميانه صورت نمي گيرد، رژيم اسرائيل ترجيح مي دهد تا به سياست کم تر هزينه برتر ابهام هسته اي خود ادامه دهد.
دکترين هسته اي و نظامي اسرائيل بر جنگ پيشدستانه عليه هر حمله ممکن با سلاح هاي هسته اي، بيولوژيکي، شيميايي و يا حتي حملات متعارف بالقوه عليه سلاحهاي کشتار جمعي استوار است، برخي از کارشناسان نيز بر اين باورند که اسرائيل اين سياست ها را با همکاري و به اتفاق سياست هاي پيشدستانه ايالات متحده ادامه و گسترش خواهد داد به طوري که در دکترين عمليات هسته اي مشترک مشخص شده است.
بازدارندگی در سیاست هسته ای اسرائیل
اگر خاورميانه را مدل کوچکتري از جهان پس از جنگ جهاني دوم در نظر بگيريم که پس از جنگ تا چندين سال انحصار هسته اي در اختيار آمريکا بود، و به وسيله اين انحصار شوروي را با سلاح اتمي در تحولات گوناگون بين المللي تهديد و کنترل مي کرد، در خاورميانه نيز با دستيابي يک جانبه اسرائيل به سلاح هسته اي، چنين توانايي براي اين رژيم ايجاد شده است. اسرائيل با استفاده از اين بازدارندگي يک جانبه توانسته به امتيازاتي دست پيدا کند، البته در دوران جنگ سرد اتحاد جماهير شوروي به عنوان سدي در مقابل اين نوع بازدارندگي در خاورميانه بود و حتي در جنگ 1973 در مقابل نفوذ نيرويهاي اسرائيلي به مصر، جنگ افزارهاي هسته اي خود را به درياي سرخ منتقل کرد و اسرائيل و آمريکا را با چالش تهديد هسته اي روبه رو کرد. بنابراين رژيم اسرائيل داراي توانايي وارد کردن ضربه اول در خاورميانه است، در صورتي که کشوري در اين منطقه توانايي وارد کردن ضربه دوم هسته اي را در حال حاضر ندارد. اسرائيل مي تواند دولت هاي خاورميانه را تهديد به استفاده از سلاح هسته اي کند و آنان را از حمله به اين کشور بازدارد، چرا که پاسخ اسرائيل در صورت حمله به اين کشور اگر به صورت هسته اي باشد بسيار ويران کننده و مهلک خواهد بود. و اين سياست تهديد است که اسرائيل از چند دهه قبل با استفاده از سياست ابهام هسته اي دنبال مي-کند. سياست ابهام آميز هسته ايي که کشورهاي عربي را از آغاز جنگي تمام عيار پس از 1973عليه اسرائيل بازداشته است و اين رژيم در زمينه شروع جنگ هاي محدود در ساليان پس از 1973 با دستان بازتري عمل کرده است.
اسرائيل به منظور تحقق اهداف راهبردي خود در خاورميانه، سياست بازدارندگي را در دو سطح متعارف و غيرمتعارف اعمال کرده است. دستيابي به پيشرفته ترين سلاح ها و ادوات نظامي، ورود به جنگ هاي گسترده يا محدود با کشورهاي عربي به منظور تحقق اهداف راهبردي اين رژيم در منطقه بوده است. با گذشت زمان اسرائيل به اين نتيجه رسيد که با اتکا به سلاح هاي متعارف قادر نخواهد بود تا اهداف خود را محقق سازد، بنابراين تصميم گرفت تا به گزينه ديگري روي آورد. رويکرد اين کشور به گزينه هسته اي درست در زماني بود که اسرائيل در گزينه نخست با چالش¬هاي روبه رو گشت. بنابراين اسرائيل گزينه هسته اي خود را با سرعت بيشتري دنبال کرد و سلاح هاي هسته اي را در راهبرد نظامي خود جاي داد.
