به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، اوضاع اقتصادی به سامان نیست. آمار، حکایت از مخمصه های بزرگ در میدان پول و سرمایه دارد. اشتغال ایرانی با خطر جدی مواجه و سفره مردم، تنگ و بی نمک شده است. به نظر می رسد دولت حاضر هم، خسته تر از آن باشد که برای برون رفت از چالش های موجود، ایده های جذاب و روشنی در آستین داشته باشد. او قرار است در دور بعد هم، همان کارهایی را بکند که تا الان کرده؛ پس منطقا همان نتایجی را خواهد گرفت که تا الان گرفته است.
حال یک سؤال جدی پیش روی ماست، اگر نخواهیم به دولت موجود آری بگوییم، در میان 4 نامزد باقی مانده، باید اسم کدام کاندیدا را روی برگه رأی بنویسیم؟ وقتی دولت پیرمردهای باتجربه، اینچنین وامانده گره های نیمه کور موجود است، از کجا معلوم سایر نامزدها بتوانند از کار این کشور، گره گشایی کنند و یا حداقل گره جدید بر آن نیفزایند؟
اینجاست که برخی سیاسیون ما را به برنامه نامزدها ارجاع می دهند. اما این یادداشت ادعای تقریبا متفاوتی دارد: برنامه خواستن از نامزدها، در شرابط فعلی، قدری زیاده خواهی و خارج از انصاف است!
در کشور ما تجربه کار حزبی جدی وجود ندارد. اصلی ترین تجربه، به رویدادهای حزب جمهوری اسلامی بر می گردد که آن هم ناتمام و نافرجام است. بقیه احزاب مدعی هم، نوعاً موزاییکی متشکل از گروه های سیاسی هستند که بر سر قدرت ائتلاف کرده و هرگز کارکرد حزبی ندارند.
پس نه حزبی داریم که سال ها، برای تدوین برنامه های نجات بخش، استخوان خرد کرده باشد، نه اندیشکده های مطمئن پا در رکابی داریم که بتوانند از نامزدها، حمایت برنامه ای کنند، نه دولت در سایه ای داریم که به اسناد و فرایندهای تصمیم گیری دولت مستقر، دسترسی داشته و به مرور نیروهایی را برای سمت ریاست جمهوری، پرورش داده باشند؛ پس عملا تدوین برنامه بیرون از دولت حاکم، توسط یک فرد یا گروه، به یک شوخی بزرگ شبیه است. (البته اگر نامزدی، به ارائه برنامه بپردازد و بر آن پافشاری کند، بسیار شایسته تقدیر و قابل اعتنا و احترام است.)
این ادعا، شاید شما را شاکی کند که خوب پس برای چه باید مناظره ها را دنبال کنیم؟ اصلا با این اوصاف، آیا تضمینی برای انتخاب درست وجود دارد یا نه؟ اگر اینگونه باشد انتخاب هرکدام از نامزدها، مثل خرید یک هندوانه دربسته است که حتی نمی توان درباره آن شرط چاقو را اجرا کرد! حال باید چه کرد؟
شاید در شرایط حاضر برای انتخاب نامزد برتر، یک روش مطمئن تر وجود داشته باشد؛ اینکه به جای توجه وسواسی به جزئیات برنامه ها، به رویکردهای ذهنی و تحلیل های مبنایی هر کدام از نامزدها توجه کنیم و آن ها را در قیاس با یکدیگر، به بوته نقد بسپاریم.
نامزدی که صاحب مبانی فکری صحیح و رویکردهای متین تری نسبت به موضوعات جامعه باشد، احتمالا خواهد توانست بعد از ورود به پاستور، و همزمان با لمس نزدیک واقعیت های کشور، به برنامه های مورد نیاز دست یابد.
ماجرا روشن است. ببینیم در گفتگوهای نامزدها، نوع نگاه هرکدام به مسائل چگونه است؟ آن ها هرکدام از مسائل را چگونه تحلیل می کنند؟ جغرافیای باورهای آن ها چه حد و مرزی دارد:
چقدر برای کالای ایرانی ارزش قائل است؟ چقدر واردات کالاهای مصرفی و غیرضرور را خطرناک و ویرانگر می پندارد؟ چقدر به سرمایه های داخلی و بومی اعتنا می کند و چقدر به سرمایه گذاری تشریفاتی خارجی ها دل بسته است؟
آیا درد محرومان را می فهمد و قائل به حل مشکلات آنهاست یا خیر؟ چقدر روحیه جهادی و انقلابی را برای مدیران خود واجب می داند و یا اینکه چقدر هنرمندی های دانشگاهی و حرافی های تکنوکراتی را می پسندد؟
از این دست پرسش ها، ده ها مورد دیگر، قابل طرح است که هر کدام می تواند متر و شاخص شایسته ای برای تشخیص بهترین رئیس جمهور احتمالی باشد.
منبع: جهان نیوز