به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، شیوع دیابت نوع دو به طور جهانی در حال افزایش است. به عنوان مثال در انگلستان حدود ۳.۲ میلیون نفر به این بیماری مبتلا هستند و پیشبینی میشود تا ۲۰۲۵ این عدد به ۵ میلیون نفر افزایش یابد و هزینهای بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار را به سازمان ملی خدمات سلامت همگانی انگلیس (NHS) تحمیل کند.
دو راهبرد برای پیشگیری وجود دارد: غربالگری و درمان، که در آن افرادی که در معرض «خطر بالا» هستند شناسایی میشوند و مداخلات فردی به آنها پیشنهاد میشود، و راهبرد جمعیت-محور که در آن همه افراد بر اساس خط مشی سلامت همگانی مورد هدف هستند. برنامه ملی پیشگیری دیابت انگلستان از این نظر که تاکید را بر راهبرد غربالگری و درمان قرار میدهد از استرالیا و ایالات متحده پیروی میکند.
اما این راهبرد تنها در صورتی موثر خواهد بود که آزمایشی وجود داشته باشد که به درستی افراد در معرض خطر بالا را تشخیص دهند (حساسیت آزمایش) و بتوانند افراد در معرض خطر پایین را کنار بگذارند (اختصاصی بودن آزمایش)، و همچنین مداخلهای وجود داشته باشد که هم برای بیماران و هم برای پزشکان قابل پذیرش باشد.
بنابراین تیم محققان که پروفسور تریش گرینهالف از دانشگاه آکسفورد هدایت آنها را بر عهده داشت، دقت تشخیصی آزمایشهای غربالگری برای پیشدیابت (خطر بالای ابتلا به دیابت نوع دو در آینده) و اثربخشی مداخلات در پیشیگری از شروع دیابت نوع دو در افراد دارای پیشدیابت را ارزیابی کردند.
آنها نتایج ۴۹ مطالعه آزمایشهای غربالگری و ۵۰ آزمایش مداخله را تحلیل کردند.
آزمونهای غربالگری شامل گلوکز پلاسمای ناشتا (بیش از سطح قند خون طبیعی پس از ناشتا بودن) و بالا بودن هموگلوبین گلیکوزه یا HbA1c (نسبت سلولهای قرمز خون که با گلوکز پیوند دارند، نشاندهنده سطح گلوکز خون در ۲ تا ۳ ماه گذشته) بود.
مداخلات، تغییر در سبک زندگی یا درمان با متفورمین (دارویی که به پایین بردن سطح قند خون کمک میکند) بودند.
آنها دریافتند که دقت تشخیصی آزمونهایی که برای تشخیص پیشدیابت به کار میرفتند در برنامههای غربالگری پایین بود. گلوکز ناشتا اختصاصی است (افراد با خطر پایین را کنار میگذارد) اما حساس نیست (افراد با خطر بالا را تشخیص نمیدهد) و همچنین HbA1c نه حساس است و نه اختصاصی است. این نشان دهنده آن است که بسته به آزمون به کار رفته، تعداد زیادی از افراد بیدلیل تحت درمان قرار میگیرند یا به غلط به آنها اطمینان داده میشود که وضعشان خوب است.
مداخلات سبک زندگی که ۳ تا ۶ سال تداوم داشتند نشاندهنده کاهش ۳۷ درصدی خطر نسبی دیابت نوع دو بودند که برابر با ابتلا به دیابت ۱۵۱ نفر از ۱۰۰۰ نفر در مقایسه با ابتلای ۲۳۹ نفر از هزار نفر در گروه کنترلی است. این رقم در مطالعات بعدی به ۲۰ درصد کاهش یافت.
استفاده از متفورمین کاهش ۲۶ درصدی خطر نسبی را برای بیمارانی که دارو مصرف میکردند نشان داد. یعنی از کسانی که متفورمین مصرف میکردند ۲۱۸ نفر از ۱۰۰۰ نفر به دیابت مبتلا میشدند در حالی که در گروه کنترلی که متفورمین دریافت نمیکردند ۲۹۵ نفر از هر ۱۰۰۰ نفر به دیابت مبتلا شدند.
نویسندگان هشدار میدهند که کیفیت مطالعات اغلب پایین بود و نتایج ممکن است تحت تاثیر سوگیری (Bias) (مشکلاتی در طراحی تحقیق که میتوانند بر نتایج تاثیر داشته باشند) بوده باشند.
آنها نتیجه میگیرند که خط مشی «غربالگری و درمان» کمی مفید هستند اما نه برای همه افراد در معرض خطر دیابت و این خط مشی باید برای پیشگیری موثر از دیابت با راهبردهای جمعیت-محور تکمیل شوند.
پروفسور نورمن واف از مدرسه پزشکی واردویک در یک سرمقاله مرتبط میگوید عزم در تغییر سبک زندگی در میان همه جمعیتها کلید پیشگیری از دیابت نوع دو است.
او اشاره میکند که «پیشدیابت» یک اصطلاح غیر راضی کننده است زیر بسیاری از افرادی که چنین عنوانی به آنها داده میشود مبتلا به دیابت نمیشوند. او معتقد است باید تعادلی میان مدل پزشکی غربالگری و درمان افراد و مدل سلامت همگانی تغییر رفتار در تمام جمعیت در خطر ایجاد شود.
او میگوید تدابیر سلامت همگانی که همه جمعیت در خطر را هدف قرار میدهند میتوانند شامل مداخلاتی نظیر تغییر مالیات مواد غذایی برای کمک به کاهش وزن و مداخلاتی برای آسان کردن یا امنتر کردن فعالیت بدنی باشند.
با این حال او تایید میکند که اراده برای مشاوره سبک زندگی ضعیف است و نتیجه میگیرد که پیشگیری یا به تاخیر انداختن دیابت نوع دو «به تدابیر موثر برای انگیزه دادن به جمعیت عام برای حفاظت از سلامت خودشان نیاز دارد.»