به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، «از جمله كارهاي اساسي فاطمی در وزارت امور خارجه، قطع رابطه سياسي با انگلستان، بستن سفارت انگليس در تهران و كنسولگريهاي آن دولت استعمارگر در شهرستانها بود.
این روزنامه در شصتودومين سالگرد اعدام فاطمی، با محمد توسلي، فعال سياسي و عضو شوراي مركزي نهضت آزادي ايران گفتوگويي انجام داد تا نظر او را درباره حسين فاطمي و سياستورزيهايش بپرسد.
توسلي با اشاره به اين كه يادبود اين خدمتگزاران تاريخي، قدرداني از خدمات آنهاست، به عبرتهاي زندگي دكتر فاطمي و حجم سنگين خدماتي كه وي در طول عمر كوتاه خود انجام داد، اشاره ميكند و معتقد است كه ميتوان اين ويژگيها و خدمات را براي نسل جوان برجسته كرد. او همچنين نقطه ضعف فاطمي را واقعبين نبودن و چپرويهاي او ميداند و ميگويد سرنوشت فاطمي ميتواند براي نسلهاي آينده عبرتي باشد تا سرمايههاي انساني خود را ارزان در اختيار حوادث قرار ندهند و به موقع از آنها استفاده كنند.
گزیدهای از این گفتوگو را با هم میخوانیم:
- نخستين برخورد من با دكتر فاطمي در اجتماع ۲۵ بهمن سال ۱۳۳۲ است. در اجتماعي كه بعد از شكست كودتاي ۲۴ مرداد در ميدان بهارستان تهران برگزار شده بود. من يك نوجوان ۱۵ ساله بودم كه به خاطر علاقه به فعاليتهاي اجتماعي در ميدان بهارستان حضور پيدا كرده بودم و اتفاقا عكسي نيز از آن روز دارم. شديدا تحتتاثير سخنراني پر شور و احساس و شعارهاي دكتر فاطمي عليه شاه قرار گرفتم. تا جايي كه به خاطر دارم، دكتر فاطمي در طول سخنراني خو، چيزي براي دربار و شاه باقي نگذاشت. البته دكتر شايگان نيز صحبت كرد و حرفهاي او نيز تند بود اما با صحبتهاي دكتر فاطمي خيلي فاصله داشت و خيلي ملايمتر بود. كريم پورشيرازي هم يكي از سخنرانان آن روز بود. من هميشه به لحاظ تاريخي، خاطرات بسيار خوبي از دكتر فاطمي داشتم و او را همواره به عنوان يكي از خدمتگزاران تاريخي ايران در دوران نهضت ملي ايران ارزيابي ميكردم و به همين دليل نيز در شوراي نامگذاري كه بعد از پيروزي انقلاب در شهرداري تهران تشكيل شد، براي تقدير از چنين شخصيت تاريخي، يكي از خيابانهاي اصلي شهر تهران و ميدان واقع در آن به نام دكتر فاطمي نامگذاري شد.
- دكتر فاطمي سال ۱۲۹۶ در يك خانواده مذهبي در نايين به دنيا ميآمد. وي فرزند سيدعليمحمد معروف به سيف العلما، از روحانيون بنام و شناخته شده نايين بود. ظاهرا پدرش را در سنين كودكي از دست ميدهد. بنابراين شرايط خاصي برايشان به وجود ميآيد. ولي مهم اين است كه از ۱۵ سالگي دست به قلم بوده و اين با سالهاي ۱۳۱۱-۱۳۱۰ و دوران اختناق رضاشاه مصادف است؛ يعني دوره ۲۰ سالهاي است كه رضاشاه حاكم است و استبداد حاكم شده و فضاي جامعه بسته شده است.
