زندگی دوم «ندا» در فرانکفورت آلمان
کد خبر: ۵۸۸۴۸
گزارشی از زندگی تباه شده ندا سلطانی؛
تابستان گذشته عکس ندا سلطاني بعنوان نماد اعتراض هاي خونين در ايران در سراسر جهان منتشر شد؛ اما زن زیبای داخل این عکس نمرده است، ندا سلطاني در کافه اي در نزديکي فرانکفورت نشسته است...
۱۹ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۰:۴۹

به گزارش گروه پاتوق شیشه ای «شبکه خبر دانشجو»، نشريه آلماني «زود دویچه تسایتونگ» در گزارشي به قلم "داوید شراوِن" و ترجمه "ح.پدرام"، سرگذشت نداسلطاني، زن جوان ايراني که به واسطه فشارهاي وارده رسانه هاي جهان در سناریوی قتل ندا آقاسلطان، دچار افسردگي و مشکلات متعدد روحي و جسمي شده است را تشریح کرده است:

دوزن، شليکي مرگبار، اشتباهي اثرگذار؛ چگونه ندا آقا سلطان به اشتباه به نماد جنبش مقاومت درايران تبديل شد – و چرا امروز بايد بعنوان پناهنده در آلمان زندگي کند.

زني که مي گفتند مرده، هنوز زيباست؛ چهره اش اما شکسته ترشده است و حجاب هم ديگر ندارد، درلابلاي موهاي سياهش تارهاي سفيد مي توان ديد؛ ندا سلطاني درهفت ماه گذشته پيرشده است.

عکس صورت او زن جواني را با چشمان ميشي نشان مي دهد که آرايش خفيفي دارد و روسري اش که در ايران اجباري است به انداز? کف دستي عقب رفته و مقداري از موهاي پرپشتش نمايان است. تبسمي به لب دارد، لطيف و معصوم. عکسي مطلوب براي شهيد!

تابستان گذشته عکس ندا سلطاني بعنوان نماد اعتراض هاي خونين در ايران در سراسر جهان منتشرشد؛ اما زن زیبای داخل این عکس نمرده است، ندا سلطاني در کافه اي درنزديکي فرانکفورت نشسته است.

به انگليسي رواني مي گويد که خبر مرگ او ناشي از جابجايي بود، اشتباه در اصل کوچکي از رسانه ها با پيامدهاي زياد براي او.

پاي ندا سلطاني در جريان ناآرامي هاي بعد از انتخابات به معرکه کشيده شد که نهایتا او مجبور شد وطنش را ترک کند و به آلمان بگريزد. ندا زنده است اما اين عکس که او را با لبخند نشان مي دهد زندگي گذشته اش را نابود کرد.

تا شش ماه پيش در تهران زندگي مي کرد و در دانشگاه آزاد اسلاميِ تهران ادبيات انگليسی درس مي داد. در تابستان رساله اش را نوشت که کاري است در مورد عنصر زنانه در آثار جوزف کنراد.

پدر و مادر ندا جزء طبقه متوسط حساب مي شوند. مايل نيست بگويد خانواده اش چه مي کنند و اهل کجايند. نگران آنهاست که در ايرانند. مي دانست که خيلي چيزها در ايران غلط است. اما در جنبش مخالفان فعاليتي نداشت. خيلي جدي دنبال کارهاي دانشگاهي اش را مي گرفت. وقتي معترضان در ژوئيه به تظاهرات پرداختند، او مشغول تصحيح رساله اش بود.

ازدست دادن کارو پول و خانواده

"ده سال تمام زحمت کشيدم تا بتوانم در دانشگاه درس بدهم. خودم پول درآوردم. با دوستانم بيرون رفتم و تفريح کردم."

کار و پول و دوستانش را از دست داده است. 32 سال دارد و متقاضي پناهندگي درآلمان است. بعلت همين يک عکس.

ماجراي اين عکس به 20 ژوئيه 2009 برمي گردد: حدود ساعت هفت عصر در نزديکي خيابان کارگر در تهران زن جواني گلوله مي خورد. به پشت مي افتد و از دهانش خون جاري مي شود. به دوربيني دستي خيره مي شود، مجروح و بي دفاع و ترسيده. در راه بيمارستان مي ميرد.

درابتدا تويتر و وبلاگ ها توجه را به اين زن که در حال مرگ است جلب مي کنند؛ فيلمي که از اين زن با موبايل گرفته شده بي درنگ در يوتيوپ گذاشته مي شود.