در مورد سياست هاي فوق، يکي از ژنرال هاي رژيم اسرائيل مي گويد: «استراتژي امنيتي ما همواره بر اين مهم تصريح کرده است که ارتش اسرائيل بايد به طور مستمر قدرت بازدارندگي خود را حفظ نمايد و چنانچه بازدارندگي کافي نبود بر ارتش اسرائيل لازم است که کار را با جنگ يکسره کند. ما هرگز بازدارندگي را در مقابل جنگ قرار نداده ايم، بلکه ما بازدارندگي و جنگ را دو روي سکه مي دانيم. پس بازدارندگي به معناي قدرت ورود به جنگ است. حال اگر بازدارندگي موثر واقع نشد، خواه اين امر از ارزيابي غلط دشمن از توانايي هاي ما باشد و خواه دشمن بر اين عقيده باشد که مي تواند به اهداف خود در جنگ دست يابد –حتي اگر دشمن موفق به يک جنگ نشد- در اين صورت آن نيروي بالقوه به يک نيروي عملياتي و بالفعل در ميدان جنگ تبديل مي شود.»
اين رژيم همچنين کشورهاي مسلمان منطقه را از اينکه در برقراري يک توازن بين خود و اين رژيم موفق شوند، باز داشته است. به طوري که آنها نتوانند در مواقع ضرورت به تعيين خط مشي بپردازند. لذا اسرائيل به خوبي مي داند که امکان تداوم بقايش جز از طريق حفظ برتري نيروهايش بر نيروهاي عربي همجوار، امکان پذير نيست. بدين ترتيب يکي از مهم ترين اهداف استراتژي نظامي اين رژيم حفظ موازنه ميان خود و کشورهاي منطقه است. همچنين اين رژيم هرگاه که احساس کند اين موازنه به نفع اعراب تغييرکرده است يا اينکه کشورهاي عرب همجوار از توان و قدرت بيشتري بخصوص در زمينه تسليحاتي برخودارند، دست به جنگ هاي گسترده اي خواهد زد.
بدين ترتيب اسرائيل همواره تلاش کرده تا برتري قدرت بازدارندگي خود را برهمسايگان عرب حفظ نمايد. در نتيجه نسبت به بقاي خود مطمئن خواهد شد؛ زيرا هرگونه شکستي براي اسرائيل به منزله پايان موجوديت آن رژيم خواهد بود. ژنرال "حييم بارلو" رئيس ستاد ارتش اسرائيل در سال 1968 اذعان داشت: «درسي که ما از جنگ 1967 آموختيم اين بود که توسط کشورهاي غني از لحاظ منابع و نيروهاي انساني احاطه شده ايم، اما قادر هستيم نه تنها موازنه قواي بين خود و همسايگان را حفظ کنيم، بلکه مي توانيم اين موازنه را در جهت منافع و مصالح خود بهبود بخشيم. جنگ 1967 براي ما ثابت کرد تفاوت ميان اعراب از آنچه در جنگ 1956 بود، بيشتر بود و اين تفاوت بيشتر از آن چيزي بود که در جنگ 1948 وجود داشت.» نکته اساسي در درکترين امنيتي اسرائيل از زمان تاسيس آن رژيم تاکنون، نيروي بازدارنده اي بوده که ارتش اسرائيل آن را براي انصراف کشورهاي عربي از شروع جنگي عليه اسرائيل به کار برده است. بر اساس اين دکترين هنگامي که جنگي از سوي دشمن آغاز شود، در صورت عبور دشمن از خطوط قرمز بايد انتقال جنگ به منطقه کشور آغازگر جنگ و اشغال منطقه اي از اراضي آن کشور و با وارد کردن ضربه اي کوبنده بر نيروهاي نظامي، آن کشور را تنبيه و مجازات نمود. همچنين بر اساس اين دکترين در صورت شکست عمليات بازدارندگي، بايد به عمليات نظامي بر ضد نيروهاي مهاجم در مرحله اوليه دست زد. بدين ترتيب توسل به يک عمليات تهاجمي متقابل، صحنه نبرد به سرزمين دشمن منتقل خواهد شد.
آیا اسرائیل از سلاح هسته ای خود استفاده خواهد کرد؟
اسرائيل در بدو تاسيس خود همواره در اغلب جنگ¬هاي خاورميانه يکي از طرف هاي منازعه بوده است. با توجه به وجود سلاح هسته اي در نزد اسرائيل؛ آيا جنگ آينده جنگي هسته اي خواهد بود؟ و در صورت به خطر افتادن موجوديت اسرائيل، اين کشور از گزينه هسته اي استفاده خواهد کرد؟
واقع گرايي به مثابه نظريه اي غالب در عرصه جنگ و درگيري، وقوع جنگ را به صورت محدود و تک عاملي تفسير مي کند. از اين منظر عامل اساسي وقوع جنگ عمدتاً ناشي از عدم توازن قوا و تغيير در توازن نظامي است. نظريه هاي بازدارندگي يا جلوگيري از جنگ بر اين تمرکز دارند که از طريق انباشت و تکثّر توانمندي هاي نظامي، هرگونه فرصت تهاجم براي رقبا منتفي مي شود به گونه اي که هيچ متجاوز بالقوه اي هوس جنگ در سر نپروراند.
