شورای چهارم از جهات مختلف با شوراهای گذشته تفاوتهایی داشت. یکی از تفاوتها تغییر تعداد اعضای شورا بود یا تغییر بافت نمایندگانی بود که در این شورا حضور دارند. با توجه به اینکه این شورا به پایان رسید، شما به صورت کلی عملکرد شورای چهارم را چطور ارزیابی میکنید؟
همانطور که گفتید شورای چهارم متفاوت از
شوراهای قبلی بود. به گفته آقای دوستی، شورای چهارم تکرارشدنی نیست. شورای
چهارم از نظر تعداد جناحها یک حالت لغزنده و شکننده داشت که در انتخاب
شهردار، خود را نشان داد. خیلی تعداد به هم نزدیک بودند. خیلی همسنگ برای
اینگونه تصمیمگیری بودند. همانطور که میدانید سال اول، رئیس شورا، آقای
مسجدجامعی، برادر عزیز ما بودند. اما سال دوم و سوم و چهارم این بنده
حقیر مسئولیت را برعهده داشتم.
اندکی تصمیمگیری با دو تفکر در شورا مشکل بود
این موضوع که دو تفکر در کنار هم تقریبا هموزن و همسنگ بودند، به نظر میآمد کار تصمیمگیری و برنامهریزی را مشکل سازد. اندکی هم مشکل بود، به همین دلیل در سال اول بازده عملی کارمان کمتر از دورههای قبل شده بود. یعنی تعداد مصوبات و کارهایی که باید انجام دهیم کم، و مباحث تئوری و بحثهای اینچنینی بیش از مباحثی بود که عملا به کار تبدیل شود.
وقتی جلو رفتیم این موضوع اصلاح شد. اولا
اعضای شورا خود را یافتند چون تعداد جدید آنها زیاد بودند. چند نفر بیشتر
از دوره قبل در این شورا باقی نمانده بودند. آن چند نفر محور کار را برعهده
داشتند و قدری این افراد از آن حالات و تصورات رویایی خود کم کردند و به
مرحله اجرایی رسیدند که سبب شد دیدگاهها عملیاتیتر و واقعگرایانهتر
شود.
شورای چهارم تخصصی و کارشناسی به مسائل ورود میکرد
چیزی که برای من قابل ارزش و قابل بازگو کردن است این است که اعضای شورای چهارم این را یافتند و به این معتقد شدند-و البته بودند- که مسائل سیاسی سایه بر مسائل تخصصی شورا نیفکند. مسائل تخصصی شهر و شورا را جدی دنبال کنند و این موضوع بسیار مهم است. در شورای سوم هم دو جناح را داشتیم.
شورای چهارم، در مسائل تخصصی، به صورت
تخصصی و کارشناسی ورود کرد. در همان سال اول شورای چهارم برنامه پنج ساله
دوم شهر تهران تدوین شد که البته شهرداری زحمت کشیده بود و شورا هم زحمت
کشید و یک کار خوبی را انجام داد و برنامه دوم را تصویب کرد و هنوز در حال
اجراست و این ارزشمند بود.
سیاستزدگی حاد در شورای چهارم وجود نداشت
در تدوین برنامه که شهرداری انجام داد و اصلاح و تصویب برعهده شورا بود، دقیقا مشخص است آنچه مطرح بوده مسائل و مشکلات شهر است. در برنامه مسائل سیاسی وجود ندارد. همین روش ادامه یافت. ممکن است گاهی در تذکرات و خیلی از حوادث و اتفاقاتی که در شهر رخ داده برخی مواقع، آن فضای سیاسی که در شهر به وجود میآمد شورا هم آن فضای سیاسی را دنبال میکرد و حتی خودش پیشتاز بود.
در این زمینه میتوانست انتقاداتی داشته باشد یا بهرهبرداریهای جناحی از این مسائل انجام دهد ولی به هر حال وقتی به جای تخصصی میرسید که مسائل تخصصی شهر باید مطرح شود، آن حالت خوشبختانه نمیتوانست ادامه یابد، البته معتقدم که نمیتوانست. اگر عدهای هم میخواستند این را ادامه دهند فضای عمومی و بینش عمومی به گونهای بود که این اجازه را نمیداد به خصوص که مردم هم این مسائل را میدیدند و میخواندند و متوجه میشدند و تفکر عمومی در فضای شهر هم موثر بود که سیاستزدگی در شورا به آن صورت یا به صورت حاد وجود نداشته باشد.
