در سالروز حادثه تروریستی هشتم شهریورماه ۱۳۶۰ که طی آن دو یار محبوب انقلاب، شهیدان «رجایی» و «باهنر» به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند، جا دارد که به این بهانه به بررسی عملکرد مزورانه و دوگانه آمریکا بهعنوان خالق و حامی گروههای تروریستی در جهان بپردازیم. یادآور میشود که آمریکاییها گروهک منافقین را پیش از پیروزی انقلاب، یک گروه مطرود قلمداد کرده و در لیست گروههای تروریستی قرار داده بودند ولی بعد از پیروزی انقلاب، از زاویه گرفتن آنها با حرکت کلی نظام اسلامی سوءاستفاده کرده و همین گروهک را عاملی قرار دادند تا سیاستهای ضدانقلابی و ضد ایرانی خود را عملیاتی کند.
در نتیجه، منافقین با انجام عملیاتهای کور تروریستی، مورد نفرت مردم ایران قرار گرفتند و از سوی دیگر، وفاداری و خدمتگزاری خود را به اربابان آمریکایی خود ثابت کردند، با استفاده از چتر حمایتی کاخ سفید، به فعالیت خود ادامه داده و مورد تفقد کشورهای غربی نیز قرار گرفتند. خوشخدمتی منافقین آنچنان به مذاق آمریکا خوش آمد که نام این گروه را از لیست سیاه وزارت خارجه خارج کرد و کار بهجایی رسید که نشستهای سالیانه فرقه رجوی در اروپا، به محفلی برای میزبانی از سناتورها و مقامات بلندپایه آمریکایی تبدیل شد.
در کنار این ماجرا، شاهدیم که آمریکا در کسوت حامی اصلی جریانات تروریستی در جهان، پرچمدار حمایت و ایجاد گروههای تروریستی بوده است؛ همچنان که سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، نقش غیرقابلانکاری در شکلگیری گروههایی همچون طالبان، القاعده و داعش دارد. آش تروریسم پروری آمریکا آنچنان شور شده است که در مناظرات انتخاباتی این کشور، «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا بهصراحت به نقش دولت «باراک اوباما» و همکارانش در خلق داعش اشاره کرد و در کنار این اعتراف، اسناد و اظهارات متقن و مستندی نیز در خصوص پشتیبانی مستقیم آمریکا از تروریسم تکفیری در منطقه وجود دارد.
مثلاً وقتیکه کنسولگری آمریکا در شهر بنغازی لیبی به دست مردم افتاد، اسنادی از آن به دست آمد که نشان میداد، سازمان جاسوسی آمریکا در پشت ایجاد گروه داعش است؛ همچنین، اشاره وزیر خارجه سابق این کشور به حمایت آمریکا از ایجاد دولت بهاصطلاح اسلامی عراق و شام، یا افشاگریهای ویکیلیکس و «ادوارد اسنودن» در این خصوص، همه و همه گویای پدرخواندگی آمریکا برای جریان تروریسم در منطقه است و شکی باقی نمیگذارد که پدیده تروریسم، رابطه معناداری با راهبردهای کلان این کشور در ناامنسازی و بیثبات کردن منطقه دارد. بهبیاندیگر، تروریسم، زمینهساز حضور آمریکا در منطقه است و وظیفه آنان برهم زدن نظم، امنیت و فروپاشی نظام سیاسی کشورها است تا به این بهانه به کشورها ورود کرده و حکومتهای دلخواه خود را به وجود آورند.
آمریکا بیشرمانه ادعا میکند که پرچم مبارزه با تروریسم در جهان را در اختیار دارد ولی شواهد بسیاری را دال بر ریاکاری سیاستمداران کاخ دراینباره میتوان برشمرد. اول اینکه با گذشت حدود ۳ سال از تشکیل ائتلاف بهاصطلاح ضد تروریسم به رهبری آمریکا، حملات این ائتلاف دروغین، نهتنها از توان داعش کم نکرده بلکه در بزنگاههایی که این گروه و دیگر جریانات تروریستی در عراق و سوریه تحتفشار قرار داشته و در آستانه شکست و هزیمت بودهاند، به یاری آنها شتافته، اقدام به هلیبرن تجهیزات و نیروهای تروریستها کرده و از این طریق، آنها را از مهلکه نجات دادهاند. طی روزهای اخیر، اخباری در این رابطه مبنی بر هلیبرن فرماندهان محاصرهشده داعش در دیرالزور و خارج کردن آنها از منطقه درگیری منتشرشده و حتی تصاویری نیز از فرود بالگردهای آمریکایی در مناطق تحت تصرف داعش و بارریزی آنها ثبتشده که هرگونه ابهامی را در جانبداری واشنگتن از تروریستها برطرف کرده است.