با آگاهي از توان نظامي اسرائيل و به ويژه تسليحاتي که داراي کاربرد حمل و بارگذاري کلاهک هاي اتمي هستند، به اين نکته پي خواهيم برد که در انديشه استراتژيست هاي نظامي و سياستمدارن اسرائيلي کاربرد تسليحات اتمي در جنگ هاي آينده خاورميانه يک گزينه قابل دسترس است و در صورت ضرورت بدون ترديد از آن استفاده خواهند کرد. اين کشور به کمک فرانسه توانست به فن آوري ساخت موشک هاي بالستيک دست پيدا کند. در دهه 1960 موشک بالستيک جريکو-1 با برد کوتاه توليد شد، اين موشک 500 کيلو مواد منفجره مي تواند حمل کند و قابليت حمل کلاهک هسته اي را نيز دارد. در حدود 100 موشک جريکو 1 و 2 تاکنون توليد شده اند. موشک جريکو-2 بردي در حدود 1500 کيلومتر دارند و قابليت حمل 1000 کيلو مواد منفجره دارد و مي تواند کليه اهداف را در خاورميانه مورد اصابت قرار دهد. موشک شاويت که براي پرتاب اولين ماهواره اسرائيل (افق-1) مورد استفاده قرار گرفت نيز توانايي تبديل و حمل کلاهک هسته اي را دارد. جنگنده F-4E-2000 که داراي قدرت مانور فوق العاده اي است نيز مجهز به کلاهک هاي هسته اي است و در طول جنگ 1973 به دنبال شکست اوليه چند فروند از اين نوع جنگنده مجهز به سلاح هسته اي شدند. در سال 1973براي اولين بار خاورميانه در مسير جنگ هسته اي قرار گرفته بود. از ديگر جنگنده هاي که آمريکا در اختيار اسرائيل قرار داده است، فالکون F-16 است. اسرائيل بزرگترين مشتري اين نوع جت ها است و همچنين براي بارگذاري جنگ افزارهاي هسته اي هوا به زمين در نظر گرفته شده اند. به اين ليست بايد توپ-هاي 175 و 203 ميلي متري هسته اي را اضافه کرد. به طور خلاصه زيرساخت هسته اي رژيم اسرائيل شامل تسليحات استراتژيک و تاکتيکي ميدان جنگ مي شوند. به اين توانايي ها بايد قابليت هاي هوايي، دريايي و زميني را افزود.
بر طبق افشاگري هاي وانونو، از ميانه دهه 1970، اسرائيل زيرساخت هسته اي خود را در ديمونا توسعه و نوآوري کرده بود، تا از اين طريق بتواند تسليحات هسته اي کوچک و بزرگي را با کيفيت هاي بهتر توليد کند و در موقعيت هاي گوناگون از هريک از آنها در جاي مناسب استفاده کند. به محض اينکه جنگ ايران و عراق در گرفت، عراق به عنوان قدرت عرب منطقه اي با آرزوهاي هسته اي قوي ظهور پيدا کرد. در سال 1990، پيش از حمله عراق به کويت، استراتژيست هاي اسرئيلي معتقد بودند که اسرائيل و عراق در چند سال آتي در مسير درگيري قرار دارند. اسحاق شامير نخست وزير اسرائيل، در طول تدارک براي جنگ اول خليج فارس و در واکنش به تهديدات موشکي عراق بدون اشاره به زرادخانه هسته اي اسرائيل عراق را تهديد کرد: « تمام کساني که ما را تهديد مي کنند بايد بدانند که هر کشوري که جرات کند به اسرائيل حمله کند، به شدت ضربه خواهد خورد و به صورت بسيار سختگيرانه... اسرائيل داراي توانايي بازدارندگي بسيار قوي است.»