در بررسی طرحها نگاه سیاسی و جناحی حاکم نبود
خیلی از طرحها را ارائه میدادیم و این طرحها که ارائه میشد دوستان نگاه نمیکردند چه کسی ارائه داده است. ممکن است من این طرح را ارائه دهم یا دوستان همسو و همفکر من ارائه میدادند ولی کسانی که همسویی سیاسی را نداشتند وقتی میدیدند موضوعی است که برای شهر ضروری و خوب است، همراه میشدند و رای میدادند. بالاخره طرح رای اکثریت را میآورد و تصویب میشد.
اصولا همیشه وقتی طرحی میآمد به اینکه چه کسی پیشنهاد داده و چه کسی پیشنهاد نداده است فکر نمیشد و بیشتر به محتوای طرح توجه میشد که خوب یا بد است. اگر خوب بود پشت آن میایستادیم، حتی اگر کسانی از جناحهای دیگر طرح داده باشند. عموما تقسیمبندیها بههم میخورد؛ منظورم موقع رایگیریهای تخصصی است و آن حالت جناحبندی سیاسی را نداشت. موافق و مخالف صحبت میکردند حتی گاهی آن دوستان با هم بحثهای جدی داشتند یا دعوا میشد و اوقات تلخی میکردند.
به عقیده من این امر باارزشی بود که
میتواند یک الگو یا روش برای آیندگان باشد. چه همسو باشند و چه نباشند که
مسائل شهری و نیازهای مردمی را فدای سیاستها و مسائل سیاسی خود نکنند. در
دوره دوم و سوم خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و یکسری از مسائل داخلی و
خارجی و گلایههایی که از برخی دوستان داشتم، خدمت رهبری مطرح کردم. حتی
برخی اعضای شورا ناراحت شدند که چرا این مسائل را مطرح کردید، اینها
موضوعات درونی شوراست. اما بنده عرض کردم که باید واقعیتها را بیان کنیم و
نمیخواهیم بگوییم همه چیز خوب است و باید درددلها و واقعیتها را بیان
کنیم تا رهنمون بگیریم.
میتوانستیم عملکرد بهتری داشته باشیم
رهبری بیان کردند خوب است روی این مسائل بحث کنید، بالاخره بحث دموکراسی و رایگیری است و هر کدام رای آورد قاعدتا باید اجرا شود. به همین خاطر اینجا هم با همین روش جلو رفتیم. بارها و بارها پیش آمد که طرحی ارائه میشد که من موافق و یا مخالف بودم و دوستان نزدیک ما نظر من را نداشتند. این یکی از نقاط قوت دوره چهارم بود.
اما به هر حال در شورا تنش هم داشتیم و
مسائلی پیش آمد که خوب نبود. من اصرار داشتم به اینجاها نرسد و تلاش کردم
جلوی آن را بگیرم که این البته در همه پارلمانها وجود دارد. به طور کلی
میتوانم بگویم عملکرد شورا خوب بود البته میتوانستیم با کارکرد بیشتر و
وقت گذاشتن بیشتر و نظارت بهتر و بیشتر عملکرد بهتری هم داشته باشیم.
راستگو با رای به قالیباف به ندای وجدانش پاسخ داد
سه اتفاق در شورای چهارم افتاد که در تخصصی بودن شورا و اقدامات آن تشکیک ایجاد میکرد؛ یکی ماجرای خانم راستگو سر قضیه رای دادن به قالیباف به عنوان شهردار بود. دوم بحث بر سر حادثه پلاسکو بود که به نظر میآمد بیشتر متاثر از فضای سیاسی بیرون از شورا بود. بحث سوم هم بحث ماجرای موسوم به املاک نجومی بود که درخصوص شهرداری مطرح شد.
خواهشم این است نجومی را ذکر نکنید. گفتم شورای چهارم سیاسی و تخصصی بود. آن موارد سیاسی هم که شما گفتید، بله، متاسفانه در شورا رخ نمود. البته مساله ماقبل از پلاسکو [موضوع موسوم به املاک نجومی] خیلی گسترش پیدا کرد و در فضای سیاسی کشور تاثیرگذار بود و حتی به دولت کشیده شد و گروه تخصصی را رئیسجمهور مشخص کردند و وزیر کشور و گروه تخصصی، مشغول به کار شدند و آن کار نتیجه مثبتی داشت و موضوعات را روشن کرد.
