حزبالله اولین گروه از جنگجویانی است که ایران آنها را در سرتاسر منطقه زیر پر و بال خود گرفته است و حمایت میکند. حزبالله امروز به یک بازوی واقعی «سپاهپاسداران انقلاب اسلامی ایران» بدل شده است و حلقه اتصال شبکه رو به رشد رزمندگان قدرتمند است.
حزبالله تشکیلاتی است که قدرتی تازه و دسترسیهای جدید کسب کرده اما هنوز که هنوز است به درستی کنه درون آن برای هیچکس به طور کامل روشن نیست.
در «حلب» سوریه هم در نبرد آزادسازی این شهر در سال گذشته که نقطه عطف جنگ سوریه به شمار میآید؛ جنگجویان مورد حمایت ایران در این نبرد مشارکت داشتند که همگی از کشورهای گوناگون جذب و مجتمع شده بودند.
ریشههای پایهریزی این شبکه پهناور درواقع به هنگام تهاجم نظامی آمریکا به عراق در سال 2003 برمیگردد.
در آن سال ایران از حزبالله خواست که کمک کند تشکلی متشکل از شبه نظامیان شیعه مذهب عراقی ساخته شود. همین تشکیلات چند سال بعد صدها تن از سربازان آمریکایی را کشت. جنگهای سالهای اخیر این فرصت را فراهم کرد تا این شبکه گسترش یابد. امروز شمار بسیاری از تمام گروههایی که زیر نظر حزبالله در عراق آموزش دیدهاند؛ دارند میوههای این تلاش مستمر را میرویانند.
اما، همبستگی حزبالله با ایران فقط در قالب یک ائتلاف نمیگنجد. این همبستگی بس فراتر از این است. حزبالله و یارانش در حقیقت یک پیوستگی ایدئولوژیک با ایران دارند. مهمترین عامل پیوند این دو؛ مفهوم «ولایت فقیه» است که مقامی است پر شأن و منزلت که هم قدرت عالی و برتر سیاسی است و هم بالاترین مرجع دینی است و اما سوالی که در ذهن بسیاری نقش بسته این است که خوب اگر فیتیله شعله آتش جنگهای سوریه و عراق پایین کشیده شود؛ دهها هزار مبارز کار کشته و مجرب میدان دیده تکلیفشان چه خواهد بود؟ حزبالله که میگوید این مبارزان احتمالا آماده حضور در میادین رزم آینده علیه اسرائیل خواهند شد.
دنیا از توجه به این واقعیت غافل مانده است که ایران دارد از سرتاسر جهان تشیع جذب نیرو میکند و به آنها آموزش میدهد و این مبارزان را بعد از آماده شدن در میادین رزم خود به صف میکند.
حزبالله در قلب این پویش قرار دارد. حزبالله آنقدر در این نقش فرو رفته است که حتی کمکم دارد جای «سپاهپاسداران» را میگیرد.
در عراق؛ ایران همان شبه نظامیانی را وارد نبرد با داعش کرد که در بدو امر برای جنگیدن با نیروهای آمریکایی تربیت شده بودند.
«فیلیپ اسمیت» پژوهشگر دانشگاه «مریلند» آمریکا که در زمینه گروههای شبه نظامی تحقیق میکند میگوید پارسال در نبرد آزادسازی «حلب» بیشتر از 10 هزار مبارز فقط از عراق شرکت داشتند ضمن آنکه هزاران مبارز هم از سایر کشورها به صف شده بودند.
رهبران شبه نظامیان عراق از کاری که در سوریه انجام دادهاند دفاع میکنند و میگویند که به درخواست دولت سوریه و برای دفاع از حرمهای مقدس شیعیان و جنگیدن با تروریستها به سوریه رفتهاند.
به دنبال تهاجم نظامی آمریکا به عراق در سال 2003 که سبب سرنگون شدن «صدام حسین» شد؛ نیروهای عملیاتی حزبالله به عراق رفتند تا در آنجا شبه نظامیانی را تشکیل دهند که با استفاده از بمبهای کنار جادهای و سایر تاکتیکهای شورشگری با آمریکاییها بجنگند.
جنگ سوریه تجربهای بس گرانبار برای حزبالله بوده است. این جنگ نسلی جدید و فوقالعاده مجرب از مبارزان حزبالله را ساخت و عملیاتهای تهاجمی بسیار سنگینی را به آن آموزش داد که همگی با هماهنگی با ارتش سوریه و نیروی هوایی روسیه انجام شد. شیخ نعیم قاسم عنوان میکند: «ما ضمن ادای احترام به ایثارگریهای بزرگ جوانانمان در این راه؛ در نهایت امر آنچه که ما در سوریه بدست آوردیم بسیار بزرگتر از هزینههایمان است».
«انور غرغاش» وزیر امارات میگوید: «اگر صبر کنیم و شاهد رسیدن و پخته شدن پروژه ایران شویم؛ آنگاه خواهیم دید که این میلیشیای منفور به یک قدرت نظامی با کفایت که رهبری ایدئولوژیک هم دارد بدل شده است و آنگاه من آن را یک نظام حمایت اجتماعی خواهم خواند».
غرغاش میافزاید: «ایرانیها قبلاً هم این کار را کردهاند.»
مبدأ سیطره وسیع سیاسی؛ اجتماعی و نظامی حزبالله از «بیروت» شروع میشود و با تثبیت قدرت در داخل لبنان به خارج از مرزهای این کشور هم بسط پیدا میکند.
عقبنشینی اسرائیل در سال 2000 از لبنان؛ حزبالله را به عنوان هسته مرکزی مقاومت تثبیت کرد. شهرت حزبالله در سال 2006 از این هم بیشتر شد. در آن سال حزبالله در یک جنگ 34 روزه اسرائیل را در لبنان به زانو درآورد. حزبالله هم اکنون بیشتر از 100 هزار راکت و موشک دارد که همه آنها را به طرف اسرائیل نشانه گرفته است.
حزبالله ضمناً 30 هزار مبارز کارآزموده به علاوه تعدادی کمتر نیروی ذخیره دارد. اسرائیل میگوید حزبالله آنقدر در دولت لبنان نفوذ کرده است که اگر جنگ جدیدی در بگیرد؛ امکان ندارد فرق میان این دو را شناخت.