در سال هاي اخير نيز که چالش ها ميان اسرائيل و ايران افزايش يافته و رژيم اسرائيل تاسيسات اتمي ايران را تهديد مي کند، کارشناسان چه در داخل اسرائيل و چه در خارج استفاده از گزينه هسته اي را بار ديگر مطرح کرده اند. در سخنراني هاي در لندن و پاريس و در مقاله اي در نيويورک تايمز، بني موريس تاريخ دان، به رهبران اسرائيل درباره استفاده از بمب اتم عليه ايران هشدار داد.
در حدود سال 1966، تشکيلات دفاعي اسرائيل براي اولين بار تهيه نظام مند طرح استراتژيک درازمدت را آغاز کردند: طرح هاي پنج ساله براي ساختار نيرو و يک برنامه 10 ساله. توجيه اوليه بن گورين براي تحصيل سلاح هاي هستهاي در خلال اين بحث ها و بر پايه برخورداري از يک گزينه «آخرين حربه» طراحي و تبيين شد. آنان همچنين تعريف اوليه «خطوط قرمز» را که عبور از آنها منجر به استفاده از سلاح هسته اي منجرشود را ارائه دادند. به طور مشخص چهار سناريو وجود داشت که مي توانست به استفاده از اين نوع سلاح منتهي شود:
1- نفوذ موفقيت آميز ارتش هاي عربي( مسلمان) به مناطق مسکوني مرزهاي پس از 1949 اسرائيل
2- انهدام موفقيت آميز نيروي هوايي اسرائيل
3- قرار گرفتن شهرهاي اسرائيل در معرض حملات هوايي گسترده و ويران کننده يا حملات ميکروبي و شيميايي
4- استفاده از سلاح هاي هسته اي عليه اسرائيل.
هريک از اين سناريو ها به لحاظ کيفي، يک تهديد واقعي عليه اسرائيل به شمار مي رفت، تهديدي که اين کشور نمي توانست در برابر آنها با هيچ وسيله اي جزء استفاده از سلاح هسته اي از خود دفاع کند. علاوه بر اين برخي تاکيد مي کردند که اگر قرار باشد اسرائيل قابليت هسته اي خود را توسعه دهد بايد سلاحي بسازد که بتواند از آن در قلمرو خود استفاده کند. اين برنامه ريزي مربوط به دهه 1960 و زماني است که اسرائيل با کشورهاي عربي در حال جنگ و درگيري بود. البته تهديدات بالقوه و بالفعل را مي توان هميشه در نظر داشت. در حال حاضر اسرائيل با توجه به تغيير و تحولات خاورميانه، کشورهاي بيشتري را در اين چارچوب بندي مي تواند قرار دهد. تاکيد استراتژيست هاي اسرائيلي بر نيروي هوايي نيز از آن رو مي باشد که اين نيرو يکي از مجهزترين و قدرتمندترين نيروهاي هوايي منطقه و حتي جهان است که در صورت خسارت و آسيب به اين نيرو، قدرت اين رژيم به نحو تاثيرگذاري کاهش مي يابد. تهديدات شيميايي و موشکي که زماني از سوي صدام حسين متوجه اين رژيم بود نيز در سال 1991 اسرائيل را به مرز هشدار و استفاده از سلاح هسته اي کشاند و حملات پيشگيرانه اي که اسرائيل عليه تاسيسات هسته اي عراق در 1981 و سوريه در سال 2007 انجام داد، اقداماتي براي جلوگيري از توسعه توانايي هاي هسته اي دولت هاي رقيب منطقه اي بودند.
در پايان نيز بايد خاطر نشان کرد اين رژيم براي متوقف سازي برنامه هسته اي ايران دست به هر اقدامي خواهد زد و از آن جمله مي توان به تهديدات اين رژيم عليه تاسيسات هسته اي ايران اشاره کرد. حتی با وجود دستیابی ایران و 1+5 به توافق هسته ای، مقامات اسرائیلی به تهدیدات خود ادامه می دهند و سعی بر آن دارند تا مقامات غربی را در این مسیر با خود همراه سازند. هريک از اين اقدامات مي تواند در صورت واکنش کشورهاي خاورميانه در مقابل تهديدات اسرائيل، دامنه بي ثباتي و نا امني را در منطقه گسترش دهد. سناريو هاي مختلفي را مي توان در اين زمينه وجود تسليحات اتمي در اسرائيل در نظر گرفت. به هر حال تنها با آینده نگری می توان احتمالاتی را که ممکن است در آینده روی دهند را سنجید و با بررسی واقعیت های موجود در کشورها، منطقه و جهان، شانس هر یک از سناریوها را کم و زیاد در نظر گرفت.