فضای بیرون از شورا و فضای سیاسی خارج از
شورا خیلی بیشتر این موضوع را داغ کردند و خواستند از این امر بهره سیاسی
ببرند. این مسائل به داخل شورا هم سرایت کرد و با توضیحاتی که داده شد،
بازدیدهایی که انجام شد و مسائلی که بود -البته مقاومتهایی هم طرف مقابل
نشان داد- اما میتوان گفت مساله مهار شد و به آن صورت نبود که در خارج
شورا بود. درباره خانم راستگو هم همینطور بود. ایشان یک باره تصمیم گرفتند
که آنچه به آن رسیدند را اجرا کنند. یعنی به ندای وجدان خود پاسخ دهند.
کسان دیگر هم بودند که ابتدا قرار نبود آنگونه رای دهند، اما آمدند و رای
دادند. به ضرر آقای قالیباف رای دادند. کسی آنها را مورد خطاب و عتاب قرار
نداد ولی متاسفانه از آنسو، خیلی شدید حمله شد و باز هم خارج شورا بیشتر
بود. داخل شورا این حرکتها کمتر بود.آن مسائل سیاسی را رد نمیکنم ولی
خوشبختانه، به لطف الهی توانستیم به گونهای جلو برویم که مسائل شهر که
مطرح میشود سایه سنگین جناحبندیهای سیاسی، سبب نشود مصالح شهر را نادیده
بگیریم.
شورای اول مردم را ناامید کردند
شاید بد نباشد به عنوان کسی که از چهار دوره، سه دوره عضو شورا بوده است، نظر خود را درباره مقایسه بین شورای اول تا چهارم بفرمایید. کدام شورا را به لحاظ عملکردی موفق میدانید؟ اگر موفقتر میدانید، علت چیست؟ شورای اول شرایط خاص خود را داشت و در نهایت به تعطیلی و منحل شدن آن انجامید. شورای دوم و سوم بیشتر دست جریانی موسوم به جریان اصولگرایی بود. شورای چهارم شورای بینابینی بود و وزن جریانات سیاسی در آن تقریبا برابر بود. شما کدام شورا را موفقتر میدانید؟
اجازه دهید این را بگویم که شورای اول ناموفق بود. اول شروع کرد و کارهای خوبی انجام داد و برنامهریزی خوبی کردند. آییننامه و دستورالعمل تهیه میکردند و برای شهرداری و خودشان تنظیم میکردند ولی شورای اول به کشمکشهای سیاسی و درونگروهی کشیده و در نتیجه منحل شد و ضربه بدی به تفکرات شورایی زد و مردم ناامید و بدبین شدند، بهگونهای که در شورای دوم، میزان شرکت در انتخابات کمتر شد.
شورای دوم با برنامهریزی دقیق و منسجم و
حسابشده شروع به کار کرد. وقت گذاشتیم و فکر کردیم و برنامهریزی کردیم و
در شهر کار کردیم. مدتی هم به دلیل تعطیلی شورای قبل، کار کم شده بود و
این کارکردن در شورای دوم، تاثیر مثبتی بین مردم گذاشت. حتی مورد توجه دولت
آن دوره، یعنی دولت آقای خاتمی قرار گرفت. تمجید و تحسینهایی در دولت
وجود داشت که نشاندهنده این بود که خوب کار میشد. رسمی و علنی نبود ولی
هر زمانی میخواستیم برنامهای اجرا کنیم یا ملاقاتی داشته باشیم مشکلی
نبود و برقرار میشد و مشکلات شهر را با دولت مطرح میکردیم.بنابراین
دورهای بود که از نظر کار خیلی خوب بود و تاثیر خوبی هم گذاشت. در دیداری
که در پایان سال اول این دوره خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، ایشان فرمودند
رایحه خوش خدمت در شهر استشمام میشود. برای ما خیلی مهم و ارزشمند بود که
چنین چیزی صورت گیرد که در دوره سوم تاثیر گذاشت و در انتخابات آرای ما
بالاتر رفت و میزان مشارکت مردم بیشتر شد. این مشارکت، سیاسی نبود، مشارکت
اجتماعی بود که این ارزش دارد. مشارکت حزبی و دستوری نبود که با خیلی مواقع
دیگر فرق دارد. مشارکتِ اجتماعیِ عادی بود که ما هم شرکت میکردیم و حتی
از گروههای غیرهمسوی ما هم چهار نفر یعنی آقایان نجفی، مسجدجامعی و ساعی و
خانم ابتکار از جریان دیگر سیاسی، وارد شورای شهر شدند. ما هم مشکلی در
این زمینه نداشتیم. با اینکه از نظر سیاسی وضع ما متفاوت بود، ولی در مسائل
شهری همکاری همگی با هم خوب بود. همه این افراد تلاش خود را میکردند که
خوب کار کنند حتی در بحرانیترین زمانها چنین بود. فتنه سال ۸۸ که آن
شرایط بحرانی ایجاد شد، قاعدتا تفکرات در داخل شورا هم میتوانست غلیان
یابد، اما ما در شورا نگذاشتیم مسائل تاثیرگذار باشد. البته مسائل طرح شد و
حتی کمک به آسیبدیدگان مطرح شد، اما همه کنترلشده و به گونهای سامان
یافته بود و تاثیراتی روی مسائل شهری و دور شدن شورا از وظایف اصلیاش
نگذاشت.
