به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، روزنامه آرمان امروز در گفت و گویی که امروز در این روزنامه منتشر کرده است؛ چنین بیان کرده که به دلیل تفکرات آخرالزمانی ترامپ، آمدن او به نفع ایران خواهد بود!
ابراهیم متقی در گفت و گو با این روزنامه می گوید: «درك سياستهاي هیلاری كلينتون و دونالدترامپ بر اساس پايگاه طبقاتي، اجتماعي و الگوهاي رفتاري آنان شكل ميگيرد و معنا پيدا ميكند. كلينتون يك دموكرات است و در نتيجه از الگوهاي رفتاري پلوراليستي در سياست داخلي و عرصه سياست خارجي تبعيت ميكند. در حالي كه ترامپ يك بنيادگراست و بنيادگرايان عموما رويكردشان در فضاي نفي ساختار است و به هماننحوی كه دموكراتها ساختارگرا هستند، بنيادگرايان ساختارشكنند و روايتهاي كلي و كهن را مورد انتقاد قرار ميدهند. رويكرد ترامپ عمدتا ماهيتي پوپوليستي دارد و اين امر ناشي از قالبهاي فكري بنيادگرايانهاي است كه دارد. مبناي اصلي اين تفكر، تفكر ضد نخبگي و ضدنهادهاي سياسي است در حالي كه كلينتون و مجموعههاي ديگري مانند «تد كروز» - ديگر نامزد جمهوريخواهان كه در كنوانسيونهاي حزبي حذف شد- نگاهشان ساختارگرايانه بود.
اين در حالي است كه ترامپ در برابر ساختار موازنه و كنترل آمريكا چالش ايجاد ميكند. در دومين مناظره انتخاباتي كه در ۱۴ اكتبر با كلينتون داشت ترامپ بر اين موضوع تاكيد كرد كه امروز تروريسم اصليترين چالش امنيتي آمريكا است و ما بايد با تروريسم و نمادهاي تروريستي مقابله كنيم. نشانه تروريسم در تفكر ترامپ، داعش است و همچنين گروههايی مانند فتح الشام يا همان جبهه النصره كه داراي بنيانهاي سلفي است اما همكاريهاي تاكتيكي را با آمريكاييها انجام ميدهد. هر دوی اين گروهها در زمره گروههاي «آخر الزماني» محسوب ميشوند و اين انديشه آخرالزماني در تفكر سياسي آمريكا و هم در مجموعههاي منطقهاي خود ما جايگاه تعيينكنندهاي دارد، حتي در ايران هم انگارههاي «موعودگرايي» يا «مسيانيسم» مبناي اصلي بسياري از كنشهاي سياسي است كه در تفكر زمامداران هم ديده ميشود. انگارههاي احمدينژاد نشاندهنده تفكر يك انسان بنيادگراست با رويكردهاي آخرالزماني كه الگوي رفتارش در محيط سياسي و سياست خارجي پوپوليستي بود. ترامپ ويژگيهاي كاملا مشابهي با احمدينژاد دارد و در حالي كه بنيادگراست، پوپوليست و آخرالزماني هم هست و بر اين اساس بايد پرسيد اين شخص با چه نيروهايي درگير ميشود؟
طبعا با كساني درگير ميشود كه داراي همين ويژگيها ولي در قالبي متفاوت و متعارض هستند. نيروهايي كه شامل اين تعريف ميشوند، داعش و فتح الشام هستند و بازيگران منطقهاي كه اين نيروها را حمايت ميكنند مانند عربستان. بنابراين ترامپ به دليل دو ويژگي بنيادگرايي و پوپوليست بودن محور اصلي رويارويياش را داعش، فتح الشام و متحدان منطقهاي آنان قرار ميدهد و در نتيجه اينجاست كه عربستان در فشار سياسي و بينالمللي قرار ميگيرد. ترامپ در دومين مناظره انتخابياش به كلينتون گفت امروز شرايط سياسي آمريكا به قدري مبتني بر بيارادگي است كه زمينههاي انفعال راهبردي آمريكا را ايجاد كرده است و براي آمريكا زشت است كه ايران، روسيه و بشار اسد محور اصلي مقابله با داعش باشند. بنابراين يكي از چالشهاي اساسي سياست خارجي و امنيت ملي ايران چالشهاي امنيت منطقهاي است و اگر اين چالشها گسترش پيدا كند وضعيت ساختار سياسي ايران در حالت فرسايش قرار ميگيرد اما اگر كنترل شود و كاهش پيدا كند ساختار سياسي ما ميتواند از فضاي فرسايش عبور كند. بنابراين نكتهاي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه ببينيم کدام رويكرد ترامپ با ايران مشابهتهايي دارد.
در ادبيات روابط بينالملل ميگوييم منافع زماني حاصل ميشود كه زمينه براي شكلگيري يك تهديد مشترك با يك بازيگري به وجود آيد امروز كه نيروهاي«حشد الشعبي» و نيروهاي آمريكايي و عراقي در موصل با هم ميجنگند دليل وحدتشان اين است كه يك تهديد مشترك را تعريف كردهاند. بر اين اساس ترامپ به اين دليل كه يك نوع انگارههاي بنيادگرايي دارد و با رويكردهاي آخرالزماني داعش ميتواند درگير شود، سياستهاي منطقهاياش با جهتگيري و رويكرد ايران نزديكتر است.»