- دكتر فاطمي بعد از شهريور ۱۳۲۰ كه فضاي سياسي ايران نسبتا باز ميشود، نشريه باختر امروز را در تهران منتشر ميكند. نكتهاي كه در آن شرايط براي من جلب توجه كرد اين بود كه دكتر فاطمي، شعار «خدا، شاه، ميهن» را كه در آن زمان مطرح بود به شعار «خدا، ايران، آزادي» تبديل كرد.
- او در يك سفر همراه يك هيات فرهنگي و اجتماعي به فرانسه ميرود و در آنجا تصميم ميگيرد كه تحصيلات خود را ادامه بدهد. بنابراين بين سالهاي ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷ در فرانسه به ادامه تحصيل ميپردازد و علاوه بر اين كه در رشته علوم اجتماعي - اقتصادي دكترا گرفته، چند ديپلم نيز از جمله ديپلمي در زمينه خبرنگاري ميگيرد.
- به نظر ميرسد كه دكتر فاطمي نخستين خبرنگار قانونمند و علمي در ايران است و توانسته اين نهاد خبرنگاري را در ايران پايهگذاري كند و نقش موثري در اطلاعرساني و خبررساني داشته باشد.
- يك سال بعد از بازگشت فاطمي به ايران در يك فرصتي در منزل دكتر مصدق كه ياران او در آن جا تحصن كرده بودند، پيشنهاد ميكند كه ما بايد خود را از اين شرايط همكاري غيرتشكيلاتي خارج كنيم و جبهه واحدي را تشكيل بدهيم.
- اين كه گفته ميشود به طور مثال، فاطمي مشكوك بوده يا با وزارت امور خارجه فلان كشور در ارتباط بوده، امري طبيعي است كه در ارتباطات اجتماعي وجود دارد. يك وزير با همه ارتباط دارد. مثل اين است كه به طور مثال، بگويند مهندس بازرگان و دكتر سحابي يا بنده كه در ديپلماسي انقلاب بوديم، در سال ۵۷ با آمريكا ارتباط داشتهايم؛ در حالي كه اين ديپلماسي انقلاب بود كه اين ارتباطها را موجب شده است.
- بعد از شهريور ۲۰ كه فاطمي به تهران ميآيد، ارتباط نزديكي با محمد مسعود و روزنامه مردمامروز كه محمد مسعود منتشر ميكرد، پيدا ميكند و ارتباط اين دو خبرنگار و مدير رسانه بسيار عميق و نزديك شكل ميگيرد. در سال ۱۳۲۶ محمد مسعود به وسيله حزب توده و توطئه اين حزب با توجه به نقد تندي كه او نسبت به حزب توده در همان دهه ۲۰ داشت، ترور ميشود اما حزب توده به گونهاي وانمود ميكند كه اين ترور به دستور دربار و اشرف، خواهر شاه انجام شده و همه نيز باور ميكنند ولي بعدها اسناد منتشر شده، نشان ميدهد كه اين توطئه حزب توده بوده است.
- در تاريخ ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ در سالگرد كشته شدن محمد مسعود، دكتر فاطمي به دليل احساس تعلقي كه به محمد مسعود داشته، علاقهمند ميشود كه در مزار او سخنراني كند. مزار او هم در همان قبرستانهاي شمال تهران در تجريش واقع شده بود. ضمن سخنراني، آقاي محمدمهدي عبدخدايي او را با هفتتيري كه داشته، ترور ميكند. دكتر فاطمي آن زمان، نماينده مجلس نيز بودند، عبدخدايي هم يك جوان ۱۵ ساله عضو سازمان فداييان اسلام بوده است.
- خوشبختانه در آن ترور فاطمي زنده ميماند البته صدمات جسمي سنگيني به او وارد ميشود و مدتي تحت معالجه قرار ميگيرد و سپس نيز مجبور ميشود براي ادامه درمان به خارج برود.