دورههای دوم و سوم شورای شهر را موفق میدانم
بنابراین دوره دوم و سوم را دورههای موفق میدانم. در دوره سوم چون آغاز کار بود و خیلی نیاز به کار داشتیم، تحولاتی را به وجود آوردیم و کار زیاد کردیم. دوره سوم شورا ارتباط ما با مجلس شورای اسلامی بیشتر شد و اصلا به مجلس ورود کردیم و اصلاح قوانین صورت گرفت و فراتر از دیگر شوراهای شهر تهران بود که برای ما مفید واقع شد. در دوره چهارم به شدت در مجلس فعال بودیم. فعالیت خود را در استانها و شهرهای دیگر هم داشتیم.
نمیتوانم بگویم کدام بهتر و کدام بدتر بود، چون در تمام اینها سعی بر این بود ریلگذاری خوبی انجام شود تا شهرداری به خوبی حرکت کند. اگر شهرداری خوب حرکت کرده که به عقیده من واقعا تهران جدیدی را ساختند و نقطه عطفی در تهران است، با زمانی که بخواهیم از منابع تراکمفروشی، کارهای نامتجانس با شهرسازی و نظایر این استفاده کنیم فرق دارد، که درآمد کسب کنیم و در شهر خرج کنیم. قبل از تشکیل شورا، این ایراد را به شهرداری دارم.
در سالهای پیش از تشکیل شورای شهر در تهران، در شهرداری کار شده اما به چه قیمتی بوده است؟ این نامتجانس بودن ساختمانهایی که در شهر ساخته شده و غیرهمگن بودن و دور بودن از معماری و هویت ایرانی و اسلامی ما، نتیجه این اقدامات است.
ما در دوره چهارم که مقام معظم رهبری مشخصا به معماری ایرانی و اسلامی توصیه کردند، وقتی تعداد اعضا بیشتر شد، کمیسیون معماری –شهرسازی تشکیل دادیم و این کمیسیون به خاطر اینکه معمار و شهرساز کم داشتیم سه نفر عضو داشت و بعدا به چهار نفر رسید. در حالی که کمیسیون فرهنگی ۹ عضو دارد.
این زمینه، کاملا تخصصی است و دوستانی که وارد این کمیسیون شدند، غیر از بنده حقیر، رشته معماری و شهرسازی نبودند ولی علاقه داشتند و آگاهی به مسائل پیدا کردند. بنابراین وقتی رهبری شنیدند و ما این را گفتیم، اظهار خوشحالی کردند که معماری و شهرسازی را مهم دانستیم که ما هم فکر کردیم و این امر را دنبال کردیم و توانستیم بعد از حدود یک سال، کمیتههای منظر شهری را در تمام مناطق شهری شکل دهیم. از استادان دانشگاه و افراد برجسته و استادان دانشکدههای معماری استفاده شد و قرار شد علاوه بر اینکه تراکم و زیربنا و... را متر کنند، به منظر شهری هم توجه کنند.
ما در مقرراتی که داشتیم یکی از اصول این بود که تقلیدی نباشد و از المانهای ضدمذهبی و ضدملی استفاده نکنند. چون نادانسته برخی از این نمادها استفاده میکردند. در زمینههای دیگر مصوبات خوبی در کارها داشتیم. گاهی اوقات در حسابرسیها مشکل ایجاد میشد چون بحث حسابرسی کار تخصصی است و کمی با تفکرات دیگر متفاوت است. مثلا یکی با شهردار خوب نیست گیر میدهد. این گیردادنها به نفع ما تمام میشود، چون بیشتر موشکافی و باز میشود.
از این گیر دادنها و از این ایراد
گرفتنها هیچگاه ناراحت نبودم و ناراحت نمیشوم مگر اینکه غیرمنطقی باشد.