سناريوهاي مطرح در زمينه تسليحات هسته ای اسرائيل
جنگ هسته ای(کمترين احتمال)
پيش از شروع جنگ جهاني اول در اروپا، مجموعه اي از حوادث کوچک که برخي از آنها کم اهميت نيز به نظر مي رسيدند با يکديگر ترکيب شدند و زنگ ها را براي شروع جنگ به صدا درآوردند. در منطقه خاورميانه نيز ما با کشورهاي مواجه هستيم که کماکان در زمينه منافع منطقه اي خود به توافق نرسيده اند و حتي ما شاهد شکل گيري صلحي پايدار و سازمان منطقه اي فراگيري نيستيم تا بر اساس منافع مشترک شکل گرفته باشد. يکي از طرف هاي اختلاف همواره رژیم اسرائيل است که داراي سلاح هسته اي نيز هست و تاکنون کشورهاي مختلفي را در خاورميانه تهديد کرده و يا با آنها در گذشته وارد جنگ شده است. با توجه به اين پس زمينه در منطقه خاورميانه، پتانسيل جنگ وجود دارد و بکارگيري سلاح هاي غيرمتعارف نيز يکي از گزينه هاي احتمالي مي باشد. و اگر تلاشي براي پاکسازي منطقه از تسليحات کشتار جمعي و خصوصاً هسته اي صورت نگيرد، ممکن است براي اولين بار در حدود هفتاد سال گذشته جنگي دربگيرد که سلاح هسته اي در آن استفاده شود. استفاده از اين سلاح ها بر عليه کشورهاي عربي و مسلمان منطقه توسط اسرائيل در جنگي احتمالي مي تواند آغاز زنجيره اي از حوادث شود که نه تنها امنيت منطقه بلکه کل جهان را به خطر اندازد.
حمله اسرائيل به تاسيسات اتمي ايران يکي از سناريوهاي مطرح در اين زمينه است. براي متوقف کردن برنامه هسته اي ايران و یا توان نظامی و دفاعی پیشرفته کشور، اسرائيل به کمک جنگنده هاي خود خساراتي را به تاسيسات ايران وارد مي کند. در اين صورت براي رسيدن جنگنده ها به ايران بايد يا مسير هوايي اردن- عراق- ايران را انتخاب کند و يا از مسير اقيانوس هند خود را به ايران برسانند. به هر حال پس از حمله به ايران واکنش تهران بسيار مهم است. ايران ممکن است تنها به محکوم کردن اين اقدام در سطح بين المللي اکتفا کند و حالت دفاعي به خود بگيرد ولي بارها توسط مقامات ايران عنوان شده است که هر حمله اي از سوي اسرائيل يا آمريکا با پاسخ کوبنده اي مواجه خواهد شد. در نتيجه ايران براي تلافي حملات اسرائيل ممکن است چند گزينه را عملي کند. يک، ايران با استفاده از موشک هاي بالستيک خود به نقاط شهري و تاسيسات اتمي اسرائيل حمله کند که اين موشک ها داراي قابليت حمل کلاهک هاي شيميايي و بيولوژيکي نيز هستند. دو، ايران با به ميان کشيدن پاي حزب الله لبنان و حماس و تجهيز آنها بخواهد جنگ محدود و فرسايشي را با اسرائيل شروع کند. گزينه سوم حمله تمام عيار به اسرائيل و منافع آمريکا در منطقه به عنوان حامي اسرائيل خواهد بود.
چنانچه که اشاره شد يکي از خطوط قرمز اسرائيل حمله به خاک اين کشور با تسليحات شيميايي و بيولوژيکي است که در آن صورت اين کشور به استفاده از سلاح هسته اي متوسل خواهد شد. پس از حمله ايران با اين تسليحات به اسرائيل، اين رژيم سلاح هاي هسته اي خود را بر عليه ايران به کار خواهد گرفت. در پي اين حملات خسارات سنگين نظامي و تلفات انساني شديدي متوجه ايران مي شود و در صورت در گرفتن جنگ تمام عيار با اسرائيل و آمريکا که موجوديت رژيم اسرائيل به خطر جدی مواجه خواهد شد، اسرائيل از «گزينه سامپسون» استفاده خواهدکرد تا بقاي خود را حفظ کند.