- بعد از ۳۰ تيرماه ۱۳۳۱ و در مهرماه، با توجه به افشا شدن اسناد جاسوسي انگليس در خانه سدان كه اسنادش هم منتشر شده، دولت دكتر مصدق شايد به تاكيد و پيگيري دكتر فاطمي تصميم ميگيرد كه سفارت انگليس را تعطيل كند. آقاي حسين نواب كه در آن زمان وزير امور خارجه بود با اين تصميم مخالفت ميكند و استعفا ميدهد و دكتر مصدق در همان مهر ۱۳۳۱، دكتر فاطمي را به سمت وزارت امور خارجه منصوب ميكند. دكتر فاطمي نيز در ۱۹ مهر همان سال سفارت انگليس را تعطيل ميكند و روابط ديپلماتيك را به حالت تعليق درميآورد. اين يك ضربه سنگين است كه به مناسبات ايران و انگليس وارد ميشود و از همين جاست كه كينه انگليسها نسبت به دكتر فاطمي، عميق و عميقتر ميشود.
- دكتر فاطمي بعد از کودتای ۲۸ مرداد مجبور ميشود در يكي از خانههاي دوستان خود در همان شمال تهران خودش را مخفي كند. اين دوران اختفا از ۲۸ مرداد تا ۶ اسفند ادامه داشت تا در يك شرايطي آنجا لو ميرود و در هر حال ساواك و نيروهاي نظامي او را دستگير ميكنند و اين ۱۸۸ روزي كه دكتر فاطمي در مخفيگاه بوده، مكاتباتي دارد. مجموع اين مكاتبات، آن روحيات و خلقيات دكتر فاطمي را در آن شرايط كاملا مشخص ميكند.
- در شرايطي كه دكتر فاطمي را براي بازپرسي جابهجا ميكردند هماهنگ، عدهاي از اوباش زمان به رهبري شعبان جعفري حضور پيدا ميكنند و با چاقو به فاطمي حمله ميكنند و ضربات سنگيني به او ميزنند. اين ضربات چاقو او را بيحال ميكند تا جايي كه مجبور ميشوند او را به بيمارستان ببرند. در هر حال از همان اسفند ۳۲ تا مهر ۳۳ حدود بيش از يك سال در زندان است تا اين كه در ۷ مهر در سال ۳۳ دادگاهش برگزار ميشود و او را به اعدام محكوم ميكنند. البته همزمان دكتر شايگان و مهندس رضوي هم بودند كه آنها حبس ابد و بعدا هم با حبسهاي كمتر محكوم ميشوند كه بعدا هم آزاد ميشوند.
- در ۱۹ آبان كه در هر حال به اين مناسبت زندگي او را مرور ميكنيم، او را در حالي كه مريض هست كشانكشان به سمت اعدام ميبرند و او آخرين جملاتي كه بر زبان ميآورد كه در مجموعه تاريخ آمده، با بسمالله الرحمن الرحيم شروع ميكند؛ شعار پاينده ايران، زنده باد دكتر مصدق، با چند گلولهاي كه نصيري و چند نفر ديگر به وي زدند او را از پاي درميآورند و در كنار شهداي ۳۰ تير در ابنبابويه او را دفن ميكنند.
- دكتر مصدق پس از مرگ دكتر فاطمي مينويسد: «اگر ملي شدن نفت خدمت بزرگي است از آن كسي كه اول اين پيشنهاد را نمود بايد سپاسگزاري كرد و آن شخص شهيد راه وطن دكتر حسين فاطمي است. در تمام مدت همكاري با اين جانب ترك اولي هم از آن بزرگوار ديده نشد.»
- خود دكتر فاطمي پس از صدور حكم اعدامش چنين مينويسد: «... ما از نهضتي به پيشوايي دكتر مصدق حمايت كرديم كه هيچ قصد و غرضي جز عزت و استقلال مملكت نداشت. من براي آن كشته ميشوم كه نخستين اقدامم در وزارت بستن سفارت و قطع رابطه با انگلستان بود. هيچ مايوس نيستم، از هر قطره خون من هزاران نهال ميرويد و با تاييد خداوند قهار انتقام اين ملت ستم ديده را از استعمار ناپاك ميگيرد.»