وقتی منطقی و درست باشد باید گیر داد. خود من شاید کسی باشم که بیش از هر
کسی چیزهایی که به نظرم تخلف است به خصوص شهرسازی که رشته من است، هم کتبی و
هم شفاهی و حتی تلفنی و حضوری با شهرداران منطقه و شهردار تهران مکاتبه و
مباحثه داشتم.
کسانی که پیشرفت تهران را نمیبینند عینکشان را عوض کنند
درباره عملکرد قالیباف در شهرداری بفرمایید. امروز که در پایان دوره مدیریت وی بر شهرداری قرار داریم، نقدهای تندی بر عملکرد او مطرح میشود، مثل آنکه گفتند بر اثر عملکرد آقای قالیباف، وضعیت شهری به قدری خراب شد که رجعت به ابتدای انقلاب داشتیم، یا در سوی دیگر تعریف و تمجیدهای زیادی مبنی بر تحول تهران توسط او وجود دارد. شما به عنوان رئیس شورای شهر تهران، برداشتتان از عملکرد او چطور است؟ چه نمرهای به وی میدهید؟
اجازه دهید من نمره ندهم چون من اصولا
نمره کم میدهم. در دانشگاه هم چنین است. اولا من اصراری ندارم تعریف و
تمجید کنم و اصراری ندارم بیجا تکذیب کنم. قضاوتی که میکنیم باید در
مقابل خداوند پاسخگو باشیم. نمیتوان بیجا کسی را همواره تعریف کرد یا
همواره تکذیب کرد و به او آسیب رساند. این است که در این سالها یک حرکت
خیلی خوب هم در مسیر عمرانی و هم در مسیر فرهنگی و اجتماعی رخ داده است،
اینها امور ملموس است. ما بخواهیم نبینیم و نگوییم باید عینک خود را عوض
کنیم. نه اینکه عینک نابینایی بزنیم. با عدد و رقم و متراژ، میتوان اینها
را اندازهگیری، مطرح و دنبال کرد.
سرعت عمل و زمانبندی دقیق یکی از مزایای قالیباف بود
سرعت عمل هم مهم است و یکی از مزایای آقای قالیباف همان کار زمانبندی شده انجام دادن و در زمانهای کوتاه کارهای بزرگ انجام دادن است. پروژه امام علی(ع) پروژه کمی نبود. چند سال قبل[پیش از شهردار شدن آقای قالیباف] شروع شد و یک نصفه لاین را افتتاح کرده بودند.
ما که آمدیم به شدت دنبال کردیم و دیدیم این گونه فایده ندارد و برنامهریزی کردیم و در مدت کمتر از دو سال تمام شد. یا بزرگراه صدر را میخواستند بسازند، ابتدا تعطیل کردند. سر محل رفتیم و دیدیم کارگاه گذاشتند و چاه میکنند. گفتم نقشه باید بیاید و ما تصویب کنیم. ایراد داشت و یک سال طول کشید. مطالعات عمیقی شد تا به اینجا انجامید و بعد گفتیم زمانبندی کنیم تا سریع تمام شود. چون اگر طولانی شود مردم را اذیت میکند. دیدیم که در زمانبندی مناسبی که برای خیلی افراد غیرقابل باور بود پروژه عظیمی در حد بینالمللی رقم خورد.
قرارگاه خاتم و تونل نیایش که کار یک شرکت
خصوصی بود، همیشه قابل تمجید هستند. تونل توحید با وجود ایجاد مشکلات با
پیمانکار و کشیده شدن کار به دادگاه، خیلی زود و به موقع و پیشرفتهتر تمام
شد و ارائه دادند. اینها کارهای ارزشمندی است.
صبحهای زود با شهردار از پروژهها بازدید میکردیم
اینها کارهای سادهای نبود که به راحتی
انجام شود. پروژههایی بود که روی آنها فکر و کار شد و خوب پیاده شد و خود
شهردار و معاونان و اعضای شورا این پروژهها را رصد میکردند. شهردار هم
این پروژهها را سرزده رصد میکرد. برخی مواقع صبح زود که هنوز کسی سرکار
نیامده بود، با شهردار پروژهها را بازدید کردیم. این رسیدگی کردنهای دقیق
و سریع و دنبال کردنها خیلی موثر بود.