کارکنان شبکه هاي تلويزيونيِ بزرگ مي کوشند وي را شناسايي کنند. نام کوچکش، «ندا» را مي توان در فيلم شنيد، خيلي سريع در اينترنت نام خانوادگي هم براي او گفته مي شود: سلطان، دانشجوي دانشگاه آزاد اسلاميِ تهران. يک نفر در فيس بوک دنبال اسم «ندا سلطان» مي گردد.

ندا سلطاني هم در فيس بوک صفحه اي دارد. وي محتويات صفحه را درفيس بوک فقط براي دوستانش آزاد کرده است. البته عکسي از او وجود دارد که همه مي توانند ببينند. آن کسي که بعنوان نفر اول، مدرسِ دانشگاه ندا سلطاني را با دانشجوي درگذشته ندا سلطان اشتباه مي گيرد ناشناس مي ماند.

اما يک نفر عکس ندا سلطاني را در شب 21 ژوئيه 2009 از فيس بوک کپي مي کند و بعنوان عکسِ ندا سلطان که کشته شده ارسال مي کند.

عکس از طريق وبلاگ ها و خبرگزاري ها در اينترنت پخش مي شود؛ کوتاه زماني بعد، از سي ان ان و بي بي سي و سي بي اس گرفته تا سانه هاي محلي آلمان و مهمترين شبکه هاي تلويزيوني، اين خبر و عکس را در سراسر جهان پخش مي کنند؛ صبح روز بعد مي توان عکس ندا سلطاني را در نشريه هاي دهها کشور ديد.

ظرف چند روز همه دنيا عکس ندا سلطاني را مي شناسند و فکر مي کنند عکس ندا سلطان است که براثر تيراندازي جان باخته است.

در تظاهرات روزهاي بعد، معترضان خشمگين عکس هاي بزرگ شده اين به اصطلاح شهيد را حمل مي کنند. بعد عکس او روي پيراهن ها نيز مي آيد و درخيابان ها هم برايش حجله درست مي کنند. تظاهرکنندگان، زن روي عکس را "فرشته ايران مي نامند". عکس مي شود نماد نبرد براي آزادي و ندا سلطاني مظهر آن.

سلطاني درايران نامي معمولي است. مانند مايريا مولر در آلمان. ندا نيز اسم کم رواجي نيست.

ندا سلطانِ کشته شده دانشجويِ دانشگاه آزاد اسلامي تهران بوده، ندا سلطانيِ زنده مدرس اين دانشگاه است و کمي مسن تر. هر دو موي تيره بلند دارند و زيبايند.

جابجا کردن اين دو زن جوان دور از ذهن نيست. بويژه در اول کار که همه با ناراحتي ازمرگ زن جوان صحبت مي کردند. اما اسم کاملِ زنِ درگذشته، «ندا آقا سلطان» است اما زني که عکسش درفيس بوک است «ندا سلطاني» نام دارد.

روزنامه نگاران با تجربه در قاعده بايد يک وقتي پي به اين تفاوت مي بردند. اشتباه گرفتن نداها نشاني هم از روزنامه نگاري در اوضاعي دارد که خيلي ها به اعصابشان مسلط نيستند.

اشک شوق

صبح 21 ژوئيه 2009، يک روز بعد از شليک مرگ آور، ندا سلطاني از اينکه اين همه عالم مي خواستند در صفحه او درفيس بوک همبستگي خود را اعلام کنند شگفت زده مي شود. صدها نفرند، از سراسر جهان. اولين تلفن ها زده مي شود. استادي از دوستان او از اينکه صدايش را مي شنود اشک شوق مي ريزد...

ندا سلطاني اول فکر مي کند که کسي شوخي بيمزه اي کرده است. بعد متوجه مي شود چه اتفاقي با عکس او افتاده است.

اشتباه که نبايد، اما مي تواند اتفاق بيفتد، اما مي توان اين اشتباه را با دوسه تلفن و ايميل تصحيح کرد. به صداي آمريکا مي نويسد، شبکه اي فارسي زبان، که در ايران هم بين مخالفان محبوبيت دارد.

مي نويسد که اشتباهي رخ داده و عکس او را به اشتباه نشان مي دهند. ندا بعنوان دليل عکس ديگري از خود مي فرستد و مي گويد اين را که مي توان با ديگري مطابقت داد.

فکرش را هم نمي کند که چه اتفاقي مي افتد: صداي آمريکا اين عکس را بعنوان عکس ديگري از نداي کشته شده پخش مي کند، سي بي اس استناد به اين عکس مي کند.

آهسته آهسته ترس گريبان ندا سلطاني را مي گيرد. عکس را ازصفحه خود در فيس بوک برمي دارد تا کسي نتواند از اين عکس استفاده کند.

