با این حال هنوز چند ساعتی از همهمه انتخاب گزینه های بهشت نگذشته بود که حاشیه های انتخاب این هفت نفر پررنگتر از متن شد و موجی از اعتراضات و انصرافات بلند شد؛ اولین واکنش به این جلسه را ستاری فر داشت که در نامهای خطاب به الویری رئیس موقت شورای شهر پنجم، نوشت: «نشستی را برپا کردید و در آنجا اعلام کردم درخواست آشکار و پنهانی ندارم و قصدم کمک برای پی ریزی گفتمانی کاری برای اداره شهر و برای سربلندی شوراست و حرفی در رابطه با شهردار نداشتم و در نشست اخیر نیز باز مخالفت خود را اعلام کردم ...من تلفن باران شدم که چرا کاندیدا شده و رای نیاوردم؟ آیا درست است کسی که اخلاقی برخورد میکند و با خضوع رفتار میکند اعضا شورا او را کاندیدا کنند با وجود اینکه خود مخالفت داشته و بعد از رای گیری چنان وانمود شود که رأی نیاورده است؟»
دلخوری کاندیداهای معرفی شده بدین جا ختم نشد و بسیاری از اصلاح طلبانی که نامشان در میان کاندیداها بود هم به روشهای مختلف گلایه خود را بیان کردند. این گلایه تا جایی بود که صدای صادق خرازی را هم درآورد و یکی از اعضای منتخب شواری پنجم در مصاحبهای شبانه زبان به مدح از صادق خرازی باز کرد تا شاید این مداحی وی بتواند اندکی از هجمهها و گلایههای منتقدان خودی کاسته شود.
اما داستان این نقدها و دلخوری خودیهای اصلاحطلب ادامه داشت تا جایی که حبیب الله بیطرف یکی از هفت کاندیدای شهرداری، در نامه ای ضمن بیان تعجبش از قرار گرفتن نام خود در میان 7 کاندیدای نهایی شهرداری تهران، خطاب به مردم نوشت: «اینجانب حبیب الله بیطرف، هیچگاه آمادگی خود را برای سمت شهرداری تهران به اعضای شورای تهران اعلام ننمودهام و اکنون ضمن تشکر از حسن نظر اعضا، انصراف خود را از کاندیداتوری شهرداری اعلام میکنم!»
با وجود انصراف بیطرف از پست شهردار تهران، دامنه این قهر کردنها و انصرافها فروکش نکرد چراکه زمزمههای کنارگیری محمد شریعتمداری یکی دیگر از 6 نامزد باقی مانده نیز این روزها به گوش میرسد و چند فعال رسانهای نزدیک به وی، در صفحات مجازی خود اخباری از انصراف نامه شریعتمداری را منتشر کردند.
موج گلایهها و انصرافها در حوالی گزینههای شهرداری تهران در حالی ادامه دارد که به نظر میرسد که سمت و سوی این موج به سمت نهایی کردن یک گزینه به پیش میرود؛ مرد هزار چهره اصلاحطلبان که در رایگیری اخیر نیز بالاترین را داشته و توانسته رای همه اعضای شورای شهر پنجم را به حساب خود واریز کند. فردی که این روزها و در دولت یازدهم لقب «آچار فرانسه» دولت را هم یدک میکشد؛ «محمد علی نجفی»
محمدعلی نجفی در حالی به عنوان محبوبترین گزینه شهرداری برای اعضای شورای شهر مطرح شده که چندی پیش برای تکیه زدن به صندلی سازمان میراث فرهنگی، چشمش را بر روی رأی مردم و شورای شهر بست و راهی «ارگ آزادی» شد اما مدیریتش در این سازمان چندان مستدام نبود و پس از شش ماه بنا به آنچه عارضه قلبی وی عنوان شد از سمت خود استعفا کرد.
به هر حال با وجود انصرافها و حواشی مطرح شده روزهای اخیر و با توجه به رأی قابل توجه نجفی در رأی گیری اخیر، میتوان او را کاندیدای شماره یک شهرداری تهران دانست که توانسته تا اینجای کار نظر مثبت 21 عضو شورای موقت را به خود جلب کند اما نگاهی به سابقه فعالیت نجفی سوالاتی را مطرح میکند که دستمایه نقد و حتی طنز و شوخی بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی شده است.
از یک سو نجفی که پیش از این به دلیل عارضه قلبی و ناتوانی جسمی از ریاست سازمان میراث فرهنگی استعفا داده است چگونه میتواند مسئولیت شهردار تهران با 8 میلیون جمعیت و معضلات متعدد پیش رو عهده دار شود؟ آیا فعالیت و فشار کار در شهرداری تهران سبک تر از میراث فرهنگی است که وی حاضر شده این مسئولیت را علیرغم ناتوانی از انجام وظایف در سازمان میراث فرهنگی بپذیرد یا اینکه عارضه قلبی ایشان مرتفع و رفع کسالت شده؟
از سوی دیگر رزومه نجفی این سوال را ایجاد میکند که چگونه یک نفر میتواند با داشتن مدرک تحصیلی علوم پایه، سالها سابقه مدیریت در آموزش و پرورش را داشته باشد و در عین حال قادر است گزینه مناسب و اصلح برای تصدی سازمان برنامه و بودجه کشور، وزارت علوم، سازمان میراث فرهنگی و ایضاً شهرداری تهران باشد؟!
با تمام این اوصاف نجفی با وجود کسالت در حالی به عنوان گزینه نخست تکیه زدن بر ریاست بهشت مطرح شده که در قحطی مدیران کشور همواره نامش در نقش سرپرست سازمانها، معاونتها و وزارتخانهها مطرح شده و توانسته به شکل مقطعی مشکل دولتهای اصلاحات و اعتدال را حل کند. ولی باید به خاطر داشت که اداره شهری چند میلیونی نیازمند فردی فراتر از حلالمسائل موقتی است.