تحول تهران را همه میبینند اما به چشم نمیآید
اینکه تهران تحول پیدا کرد همه میبینند، البته چون روزانه در عرض ۱۲ سال دیدند، زیاد به چشم نمیآید. آنهایی که مسافرت خارج از کشور رفتند وقتی بازمیگردند میگویند این پل یا آن تونل نبود. مثلا غرب تهران که این بزرگراهها زیادتر است و گفته شد سریعتر ساخته شود تا نخواهیم ساختمان بخریم و سختی بیشتر داشته باشیم؛ تونل زیر پارک جنگلی را ببینید، میخواستند وارد پارک شوند. گفتیم درختان زده میشود و از بین میرود و این درست نیست. گفتیم فکر کنید و راهحل پیدا کنید. گفتند باید تونل بزنیم و ما هم تایید کردیم. فکر کردند و تونل زدند.
برخورد بزرگراه محمدعلی جناح را با بزرگراه شیخ فضلالله نوری داشتید. آنجا هم پل خوبی زده شد. تمام این پلها روی مدرنترین سیستمها پیاده شد. آنجا الان ترافیک نیست و برنامهریزی خوبی صورت گرفت و حل شد. اینها ارزشمند است.هر جای شهر میروید کارهای ارزشمند را شاهد هستید. در جنوب و غرب شهر بیشتر، و در شمال و شرق کمتر است، و به عقیده من هم فرد و هم تیم موثر بوده است. کار تیمی کردن و شورا برنامه ریزی کردن و شهرداری خوب پیاده کردن، موثر است. البته ممکن است اشکالات و ایراداتی وجود داشته باشد و آن ها را منکر نمیشویم ولی همه ماها اشکالاتی داریم. اگر کل پروژهها را نگاه کنیم میبینیم جاده شمال را سالها و دولتها روی آن کار میکنند اما هنوز به اتمام نرسیده، اما مسیر بزرگراه امام علی(ع) با آن همه پل و تونل زده میشود. ساخت تونل مترو کار سادهای نیست. زیر خیابان مولوی همه لجن است و آن جا خانه ماست و ما اطلاع داریم. کوچک هم بودیم از خانه بیرون میآمدیم، میدیدیم وسط خیابان چاله باز شده و اتومبیل فرو رفته است. قشنگ به یاد دارم روبروی مدرسه خیام که الان آیتالله بهبهانی شده است، بود. امروز، زیر خیابان مولوی تونل زدند. با سیستم و دستگاه تونل زدند و جلو رفتند و همه اینها را بدون این که (cut and cover) کنند، انجام دادند.
اگر به یاد داشته باشید خیابان شهید مفتح
را در دهه ۷۰ یا اواخر ۸۰ برای مترو چند سال کنده بودند و بسته بودند.
آنطور نمیتوانستیم جلو رویم. در عرض آن چند سال ۷۰ کیلومتر تونل ساخته شد و
در عرض ۱۲ سال، ۷۰ کیلومتر به ۳۲۰ کیلومتر رسید که با تونلهای فرعی و
ایستگاهها است. اینها را حساب کنید.
شهرداری در مجوز بلندمرتبهسازی تنها یک رای دارد
فکر نمیکنیم کسی اگر منصف باشد، منــکـــر تلاش های شهرداری در این سال ها باشد، اما حقیقتـــا برخــی اقدامات خلاف قانون و خلاف منافع شهر، همچون تراکمفروشی و بلندمرتبهسازیهای بیضابطه، مخصوصا در مناطق شمالی شهر، زیاد دیده میشود. اینها را قبول دارید؟
مهمترین کاری که در این سالها کردیم
همان طرح جامع و تفصیلی بود. بلندمرتبهسازی را شهرداری به تنهایی
نمیتواند اجازه دهد. باید براساس اصول شهرسازی و مطابق با آن باشد و بعد
در کمیسیون ماده ۵ تصویب شود. در کمیسیون ماده ۵ هم تنها شهردار یک عضو است
و بقیه همه از وزارتخانههای دولت هستند. آنها هم بر اساس ضوابط دادند.
البته ضابطهها ممکن است اشتباه باشد که بحث دیگری است.
شهرداری به شدت مخالف افزایش تراکمها و بلندمرتبهسازیها بود
بحث تراکم فروشی به شورای عالی معماری و شهرسازی در وزارت مسکن و شهرسازی رفته است و تصویب شده است. من هم آنجا میرفتم، مخالف خیلی از اجازههای بیش از حد بودم چون ضابطه را آنجا مینوشتند. حتی درگیر میشدیم. مشاور شهرسازی ما سر از بیمارستان و عمل قلب درآورد. تا این اندازه جوش میزدند. معاون شهرسازی آن زمان شهرداری، آقای مهندس حبیباللهیان، به شدت مخالف افزایش تراکمها و بلندسازیها بود.
