بهتر است حرفهای او را اصلاح کنیم، منظور از ژن خوب احتمالا اسم و رسم خانوادگی «عارف» است که چون حلقه نجاتی در دریای بیکران به دور او پیچیده و خود را روی آب حس میکند و به خیالش شناگر ماهری است.
به گزارش گروه سایر رسانههای خبرگزاری دانشجو، پیمان فراهانی در روزنامه فرهیختگان نوشت:
آقازاده آقای عارف اخیرا اظهارنظری داشتند که واکنشهای بسیاری را با خود
همراه کرد، از هشتگ #ژن_خوب تا تولید ادبیات حسامالدین آشنا. صحبتها در
ظاهر ساده و برای قماش آقازادگان عادی بود اما در نگاه ایدئولوژیک و جامعه
واقعی حدودا 80 میلیونی به بدی از آن یاد شد.
حمیدرضا عارف میگوید در 25 سالگی شرکت MTN را از آفریقای جنوبی به ایران
آورده است و علت چنین موفقیتهای اقتصادی را به ارث بردن ژن خوب از پدر و
مادرش میداند.
آنچه بیشتر موجب شد نگاهی منفی نسبت به این صحبتها پیش بیاید، رویکرد
تبعیضآمیزی بود که در لابهلای صحبتهای حمیدرضا عارف برای مخاطب قابل لمس
بود، هرچند اگر جامعه ما نسبت به تبعیض و پدیده آقازادگی حساس نبود، این
حرف نیز مانند بسیاری از حرفهای کممحتوای دیگر در فضای مجازی گم میشد.
بهتر است حرفهای او را اصلاح کنیم، منظور از ژن خوب احتمالا اسم و رسم
خانوادگی «عارف» است که چون حلقه نجاتی در دریای بیکران به دور او پیچیده و
خود را روی آب حس میکند و به خیالش شناگر ماهری است.
این صحبتها به قدری دردآور است که جملات قصار و جوکهای خودجوش خلق شده
را باید واکنش تلخ جامعه رنجدیدهای دانست که در ساحت طنز برگزار شد و چه
چیز بدتر از آنکه امری اشتباه تکرار شود و جامعهای که امید خود را برای
جلوگیری از اشتباه از دست داده، تنها بتواند در مواجهه با آن لبخند بزند
تا تلخکامی به دلخونیاش افزوده نشود.
در این میان جالب آنکه برخی که گویی امتیاز سیاسی گرفتهاند، سرگرم ردیف
کردن دیگر آقازادههای جناح رقیب خود شدهاند و گوشه دست خود میگزند؛ حال
آنکه برای مردم چه فرقی میکند آقازاده یک اصلاحطلب ویژهخواری کند یا یک
اصولگرا، بچه سردار باشد یا وارداتچی، فرزند روحانی باشد یا وزیر، دردانه
پورشهسوار یا داماد اتوکشیده.
اصلا عنوان آقازادگی با سوءاستفاده از بیتالمال، حقخوری، ضایع کردن
حقالناس، تبعیض، فساد، خودبرتربینی، تفاخر، ستمگری و بسیاری دیگر از رذایل
اخلاقی و عملی گره خورده و اشتباه است اگر فکر کنیم فردی به ظاهر انقلابی
یا ظاهرالصلاح اگر دچار چنین پدیدهای شود، جامعه او را با این چوب نخواهد
زد. بد، بد است حتی با چون و چرا و اما و اگر.
مدافعان دموکراسی امروز کجا هستند تا از ساحت تزلزلیافته آن دفاع کنند،
وقتی مبنای موفقیت نه شایستهسالاری و تعهد بلکه ارث خونی قلمداد میشود،
چگونه توقع داریم مریم میرزاخانیها در ایران بمانند. در این زمانه چه
رقابت نابرابری است میان شایستگی و وابستگی.
گفتیم حرف راست و حقیقت را از آقازادهها باید شنید، اما ظاهرا دیگر
قبحها شکسته و دیگر افراد ابایی از عیان شدن پورشهسواری و وثیقههای
میلیاردی و دارایی چند هزارمیلیاردی خود ندارند که نداشته باشند، اما با
علم به آنکه تفاخر است چرا داشتهها و فضایلشان را علنی میگویند؟
رهبر معظم انقلاب مدتها قبل از آنکه مانور تجمل به این شدت در کشور و حتی
میان مسئولان رایج شود، در سال 84 فرمودند: «یکوقت هست که ما در زندگی
شخصی خود مثلا حرکت اشرافگونهای داریم بین خودمان و خدا؛ که اگر حرام
باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما
یکوقت هست که ما جلوی چشم مردم یک مانور اشرافیگری میدهیم؛ این دیگر
مباح و مکروه ندارد؛ همهاش حرام است.»
اگر روزی برای رفع تبعیض در جامعه قیام و انقلاب کردیم امروز همان مساله
چندین سال بعد به سراغ ما آمده است، اگر نتوانیم از شر این بلا رها شویم
تاریخ نشان داده که آیندهای نهچندان روشن در انتظار ماست.