- اعدام دكتر فاطمي ظاهرا به دستور چرچيل انجام شده است. او طي نامه محرمانهاي در ۳۰ سپتامبر ۱۹۵۳ از شاه ميخواهد حال كه مصدق در كودتا كشته نشده است از اعدام او صرف نظر كند اما درباره دكتر فاطمي چنين مينويسد: «براي فاطمي بهترين جواب اعدام است تا زماني كه اين افراد زنده هستند امكان ضد كودتا وجود دارد.»
- كروميت روزولت نيز پس از كودتا با شاه ديدار ميكند و پس از تشريفات به شاه ميگويد: «ميل دارم بدانم در مورد مصدق و ديگراني كه عليه شما توطئه كردند، چه فكري كردهايد؟» شاه ميگويد: «در اين مورد زياد فكر كردم مصدق محاكمه و به سه سال حبس محكوم ميشود... ولي يك استثنا وجود دارد و آن فاطمي است. او هنوز دستگير نشده است. فاطمي بيش از همه ناسزاگويي كرد... او پس از دستگيري اعدام خواهد شد.»
- عبرتهايي كه ما بايد از اعدام فاطمی بگيريم اين است كه در وهله اول ببينيم آيا اقداماتي كه دكتر فاطمي در اين سالها كرده، به لحاظ سياسي واقعبينانه بوده است يا خير و آن چيزي كه ما امروز به عنوان افراط و تفريط مطرح ميكنيم، آيا دكتر فاطمي گرفتار آن شده است يا نه. آيا شعارهايي كه در دهه ۲۰ و در دوران نهضت ملي ايران ميداده، بدون اين كه جامعه ما متحول شده باشد، درست بوده است؟ آيا جامعه ما به لحاظ فرهنگي ظرفيت پذيرش يك چنين تحول سريع و ناگهاني را داشته كه بتواند استعمار پير انگلستان را از ريشه بكند و استبداد ۲۵۰۰ ساله دربار را دفعتا ريشهكن كند!
- مهندس بازرگان نيز استاد دانشگاه است. هفت سال در فرانسه تحصيل ميكند و با فرهنگ فرانسه و اروپا آشنا ميشود ولي از همان شهريور ۲۰ كه در كنار طالقاني و دكتر سحابي كار را شروع ميكنند، اين آيه قرآن را سرلوحه فعاليت خودشان قرار ميدهند: «انالله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» - خدا وضع و حال هيچ قومي را عوض نخواهد كرد مگر آن كه انسانها خودشان وضع و حال خودشان را تغيير دهند.
- به طور كلي ارزيابي بنده اين است كه با وجود آن ويژگيهاي شخصيتهاي ممتازي كه در دكتر فاطمي هست، اما او گرفتار عدم واقعبيني، افراطگري و عدم اعتدال در سياستورزي ميشود. اين عدم اعتدال موجب ميشود كه اين سرمايههاي اجتماعي ما نتوانند در يك زمان قابل قبول و با ايجاد تحول زمينههاي تدريجي و گامبهگام، تغييراتي را در ساختار سياسي ايجاد كنند.
- جامعه هيچ واكنش سنگيني بعد از اعدام او انجام نداد. دليل آن نيز همان شرايط اختناقي بود كه در جامعه حاكم بود.
- در خاطرات مرحوم آيتالله سيدرضا موسوي زنجاني چاپ شده كه از مراجع به خصوص آيتالله بروجردي پيگيري ميكنند كه جلوي اعدام دكتر فاطمي را بگيرند! مرحوم آيتالله بروجردي به آيتالله زنجاني پاسخ ميدهند كه كينه انگليسها نسبت به دكتر فاطمي آن قدر عميق است كه هيچ كاري از دست هيچ كس برنميآيد. اين واكنشي است كه جامعه ما در آن شرايط داشته است.
منبع: فرهنگ نیوز