یک عدهای مخالف و یک عدهای موافق بودند،
آنجا وقتی تصویب شود، بر اساس آن قانون پیش میرود و کاری از دست شهرداری
ساخته نیست. الان اگر شهرداری منطقه ای بخواهد یک طبقه اضافه بدهد،
میفهمیم و جلوی آن را میگیریم. همه اعتراض میکنند چون همسایه او میداند
و در سایت میبیند که اینجا حداکثر طبقات، ۵ طبقه است و اگر بیشتر شود
فورا اعتراض می کند. مقدار زیادی نامه مردمی داریم که اگر نامه مردم را
ببینم بگوید همسایه من نیم متر از من جلوتر امده است، جلوی این را میگیرند
و اگر پروانه هم داده باشند ابطال میکنند.
در بلندمرتبهسازی تخلف و قصور شده است
البته این گونه نیست ۲۰ طبقه ساختمان را بدون پروانه در جایی بسازند. اگر بشود، افتضاحی است که همه میفهمند و همه اعتراض میکنند. موارد اینچنینی هم بوده است، البته بدون پروانه نبود، ولی به عقیده من تخلف و قصور شده است و باید جلوی آن را گرفت و نباید به آن روی خوش نشان داد که تکرار شود. چند شهردار را هم به همین دلیل دادگاهی کردیم.
حتی با شهردار منطقه ۱۲ بازار، سر سنگفرش
کردن چهارراهها در ایام عید مشکل داشتم و جلوی آن را برای ادامه گرفتیم.
برخی خیابانها را میبندند و بساط کنار خیابان پهن میکنند و اصول شهری را
برهم میریزند. ممکن است موقعیتی را برای شادی و شعف و سرزندگی ایجاد کند،
اما این را باید به گونهای انجام داد که بعدا دچار مشکل نشویم. من سر
همین موضوع اوقاتم با ایشان تلخ شد و صحبتم را قطع کردم. به آقای شهردار هم
گفتم گزارش را تهیه میکنم و میفرستم.حتی شهرداران مناطقی را به خاطر
تخلفی که در یک یا دو طبقه اضافه دادن داشتند، گفتند به دادگاه بفرستند، هر
چند آنها هم استدلالهایی دارند و میگویند مطابق بند فلان است. من هم کسی
بودم که در نگارش اینها سهیم بودم، گفتم ما این را از آن فلان بند دریافت
نمی کنیم و نباید چنین کنیم. واقعا نوشتم و باید به دادگاه تخلفات اداری
معرفی کنم. منتها این با رسانهای کردن فرق دارد. حداقل شاید ۳۰۰ نامه، در
کمیسیون معماری و شهرسازی با سه نفر نوشتیم. چون سیستم صدور پروانه ساخت،
کامپیوتری شده و همه سیستماتیک شده است، بنابراین هر پروانهای صادر شود یا
هر حکمی در شهرداری انجام شود، بلافاصله ما خبردار میشویم. ما متخصصان
معماری و شهرسازی، از افرادی که دانشجوی دکتری بودند و خیلی مطمئن بودند،
اینجا گذاشتیم تا بلافاصله همان روز خبر دهند که این رای یا جواز صادر شده
است. اگر تخلفی وجود داشت، بلافاصله این را برای شهردار میفرستادیم تا
جلوی آن را بگیرد که این کار را میکرد تا بعد به ماده ۱۰۰ نرود.بهترین راه
برای جلوگیری از تخلف این است که ابتدا که روی کاغذ است جلوگیری شود، نه
اینکه ساخته و بعد تخریب کنیم. به همین خاطر تحول خوبی در این زمینه وجود
داشت.
باید به مردم و اصحاب رسانه حق داد
که نگران باشند، چون این نکاتی که گفتید، هیچگاه رسانهای نشده است. یکی
از دردهای بزرگ در کشور ما، نبود شفافیت است. چرا سعی نمی شود در نظارت بر
عملکرد شهرداریها، اصل شفافیت رعایت شود و اگر تخلفی وجود داشته و با آن
برخورد شده، به مردم اعلام شود؟
من اصراری بر رسانهای کردن اینها ندارم چون اینها مسائل درونشهری است. نباید امید و اعتماد مردم را سلب کنیم. همین که الان شایعه شده تراکمفروشی است، من اثبات کنم که چنین نیست؟ اصرار کنیم از سالی که صاحب طرح جامع شدیم تراکمفروشی به آن صورت که هر چقدر پول دهید آش میخورید نیست؟ آن زمان هر چقدر پول میدادید به شما اجازه میدادند بسازید، چون طرح جامع را در سطل آشغال انداخته بودند و میگفتند به آن نیاز نداریم.