دوم، کمتر از یک ماه پیش بود که هواپیماهای آمریکایی، گردانهای سیدالشهدا(ع) وابسته به نیروهای مردمی را که در مرزهای عراق و سوریه در یکقدمی تروریستهای محاصرهشده بودند، بمباران کردند و مدتی پیش از آنهم، به محل استقرار فرماندهان ارتش عراق در جریان حمله به موصل حمله کرده بودند. افزون بر اینکه بمباران مواضع نیروهای مردمی عراق و مستشاران ایرانی، راه داعش را برای حمله به نیروهای جبهه مقاومت و شهادت شهید «محسن حججی» هموار کرد و این رویه کماکان ادامه دارد.
سوم، استقرار بخشی از نیروهای ویژه آمریکایی در مناطق مرزی اردن، عراق و سوریه موسوم به «التنف» که تاکنون نتیجهای جز تضعیف ارتش عراق و سوریه و تقویت توان آفندی تروریستها نداشته است.
موارد فوقالذکر از این واقعیت نشان دارد که آمریکا در برخورد با تروریسم صادق نیست و استانداردهای دوگانهای را در این خصوص تعریف کرده است. ازنظر آنها، هر گروه و جریانی که برخلاف منافع واشنگتن عمل کند، بهاصطلاح تروریست است، عامل بیثباتی منطقه به شمار میآید و باید با آنها برخورد کرد که مصادق بارز آن را در قرار دادن نام سپاه پاسداران، مقاومت اسلامی لبنان و حماس در لیست گروههای تروریستی شاهد بودیم.
از سوی دیگر، وقتی نقش آمریکا و متحدانش در برخورد با تروریسم و نقاب فریبکارانهای که زدهاند را با مبارزه صادقانه و بدون چشمداشت ایران اسلامی مقایسه و مورد تجزیهوتحلیل قرار میدهیم، روشن میشود که چه کسی با تروریستهاست و کدام کشور در جبهه تقابل با آنها قرار دارد. جمهوری اسلامی، اولین قربانی تروریسم دستپرورده آمریکاست و ۱۷ هزار شهید ترور را تقدیم انقلاب کرده که تا همین اواخر نیز اقدامات تروریستی آنان در حمله به مجلس شورای اسلامی و مرقد امام راحل ادامه داشت. این در حالی است که همه گروههای تروریستی فعال علیه ایران، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، از حمایتهای مالی، اطلاعاتی، لجستیکی و ... آمریکا و عربستان سعودی برخوردارند.
وقتیکه آمریکا و متحدانش داعش را به پشت دروازههای بغداد گسیل کردند، ایران اسلامی همچون همیشه در خط مقدم مبارزه با تروریسم قرار گرفت و با کمکهای بیشائبه خود، موجب شد که تروریستها در آستانه شکست کامل قرار گیرند. جمهوری اسلامی ایران بر اساس دکترین خود مبنی بر تثبیت امنیت منطقهای و فرا منطقهای، معتقد به مبارزهای فراگیر و جهانی با تروریسم است و لذا تقسیم تروریستها به تروریست «خوب» و «بد» را گواه دروغگویی و تروریستپروری آمریکا میداند.
این سیاست دوگانه باعث شده تا وقتیکه اقدامات تروریستی گریبان آمریکا و غرب را نگرفته است، از آنها حمایت کنند؛ مثلاً قبل از شکلگیری داعش، پهپادهای آمریکایی خودروهایی را در یمن و افغانستان هدف قرار میدادند و اعلام میکردند که یکی از رهبران القاعده در آنها بوده ولی اکنون، کاروان خودروهای داعش با امنیت کامل و در مقابل چشمان آمریکاییها، با امنیت کامل در حال رفتوآمد هستند و کسی متعرضشان نمیشود؛ یا گروهک منافقین باوجود جنایت بیشماری که در ایران مرتکب شد، با آغوش باز کشورهای اروپایی مواجه شد و دفاتر رسمی در اروپا و آمریکا در اختیار آنها قرار گرفت.
این در حالی است که ایران اسلامی، برخلاف پدرخوانده تروریستها تفاوتی میان آنها قائل نیست، منافقین و داعش را با یک معیار و مقیاس واحد میسنجد و باوجود شهدای زیادی که در راه مبارزه با تروریسم تقدیم کرده است، همچنان بر موضع خود پافشاری کرده و تا نابودی کامل آنها از پای نخواهد نشست.