منطقه خاورميانه به دنبال جنگ، وارد فضاي بسيار ناامني مي شود که در آن منطقه براي اولين بار بمب اتم استفاده شده است. راهبرد ايران به دنبال حمله هسته اي، بازسازي تاسيسات اتمي و پيگيري ساخت تسليحات هسته اي است تا در برابر سلاح هسته اي اسرائيل بازدارندگي و توازن ايجاد کند. کشورهاي ديگر منطقه نيز به دنبال اقدام اسرائيل براي استفاده از سلاح اتمي، انگيزه لازم را کسب خواهند کرد و پروژه هاي مخفي هسته اي خود را آغاز مي کنند و با دستيابي کشورهاي عمده منطقه مانند مصر و ترکيه به اين سلاح، وحشت هسته اي بر خاورميانه سایه خواهد افکند و نه تنها امنيت منطقه بلکه جهان با مخاطره مواجه مي شود. برخي ديگر از کشورها ي منطقه نيز براي ضمانت امنيت خود متوسل به کشورهاي فرامنطقه اي خواهند شد مانند عربستان که خود را زير چتر هسته اي پاکستان قرار خواهد داد. گروه هاي تروريستي نيز با استفاده از اين موقعيت دست به تهيه سلاح هسته اي خواهند زد و بي ثباتي را در خاورميانه دو چندان خواهند کرد. بنابراين با اقدام حمله اسرائيل به تاسيسات اتمي ايران، زنجيره حوادث پي در پي روي خواهد داد که اثرات آن تا دهه ها در خاورميانه باقي مي ماند.
موفقيت روند خلع سلاح اتمی خاورميانه (مطلوب ترين سناريو)
يکي از حياتي ترين و مهم ترين اقدامي که کشور هاي خاورميانه بايد آن را عملي کنند، پيگيري روند عاري سازي منطقه ازتسليحات کشتار جمعي و سلاح هسته اي است. اين روند با بهانه هاي اسرائيل با شکست مواجه شده است، اما يکي از اقدامات موثر در منطقه است که بسياري از کشور هاي منطقه از آن استقبال کرده اند. در سال 1974 ايران و مصر اولين پيشنهاد مربوط به عاري سازي منطقه از تسليحات هسته اي را به مجمع عمومي سازمان ملل ارائه دادند. اسرائيل براي چندين سال از راي دادن به قطعنامه خودداري مي کرد، اما در 1980 پيش نويسي ارائه داد که در آن توافقات مستقيم ميان کشورهاي منطقه را به جاي برقراي منطقه عاري با حکم جهاني مطرح مي کرد. به هر حال تلاش هاي زيادي از سوي کشورهاي منطقه صورت گرفت تا خاورميانه براساس چارچوبي مدون در مسير پاکسازي از تسليحات کشتار جمعي قرار گيرد اما اين تلاش ها هميشه با موانعي از جمله اسرائيل مواجه شده است.
اما در صورتي که کشورهاي منطقه بتوانند به اين امر دست پيدا کنند، خاورميانه به يکي از امن ترين مناطق جهان تبديل خواهد شد. در صورت وجود حسن نيت و انگيزه قوي در کشورهاي منطقه، نتايج بسيار مفيدي از کنترل تسليحات در خاورميانه حاصل خواهدگشت. ايجاد صلح پايدار در منطقه، کاهش هزينه هاي نظامي و افزايش رفاه تنها بخشي از نتايج خواهند بود. هرچند عملي شدن اين طرح ها در خاورميانه همچون مدينه فاضله مي ماند اما يکي از موضوعات مربوط در زمينه سلاح هاي هسته اي اسرائيل، عملي ساختن عاري سازي منطقه از تسليحات کشتار جمعي مي باشد.