مهمترین دستاورد طرح جامع و تفصیلی صدور سیستماتیک پروانه است
این شفافیت را باید سیستماتیک کرد. یعنی
مهمترین دستاورد طرح جامع و طرح تفصیلی، این بود که اکنون پروانه،
سیستماتیک صادر میشود. یکی از مصوبات ما این است که مقادیر دریافت شده
برای صدور این پروانهها باید حسابشده توسط سیستم باشد، نه اینکه دستی
باشد. به سیستم مراجعه میکنند و متوجه میشوند طبقه سوم فلان جا، ارزش
معاملاتیاش، این اندازه است و تراکم بر اساس این فرمول است و عوارض این
میزان میشود. فرد حساب و کتاب نمیکند. تخفیف دهد و زیاد و کم کند نیست.
حتما باید سیستمی باشد. ممنوع کردهایم که رقمی را دستی بنویسند، چون در
گذشته زیر آن مینوشتند مبالغ متفرقه، و ما گفتیم این را قبول نداریم،
مبالغ متفرقه یعنی چه؟! هر چه داریم اصلی است و باید در سیستم بنویسید. اگر
هم چیزی اضافه یا کم است بنویسید که موقت است یا علیالحساب است. دستی
ننویسید که شائبه ایجاد کند و برای کسی کم یا زیاد شود.
تراکم فروشی به مدل قبلی وجود ندارد
امروز کسی نمیتواند بگوید میخواهم در
این خیابان که مجوز آن ۵ یا ۶ طبقه است، پول دهم و ۱۰ طبقه بسازم. این
چنین نیست. تراکمفروشی اصولا به آن صورت، دیگر وجود ندارد. اگر کسی جایی
بسازد تخلف کرده است. علاوهبر خلاف گناه هم کرده است و باید به دادگاه
برای محاکمه معرفی شود. امروز صرفا عوارض ساختمانی به شکل معمول دریافت
میشود.
اشتباهاتی در واگذاری املاک وجود داشت، اما نجومی نبود
برخی اتفاقات و اقدامات، این کارها را تحتالشعاع قرار میدهد. مثل پرداختهای بیضابطه و واگذاریهای خلاف قاعده که دستگاه قضایی هم تعدادی را تایید کرده است.
اشتباهات این گونه وجود داشت، ولی نجومی
نبوده است. دادگاه ارزیابی و اعلام کرده که درجریان واگذاری املاک توسط
شهرداری، چهار میلیارد کم گرفته شده است. برای بررسیها، دو میلیارد خرج
کارشناس کردند. براین اساس یعنی تنها دومیلیارد گیر شهرداری میآید. اصولا
رقمها و اعداد آن طور که بحث میشود نبوده است.
دو میلیارد خرج کردند تا 4 میلیارد تخلف را پیدا کنند
به عنوان مثال در جلسهای مطرح کردم که
معاونان شهردار که در ۲۰ هیات مدیره هستند، پول میگیرند یا نمیگیرند؟
گفتند برخی جاها میگیرند و برخی جاها نمیگیرند، گفتیم نمیشود. گفتند در
هیات مدیره رسم است پول میدهند، گفتیم نباید بدهید. در کمیسیون ماده ۵
عضو هستم و دیدم برای ما حقالجلسه نوشتند. میتوانستم بگیرم چون حقوق
نمیگیرم. اعضای شورا حقوق نمیگیرند، حقالجلسه میگیرند. یعنی ما در
جلسه شورا باید حضور یابیم و حقالجلسه دریافت کنیم. خارج شورا اگر میرویم
همینطور میرویم، لذا شورا میتوانست حقالجلسه بگیرد. ولی معاونان وزیر
که در ساعات اداری آمدند چرا باید حقالجلسه بگیرند؟
رقمها در ماجرای املاک شهرداری آنطور که شایعه شد نیست
رسما نوشتم که این خلاف قانون است و نباید حقالجلسه پرداخت شود. دیگر هم پرداخت نشد. از من هم عدهای دلخور شدند. من باید حق را بیان کنم حتی اگر کسانی ناراحت شوند. به هر حال کارهای خوبی صورت گرفته و انشاءالله برای خدا باشد و این مهم است. اگر نیت خالص برای خدا باشد خداوند اجرش را خواهد داد.