به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، دکتر صوفی استاد اقتصاد دانشگاه ویسکانسین آمریکا است که با توجه به شناخت وی از اقتصاد ایران و همچنین جهان، به همین جهت برای بررسی علمی وضعیت اقتصادی کشور به سراغ این استاد دانشگاه آمریکا رفتیم تا با نگاهی خارج از محدوده ی کشور به مشکلات اقتصاد کشور پرداخته باشیم.
این سئوال در دو بخش میتواند بررسی شود: رابطه پایه پولی (به گفته شما نقدینگی) و تولید ملی و رابطه پایه پولی با سطح قیمت ها. اگر به سئوال در مورد رابطه بین پایه پولی و تولید ملی اسمی ( nominal national income ) از دیدگاه کینز بنگریم رابطه ای با ثباتی بین دو مجهول دیده نمیشود. ااز طرف دیگر ،سئوال در مورد رابطه پایه پولی و سطح قیمت ها (تورم) بر اساس تئوری کمیت پولی ( quantity theory of money ) قرار گرفته که از دیدگاه من الگوی قابل قبولی نیست. برای اینکه طرفداران این تئوری هیچگاه نتوانسته اند که مکانیزمی که با آن حجم پول باعث تورم قیمت ها در نظام پولی دنیای حاضر میشود نشان دهند.
متاسفانه بسط این نظریات در چار چوب فعلی مقدور نیست. اما لازم است که توضیح داده شود که حتی بر فرض اینکه رابطه ای بین پایه پولی و رشد در آمد ملی از یک طرف و رابطه بین پایه پولی و تورم از طرف دیگر در کشور های غربی وجود داشته باشد -اگر جمعبندی شما در باره این روابط در ایران صحت داشته باشد – با تجربه ای که از طرفی خلاف تئوری کمیت پول و از طرف دیگر نظریه کینز را ثابت میکند روبرو شده ا یم. بنا بر این، عقلانی نیست که واقعیات اقتصادی ایران را در لابلای یک الگوی نادرست، یعنی تئوری کمیت پول جستجو کنیم.
توصیه میشود خواندگانی که علاقه مند به تئوری پول میباشند کتاب زیر را مطالعه فرمایند:
Rousseas, Stephen, Post-Keynesian Monetary Economics, Armonk: M.E. Sharpe, 1986.
رشد پایه پولی و افت تورم در ایران از دیدگاه من ناشی از دو پدیده است. اول افت تورم و افزایش بیکاری ناشی رکود اقتصادی میباشد. دوم از آنجائی که عرضه پول از طرف سیستم بانکی بر خلاف الگو ی اختلاطی کینز-نئوکلاسیکی و تئوری کمیت پول که آنرا یک پدیده برون زا میدانند یک پدیده درون زا بوده و با افزایش تقاضا برای پول افزایش یافته است. البته، برای مشخص کردن اینکه افزایش برای پول از طرف کدام بخش های اقتصادی بوده احتیاج به در دست داشتن آمار است که در دسترس این نویسنده نیست.
گفتنی است که اقتصاد ایران از سال آخر دولت دوم آقای دکتر احمدی نژاد وارد رکود اقتصادی شد. .برای ملاحظه روند و رشد واقعی اقتصادی کشور در۲۵ سال گذشته به نمودارسوال ۴ رجوع فرمائید.
همانطوری که در بالا توضیح داده شد نظریه ای که حجم پول را عامل اصلی تورم میداند یعنی نظریه مانتریست ها حد اقل در ایران صحت ندارد.
احتمالا افت نرخ تورم در ایران ناشی از اتمام شوک های وارده به اقتصاد بابت هدفمند کردن یارانه ها میباشد. لازم است که خاطر نشان شوم که یکی از بزرگترین خدمات دکتر احمدی نژاد به به ایران پیاده کردن همین سیاست هدفمند کردن یارانه ها میباشد. البته اجرای سیاست تغییر ساختاری اقتصاد یعنی منطقی کردن قیمت انرژی، آب و برق ، اثرات حاشیه ای نامطلوبی هم در بر دارد که شوک تورمی یکی از آنها میباشد.
به نظر من دولت آقای دکتر رو حانی سیاست مشخصی برای ایجاد اقتصادی مقاوم، بنا به مفهومی که من از چنین اقتصادی دارم ، ندارد. برای توضیح بیشتر در این مطلب، به مصاحبه اینجانب که در «برهان اندیشه»، شماره مهر-آبان ۱۳۹۵ درج شد مراجعه فرمائید.
رشد اقتصادی مد نظر مسئولین چه بوده؟ برای ملاحظه رشد اقتصادی طی ۲۵ سال گذشته به نمودار زیر مراجعه کنید.بر اساس این نمودار بغیر از چند سال، اقتصاد ایران بالاتر از رشد متوسط سالهای ۱۹۹۰-۲۰۱۴ رشد داشته است.
* نمودراهای لوگاریتمیکی در صد رشد را نشان میدهد.
** خط قرمز رشد بلقوه اقتصاد را طی این دوران نشان میدهد.
*** منحی سیاه لوگاریتم تولید نا خالص ملی واقعی را نشان میدهد.
علوم طبیعی و فناوری ملیت نمی شناسد. چون مثلآ نمیتوانیم بگوئیم که قوه جاذبه در آمریکا کار میکند اما در ایران کار نمیکند. و یا بگوئیم که چون قوه جاذبه زمین در انگلستان کشف شده است بدرد ایران نمیخورد و یک ایرانی باید قوه جاذبه ایرانی کشف کند.
اما ییشتر قوانین اقتصادی که بر اساس فرهنگ و قوانین غربی میباشد برای ایران مناسب نیست. سیاست های اقتصادی خاور دور برای ایران مناسبتر هست. روی این اصل است که اقتصادانان ایرانی بهتر هست برای سیاست های توسعه و صنعتی تجربیات و تاریخ اقتصادی ژاپن، چین و کره جنوبی را مطالعه کنند.
برای جهانی شدن ایران محتاج است که در فناوری ها و مدیریت بازار یابی خاصی به مرحله برسد که بتواند بدون خام فروشی توازن ارزی داشته باشدو رسیدن به این مرحله احتیاج به زمان دارد. در غیر اینصورت ایران در زمان حال هم جهانی است.
تئوری تنها مهم نیست. تئوری و عمل تعین کننده میباشد. به نظر میرسد که در اقتصاد کلان ایران هم کمبود تئوری مناسب و عدم توان عملکردی داریم.
اهداف کل اقتصادی که معمولا شامل رشد ممتد اقتصادی، ثبات قیمت ها، نرخ بسیار پائین بیکاری (۴ در صد نیروی کار) و توازن ارزی میباشد در آمریکا در دوران های مختلف کم و بیش بدست آمده است. «رضایت » مردم هم یک موضوع طبقاتی میباشد. ثروتمندان آمریکا راضی میباشند و اگر نا راضی اند نارضایتی آنها ناشی از نبود فرصت های سرمایه گذاری با منفعت است و یا کمبود سود هایشان. طبقه متوسط و پائین ناراضیند بخاطر اینکه درآمدش جوابگوی مخارجشان نیست و بیکاری در میان آنها زیاد هست و بسیاری از مردم طبقات مستضعف به آینده خود امیدوار نیستند.
کلینتون که در انتخابات شکست خورد و سیاست های اقتصادی مشخصی نیز از طرف ترامپ اعلان نشده است.
منبع: سمعک نیوز