مدت کمي بعد معلوم مي شود کارش غلط بوده است: وبلاگ نويس ها دست سانسور مقام هاي دولتي را در کار مي بينند و اين عکس را در صدها صفحه در فيس بوک کپي مي کنند و از طريق تويتر هم مي فرستند.

تلاش هاي ندا سلطاني براي جلوگيري از پخش عکسش به جايي نمي رسد. ديگر بر عکس خود اختياري ندارد. حالا عکس او به رسانه ها و تظاهرکنندگان تعلق دارد که فکر مي کنند صاحب عکس نماد مبارزه آزاديخواهانه است.

در 23 ژوئيه 2009 پدر و مادر ندا آقا سلطان که کشته شده عکس هاي او را در اختيار عموم مي گذارند. دوستان تلاش مي کنند اين اشتباه را از طريق اينترنت تصحيح کنند. بي نتيجه. به دوستي توهين مي کنند: " توي بي رحم نخواهي توانست فرشته ايران را از ما بگيري."

ديگر نمي توان اين اشتباه را درست کرد. منتقدان حکومت در اينترنت اصرار دارند که عکس واقعي است. تنها معدودي از روزنامه نگاران درصفحه فيس بوک ندا سلطاني از او درمورد ماجراي اين عکس سؤال مي کنند. هيچ کس نمي تواند اين اشتباه را از بين ببرد. ندا سلطاني عکس خود را از دست داده است.

حالا ديگر او دچار حمله هاي عصبي مي شود و بيمار، تصميم مي گيرد ايران را ترک کند. بدون خداحافظي از پدر و مادرش در 2 جولاي 2009 به غرب مي گريزد. با همه پس اندازش پول کساني را مي دهد که به فرارش کمک کردند، با کوله پشتي کوچکي از راه يونان وارد آلمان مي شود. يکي از بستگان نداي بيچاره در بوخوم زندگي مي کند. اين مرد اکنون خانواده اوست.

ببخشيد اشتباه شده است!

در 3 جولاي 2009 سرانجام بي بي سي آنلاين خبر اين اشتباه را مي دهد. در گزارشي مربوط به بحث هاي اينترنتي و بعد از حدس و گمان در مورد مرگ مايکل جکسون مي آيد: "مورد ندا سلطاني نشان مي دهد که چقدر مي تواند خطرناک باشد وقتي رسانه هاي جمعي به عکس هايي از صفحه هاي شخصي استناد مي کنند."

حداکثر در اين روز مي بايست قائله اين عکس ختم مي شد. ندا سلطاني در تبعيد تعريف مي کند: "دوستانم گفته بودند: يک روز صبر کن. همه چيز درست خواهد شد. اما روزها گذشتند و هيچ چيز درست نشد." شش ماه است که مورد پناهندگي او در حال بررسي است. ندا مي گويد نمي خواسته مهاجرت کند. در گذشته هرگز خارج نبوده است. غم وطن دارد.

حدود 180 يورو کمک در ماه

ندا از دولت آلمان ماهانه حدود 180 يورو کمک مي گيرد. اين پول براي خريد ميوه و سبزي، براي تغذيه سالم همچون در تهران، کم است. درحال حاضر درخانه اي مخصوص پناهندگان زندگي مي کند. هنوز نگران خانواده اش در تهران و نگران خودش در آلمان است. اتاقش، شماره يازده، باريک است و دو تخت دارد و يک قفسه. نمي خواهد کسي را راه دهد. مي گويد مي خواهد ماه هاي "اردوگاه" را هرچه سريع تر فراموش کند.

روکش هاي در چوبي اند. آشپزخانه مشترک براي بيش از دوازده نفر پنجره ندارد، ماشين ظرفشويي را بر روي چهارپايه لرزاني قرارداده اند. دربالکني که رو به حياط است بشقاب ماهواره اي به ميله شکسته اي نصب شده است. ميله را در يک قوطي حلبي با شن و سنگ محکم کرده اند. وسيله اي موقت براي ارتباط با وطن.

عکس واقعي ندايِ درگذشته را ماه هاست که همه جا نشان مي دهند، عکس اشتباهي نداي زنده هنوز آفتابي مي شود: دراشپيگل آنلاين و درنيويورک تايمز. درنوامبر سي ان ان گزارشي در مورد ايران پخش کرد همراه با عکس ندا سلطاني.

وي به اين شبکه ايميل زد و خواستارحذف عکس خود شد. بعنوان جواب، ايميلي استاندارد دريافت کرد که درآن توجه داده مي شود نمي توانند به همه شخصاً جواب بدهند. نامه اينگونه امضا شده بود:"سي ان ان معتبرترين نام در اخبار".

ندا سلطاني نبرد بر روي عکسش را باخته است.

/انتهاي پيام/

گزارش خطا
ارسال نظرات
captcha