ادامه وضع موجود در زمينه سياست ابهام هسته ای اسرائيل (بيشترين احتمال)
از زمان شروع برنامه ساخت تسليحات اتمي در اسرائيل، مقامات اين کشور همواره از سياست ابهام هسته اي در قبال اين جنگ افزارها استفاده و بهره برده اند و تا کنون نيز بر اين سياست اتکا کرده اند. مهم ترين دلايل پيگيري اين سياست، ايجاد بازدارندگي در مقابل خطراتي است که امنيت و منافع اسرائيل را تهديد مي کند ( هرچند خود رژیم اسرائیل به عنوان یکی از عوامل اصلی نا امنی در خاورمیانه مطرح است) و ادامه يافتن کمک هاي آمريکا به اسرائيل هستند. رهبران اسرائيل معتقدند که ادامه موضع کنوني ابهام، براي امنيت اسرائيل لزومي است و بسياري از کارشناسان اسرائيلي معتقدند که سياست جايگزين مناسبي براي سياست ابهام هسته اي وجود ندارد و آشکارسازي برنامه هسته اي هزينه هاي زيادي را بر امنيت اين رژيم وارد خواهد ساخت.
با وجود عدم اعلام رسمي اسرائيل مبني بر در اختيار داشتن سلاح هاي اتمي، تمامي کشورهاي منطقه خاورميانه بر اين توانايي تسليحاتي اسرائيل واقف هستند. بنابراين اسرائيل در اين سياست دو مزيت را در نظر مي گيرد، نخست آنکه اين کشور بدون تحمل هزينه هاي آشکارسازي، برنامه اتمي خود را گسترش و ارتقا مي دهد و دوم آنکه اين رژيم توانسته نوعي بازدارندگي را در قبال اين سياست کسب کند. در صورت پرده برداشتن از برنامه هسته¬ اي توسط مقامات اسرائيل ممکن است به کشورهاي ديگر منطقه اين حق را بدهد که تصميم براي دستيابي به سلاح هسته اي را در استراتژي هاي خود بگنجانند و تعادل لازم را در مقابل اسرائيل ايجاد کنند.
در هر سه سناريوي که بررسي کرديم، مشاهد کرديم که هر گزينه اي بجز خلع سلاح هسته اي در خاورميانه بر هم زننده بي ثباتي و ايجاد ناامني در منطقه است. اسرائيل تاکنون از سياست هاي خود عقب نشيني نکرده و مانعي در اين مسير بوده است. و در پايان مساله امنيت و صلح پايدار در خاورميانه همچون آرزويي دست نيافتني باقي خواهد ماند و قرباني انحصارطلبي اسرائيل و حمايت هاي بي مورد کشورهاي غربي و آمريکا و نگاه دوگانه آنها خواهد شد.
جدی بودن خطر هسته ای اسرائیل، واقعیتی غیرقابل کتمان است که این رژیم با سواستفاده از این موقعیت، امنیت و ثبات را در مطنقه با خطر جدی روبه رو ساخته و با در اختیار داشتن برگ حمایت کشورهای غربی، بر سیاست انحصاری خود ادامه می دهد. اما آنچه در این بین برای ایران مهم است، به کارگیری سیاست های عقلانی در مقابل تهدیدات بالقوه رژیم صهیونیستی است. ایران در طول سال های گذشته ثابت کرده که نوعی عقلانیت نتیجه گرا بر سیاست های خارجی اش حاکم است که به روش های مختلفی و با صرف هزینه های کمتر سعی در بسط نفوذ و تاثیرگذاری خود بر منطقه و معادلات خاورمیانه دارد. یکی از نتایج این سیاست، اجتناب از درگیری و جنگ تمام عیار با کشورهای دیگر است. به هر حال رقابت برای منافع در خاورمیانه به صورت استثنایی در حال پیگیری است و ایران در این رقابت سعی در پرهیز از برخورد جدی با دیگر بازیگران دارد.
اسرائیل در این میان به عنوان رژیم استثنایی در منطقه، هر چند دست به لفاظی و تهدید ایران می زند اما در عملی کردن این لفاظی ها با موانع جدی روبه روست که سعی در اجرایی کردن هریک از تهدیدات، موجودیت این رژیم را با خطر قطعی روبه رو خواهد ساخت. هرچند کالین پاول در اظهارات خود از نشانه رفتن 200 کلاهک هسته ای به سمت ایران نوعی بلوف زده و شروع جنگ هسته ای به این سادگی ها نیست، اما ایران در تجهیز توان موشکی خود و نشانه رفتن هزاران موشک میان برد و دوربرد علیه اسرائیل بلوف نزده و رونمایی از شهرهای موشکی زیرزمینی تنها یک نمونه از تجهیز کشور برای مقابله با هر تهدیدی در منطقه است.
منبع: فرهنگ نیوز